تجربه زایمان سزارین اورژانسی
هفته 39 بودم طبق آنتی و هفته 40 طبق پریود یک هفته کاهش حرکت بچه داشتم رفتم نوار قلب گرفتم آخرین بار گفتن خوب نیست ضربان قلب 160 هست خطرناکه برو سونو بیوفیزیکال رفتم سونو هرچیز شیرینی میخوردم بچه تکون نمی‌خورد حتی به حرکت کوچیک دکتر گفت اورژانسی برو بیمارستان بستری بشو من هزار استرس بدون آمادگی چون قرار بود زایمانم طبیعی باشه آمادگی سزارین نذاشتم سریع رفتم بیمارستان با همسرم و زنگ زدم مامانم کیف وسایل بچه رو بیاره از اون سمت یه دکتر پیدا کردیم که با گرفتن زیر میزی فقط زایمان انجام بده و نفرسته برای آمپول فشار چون برای بچه خطر داشت دکتر 15 زیر میزی گرفت و گفت یک ساعت دیگه میاد بستری شدم

تصویر
۷ پاسخ

نمیدونم چرا از زیر میزی گرفتن دکترت خوشم نمیاد

عزیزم کاهش حرکات خطرناک؟ دختر من امروز خوب تکون نمیخوره

بقیشم بنویس دیگه

از تجربه سزارین هم بگین لطفا

ضربان قلب ۱۶۰ که نرماله چیش بده؟

واییی خدا پاهاشو چه خوشمزه ای🤭🤭🤭

الان حال نی نی خوبع

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
بعد از سزارین
بعد از سزارین چه کارهایی باید انجام دهیم | تغذیه مناسب

سوال های مرتبط

مامان تو دلی مامان تو دلی ۱ ماهگی
منم زاییدم 😅
پریروز رفتم بیمارستان بچه حرکت نداشت
نوار قلب گرفتن ازم دیدن خوب نیست سریع نامه ی بستری داد بستری شدم
چون بچه بریچ بود سزارینم کردن
بچه ی قبلیم طبیعی بودم دومی سزارین
با اینکه توی زایمان طبیعی خیلی خیلی خوش زایمانم
ولی سزارین فوق العادس
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۱ ماهگی
سلام خانوما بچه منم پنجم به دنیا اومد اورژانسی سزارین شدم رفته بودم بیمارستان برا نوار قلب بدون هیچ آمادگی برا زایمان که نوار قلبش خوب نبود افت ضربان قلب داشت موقعیتشم بریچ بود دیگه اورژانسی سز شدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 ۱ ماهگی
تجربه زایمان من🌸🤍
#پارت یک
۱۴۰۴/۲/۱قرار شد من برم دکتر برای چکاپ هر دو هفته بخاطر داشتن قند بارداری دکتر برام نوار قلب و سونو نوشته نوار قلب رو که انجام دادم فهمیدیم ضربان قلب بچه بالا رفته ولی خب دلیلش این بود چیزی نخورده بودم ولی دکتر گفت برو سونو بعد سونو برو اورژانس دوباره نوار قلب بده
نوار قلب دومی رو که انجام دادم ضربان قلب بچه خوب بود ولی انقباظ منظم دیده شده بود برای همین معاینه کردن و گفتن۲/۵باز شده دهانه رحم برو بستری بشو برای زایمان منم که از همجا بیخبر قبول کردم و رفتم بلوک زایمان
چشمتون روز بد نبینه رفتم لباس هامو پوشیدم و رفتم و یه ماما اومد بالا سرم معاینه کردو گفت شما یک سانت دهانه رحمت بازه چرا گفتن دو و نیم بازی نوار قلب گرفتن و دیدن انقباظ منظم دارم تا قبل زدن اون دارو ها با درد های خیلی کمی که داشتم حالم خوب بود
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان عمادرضا وجوجه مامان عمادرضا وجوجه روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان همه میدونید که طبیعی بودم منتظر بودم دردام شروع بشن رفتم سونو دادم اب دوربچه کم بود وزنشم 3500 بود دکتر گفت بروبستری شو دیگه زایمان کنی با امپول فشار معاینه ام کرد همش ی سانت بودم بستری شدم یهو ضربان قلب بچه افت کرد
مامان پسرکم مامان پسرکم ۲ ماهگی
سلام. دیروز رفتم برای مراقبت هفته 39 پیش ماما، دید ضربان قلب یه مقدار کم هست و ارجاعم داد بیمارستان. تا امروز عصر بستری بودم و چند بار نوار قلب گرفتن ازم. کسی تجربه مشابه داشته؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نورا 😘🌹 مامان نورا 😘🌹 هفته سی‌ونهم بارداری
سلام خانمها من زایمان قبلیم بچه به پا بثد سزارین شدم، و با درد رفتم بیمارستان،، چون قبلا سزارین شدم باید درد بگیره منو برم بیمارستان یا ۳۸هفته ام تموم بشه دکتر بدون درد بچه رو بر میداره.؟ چون با دکترم سر یه موضوعی بحثم شد گفت برو پیش یه دکتر دیگه، دکتر دیگه هم رفتم گفت از اول چون پیش ما نبودی اورژانی بیا بیمارستان موندم باید چیکار کنم.؟؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی پارت اول
پنجشنبه یازدهم اردیبهشت بود عصر ناهارمو خوردم که ناهار کله پاچه بود ، سرویس که رفتم یه رگه ی خونی رو لباس زیرم دیدم اول بهش توجه نکردم چون اصلا درد نداشتم، غروب رفتم بیرون برای پیاده روی یه لحظه گفتم به مامای همراهم زنگ بزنم بگم رگه ی خونی دیدم ، بهش که گفتم برو بیمارستان یه چک بشی ، رفتم بیمارستان چک کرد گفت سه سانتی ، گفت برو نوار قلب بده اگه خوب بود برو خونه ورزش و پله و پیاده روی کن چهار سانت شدی بیا برای پیاده روی اگه خوب نبود باید بستری بشی رفتم یه دونه کیک بستنی و یه کیک خوردم و اب و بعدش رفتم برای نوار قلب ، نوار قلب گرفت گفت ضربان قلبش یکم بالاست وایسا دوباره بگیرم ، دوباره گرفت گفت نوار قلبت اصلا خوب نیست چی خوردی ؟ نوشابه خوردی ؟ گفتم نه کیک و بستنی خوردم گفت به همراهت بگو بره برات یه کیک و یه مانجو بخره که مجدد بگیرم ،به شوهرم گفتم گرفت آورد دوباره گرفت گفت اصلا نوار قلبت خوب نیس به شوهرم گفتم میگه نوار قلب اصلا خوب نیس ، گفت میخوای بریم بیمارستان حافظ ؟ دیگه نذاشتن من نگاه گوشیم کنم بعدا پیام شوهرم دیدم ، رفتم بیرون گفتم میگه برو لباس بستری بخر میخواد بستری کنه ، مامانم اینا تو راه بودن میومدن گفتم به مامانم نگو که تو مسیر نگران نشن ،زنگ زدم به دوستم فورا اومد (من اصلا یادم نبود که کله پاچه خوردم و اینکه باعث ضربان بالای قلب بچه میشه هم اصلا نمیدونستم )
شوهرمو ک دیدم گریه کردم چون من با امادگی بستری رفته بودم ولی بخاطر نوار قلبش خیلی ترسیده بودم ، خلاصه با ویلچر بردن برای بستری و از ویلچر بیشتر ترسیدم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه روزهای ابتدایی تولد
خانما کاهش حرکت داشتم اومدم‌میگه اگ میخوای امپول میدم بستری بشی برا زایمان با امپول..الان طبق انتی ۳۹ هفته ام طبق پریودی ۴۰ چیکار کنم‌میترسم کسی بود تو این هفته با امپول فشار زایمان کنه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلی 💕 مامان دلی 💕 ۱ ماهگی
واقعا نمیدونم چیکار کنم دکتر نامه بستری داد بعد سونو رنگی هم نوشت انحام دادم بچه تکونش کم بود و یک دور بندناف گفت برو بستری بشو من الان بستری بشم دگ آمپول فشار میزنن زایمان کنم ؟ سزارین بهتره ت شرایط من سا طبیعی واقعا نمیدونم😭😭😭
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان ایلیاو ارمیا مامان ایلیاو ارمیا ۱ ماهگی
#تجربه زایمان
من روز جمعه ۱۵ طبق سنو آن اتی تاریخ زایمانم بود ولی دردام هنوز شروع نشده بود و ۳۹ هفته و پنج روز بودم رفتم زایشگاه واس معاینه گف دو سانت بازی اونم به خاطر زایمان قبلیته هنوز جا داری تا ۴۱ هفته گف بازم فردا پیش دکترمون دکترمون ویزیت شی منم دیگه یکشنبه ۴۰ هفتم کامل شد رفتم دوباره بیمارستان و مدارک مو که دید حساب کتاب کرد گف ۴۰ هفته ایی و چون بچت ریزس بهتره که بری بستری شی خطرناکه بیشتر بمونه خدا عمرش بده وقتی نامه داد از خوشحالی اشکم در اومد خودم کارا بستری مو کردم و چون با آبجیم رفته بودم بیمارستان زنگ زدم مامانم بیاد و ساک بچع رو بیاره. خلاصه ساعت یک بستری شدم و نوار قلب گرفتن و سرم فشار رووصل کردن. ادامه دارد.
مامان جوجو 😶‍🌫️ مامان جوجو 😶‍🌫️ ۱ ماهگی
تجربه زایمان من پارت اول
من بارداری راحتی داشتم و خدا رو شکر همه چیز در سلامتی گذشت.هفته ۳۹ رفتم معاینه داخلی تحریکی، دکتر گفت آماده نیستی برو هفته دیگه بیا. من کل بارداری برای زایمان طبیعی خودم و آماده کرده بودم و پسرم بچه اول من هست. من ایران نیستم، و اینجا تا ۴۰ هفته ات پر نشه هم اجازه سزارین نمیدن ظاهرا.
خلاصه من رفتم هفته بعد برگشتم، گفت هنوز آماده نیستی، برات نوبت بزاریم بیمارستان که القای زایمان کنیم یا سزارین بشو . من آدم بیمارستان و جراحی نیستم و خیلی از سزارین میترسیدم، گفتم یه سونو آخر منو بفرست ببینم وزن بچه ام چقدره چون ۳۷ هفته ۳۸۰۰ بود، تا بتونم بهتر تصمیم بگیرم.
همون روز رفتم سونو و بله شازده وزنش بالای ۴ کیلو بود، همونجا خانم سونوگرافی گفت شک نکن برو سزارین. دیگه خودم و شوهرم و مهمتر دکترم به این نتیجه رسیدیم که زایمان پرریسکیه و دکتر گفت بهترین گزینه سزارین هست چون درد و میکشی و شانس طبیعی پایینه در نهایت ۹۰ درصد سزارین اجباری میشی و برای خودت و نی نی هم چالش و ریسکش بالاس.
برای ۴۰ هفته و ۱ روز که بشه ۲۱ فروردین نوبت سزارین من شد ساعت یک ربع به ۱۰ صبح به وقت اینجا.
#زایمان #سزارین
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان گل پسرا🥰 مامان گل پسرا🥰 ۱ ماهگی
امشب رفتم بیمارستان واسه آن اس تی گرفتن گفتن خوب نیس حرکت بچه ممکنه خفه شده باشه حرکاتش خیلی کمه زود برو سونو بگیر بیا ممکنه بستری کنیمت رفتم سونو انقد استرسی شدیم تو راه همش گریه کردم بچه ام چیزی نشه سونو گرفتم گفت همه چی خوبه هم بچه هم حرکاتش هم قلبش رفتم سونو نشون بیمارستان بدم اون خانمه نبود اونجا شیفتش عوض شده بود میخواستم انقد فحشش بدم زهره ترکمون کرد آشغال خانمه دیگه نوار قلب گرفت گفت همه چی اوکیه برو خونه ولی معاینه کرد گفت یک سانته باوجود اینهمه پیاده روی ورزش اینا ودرد که دارم خیلی کم بود به نظرم
مشاهده ۲۴ پاسخ دیگر
مامان آراد مامان آراد ۱ ماهگی
سلام خانما
من امروز رفتم بهداشت گفت ضربان قلب بچه زیاده رفتم ان اس تی اوکی بود ولی گفتن سونو هم برم دیگه همونجا رفتم سونو هر چی چیز شیرین خوردم دکتر سونو گفت بچه تکون نمیخوره گفتم الان بالا زیر دستگاه چندتا موج رفت میگه اونا تکون نیست بچه باید جا به جا شه دیگه دوباره رفتم ان اس تی دادم دوباره خوب بود حرکتم بچه داشت الان نمیدونم چکار کنم به حرف سونو کنم یا ان اس تی ؟؟؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 ۱ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان آقا دایار🤰🏻 مامان آقا دایار🤰🏻 ۲ ماهگی
تجربه زایمان #۱
من از اول بارداری انتخابم زایمان طبیعی بود،ولی خب چون ماه هشتم بارداری سرماخوردگی شدید گرفتم و کلی وزن از دست دادم،دیگه ترجیح دادم زایمان سزارین و انتخاب کنم ،دکترم هم قبول کرد 😁البته زیر میزی شو گرفت ،ولی دکترم گفت سزارین اختیاری واسه ات انجام نمیدم،روز ۴ام که شیفتم توی بیمارستان بیا که به بهانه طبیعی بستریت کنم و بعدش ببرمت واسه سزارین که بتونی از بیمه پولت و بگیری،
خلاصه سرتون و درد نیارم
۴ فروردین شد و من صبح با بهونه کاهش حرکت بچه و خارش کف دست و پا رفتم بیمارستان ،معاینه کردن دکتر گفت ۱سانتم باز نشدی ،بستری شدم بلوک زایمان ،اونجا کلی ترسیده بودم ،چون ماما ها فقط می اومدن بالا سرم و چکم میکردن ،
بعد یک ساعت دکترم اومد ،و ان اس تی ودستکاری کرد گفت کاهش ضربان قلب جنین داریم باید سزارین بشه .همه اینا الکی بود
دیگه سریع سوند و بهم وصل کردن که خیلییییی درد داشت،
بعد دو دقه من توی اتاق عمل بودم ،اونجا همه کلی باهام حرف میزدن که از استرسم کم کنن ولی مگه این استرس لعنتی کم میشد؟!
دیگه امپول بی حسی مو زدن و کم کم کمر به پایینم گرم شد و بی حس،
مشاهده ۴ پاسخ دیگر