سوال های مرتبط

مامان آرمان مامان آرمان ۳ سالگی
لعنت به مرضی و گلو درد و سرفه و ....
یه شب من رفتم عروسی به مامانم گفتم بچمو نگه میداری گفت وای مامان بچه رو ببرش یه شب شادی کنه
به همیرمم گفتم میخوای بچه رو نبریم گفت نه بیارش
و ما بچمونو بردیم عروسی
تالار خوب بود برای دسشویی و باید میومدیم تو راهرو و سررررد
همون شب تا رسیدیم خونه ۲ ساعت بعد گفت من داذم بالا میارم و گلوم درد میکنه
اون ظب و که نخوابیدم
شب دومم تب و اب ریزش و من نخوابیدم
شب سومم تب و سرفه و من نخوابیدم
شب چهارم و ....
امشب شب سه شنبه و حساب کردم منم و بچم ۶ شبه که ارامش نداشتیم
امشبم خوابید و با سرفه های زیاد بلند شد از ساعت ۱ تا حالا بیداره
الانم ساعت ۷ صبحه
من دیگه واقعا نمیکشم و دست تنهام
همیشه داداشم مریض میشه یه میوه یا یه چیزی که دوست داذه رو واسش میبرم
مامانم مریض بود معدش درد میکرد و ... واسش گوظت بردم که بپزه بخوره
جون بگیره و ....
حالا ۶ روزه من تو خونمم هیچ کسی یه نگاهم به من نکرده
بچمم مریض و سرفه میکمه شدبد
دوباره بعداز ظهر میبرمش دکتر
تا همسرم باشه دیت تنها نمیتونم
مامان بَلوط مامان بَلوط ۳ سالگی
خانومایکی کمکم کنه راهنماییم کنه دارم دیوووونه میشم از دست بچم مدام گریه میکنه جیغ میزنه الکی بهونه میگیره مثلا عروسکش بیوفته از رو مبل یک ساعت گریه میکنه یا پتوش صااف نباشه یک ساعت ونیم کریه میکنه .... شلوارشو نتونه بپوشه گریه میکنه دیگه کلافه شدم ازدستش هیچکسم ندارم یک روز جندساعت این بچه رو نگه داره از روزاول تااالان بامنه دوروز اول زایمانم فقط مامانم پیشم بود از روز دوم تااالان خداشاهده هیچکس کمکم نکرده ...روانی شدم ازش بدم اومده .... دیگه دلم نمیخوادش خسته شدم مدام دارم داد میزنم سرش خیلی اذیتم میکنه خیلی خیلی خیلی یه چیز وحشتناک بچه های دیگه و همسناشو دارم میبینم هیچکدوم اینجوری نیستن این خیلی وحشیه خیلی 😭😭😭بخدا کم آوردم مردم دوسه تا بچه دارن منو این یه دونه پیر کرده افسردگی شدید دارم دلم میخواد خودمو بکشم تموم بشه خیلی حالم بده شوهرم فقط تحقیرم میکنه صب تاشب نیست شبامیاد فقط میگه ازصبح چیکارکردی سرت توگوشی بوده فقط‌‌... حتی پریودمیشمم استراحت ندارم نمیدونم دردمو به کی بگم از دست بچم دندونام شکسته انقدر حرص خوردم خیلی اذیتم میکنه اصلاااااا حرفموگوش نمیده اصلااااا دیگه بریدم نمیدونم چیکارکنم😭😭