۱۱ پاسخ

وای عزیزم شوهر من برعکس کارمو زیاد می‌کنه ک هیچ همه چی ازم میخواد حتی قند بغلشه من ب بچه شیر میدم میگه بیا اینو بده من برو یعنی تا این حد اذیتم می‌کنه بچه گریه کنه پامیشه کتک می‌زنه ک نزار منم میگم خوب بشینم چای غذا میخای میگه اوناروهم بیار اینم نزار گریه کنه حرفی هم بزنم کتک می‌زنه😭😭😭😭😭😭

از اول شوهرم هیچ کاری کمک نمی‌داد،هنوز هم کمک نمیده ...

توو کار خونه نه
با بچه ام خیلی بازی نمیکنه چون خسته اس واقعا براش توانی نمی مونه

بله البت ساعت ۸ میاد خونه کمک زیادی نمیتونه بکنه ولی درحد توانش کمکم میکنه

خوش بحالتون والله.شوهرمن ادم نگهوبهتربجه رونگرنمیداره من برم دکتربیام

باید عادت کنی کم کم عزیزم. شرایط اینجوری شده دیگه.
ماشاالله ب بچت . نازه.

اوایل خیلی کمک می‌کرد. نمیدونم گی چی گفت الان کمتر شده میگه زیادی رو داده.
د آخه بچه تو ام هستتتت

کلا همه کار میکنه الا بچه داری

تا جایی که بتونه اره
خب با این چیزایی که گفتی بنده خدا حق داره که نتونه خسته ای
من همسرم شبا وقتی میاد که حورا خوابه
ولی حورا صبح زود ک بیدار میشه میگم بیا نگهش دار من یکم بخوابم
امروز مثلا نگهش داشت یه دوساعتی خوابیدم
روزاییم که باشگاه دارم دیگه۸تا۹ نگهش میداره

اره من همسرم خیلی کمک میکنه خداییش یعنی خودم گردنش میندازم
ولی حالا عیب نداره همسرت بیرون از خونه در تلاشه برای رفاه شما بیشتر از این وقت نمیکنه کار خونه هم انجام بده
خودت کاراتو تقسیم کن هر وقت کوچولوت بازی میکنه یا خوابه کم کم انجام بده

دقیقا مثل ما شوهر منم تو بارداری دست به فرمانم بود اوایل بچه داری هم میکرد از پوشک عوض کردن بگیر تا آروغ گرفتن و لباس عوض کردن ولی الان فقط بازیش میده گاهی اوقات حموم میرن با هم کمک خاصی تو بچه داری نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان متین(فلفل🌶) مامان متین(فلفل🌶) ۱۲ ماهگی
متین ۸ و نیم ماهه است یکی از چالش هایی ک تا قبل ماه هشتم داشتم و چنااااان آزارم میداد ک واقعا دیگه ب طلاق فکر میکردم این بود ک بچم با همه اوکی بود و وابستگی آنچنانی هم ب من نداشت رفتار خانواده شوهرمم جوری شده بود ک انگار متین ب مادر احتیاج نداره و خودشون از پسش برمیان ....اما الان تو این سن تغییراتی رخ داده...الان نگرانیم خیلی کم شده چون متین منو کاملن میشناسه صدامو تشخیص میده و دیگه خودش میاد بغلم ک باعث شده اون طرز فکر و رفتار خانواده شوهرم تغییر کنه سعی کردم رفت و امدم رو با خانواده شوهرم کمتر کنم تا وابستگی ب بیرون خانواده ایجاد نشه وقتایی ک برا بچم میبرن میدوزن تصمیم گرفتم دیگه سکوت نکنم و هوشمندانه ابراز وجود کنم و نشون بدم مامان داره وقتایی ک خوراکی هایی ک بنظرم صلاح نیس سرخود میدن دستش فوری از دست بچه میگیرم و میگم خطرناکه یا مجاز نیس ...من خیلی اذیت شدم تو این مدت فکر اینکه شاید متین واقعا منو دوست نداره بعنوان مادر و رفتار خانواده شوهرم ک همش این حسو ب من میدادن ک ب مادر احتیاج نداره ب حدی ازارم میداد ک واقعا جایگاه مادرانه ام رو در خطر میدیدم....اما خدا روشکر هم متین بزرگ شد هم من اون سکوتی ک فکر میکردم اسمش احترامه رو گذاشتم کنار و واقعا حرص خوردنم کمتر شده ... شما این مشکلات رو داشتید؟