۱۵ پاسخ

از خوشحالی گریه کرد😭

هیجی هعی نشسته بود رو پله میگف ای چ غلطی کردم چیکار کنیم همش تقصیر تو شد ک حامله شدی

من صبح بی بی چک زدم به دوستم ک هم عروسم باشه گفتم تو را بعد از ظهر داشتیم از عروسی بر می گشتیم ک هم عروسم یهویی به شوهرم گفت انقدر ذوق کرد و حواس همه را پرت کرد ک برادر شوهرک ک راننده بود راه را اشتباهی رفت بع از نیم ساعت متوجه شدیم داریم اشتباه میریم
وقتی هم رسیدیم شهرمون زود در ازمایشگاه پیاده شدیم گفت باید خودم با چشمای خودم ببینم وقتی جواب آزمایش اومد چندبار هی بر می گشت می پرسید میگفت واقعا مثبته
بعد هم برام گل و هدیه گرفت و شرینی گرفتیم رفتیم خونه ی فامیل ها💕

والا خود شوهرم از اول میدونست میگفت بارداری اصلا سوپرایز نشد 🤣 البته وقتی جواب واقعا مثبت دید خیلی ذوق کرد اما تا قبلشم همش میگفت من از خودم مطمئنم

من بیبی چک زدم تو شوک شدید بودم بدون اینکه بهش بگم رفتم آزمایش دادم اونم مثبت شد بازم باور نکردم خودم ولی رفتم جوراب و پستونک گرفتم با بیبی چک گذاشتم توباکس و سوپرایزش کردم خوشحال شد و فقط می‌خندید ولی باور نکرده بود هنوزم باور نداره خودمم همینطورم چون بارداری اولمه منتظرم برم سونو قلب تا باور کنم بهش گفتم توام بیا باهم بریم قلبشو ببینیم دوتامون باور کنیم 😂🥰

من شوهرم حدس زد بارداریمو از ده روز به موعد😂

من بی چک زدم مثبت شد کلی ذوق کردم بعد تست رو تو یه جعبه پر پوشال گذاشتم از سر کار آمد بهش گفتم داری بابا میشی ولی چون همسر من همیشه خوشش میاد یکم اذیتم کنه اول گفت دروغ میگی بعد گفت بچه نمیخوایم ما 🙃😒😒

هیچی ماه رمضون بود گفتم افطار بریم رستوران از قبل ی کیک با عکس سونو داده بودم مسئول رستوران گفتم بعد شام ما بیار و بگو پدر شدنت مبارک .ما هم شام و خوردیم و شوهرم هی گفت پاشو بریم گفتم بشین یکم دیکه یهو خانومه کیک و اورد شوهرم گفت ببخشید مال ما نیست دختره گفت مال شماست و پدر شدنتون مبارک و کلی ذوق کرد و اینا

برا بارداری دوم گف خداروشکر تلاش هام نتیجه داد🤣

من این کیکو گرفتم با چند تا عروسک و لباس بچه هایی که از قبل خرید بودم چیدم رو مبل برقو خاموش کردم
وقتی اومد باورش نمیشد
فک میکرد دستش انداختم یا یه مناسبتی هست و من دارم دروغ مسگم برای حاملگیه
بعد دیگه هی گفتم بخدا راست میگم و فلان
جای سوزن ازمایشو نشونش دادم باپر کرد
خیلیم شوک شد خدایی
ولی بعد دوساعت که لود شد خیلی خوشحال بود
میخوند و می‌رقصید قربون صدقه لباسا میرفت

تصویر

من ساعت چهار صبح بود رفتم بیدارش کردم کلی خوشحال شدیم تا صبح نخابیدیم

من دوروز قبل تولدش بیبی زدم قرار بود شلوار بگیرم کادو خواب بود بیدارش کردم با کیک گفتم کادوتو الان میدم بببی چکو نشونش دادم خیلی شوکه شد خیلی خوشحال انقد گریه کرد🥹🥹

اون خبرشو بهم داد😂

ما قهر بودیم شب قبلش به شدت دعوا کرده بودیم 😐✌🏻🤣

من صبحش رفتم بی بی چک زدم مثبت شد اشک تو چشم هام جمع شد بهش گفتم حامله گفت مبارکه نه بغلی نه بوسی گفت برو ب مامانم بگو

سوال های مرتبط

مامان عروسک و تو دلیم مامان عروسک و تو دلیم هفته پانزدهم بارداری
مامان نی نی 🤰🏻💚 مامان نی نی 🤰🏻💚 هفته بیست‌وششم بارداری