۱۱ پاسخ

دقیقا همینه

آره برا همه این اتفاق میفته ولی شدت کم و زیاد داره.
البته یه پرستار کنار سرت وایمیسه و میگه اگه تنگی نفس و حالت تهوع حس کردی زودی بهم بگو و دوتا آمپول تو سروم میزنن اوکی میشی🤔

منم وقتی هنوز عملم تموم نشده بود لرز بدی گرفتم . خیلی بد می لرزیدم . و اینکه سردرد و درد پشت گردن دارم

اره عزیرم منم‌همینطور شدم

من با اینک ۱۲ساعت قبل عملم اب و غذا نخوردم سر عمل استفراغ کردم.سریع امپول زدن.از ناحیه فک هم حس میکردم دیگ نمیتونم حرف بزنم گفتم بهشون ک دارو دادن

منم اینطوری شدم اما اینطوری که تو میگی زیاد نبود برا من احساس میکردم قفسه سینم بیحس شده نمیتونم نفس بکشم تهوع داشتم که یه امپول زد تهوع زدن بهم درست شدم وتسه من سخت ترین بخش زایمان همین جاش بود بنظرم

بله منم حالم خوب بود ولی موقع عمل فشارم رفت بالا ضربان قلبمم خیلی تند شده بود نفسم قطع میشد حالم بدشد فک میکردم بچه ها ریزه ان برن دستگاه اما خودم دو روز ای سیو بستری شدم نتونستم ببینمشون

من احساس نفس تنگی داشتم نمیتونستم درست نفس بکشم فکر میکردم یه چیز خیلی سنگین رو سینم گذاشتن

من ۲ تا سز شدم
فقط کمر به پایین و بی حس کردن
دستام و بالا تنه حس داشت
فقط اولش لرز داشتم همین که به خاطر داروی بی حسی بود
و زایمان اولم موقع عمل بالا آورد
ولی دومی فقط تهوع داشتم
همین

اره عزیزم منم دقیقا همینطور بودم منتهی چندین بار بالا اوردم ببخشید اونم آب زرد
توی ریکاوری تمام بدنم لرز داشت😑😑

واقعااا؟اخ من میترسم ازین چیزا

سوال های مرتبط

مامان علیسان و الارا مامان علیسان و الارا ۴ ماهگی
تجربه سزارین دوم بیمارستان دولتی ۲۹ بهمن
پارت سوم

بالاخره ساعت ۱۰ شد و بردنم اتاق عمل
کادر اتاق عمل خییلی بااخلاق بودن اصلا انتظار نداشتم اینقدر مهربون و با خلاق باشن اصلا حس ترس نداشتم تنها حس بدی که بود برای آمپول بی حسی بود
اومدن فوری آمپول بی حسی رو زدن و منو خوابوندن رو تخت کم کم پاهام گرم شد و بی حسی اومد تا بالای معده ام اونموقع بود که احساس حالت تهوع داشتم و حس میکردم شدیدا خوابم میاد
گفتم خوابم میاد گفتن بخواب اشکالی نداره
ولی زود خوب دم و دوباره حس حالت تهوع اومد سراغم بهم آمپول زدن و زود خوب شدم
بعد حدودا ۲۵ دقیقه دخترم بدنیا اومد 😍صداش بهم حس آرامش میداد
یه پرستار اومد بعد تمیز کردنش گذاشت زیر تاپی که تو بسته بستری بود و پوشیده بودم خیییلی حس خوبی داشت با بچه بردنم اتاق ریکاوری اونجا یه پرستار اومد و سینمو گذاشت تو دهن بچه و کمکش کرد تا شیر بخوره
نیم ساعت همونطوری روی شکمم خوابیده بود و شیر می‌خورد البته شیر که نه همون آغوز بود
بعدشم بردنم بخش و همراهم و صدا کردن بیاد منو بزاره روتخت
......