من دخترم نميزاره تو خونه كاري بكنم مامانم هفته اي ي بار مياد خونم بهش ميگم بچه رو نگه دار من خونه رو ي جارو بكشم انقدر غر ميزنه ك تا من ميام ميخواي كار كني و اصلا رو زمين نميشيني
اين دو روز اومدم خونه مامانم خودش همش كار ميكنه يكم ك دخترم ميخوابه همش سروصدا ميكنه دخترم بيدار ميشه وقتيم بش ميگم نكن ميگه نميشه ك اونوقت ب من ميگه
بچه داريم ك خونه همش بهم ريخته اس وسيله هاي دخترم ي وقتايي وسط خونه ريخته ميشه همش غر ميزنه ك چرا انقد شلخته اي خونه خودتون همش كار ميكني اينجا استراحتگاهته
اگرم نيام همش زنگ ميزنه بيا اينجا
ديگه از اخلاقاي گندش خسته شدم😒

بمون خونه ی خودت اعصابتم راحت میتونی کارتو انجام بده نمیتونی هم فدای سرت هر کی بچه داره خونش همینه والا خونه ی من گاهی مث طویله س چیکار کنم بچه ی کوچیک داریم شرایط فعلا همینه

عزیزم‌حداقل تا ۲سالکی که بچه یه کوچولو مستقل بشه نمیشه اصلا خونه دسته گل باشه،یا باید الان‌به خونه برسی یا به بچه ...واقعا بچه توی این سن‌خیلی تایم‌ و انرژی میگیره ... اشکال نداره میگذره عزیزم

خب وقتی زنگ میزنه بهش بگو اینطوری میگی بهم برمیخوره منم ترجیح میدم بمونم خونه ی خودم

من راهم دوره ،دیر ب دیر میرم خونه مادرم ولی هر وقت میرم هم خودم بچه هامو نگه میدارم هم برای همه اعضای خانواده غذا می‌زارم چون همشون شاغلن ،سر بچه اولم مثل شما همیشه ناراحت بودم و شبیه عقده رو دلم موند ولی الان دیگه عادت کردم و عادی شده برام

عزیزم
من قبلا خیلی رو خونه حساس بودم که مهمون نیاد ببینه بهم ریخته ست
دیشب مهمون اومد حتی ظرفامم نشسته بودم ، چیکار کنم با بچه نمیشه که
هر وقت خواب بود خرد خرد کارات رو بکن
مثلا یه بار دستمال بکش
یه بار آشپزخونه رو تمیز کن و ...
و میبینی که مامان حساسه کار نکن
خونه شونم سعی کن خودت کارا کنی بچه رو مامان نگه داره

رو بحث تمیزی خونه حساس نباش و گاهی هم لازمه رک باشی تو بچه داری شاید شبا اذیت باشی بچه نخوابه اما مادرت راحت می‌خوابه پس رک باش

درکت میکنم شدید
وقتی بچه برادرم به دنیا اومده بود ۶ ماه اومدن خونه مامانم با اینکه سرکار بود میومد براشون غذا درس میکرد ولی من میرم اونجا میگه فلان غذا درس کن
امروز زنگ زدم بیا اینجا لاقل بچه رو بگیره من کارامو کنم میگه حالا ببینم چی میشه

وای این که مامان من 😂😂مامانم میگه خودت که نمیای مارا دعوت کن بیاییم خونتون میگم دیگه دعوت میخوای خونه دخترت...جمعه اینجا بودن میگه یه شام دادی به ما خلاص...بهم گفت برو هر چی میخوای سیسمونی بخر من پولش میدم حالا به رو خودش نمیاره هم باید قرضاشون بدم هم قبض بعد اخر سال میاد حساب میکنه میگم من قبلا سر کار میرفتم حالا که دیگه نمیرم پول از کجام بیارم