۱۱ پاسخ

خداروشکر نه میدونی تاثیر حرف دیگرانم هس منم هر کار برا دخترم میخواستم کنم بقیه میفهمیدن میگفتن اووووه نه اذیت میشه اذیت میکنه فلان.... وقتی شناخت نداری از بچه کسی نباید دل مادر رو خالی کنی و نظر منفی بدی خداروشکر تو همه چی دخترم راحت بودم شکر خدا ماشاالله ش باشه فهمیدس همکاری میکنه 🫶🫶🫶

من پستونک گم شد راحت گرفتمش

منم با دخترم حرف زدم

پستونک چطور گرفتی من هر کار میکنم بیخیالش نمیشه

اخی عزیزم این جور مواقع ها که بچه آدم توجیح میشه چقدر حس خوبیه ادم تو دلش میگه آخیششش خداروشکر 😍😂

روز اولته بزار چند روز بگذره عذاداریش شروع میشه

از شیر مادر گرفتن خیلی سخت تره ینی سرویسم کرد هنوزم کامل قطع نشده یه ماهه درگیرشم

دختر منم شیر خشکیه ولی شیر خشک گرفتنش از شیر مادر خیلی خیلی راحت تره

منم خوب پیش رفتم خدا را شکر ولی نگرانیم از پوشک گرفتنه

من پسرام هیچ کدوم نه شیشه گرفتن نه پستونک
ولی دخترم هردو رو گرفت
الان اصن دلم نمیاد از پستونک بگیرمش
فقط شیرخشک قطع کردن رو باید بزاره کنار

شیرخشک راحتره

سوال های مرتبط

مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
خب اومدم تجربه ی خودمو در مورد ترک پستونک بگم نمیگم راحت بودش ولی اونجوری که برای خودم غول ساخته بودم نبودش من ۱۲ روز پیش خیلی یهویی نلین از خواب بیدار شد تصمیم گرفتم پستونک بهش ندم البته نلین تا قبل ۱۸ ماهگی فقط برای خواب و هنگامی که از خواب بیدار میشد بهش میدادم که دوباره به خوابش ادامه می‌داد تا اینکه از اردبیهشت ماه که تب ۴۰ درجه کرد وابسته پستونک شد که فقط می گفت پستونک که کلا در طی هم زیاد می خورد یه مدت گفتم ایرادی نداره چون دندونش هم در می آورد از اونورم خواب در طی شبش خیلی بدجوری شده بود پشت هم توی خواب بیدار میشد و پستونک می خواست دیگه دیدم خیلی وابسته شده صبح بیدار شدم گفت پستونک گفتم مامان نمیدونم کجا گذاشتی برو بگرد پیداش کن تا ساعت یازده موقع خواب نیم روزش یه پنج دقیقه گریه کرد و خوابش برد بیدار شد گفت پستونک نلین به پرنده ها علاقه داره گفتم مامان پرنده ها بردند گفتند نلین بزرگ شد گفتند چیزی دیگه ی برای نلین میاریم گفت نه نه منم پشت هم تکرار میکردم پرنده ها بردند تو که پرنده ها رو دوست داریی تا غروب حسابی سرشو گرم کردم حسابی خستش کردم شبش رفتیم با هم عروسک به همراه وسیله های تمیز کاری خریدیم نلین خیلی جارو دسته بلند دوست داره گفتم نلین کدام‌ها رو دوست داریی پرنده ها گفتند هر کدوم دوست داریی بردار که انتخاب کرد اومدیم خونه خیلی خسته بودش زود خوابش گرفت در طی شب هم بیدار شد یکبارش روی پام گذاشتم چند بار دیگه پشتشو ماساژ دادم خوابش برد نمیگم راحت خوابش برد حتی چند دقیقه گریه هم کرد ولی خب اونجوری نبودش زود خوابش می کرد فرداش چند باری اومد گفت پستونک بازم همون جمله ها رو گفتم و عروسکشو نشون گفت باشه روز سوم تب کرد بقیه رو پایین میذارم
مامان بهارسادات🥰 مامان بهارسادات🥰 ۲ سالگی
بعد از ۳ روز اومدم تجربه از شیر گرفتن دخترم رو براتون تعریف کنم. قبلش بگم‌که دخترم شدیدا به شیر مادر وابسته بود. حتی موقع خواب زیر سینه باید خواب میرفت ، وسط شب چندین بار واسه شیر بیدار میشد و و اصلا شیرخشک با شیشه نمی خورد.
من از یک هفته قبل از این که کامل شیر رو قطع کنم، در یک هفته کم کم وعده های شیر روز رو کم کردم تا این که کامل شیر روز قطع شد. بعد از یک هفته هم برای قطع شیر شب به سینه صبر زرد زدم و روش چسب برق زدم . وسط روز بهش نشون دادم که برای شب آمادگی ذهنی داشته باشه. سینه رو که دید ترسید و دیگه پیشم نیومد. عصر هم رفتیم بیرون هم این نتونه عصر بخوابه و هم این که حسابی خسته بشه که شب زودتر خوابش ببره. برای خواب هم فقط بغلش کردم و فقط سرش رو سینه م گذاشت و خوابید. تو طول شب هم هر دفعه بیدار شد بهش آب دادم و بغلش کردم . اگه اهل معنویات هستید یه سری دستورات از نظر اسلامی هست که روایت شده رعایت کنن و من برای این که خیلی نگران از شیر گرفتنش بودم اونا رو هم رعایت کردم . اگه دوست داشتید می تونم براتون بفرستم
فکر از شیر گرفتنش مثل غول شده بود برام که خدا رو شکر خیلی راحت پشت سر گذاشتم
مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ سالگی
دخترم و سه روزه از شیر گرفتم روز اول در طول روز میومد نگاه. می‌کرد من چسب ضد حساسیت زدم با رژلب شب ک شد بردمش پارک بازی کرد حسابی خسته شد اومدیم خونه خوابید یهو وسط خواب بیدار شد سینمو ناز میکرد بوسش می‌کرد بعد گفتم مامان ببین اوف شد خوابید بعد گفت آب بده خلاصه تا صبح برنامه ها داشتیم ک‌ فقط شیر نخوره
صبح روز دوم رفتیم خونه مامانم خواهرم کلی باهاش بازی کرد غروب بردمش شهربازی دونفری کلی کیف کردیم اومدیم شام خوردیم آخر شب باز پارک خواست ک بردیم باز بازی کرد آوردم خونه بهش شام دادم ک سیر بمونه و راحت بخابه شب فقط یه بار بیدار شد آب خواست اما سینم بی نهایت سفت شده و درد داشت
ا
صبح روز سوم بیدار شد فرنی دادم ظهرم غذاشو کامل خورد ولی بی نهایت آب خورد امروز یه
چرت زد و بیدار شد رفتیم حیاط بازی توپ بازی دوچرخه بازی
عصرانه هم خورد و شب باز رفتیم پارک الان بهش غذا دادم دستشویی هم رفت لباساشو عوض کردم اومد رو پام گفت مامان لالا یه تکون دادم خوابید ایشالله واسه همه ی مامانا راحت باشه
تاریخ ۱۴۰۴/۶/۲۵ساعت یازده صبح از شیرگرفتم بمونه یادگاری
مامان آدریَن🐣 مامان آدریَن🐣 ۲ سالگی
الهی بگردم از دیشب به آدرین شیر ندادم🥺
راستش دیشب بجای شیر آب ریختم تو شیشه خورد ولی خوابش نبرد انقدر اینور اون ور کرد بعد از ۲ ساعت تو بغلم خوابش برد. امشبم شیشه رو قایم‌کرده بودم اولش همش دنبال شیشه بود گریه میکرد میگفت جی جی رو کنسول تختشو نگاه میکرد، بهش گفتم مامان دیگه جی جی نداریم تموم شده ولی بازم گریه میکرد گفتم بیا بغلم لالا کن گرفتمش بغلم لالایی براش گذاشتم با دست زدم پشتش تا بخوابه ولی تو بغلم نخوابید اومد کنارم پتوشو گرفت بغلش و خوابش برد چون غروب نخوابیده بود و خسته بود زود خوابش برد🫠 دلم سوخت براش بچم راحت کنار اومد
خداکنه دائمی باشه و شبای دیگه اذیت نکنه که مجبور بشم بهش شیشه بدم🥺 شوهرم که دید اولش آدرین گریه میکنه گفت توروخدا بزار اعصابمون راحت باشه تا ۲سالگی شیرخشک دادیم الانم ۲هفتس پاستوریزه میدی تا ۳سالگی بده بخوره گفتم تو کاریت نباشه بزار شیشه از سرش بپره. البته اینو بگم آدرین چندماهه فقط موقع خواب شیرمیخورد درمواقع عادی اصلا شیرنمیخورد. بمیرم برای مظلومیتت مادر🥺🥲