بچها دیروز دخترم خونه عمش بود مانبودیم اندازه یکساعت.بعد دخترم دستشویی گرفته عمش دمپایی کوچیک نداشت پابرهنه برده دستشویی کنار سنگ.یبارم خونه مادرشوهرم اینکارو کرد ب شوهرم گفتم حق نداره بدون من بذاره اما دیروز حالم خوب نبود بردتش اونجا یکساعت گذاشته خودش رفته کارشو انجام بده اینکارو کرده خیلیییییییی اعصابم خورده دارم روانی میشم دیشب دخترم بهم گفت کلی زدم بچه ازبس گریه کرد داشت بالا می‌آورد نرسیدم.گفتم توخونه ما تو نمیذاری جایت ب زمین یا جایی بخوره اونجاعمت گفت تو بدون دمپایی چجوری رفتی..باشوهرم سرهمین کلی دعوام شددیشب.چی بگم ب خواهرشوهرم دلم میخادهرچی ازدهنم درمیاد بگم حرص میخورم کثافت اینکارو کرده آتیش دیشب تو خونه من بود جیگرم برادخترم کبابه ب ابوالفضل.
راهنماییم کنین تو این مریضی آلودگی و نجاست خاک توست ۴۰سالته این چ کاری بود کردی.‌.باراول دخترم گفت ب شوهرم گفتم من مردمم تنها نمیذاری بچه رو بعد بهشون بگو خودم اشتباه کردم نگفتم لعنت ب خودم ک الان دوباره تکرار شد حالم دارا بهم میخوره

۹ پاسخ

اینکه پا برهنه رفته دستشویی اسیبش خیلی کمتر از زدن شماست عزیزم
اونم حالا دمپایی نبوده برده دیگه حتما پاهاشو شسته بعدش
بهشون بگو دستتون دردنکنه که بردیدش دستشویی ولی لطفا دفعه بعد پا برهنه نبریدش

ببخشید ناراحت نشی ...تو از مریضی جسمی بچت ترسیدی.؟غافل از اینکه اونو بازدنت مریض روحی کردی...عزیزم درسته کار خواهرشوهرت اشتباه بوده...ولی کارتو اشتباه تر بوده.اخه بچه ۵ساله روکتک بزنی بارور کتک بهش بفهمنی کارت اشتباهه ؟خوب اون بچه اصلا یادنمیگیره اگرم یادبگیره از ترس کتک زدن شماس.‌..ناراحت نشی خواهرانه بهت گفتم.

خب فرشهای خودشون کثیف شده حتما پاهاشو شسته بلاخره و اجبارا اونطوری برده دسشویی . ناراحتی نداره یک جفت دمپایی برای دسشوییش بگیر بزار تو دسشویی مادرشوهرت خیالت راحت شه. پسر من میره خونه عمش تو حیاط و باغچه پابرهنه همش میچرخه شب میاد خونه اول پاهاشو میشورم بعد میزارم بیاد داخل

عزیزم یه بجای اینکار 2تا دمپایی بگیر بزار خونه خواهرشوهرومادرشوهرت. من تا بچه دارشدم وخواستم از پوشک بگیرم بچه هامو همینکارو کردم.
اینجوری بهتره بازبون بیزبونی هم متوجهشون میکنی کارشون چقدر اشتباه بوده.
میدونم سخته منم همینه ام بسکه رو تربیت بچه هام حساسم دیوونه کردم خودمو و وقتی میرم پارک بعضی رفتارهارو میبینم. میگم قراره چندوقت دیگه بااینا هم کلاس بشه.

بخاطر اون زن بچه روزدی هیچوقت دیگه بخاطر هیچکس نزنش ...حق داری عصبانی بشی من خوندم بهم ریختم واقعا

بگو لابد خودتم پای برهنه تو مستراح میری که بچه زو بردی احمق .ببخش البته اعصابم خورد شد

وا خوب میذاشت دمپایی بزرگ بپوشه چه کاریه

زنگ ‌بزن به خواهر شوهرت برین دهنش بگو عفریته واسه چی‌بچمو کثیفش کردی چندش پابرهنه مگه دسشویی میرن

حالا که دیگه رفته بود چرا زدیش با ملایمت میگفتی کارت اشتباه به خواهر شوهرتم‌ خودت میگفتی کارت اشتباه بوده

سوال های مرتبط

مامان آوین مامان آوین ۵ سالگی
سلام‌ خوبین خوشین انشاالله
مامانا من‌ دخترم تو مهدشون ناهارمیخورن و مهدشونم مهد خیلی خوبیه بعد چن روز پیش ک از مهد اومد بهم گف ک مامان منو دوستم غذای مونده بقیه بچه هارو خوردیم من تعجب کردمو با دخترم حرف زدم ک درست نیستو اینا امروز با مدیر مجموعشون صحبت کردم و گفتم ک حواستون باشه ب بچه هاو بهداشتی نیس اینکارو من بچمو ب شما سپردم اعتماد دارم بهتون گفتن ک امکان نداره همچین اتفاقی افتاده باشه گفتن ما ب تعداد همه بچه ها غذا سرو میکنیم و بعد بچه هارو صدا میکنیم بیان سر میز و ممکنه چند نفر غیبت کنن غذاشون رو میز میمونه و حتمااز اون خورده و ما ب بهداشت و اینا وسواسی عمل میکنیم و ازاین حرفا ک واقعا تمیز هم هست مهدشون..بعد گفتم باشه و گفتمم ک کلا دوبار برا دخترم نریزن غذا و ی دفعه بخوره کلا چون یکم اضافه وزن داره..خلاصه الان باز از دخترم پرسیدم گف نه مونده غذای بچه ها بود ک یکم تو بشقابشون مونده بود و اینکه بقیه مربیاو بچه ها رفته بودن ی اتاق دیگه دخترمنو یکی دیگه از بچه ها با اشپز سر میز بودن ک دخترم میگه خاله ک خانوم اشپزه حواسش نبود ب ما ندید و دوستم گفت ک بیا این پلوهارو بخوریم منم خوردم کسی ندید مارو..دخترم طفلکی گفتم‌اون غذاها دهنی بود شوک شد اصلا چون از رو ندونستنو حرف دوستش اینا این کارو کرد بقیه باید حواسشون میبود..حالا بنظرتون من مدیرش پیام بدم‌بگم ک واقعا همچین اتفاقی افتاد و انقد با اطمینان نگه و حواسشون بیشترجمع باشه
مامان آلا مامان آلا ۵ سالگی
سلام مامانا
ی مسئله ای برام پیش اومده لطفا نظر بدین من دیشب تا صبح نخوابیدم از بس فکرم درگیر بود
دیشب ما خونه مادرشوهرم بودیم با خواهرشوهرا و. بچه هاشون
پسر خواهررشومرم کلا بچه ناسازگاری ی مدت هم قرص می‌خورد و دکتر روانشاس میرفت با مامانش دیشب بحث می‌کرد و ی چیزی میخواست ۱۱ سالشه
اونم میگفت نمیدم ی دفعه شوهرمو بلند شد دستش گرفت با حالت بد که چرا با مامانت اینکارو میکنی و بی ادبی و....دختر من فقط جیغ می‌زد همه بلند شدن جداشون کنن منم رفتم جلوی شوهرمو گرفتم جداشون کردم هلش دادم داد زدم سرش که برو بیرون ب تو چه ربطی داره تو بچه خودتو تربیت کن ب تو ربطی نداره اون بچه پدرو مادر داره دختر خودتو نگاه کنه بچه ام میلرزید فقط داد میزد واقعا عصبانی شده بودم کلا همسر من ب همه چی کار داره تو خانواده ماهم از این کارها میکنه
خواهرشوهرم حالا میگه تو بزرگش کردی داداشم میخواست پسرمو ادب کنه منم گفتم تو هیچی نگفتی من اگه جات بودم داداشم ب دخترم ی چیزی میگفت میخوابوندم زیر گوشش به داداشت چه ربطی داره بچه رو پدرو مادر ادب میکنن داداشت خیلی زرنگه بچه خودشو تربیت کنه بدهکار هم شدم
شما جای من بودین چی میکردین عکس العملتون چی بود