ی چی از بارداریتون بگید که هیچ وقت فراموشش نمیکنید
چ خوب چ بد🦦🫠

۲۲ پاسخ

تکون های نی نی
خیلی هم عجیبه هم شیرینه که یه موجود زنده تو شکمت داره حرکت میکنه عجیب تر اینکه قراره یه روری اونو از شکمت در بیارن و بدن بغلت ، به اون لحظه که قراره اتفاق بیفته فکر میکنم هم میترسم هم ذوق میکنم

تو هفته ۲۸ بود یکی منو دید گف چقد خوب شدی قشنگ شدی صورتت چقدر روشنه
من از غروبش‌حالم بدشد در حدی که انقباض داشتم رفتم بیمارستان بهم کفتن باید زایمان کنی نوار قلب بچه خوب نیس
ولی من دلو زدم به دریا‌اومدم خونه فرداش خوب شدم🤦🏻‍♀️

تهوع تا عمر دارم فراموش نمیکنم

ویار خیلی شدید در حدی که ۹ ماه آب نخوردم. هرروز سرم میزدم و امپول دمترون بازم بی تاثیر بود.
ماه ۵ بارداریم کرونا گرفتم توی اوج کرونا بود.
ماه ۶ بخاطر سرفه های مکرر کرونا دنده ی سمت چپم در رفت.
ماه ۷ بارداریم بخاطر انقباض و لکه بینی بستری شدم.
سه روز بعد مرخص شدنم باز بخاطر دیابت ۱۶۰ بستری شدم.
افت فشار داشتم با دیابت بارداری نه میتونستم انسولین بزنم نه دارو مصرف کنم.
مردم و زنده شدم تا یه موجود رشد کنه و بدنیا بیاد🥲

من تکونای نینی مو با دنیا عوض نمیکنم بهترین حسه بدترینش فعلا ماه سوم تهوع هاشه ک بد بود ولی گذشت

دست تنهاییی داخل بارداریم خیلی اذیتم کرد
اینکه هرکی باردار میشد زنگ میزدم تبریک میگفتم ولی کسی زنگم نزد
اینکه افسردگی بارداری گرفتم و از همه چی متنفرم حتی از ادما و کسی اینو درک نمیکنه

بچه ی دوممو باردارشدم یکی بهم گفت بچه فقط آوردنش نیست باید تامین بشه حالا ما اوضاعمون بد نیست اما اونا خیلی پولدارن

یا دوباره پسر شد یهو گفت هرکی دختر نداره خیلی...
هرکی شنید دوباره پسر دارم گفت آخی اشکال نداره.

زایمان اولم مامانم مدام گوشی بازی میکرد غر شوهرمم بود خیلی اذیت شدم

سکسکش
هیچوقت فراموش نمیکنم
اینقدکه دل نشینه

همه دردهاروتحمل کردم ولی این سینوزیت پدرمودرآورده....ازدوشب بیدارم حالم بده.

ویار شدید و تهوع شدید و معده درد و شش ماه و نیم درست غذا نخوردن سختیای زیادی ک از اول بارداری برای این ویار کشیدم تا همین الان ک دارم وتنهاییاش همه اینا من و تغییر داد

با همسرم و بچه هام رفتیم خرید برای تو راهیمون . خیلی شیرین بود برام بیشتر از سیسمونی خریدن. آخه همه ذوق داشتن

تهوع و استفراغ . ویارهای شدید . استرس هاش . تکون خوردن و تکون نخوردناش .استراحت مطلق . شب بیداری هاش و لحظه شماری برای دیدنش🫠 اینا رو هیچ وقت یادم نمیره🙂

لک بینی

اولین تجربه شیاف واژینال گذاشتن... من فق بداشو یادمه😐💔

اون لحظه ای که فهمیدم باردارم، عجیب ترین حس دنیا رو داشتم
از طرفی معجزه شده بود که باردار شده بودم، از طرفی آمادگیشو نداشتم
با اینکه بارداری دومم بود ولی حس شوک و شادی همزمان با هم داشتم

تهوععع و استفراغغغ تا ۲۱ هفتههه الانم همچنان سوزش معده و اسید معده بالا میاد😣😣😣😭😭

استرس هایی که کشیدم و هنوزم دارم و گریه هایی که کردم

ویارهام که بخاطرش چند بار بیمارستان بستری شدم

سرکلاژ 😔😔😔هیچوقت یادم نمیره

رفته بودم دکتر بهم وقت بده برای سزارین ، ی خانومه بعد ۱۵ سال بچه دار شده بود ذوق کردم اشکام ریخت ، ی خانوم مسن هم نشسته بود کنارم زد رو شونم بهم گف خدا به توام بچه میده دخترم ناراحت نباش هنو سنی نداری 😂 گفتم مادر میخوام بزام چی میگی🤣تعجب کرده بود میگف وا بچه کو

منم الان انقباض دارم چهار شب پیش رفتم بیمارستان تا خودصبح اونجا بودم

امشب که برای اولین بار با دخترم تنها بودیم🤕

سوال های مرتبط