۵ پاسخ

من توی شهر غریبم ۹ ساعت تا خونه مادرم و مادرشوهرم فاصله داریم همسرم ۶ صبح میره ۶ عصر میاد خونه یعنی تمام کارای بچه با خودمه سختی خیلی کشیدم روزایی بود میگفتم خوشبحال هرکی فقط تونست یه حموم باخیال راحت بره بیرون رفتن اینا که دیگه بماند ولی خداروشکر الان دخترم نزدیک دوسالشه دیگه داره اوضاع بهتر میشه

شوهرم برق کاروفنی کاره صبح میره شب میاد

مزخرف ترین وضعیت
گاهی بغض میکنم واسه بچم
کاش زندگی واسمون یه کم قشنگتر میبود

دیگ مجبوریم بسازیم شوهرمنم رانندس بیشتر وقتا منو بچه هامیم ...

با بدبختی چیکار کنیم اعصاب نمونده برامون

سوال های مرتبط