۱۵ پاسخ

بازم مبارکه گلم
منکه همش ۷ ساعت طول کشید از وقتی که بستری کردنم

مبارک باشه عزیزم
چشمت روشن

مبارک باشه عزیزم قدم نو رسیده😍😍😍😍🥳🥳🥳🥳🥳

پارت ششم=خلاصه خیلی اذیت شدم ولی بازم برگردم عقب انتخابم طبیعیه.
۱۲ساعت کامل درد کشیدم که ۸ساعتش شدید در حد مرگ بود.جوری بود که دیگه آخراش زده بود به سرم که رضایت بدم وبرم سر ولی بازم خدا کمکم کرد.
البته بدن با بدن هم فرق داره من چون درد نداشتم زایمانم این همه طول کشید وحشتناک هم بود

پارت پنجم=فول فول بودم ولی سراچه یکم بالا بود همش میگفتن موقع دردات زور بزن خیلی سخت بود برام.۷بود که گفتن بلند شو بریم رو تخت زایمان دیگه وقتشه ۷رفتم روی تخت زایمان با چند تا زور به مصیبت پسرم پا گذاشت به دنیای بیرون.۱۲خیلی خیلی خیلی اذیت شدم ولی همین که بچه رو گذاشتم روی بدنم کل دردام از بین رفت پسرمو بغلش کردم خداروشکر کردم وبرای همه دعا کردم.بعدش پسرم بردن برای خودم بخیه زدن یک ساعت بخیم طول کشید خیلی بخیه خوردم خداروشکر بعد ازون خوبم ولی بخیه هام درد میکنه یکی دوساعت اولش چون چند ساعتی بود جیزی جز آب نخورده بودم سرگیجه داشتم که یکم چیزایی خوردم خیلی بهتر شدم

پارت چهارم=دیگه اوج دردام بود همش میومدن میگفتن باید تو دردات معاینه کنیم وایی خیلی وحشتناک بود.ماماهمراهم گفت خیلی خوب پیشرفت میکنی اینجور باشه تا دوسه زایمان میکنی ولی نشد.یعنی داشتم جون میدادم خیلی سخت بود دیگه از ساعت ۳به بعد هرلحظه برام مرگ بود وفقط وفقط به عشق پسرم تحمل میکردم .تا ساعت ۷وربع طول کشید

پارت ۳=خلاصه تا ساعت یک ربع به ۱۲همش نوار قلب وصل بود بهم وحرکتای بچه اولش خیلی کم بودش ولی بعدش بهتر شد .پرستاراهم همش میرفتن میومدن معاینه میکردن تااینکه یک ربع به ۱۲کیسه ی آبم ترکید وساعت بیست دقیقه به یک زنگ زدن به مامام اومد.از برام ماساژور وروغن سیاه دانه آورده بود که پشت وکمرم رو با ماساژور ماساژومیداد روی توپ ورزش میکردم حالت سجده خودمو بعقب جلو میکردم اسکات میزدم دردام شدید شده بود

مبارک باشه عزیزم به سلامتی

قدمش مبارک باشه عزیزم ⚘️

بسلامتی گلم کدوم بیمارستان بودی

بچم هم 40 هفته و چند روز اینم با آمپول فشار دنیا آوردن وگرنه اصلا باد نخوردم شما به دکتر تون بگین که این دردا رو داری

ن هميشه اینجوری نیست من توی دوران بارداریم هر چند ماهی دردهایی مثل پریودی داشتم دکتر بهم شیاف داد

عزیزم من درد پریود میزنه به پاهام یعنی وقت زایمانمه😭؟

وای منم الان دیگه میخوام وارد ۳۵ هفته بشم درد پریودی اومده سراغم

پارت دوم=منم اصلا درد نداشتم دهانه ی رحمم ۲فینگر بود.۴آذر ماه از ساعت ۷عصر بستری شدم .خوبیش اینجا بود که ماما همراه گرفتم خیلی کمکم کرد خدا خیرش بده.
با ماما همراهم حرف زدم گفت وقتی ۴سانت بشی بیمارستان با من تماس میگیره میان بالای سرت.من از ۷عصر بستری شدم آمپول وسرم فشار زدن برام از ساعت ۸کمر دردم شروع شد واز ساعت ۸ونیم شکم دردم کمرم درد میکرد میزد به رونامه درد میگرفتن‌

سوال های مرتبط

مامان نینی🩷 مامان نینی🩷 ۱ ماهگی
خانما گفتید تحربه زایمانم رو بگم
لطفا اونایی که حساسن و میترسن نخونن🫠

من بزای آخرین بار که رفتم پیش دکترم بهم گفت که همه چی اوکیه وزن بچه هم ۳ کیلوعه شنبه تاریخ ۱۰ آبان برو بیمارستان برای بستری شدن
منم با اینکه درد نداشتم ولی خب وقتش بود رفتم بیمارستان... نوار قلب گرفتن معاینه کردن گفتم اصلا دهانه رحمت باز نشده برو سونوگرافی جوابشو بیار برای ما
منم رفتم سونو، دکتری که داشت سونو میکرد گفت آب دور جنین کم شده حتما باید بستری شی. خلاصه من دوباره رفتم بیمارستان که گفتن ن دوباره باید بری سونو تا مطمئن بشیم😐 اقا من دوباره ی سونوی دیگه پیش ی دکتر دیگه رفتم و اون دکتر هم همون حرفای دکتر قبلی رو زد اما باز بستری نکردن 🙂‍↔️ گفتن ما تشخیص میدیم آب دور جنین اندازه اس نیازی بستری نیس برو ولی هرروز بیا برای نوار قلب
منم اومدم خونه و تا سه شنبه هرروز رفتم برای نوار قلب و هر دفعه هم معاینه میکردن میگفتن اصلا باز نشدی
منم که کلی از این معاینه ها کلافه شده بودم از بیمارستان رفتم پیش مامای خودم، اونم ک سونو کرد گفت چراا تا حالا بسترین کردن آب دور جنین خیلی کم شده حتما باید امروز بستری شی
مامان رادمهر💙 مامان رادمهر💙 ۵ ماهگی
پارت یک تجربه زایمان طبیعی: ۳۷هفته و پنج روز بودم از شکمم صدایی اومد ترسیدم رفتم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن یکم ضعیفه ولی نه به اندازه ای که خطرناک باشه فرداصبح برو سونوگرافی ببینم چی میگن(مامای همراهم شیفتش بود ساعت۹شب معاینه تحریکی کرد یکم دل درد و کمردرد گرفتم) از ساعت۱۲شب یه خرده دردای ریزی میگرفت و ول میکرد من میگفتم این که دردناک نیست پس هنوز وقت زایمانم نیست مامانم و عمم میگفتن نه همیناست تا ۸صبح هر پنج دقیقه میگرفت ولی شدید نبود ساعت۹صبح دیگه یکم شدید شد ساعت۱۰رفتم سونو بیوفیزیکال اونجا هم باز گفتن بد نیست مثلا عددی که باید ۸باشه۶/۸دهم بود گفت باید دکتر ببینه به احتمال زیاد ختم بارداری بده. ساعت۱۲ظهر رفتم بیمارستان گفتن باید بستری بشی چون درد هم داشتم بعد اینکه لباسامو عوض کردم شروع کردم ورزش و اسکات و چرخش لگن تا مامام بیاد بیمارستان دیگه دردا بیشتر شده بود دلم میخاس گریه کنم ولی نفس عمیق میکشیدم از بینی نفس میگرفتم از دهن میدادم بیرون و اسکات که میزدم دردم کمتر میشد تا وقتایی که هیچ کاری نمیکردم اینو حتما انجام بدین. بقیشو پارت بعدی میگم