سوال های مرتبط

مامان معجزه💙🧿 مامان معجزه💙🧿 ۶ ماهگی
پارت اول:: سلام دوستای گلم اومدم از تجربه زایمانم بگم براتون. من بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم از اول تصمیم داشتم سزارین کنم چون واقعا از طبیعی فوبیا دارم.. ساعت 5ونیم صبح 6خرداد رفتم بیمارستان اونجا من رفتم قسمت بلوک زایمان همسرمم رفت برا تشکیل پرونده که همونجا 22میلیون گرفتن فعلا تا موقع ترخیصم تسویه کامل... لباسامو عوض کردم بعد منو بردن برا نوار قلب و وصل کردن سوند که من واقعا وحشت داشتم از این قسمت چون تجربه بدی داشتم ولی پرستاره با حوصله ایی بود گفت خودتو شل بگیر اصلا نمیفهمی منم چون ترس داشتم یکم پاهام میلرزید ولی سعی کردم تا جایی که میتونم خودمو شل بگیرم خلاصه سوند رو زد یه حس سوزش بدی گرفتم که بعد از پنج دیقه رفت بد نبود ولی من همش چندشم میشد و دوست نداشتم بعد که تموم شد دقیق طبق گفته دکترم ساعت هفت و نیم منو بردن اتاق عمل دکترم اماده نشسته بود منتظر من یه پرستار هم اومد گفت پمپ درد میخوایی که من گفتم نه نمیخوام ولی بعد از عمل پشیمون شدم بنظرم خیلی خوبه اگه بگیرید چون دونفر از هم تختی های من داشتن واقعا راضی بودن خلاصه منو دراز کردن رو تخت یه دکتر
مامان نيلای 🩷 مامان نيلای 🩷 ۲ ماهگی
پارت اول تجربه زایمان اول سزارین اختیاری 🩵
چون زایمان من خیلی عجیب غریب و وحشتناک بود برام نمیخواستم بیام بنویسم چون باردارا ممکنه بترسن یا فکر کنن زایمان سزارین خیلی بده و‌ فرار کنن اما سوالات زیاد بود و خیلی میپرسیدین گفتم بیام بنویسم
من قبلش یه دکتر داشتم که‌ همیشه پیش اون ویزیت میشدم‌ و کل بارداریم تحت نظر اون بودم و قرار بود تو ۳۷ هفته برم مطبش و اونجا معاینه لگن بشم (من همیشه درمانگاه میرفتم پیش اون دکترم بخاطر اون برای معاینه میگفت مطب خودم بیا ) به امید اینکه بگه لگنت تنگه و زایمان من سزارین اجباری بشه میخاستم برم…
اما
۳۶ هفته بودم که رفته بودم بیمارستان چون حرکات نینیم کم بود رفتم ان اس تی بگیرم که ببینم وضعیتش چطوره اونجا پرسجو کردم گفتن برای تنگی لگن قبول نمیکنن که سزارین اجباری بشی و من کلا منصرف شدم و دیگه مطب دکتر خودم نرفتم‌ اونجا تو بخش اورژانس یه دکتر دیگه بود که خیلی خوب و‌ مهربون بود و قیمت عملشم‌ مناسب بود باهاش حرف زدم و هماهنگ شدم که اون منو عمل کنه گفت روز دوشنبه من کلینیک هستم بیا اونجا که من تو ۳۷ هفته بودم و همون روز که گفته بود رفتم و بهم شمارشو داد و گفت اگه لک بینی یا پاره شدن کیسه اب حتی کم شدن حرکات جنین بود بهم زنگ بزن و بگو که من بیام بیمارستان سریع ( مطب خودش یه شهر دیگه بود و فقط بیمارستان میومد ) خلاصه گفت برو و سه شنبه یعنی ۷/۸ گفت برای عمل بیا و صبحش بهت نامه میدم میری بستری میشی و چون بیمارستان دولتی سزارین اختیاری قبول نمیکنن بهانه جور میکنیم و یکار میکنیم انگار سزارین اجباری هستی ...
مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۷ ماهگی
تجربه زایمان(سزارین)پارت اول
من از ۳۴هفتگی انقباض های شدید داشتم و دهانه رحمم باز شده بود و دو بار بستری شدم تا ۳۵هفته بعدش (چون از زایمان طبیعی وحشت داشتم و چیزای خوبی نشنیدم )گفتم زودی برم و از دکترم نامه رو بگیرم دکتر من (افسانه جواهری پور میتونم بگم فرشته نجاتم از اول بارداری) رفتم پیشش و چون بیمارستانی که دکترم بود بستری شدم از حالم خبر داشت سونو وزنمو دید گفت طبیعی میخوای یا سزارین که سریع گفتم سزارین و نامه رو نوشت داد واسه ۳۷هفته و ۶روز که میشد ۳۱اردیبهشت به من گفته بود کلا استراحت مطلق باشم و فقط دستشویی برم و هر روز ۱۰دیقه میتونم راه برم ۳۶هفته و ۶روز بودم که تولد دعوت شدیم و من رفتم 😂اونجا خیلی نشستم سرپا بودم فرداش که شد پنجشنبه من دیدم دردام از خیلی بیشتر از قبله و میگیره ول می‌کنه به شوهرم گفتم سریع رفتیم بیمارستان (شمس)اونجا گفتم انقباض و درد زیر شکم و کمر دارم و آن اس تی گرفتن دیدن بله ولی معاینه کرد همون یک سانت بودم از اول ۳۴یک سانت باز بودم
مامان مهراد مامان مهراد ۳ ماهگی
سلام اومدم تجربه خودمو از زایمان طبیعی براتون تعریف کنم

دقیقا شنبه گذشته من تو 38 هفته و 3 روز معاینه شدم اونجا گفت ک یک سانت دهانه رحمت بازه ولی سر بچه هنوز کامل نیومده تو لگن که بچسبه به دهانه رحم که فشار بیاره دهانه رحمت بیشتر باز بشه فقط برو پیاده روی و ورزش کن سرش بیاد پایین دیگه از همون شنبه تا 3 شنبه هرروز ورزش و دوساعت پیاده روی بدون وقفه داشتم دوباره 3 شنبه رفتم معاینه شدم گفت 2 سانت شده دهانه رحمت ولی تحریکش کردم ک بیشتر بشه اومدم خونه همچنان پیاده روی و ورزش فرداش ظهر رفتم حموم که زیر دوش آب گرم اسکات بزنم دیدم خیلی حالت تهوع دارم پ سرگیجه شدید اومدم بیرون مامانم گفت رنگ و رخت یه جوری شده معلومه وقت زایمانته دیگه رفتیم بیمارستان امام رضا ساعت 4 بود معاینه شدم گفت دوسانت و نیمی ولی سر بچه هنوز بالاست برو پیاده روی کن ساعت 8 دوباره بیا منم ک دیگه خسته از پیاده روی و ورزش همه پاهام زخم بود و تاول زده بود تو این چند روز ک پیاده روی میکردم
مامان نیلا🤍 مامان نیلا🤍 ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین من
پارت ۳
بعد دکتر بیمارستان برام یه سونو نوشت من رفتم سونو و تو سونو هم همه چی نرمال بود ما رفتیم خونه خواهر شوهرم گف بیا اینجا برای شام ت حالت خوب نیس هواسمون باشه
خلاصه خونشون من اولش یکم دردام قابل تحمل بود ولی یکم گزشت ساعتای ۹ شب بود ک سرگیجه و تب داشتم خواهر شوهرم ترسید و گف بریم بیمارستان
ما این دفعه اومدیم یه بیمارستان دیگ اونجا هم گفتن جا نداریم باز مارو فرستادن بیمارستان امام رضا ک برای عفونت ادراریم بستری شم
منم رفتم و اونا هم ان اس تی گرفتن و گفتن انقباض داری باید معاینه شی
این دفعه گزاشتم معاینه کنن گفتم اگ دهانه رحمم باز شده باشه و من نفهمم چی
معاینه کرد و گفت بسته ای بعد منو بستری کردن. خیلی استرس داشتم من همیشه فک میکردم دردم میگیره و با درد میرم بیمارستان تازه میخواستم از ۳۶ هفته ورزش ها و پیاده روی رو شروع کنم
خلاصه لباس بهم دادن پوشیدم و منو بردن زایشگاه ک خیلی فضای سنیگینی داشت اونجا یه اتاق جدا دادن بهم و من رو تخت زایشگاه دراز کشیده بودم و اومدن بهم مسکن تزریق کردن ک خیلی خاب اور بود و منم ک خسته فقط خوابیدم بین خواب هی میومدن منو بیدار میکردن حالمو میپرسیدن و ضربان قلب بچه رو چک مکردن تبمو چک میکردن
مامان البالو 🍒 مامان البالو 🍒 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا منم ۱۴۰۴/۹/۱۶ زایمان سزارین شدم 👼
یکم بخوام از تجربه ام بگم از روز زایمان ساعت ۶ روز یکشنبه بستری شدم اول بردن اتاق اماده سازی برای عمل اونجا ان اس تی گرفتن سوند وصل کردن که یکم سخت بود اونجا یکی دوساعت تحت نظرشون بودم بعد بردنم اتاق عمل هر چی از پرسنل بیمارستان بگم واقعا کم‌گفتم بقدری مهربون و خوش اخلاق بودن باعث میشد اصلا استرس نگیرم دکترمم عالی بود من خودم بقدری استرس داشتم مدام فشارم بالا میرفت مرتب دکتر خودم و دکتر بیهوشی کنارم بودن امپول بی حسی اصلا درد نداشت هیچی ادم متوجه نمیشه فقط حس داغی کمر به پایین حس میکنی که اونم اصلا ترسناک نبود اونجوری که بعضی خانوما اینجا گفتن
ساعت ۱۱ ونیم بود که دخترم و گذاشتن تو بغلم از حس اون لحظه هر چی بگم‌کم گفتم چون واقعا قابل توصیف نیس حتی گفتنش خیلی حس قشنگی بود اونجا که بی حسی انجام شد من‌کاملا متوجه میشدم که دارن میبرن شکمو یا بچه رو میارن بیرون ولی واقعا ترسناک نبود چون اصلا حسی نداری فقط در حد کش اومدن شکم بود که وقتی ورزش میکنی داخل خود اتاق عمل از دکترم خواهش کردم که ماساژ شکمی رو انجام بده تا بی حسم که اوناهم چند بار انجام دادن بعد از اتاق عمل مستقیم بردن ریکاوری من ۳ ساعتو ریکاوری بودم به خاطر بالا بودن فشارم اونجا هم چند باری فشار شکمی برام انجام دادن درد داشت نمیگم درد نداشت ولی خب چون پمپ درد داشتم درد کنترل میشد حتما پمپ درد بگیرین چون وافعا حال ادمو خوب میکنه تا بیای بخش فقط اون پمپ درد جواب میده بعد که بیای بخش تازه بهت یه شیاف میزنن به نظر من هر چه قدر پولش باشه ارزش داره بعد که اومدم بخش تا ۸ ساعت اجازه ندادن نه رو بالش سرمو بزارم نه چیزی بخورم