سخت گیری بیش از حد
حرص خوردن زیاد
یکم شل کن باور کن حل میشه
دقیقا درکت میکنم دوقلوهام منم بشدت بهم وابسته اند تو تمام کاراشون فقط میگن مامان .... اصلا دوست ندارن باباشون واسه شون کاری انجام بده ... من باید هر دو رو لباس بپوشونم ...کفش بپوشونم... بخوابونم ...
دیگه دستشویی بردن و حمام بردن کاره خودمه بخدا حاضر نیستن بعد دستشویی شلوار رو باباشون پاشون کنه میگن فقط مامان.... به قول شما میلیمتری ازم جدا نمیشن چه تو خونه خودم چه تو مهمانیها...... میگذره ... فقط کم نیار و صبور باش 😉
بپذیرش بپذیرش بپذیرش...
بدون همه یه جوری درگیرن با بچشون تو فقط چند دقیقه بچه دیگه رو میبینی نه چند سالش رو...
بچت بهترینه همین فقط کمکش کن با صبوری و بدون سرزنش کم کم ازت فاصله بگیره
مهد خوبه اما بردی خودتم بمون تا عادت کنه حتی مشاورا میگن ممکنه تا دو ماه زمان ببره که باید تر روز ببری و سانتی متری فاصله بگیری
بچت خیلییییی کوچیکه! شش سالش نیس سه سالشه تازه شروع سن استقلاله اما چون خسته ای اونو مقصر میبینی اون بی تقصیره. اگه مستقل بازی نمیکنه یه علت توجه بیش از حد خودت از بدو تولدش بوده بچه ها متوجه حساسیتای ما میشن
درکش کن باهاش عشق کن
اینو بدون این بچه همیشه سه ساله نمیمونه... عشق بورز و کمکش کن همقدم هم مستقل تر بشین
اوالا خدا قوت عزیزم.بعد اینکه هیچ وقت مقایسه نکن ،مقایسه دزد خوشبختیه.
منم خیلی سخت بزرگش میکنم اما باید ما تحمل کنیم اونا خیلی ام عادی ان
منم همینطور
پسرم هنوز رو پام میخوابه.بدون من اصلاا بازی نمیکنه عمرا پیش کسی بمونه عمرا تو مهمونی و عروسی آروم باشه
تازه من عید از پوشک گرفتمش همه چی خوب و راحت بود الان که یه ماهه فرشامو شستم همش نم میزنه نصف جیششو اول میریزه بعد میگه.دارم دق میکنم دیگه
درکت میکنم تقصیر تو نبوده که بچه منم اینجوریه جیغ جیغو بهونه گیر عصبی هرشب کلی لگد حواله من میکنه تا بخابه
اما خب من بچم باباش آدم بدیه احساس میکنم اگ آدم بود بچم اینجور نمیشد
ک مدام بخاد جلب توجه کنه
درک میکنم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.