نمیدونم من نسبت به تربیت این بچه کوتاهی کردم یا باباش
دختر من نه ماهگی تازه تونست ی کم بشینه
کلا همه کارهاش دیرتر از بقیه بود
ی سالگی چهار دست و پا رفت
17 ماهگی تازه راه رفت
کلا خیلی سختی کشیدم برای بزرگ کردنش
شاید اندازه چهار پنج تا بچه بزرگ کردن
هنوز هم دارم سختی میکشم
با اینکه مهد فرستادمش ی ذره مستقل بشه ولی فایده نداشت
هنوز خودش نمیتونه بخوابه
بذارمش تا صبح بیداره
نمیذاره ما هم بخوابیم
باید بپیچمش به پتو برم بخوابونمش بلکه با کلی لگد زدن من از حال بره
در طول روز هم دیوونه م میکنه
بغلم کن منو بچرخون توی خونه
سوار دوچرخه میشه حاضر نیست ی کم تلاش کنه
فقط داد میزنه بیا هلم بده
یا بیا بشین منو بذار روی پات
الان بچه 11
12 ماهه میبینم عین فرفره میاد و میره
ولی دختر من همچنان مثل بچه چند ماهه
تا حالا ی بار نرفته داخل اتاقش بازی کنه
حداکثر فاصله ای ک از من بگیره ی متره
کاش میشد ی کم مستقل میشد
تا کی ادامه داره نمیدونم واقعا

۷ پاسخ

سخت گیری بیش از حد
حرص خوردن زیاد
یکم شل کن باور کن حل میشه

دقیقا درکت میکنم دوقلوهام منم بشدت بهم وابسته اند تو تمام کاراشون فقط میگن مامان .... اصلا دوست ندارن باباشون واسه شون کاری انجام بده ... من باید هر دو رو لباس بپوشونم ...کفش بپوشونم... بخوابونم ...
دیگه دستشویی بردن و حمام بردن کاره خودمه بخدا حاضر نیستن بعد دستشویی شلوار رو باباشون پاشون کنه میگن فقط مامان.... به قول شما میلیمتری ازم جدا نمیشن چه تو خونه خودم چه تو مهمانی‌ها...... میگذره ... فقط کم نیار و صبور باش 😉

بپذیرش بپذیرش بپذیرش...
بدون همه یه جوری درگیرن با بچشون تو فقط چند دقیقه بچه دیگه رو میبینی نه چند سالش رو...
بچت بهترینه همین فقط کمکش کن با صبوری و بدون سرزنش کم کم ازت فاصله بگیره
مهد خوبه اما بردی خودتم بمون تا عادت کنه حتی مشاورا میگن ممکنه تا دو ماه زمان ببره که باید تر روز ببری و سانتی متری فاصله بگیری
بچت خیلییییی کوچیکه! شش سالش نیس سه سالشه تازه شروع سن استقلاله اما چون خسته ای اونو مقصر میبینی اون بی تقصیره. اگه مستقل بازی نمیکنه یه علت توجه بیش از حد خودت از بدو تولدش بوده بچه ها متوجه حساسیتای ما میشن
درکش کن باهاش عشق کن
اینو بدون این بچه همیشه سه ساله نمیمونه... عشق بورز و کمکش کن همقدم هم مستقل تر بشین

اوالا خدا قوت عزیزم.بعد اینکه هیچ وقت مقایسه نکن ،مقایسه دزد خوشبختیه.
منم خیلی سخت بزرگش میکنم اما باید ما تحمل کنیم اونا خیلی ام عادی ان

منم همینطور
پسرم هنوز رو پام می‌خوابه.بدون من اصلاا بازی نمیکنه عمرا پیش کسی بمونه عمرا تو مهمونی و عروسی آروم باشه
تازه من عید از پوشک گرفتمش همه چی خوب و راحت بود الان که یه ماهه فرشامو شستم همش نم میزنه نصف جیششو اول میریزه بعد میگه.دارم دق میکنم دیگه

درکت میکنم تقصیر تو نبوده که بچه منم اینجوریه جیغ جیغو بهونه گیر عصبی هرشب کلی لگد حواله من میکنه تا بخابه
اما خب من بچم باباش آدم بدیه احساس میکنم اگ آدم بود بچم اینجور نمیشد
ک مدام بخاد جلب توجه کنه

درک میکنم

سوال های مرتبط