۴ پاسخ

دختر منم نمیپره یعنی اصلن تمرین نکردم باهاش

چن بار ببر خانه بازی تو استخر توپ دیدی بچه ها هم از اون بالا میپرن یاد میگیره

تو پ ی چیزی دیگه ای بزار و خودت چند بار بپر
بگو مامان از روی توپ می پره چند بار اینو تکرار کن وبعد ار اون بخواه چند بار خطا داره آروم‌آروم‌تشویق کن
واز ی توپ به چند توپ کم کم یاد می گیره
درواقع این ی مهارت ومهمه ک بتونه انجام بده

آرع دختر من میپره😢😑

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
سلام خانوم ها
بازی آوردم به قول رایان : مامان بازی جدید 😆🤣

بازی دو نفره مفید و سرگرم کننده
عکس سمت چپ اینجوریه که با کودک پشت به هم وایسین و توپ رو از سمت چپ یا راست بدین به کودک و از سمت مخالف راست یا چپ بگیرن و چپ و راست رو تکرار کنین
اینجوری کودک هم چپ و راست رو یاد میگیره و هم از دوتا نیمکره مغزش استفاده می‌کنه 😆😄

عکس سمت راست هم اینجوریه که ی بالش رو محکم بالا سر کودک بگیرین و ازش بخواین بپره و دستاشو به بالش برسونه
بازم هر کدوم از دستاشو زد بهش بگین دست راست دست چپ 🙌🙌
این بازی برای قدشون هم خوبه که بپر بپر کنه
و تقویت تمرکز

بازی بعد هم بارفیکس هستش حتما یه بارفیکس به چارچوب در نصب کنین و به کودک کمک کنین ازش آویزون بشه و مراقبش باشین که افتاد تو بغل شما بیوفته ، از ۱۰ ماهگی میتونین یادش بدین آویزون بشه
کم کم کمش کنین از پاهاش بگیرین و بگین خودتو بکش بالا که سرش از بارفیکس رد بشه بره بالا بیارین پایین و دوباره
این بازی برای بچه ها روزی ۵ دقیقه خیلی عالیه ♥️🩵
امیدوارم تونسته باشم خوب توضیح بدم 😆

شماها چیکارا میکنین با بچه هاتون ؟
مامان لیموشیرینم👶 مامان لیموشیرینم👶 ۲ سالگی
بیاین یه اتفاقی رو براتون تعریف کن
چن روز پیش پسرم صب۵ بیدار شد دیگ اصلا نخابید
بعد صبحانه ساعت۱۰ اینا بود دیدم خابشون میاد رفتم شیشه پسرم رو پر کنم اونم اومد آشپزخونه
من آوردم شیرش رو گذاشتم کنار بالش تشکش
خودمم دخترم رو شیر میدادم دیدم پسرم اومد دراز کشید گفتم الان میخابه
منم خابم برده بود یکم بعد دیدم دخترم ی جوری صداش در اومد متفاوت بود
بیدار شدم ( یاد حرف خالم افتادم اونا رو یبار گاز گرفته بود بچش چن ماهه بود گفت ی مدل دیگ گریه کرد ترسیدم بیدار شدم دیده گاز گرفته همشونو بزور خودشو انداخته تو کوچه خبر کرده شوهرش بیهوش شده بود همون بچه داشت از حال میرف) وقتی گیج و خابالو بیدار شدم دیدم دخترم دوباره خابید
وای دیدم بوی گاز خونه رو برداشته عین معتادا لنگان و گیج شده رفتم آشپزخونه دیدم کل شعله ها رو پسرم باز کرده اومده خابیدع
فقط تونستم اونا رو ببندم دوباره اومدم خابیدم
( اصلا امکان ندارع ها من بچه ها خاب بودنی بخابم) هی فکرم پیش بچه ها بود نکنه گاز گرفته ولی نمیتونسم بیدار شم ی مدت گذشت دیدم بوی گاز رفته
یعنی خدا دخترم رو فرشته نجاتمون کرد وگرنه هر سه تامون تو خاب میمردیم دور از جون