بچ ها من بخاطر قرص قند می‌خوردم افت قند می‌گرفتم و شدید علاعم داشتم رفتم دوهفته خون مامانم بعد متوجه شدم برا قرصه آمدم خونمون قرص و ول کردم جسمی خوب شدم ولی بعد دوهفته ک خون آمدم یهو از جمع دور شدم تک و تنها ت خونم با بچه 17ماهه داغون شدم گریه میکردم و خال بدی داشتم از تنهایی حس خفگی گرفتم باز رفتم خون مامانم بعد اونجا ک بودم حس میکنم از زندگی و شوهرم و خونم خیلی دور شدم خونمم ک میام حالم میگیره همش افسرده ام هنوز ب بعد زایمانم و بچه داری فک نمیکنم تا یادم میاد گریه ام میگیره من بعد شاهان یهو از خود قبلی خدم دور شدم تا آمدم عادت کنم ی بچه دیگ حس میکنم دیک برا خدم نیسم برا شوهرم وقت ندارم اصن برا زندگیم از تنهایی متنفرم همش میخام ت جمع باشم تا تنها میشم فکر و خیال میکنم گاهی خوشحالم گاهی ناراحت گاهی حس میکنم هیچی خوشحالم نمیکنه و گاهی حس میکنم شادم گاهی احساس مذخرف به زندگی دارم و از همه چی متنفرم گاهی نیسم طبیعیع؟ برا بارداریع؟بعد زایمان خوب میشم؟دارو داره؟

تصویر
۳ پاسخ

منم بچه هام شیر ب شیر شدن
اوایلش همین حسو داشتم همش گریه میکردم
ولی خب میرفتم بیرون یا خونه مامانم خوب بودم
الان ک هفته م اومده بالا بهتر شدم

عزیزم جسم و روحت خسته شده هم برای بارداریه هم بچه کوچیک داری سخته درکت میکنم همسرت نمیتونه جمع کنید چند روزی بری یه مسافرت یا برین جایی ک یکم اب و هوات عوض بشه خونه مامانت از خونه خودت خبلی دوره؟
خونه نمون خوب برو بیرون بچتو ببر پارکی پاساژی جایی ی دوری بزن لاقل

سعی کن یکم گرمی یخوری
و قرص اهنت و حتما خارجی و اینکه با نظر دکتر یه آزمایش مجدد بده و قرص اهن و اضافه کن

افسردگی همش باعثش سردی و کم‌خونی دوست عزیز

سوال های مرتبط