۷ پاسخ

وجودش واس من بزرگترین و قشنگترین کادوئه🙂

خودش همش غیر مستقیم میپرسه چی لازم داری برای زمستون بریم خرید
ولی میدونم اینجوری میپرسه که بره خودش بخره سورپرایزم کنه 🥰
ولی فکر کنم بوت و پالتو سفارش داده اخه غروب دیدم داشت انلاین سفارش میزد
خودمو زدم بخواب که متوجه نشه فهمیدم 😁

چیزی نگفتم والا اونم حرفی نزده

اینقدر دستمون خالی هست فکرش درگیر قسط خرج خونه هست که فکر نکنم حتی یادش باشه تبریک بگه ۲۹تولدم هست کلا هیچی نمیگم ببینم خودش کاری میکنه

یه سرخ کن برام گرفت با فلاسک پاسماوری

من هیچوقت نمیگم چی میخری یا چی بخر
اگر چیزی خرید تشکر میکنم
چیزی هم نخرید مهم نیست

دست و بالمون خالیه فک نکنم همون‌گل بخره برام

سوال های مرتبط

مامان Nelin مامان Nelin ۲ سالگی
مادرا دیشب رفتم سوپری نلینم باهام بود یه خانم یه عروسک دلد نلین گفت تولد انام رضاس از طرف اقاس یه دخترخانمت ما به تموم بچه ها یه عروسک کادو میدیم این خیلی نگاه میکرد نلین ازش خوشش اومد منم ترسیدم سریع عروسک از دست نلین گرفتم و گذاشتم نایلون اخه ادم میترسه اعتماد کنه خلاصه خانم دنبالم اومد گفت میشه شما بچه کوچیک دارین کمک کنید بگین چی برا بجه ها بخریم گفتم من محسولات ماجان میخرم اخه سوپری چی داره چندتا غللت صبحانه برداشت گفت جطورن اینا بهش گفتم کدوم یرا چند ساله بعد گفت دلم میخاد دخترت بغل میکنم میشه منم گفتم زشت نلین دادم بغلش کرد ازبس دوسشداشت دوباره یه عروسک دیگه براش خرید دوتا غلات صبخانه بهش داد گفتم نه همون یکی کافیه خانم زور زور بردار گفتم باش برمیدارم وری یکیش میدم یه بچه دیگه تو ساختمونمون هستن بعد خانم گفت خب اینجوره همشا بردار پخش کن بین بچه ها گفتم اخه من این همه بچه نمیشناسم نهایتن دوتا سه تا بچه داریم گفت طوری نیست به هرکدوم دوتا بده کادو اقاس هیچی دیگه من اوردم و دادم بجه ها یه حسی بودا خانم میگفت خدا خواست شما واسته باشین بدین بچه ها ولی اونجا شوهرم خندش گرفت گفت اینقدر اصرار میکرد توام چسی میومدی نمیخام خخخخخخ ولی خیلی خوب بود یه حس خوبی بود از طرف امام رضا کادو دادن دخترم 🤩🥰😍
مامان شاهین مامان شاهین ۱ ماهگی
مامان اقاایمان👶 مامان اقاایمان👶 ۲ سالگی
سلام گلا
امروز از ظهر پسرمو ک به شدت به شیر وابسته بود گرفتم شیر خودم که بهش میگه جی جی🥲
خیلی الان ناراحتم و گریم گرفت طفلی پسرم...دیروز رفتم صبر زرد بخرم پیدا نکردم امروز ظهر گفتم بزار رب بزنم اگه نخورد که هیچی یکمی رب زدم از اونجایی ک پسرم خیلی حساسه به تمیزی تا دید گفت عه عه شده گفتم آره مامان عیب نداره میخوری بخور تا دهنشو زد گف اه اه و نخورد گفتم حتما بهونه میگیره چند دقیقه دیگه چون خیلی حیلی وابسته هست دیگه باهاش بازی کردم یکساعت بعد گف جی جی و بلافاصله خودش گف اه اه شده گفتم آره مامان...گف تمیز کن گفتم تمیز نمیشه مامان ببین رضا و محمد و نرگس دیگه جی جی نمیخورن چون اونام بزرگ شدن تو هم بزرگ شدی دیگه نباید بخوری....بچم دیگه اصلا نگف جی جی 😭😭 برای خوابشم گذاشتم رو پام و لالایی خوندم خوابید اصلا نگف اینکه باید جی جی تو دهنش می‌بود و میخابید😭😭خدا کنه شب هم بیدار نشه آخه قبلا بیدار میشد و جی جی می‌خورد. میخابید خدا کنه بچم اذیت نشه😭چقد مادر بودن سخته...اینقدر ک همه جا بهم وصل بود همش میگفتم زود تر بگیرمش ولی امروز ک مظلومیتش رو دیدم میگم کاش بهش میدادم هنوز بچمو🥲 همه لحظه های اول تو بیمارستان ک شیر نداشتم و کم بود ولی بهش شیر دادم و تا روزا و شبایی ک اذیتم میکرد از بس بهم می‌چسبید همش میاد جلو چشم و میگم چقد زود داره بزرگ میشه و مرد میشه🥲🥲
خانما اگه شب بیدار شد و شیر خواست بنظرتون بهش بدم یا نه؟؟؟