۵ پاسخ

من کلااسترسی هستم تپش قلب و نفسم تنگ میشه 😁🥴بی حسی زدن شروع کردن به برش من شروع کردم دادبیداد که نمیتونم نفس بکشم اکسیژن وصل کردن امپول زدن تابتونن ارومم کنن.همچی میدیدم حس میکردم موقعیت تامیومدم استرسی بشم دارونمیذاشت ریلکسم کرده بود.اون حس سنگینی روی سینه هم همون پارچه جلوی رومونه چون بی حسی تابالامیرسه اون سنگین حس میکنیم که نمیذاره نفس بکشیم.کلا این تجربه من بود بعداون دیگه حسش باحال بود ریکاوریی وحتی همون لرزشم بودتااابیحسی کلابرع خوش گذشت.تازه پارچه که جلو رومون میزنن مال من افتاد ازچراغ بالا شکم بازشدم دیدم😂🗿

من دقیقا خودمو روی سقف اتاق عمل دیدم صدای گریه بچه رو خوب متوجه نشدم اما تو حین صدای بچه دکترم با صدای بلند داشت تو گوشش اذان میگفت انگاری پرت شدم تو خودم رگ دست چپم از اون موقع گرفته

نه ولی قفسه سینم سنگین شد. من برعکس فشا م رفت بالا

وای منم داشتم خفه میشدم نمیتونستمم تقلا کنم بعدش تو سرمم چیزی ریخت و اکسیژن زد در دهنم خوب شدم

منم همینجورشدم فورا اکسیژن بهم وصل کردن

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
سوند رو همون خانم خوش اخلاقی ک‌ پرسنل اتاق عمل بود واسم وصل کرد و من چون کامل هنوز بی حس نشده بودم اندازه ی سر سوزن در حد یک ثانیه ی سوز خیلی کوچولو حس کردم و تموم وگرنه هیچ دردی نداره یکی از بهترین کارهایی ک میکنید اینه ک سوند بعد بی حسی توی اتاق عمل وصل بشه عالیه هیچ دردی حس نمیکنید وقتی کامل کامل بی حس شدم حس کردم صداها واسم داره نامفهوم میشه یعنی خیلی کم شده بود و حس میکردم سخت دارم نفس میکشم ک دکتر بیهوشی گفت نگران نباش فقط نفس بکش درست میشه ک بعد دو سه دقیقه حال من کاملا نرمال شد راحت نفس می‌کشیدم و همه چیز عالی بود تا اینجا بعدش هم ک دکتر گفت تا وقتی چیزی حس کنی من کارمو شروع نمیکنم اما با هربار برش من چیزی متوجه نمیشدم تا دیدم صدای گریه ی فندقم میاد بهترین حس دنیاااااااا ک غیر قابل توصیفه خلاصه تا آخر عمل من چیزی متوجه نشدم رفتیم ریکاوری از اتاق عمل واسم پمپ درد وصل کردند بچه ها لرز بعد عمل خیلی کمه در حد چند دقیقه و اون لرز ناخودآگاه هستش ن اینکه شمارو خیلی خیلی یخ زده باشه اینطوری نیست ک اونم برطرف میشه توی ریکاوری بودم و اومدم بیرون همه چیز خوب و نرمال بود و اینکه دردتون با پمپ درد خیلی خیلی کم میشه و کاملا قابل تحمله حتی بعضی وقت ها حس نمیکنید منم ک پمپ درد زیاد اثر نمیزاشت واسه این بود ک انژیوکت کج شده بود تو دستم چون زیاد دستمو تکون داده بود و پمپ درد کامل توی بدنم نمی‌رفت ولی بعدش ک درستش کرد عالی شد با پمپ درد هم ک درد های بعدش کنترل میشه و واسه راه رفتن هم دردش مثل وقتیه ک دراز کشیدید فرقی نداره فقط موقع راه رفتن چون باید جابجا بشید واستون سخت تره
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۲ ماهگی
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۸ ماهگی
پارت ۴
زایمان سزارین
.
بردنم تو اتاق عمل و خانوم دکتر و بقیه بچه ها کم کم اومدن و بگو بخند میکردن که استرس من کم بشه . راستی دکترم خانوم دکتر ایلخانی بودن بیمارستان فرمانیه
یکم بعد دکتر بیهوشی اومد یه اقای تقریبا سن بالا ک خیلی مهربون بودن .
اومدن بهم گفتن بیهوشی میخای یا بی حسی که گفتم فک میکنم بی حسی بهتر باشه . گفت اره بهتره پس بی حس میشی فقط باید باهام همکاری کنی که اذیت نشیم جفتمون . یه اقای ذیگ هم اومد بهم گفتن که نفس عمیق بکش تو لش ترین حالت ممکن بشین و شونه هات و بنداز و سرتو بیار پایین .
این کار و انجام دادم و اقاعه شونه هامو گرفت و گفت نفس عمیق بکش . و بی حسی و زدن برام . باید بگم اندازه سر سوزنم درد نداشت . و استرس این موضوع و نداشته باشید فقط تکون نخورید که سردرد نگیرید . بعد این ک بی حسی و زدن گفتن پاهات اگ گرم شد دراز بکش . پاهام که گرم شد دراز کشیدم سریع و دستامو بستن و پرده کشیدن . پرده که کشیدن من انگار حالم از ترس بد شد . و هی میترسیدم بیحس نشده باشم . گفتم خانوم دکتر من بی حس نشدم گفت شدی بعد گفتم ب خدا نشدم گفت الان سوند و وصل کردم فهمیدی مگ ؟ گفتم نه 😁🤣بعد حالت تهوع گرفتم فک کنم اثر بیحسیه بود گفتم دارم بالا میارم دکتر بیهوشی گف سرتو بگیر سمت من بالا بیار ولی الان نمیاری بالا . همون لحظه امپول زد تو سرمم فک کنم برای تهوع بود همون لحظه خوب شدم . دیگ ساکت منتظر بودم . دکتر بیهوشی قربون صدقم میرفت از بچم میپرسید دستشو میزاشت رو سرم هی میگف الان تموم میشه صداشو میشنوی . که یهو صدای گریه اومد 🥲🥺دکترم گفت ایناز اصلااااا شبیت نیسسسس🤣🤣🤣🤣
مامان آرسام🥹❤️ مامان آرسام🥹❤️ ۵ ماهگی
بعد من شبش از ۱۲ هیچی نخوردم صبحش رفتم تریاژ مامایی مدارک رو تحویل دادم و لباس پوشیدم و یه سری آزمایش و سوال کرد و نوار قلب گرفت و اینا بعد اومد سوند وصل کرد اینو بگم نه اینکه بگی اصلن اصلن درد نداره فقط در حد یه سوزش یه لحظه ای داشت توصیه می‌کنم نفس های عمیق بکشید من نفس عمیق میکشیدم سوند رو وصل کرد یکم سوزش داشتم ولی قابل تحمل بود و همین بعدش یکم گذشت منو آماده کردن بردن سرم زدن و اتاق عمل رفتم بهم گفتن بی حسی میخای یا بی هوشی. من اول میخاستم بی هوشی انتخاب کنم چون بهم گفته بودن ک بی حسی کمر داغون میکنه آدمو کمر درد میگیری دیگه نمیتونی کار سنگین بکنی همیشه کمر درد داری و فلان ولی خداروشکر و از چن نفر پرسیدم و نظر دکترم هم روی بی حسی بود چون سزارین بعدش هر ۲۰ دیقه تا ۳۰ دیقه ماساژ رحم میدن و فشار شکم بی حسی بهترین گزینه اس چون تو بی حسی پنج شیش بار فشار دادن شکممو اصلن دردی نداشتم و هرچی خون بود ریخت ولی بی هوشی اصلن اینجور نیس ک بگی تو بی هوشی فشار میدن و اینا گول نخورین
مامان مهراد👶🏻🍼 مامان مهراد👶🏻🍼 ۱ ماهگی
پارت چهارم
بعدش دیگه بردنم تو ریکاوری ک دیگه همونجا ها بود ک سردرد شدید داشتم ،بدنمم مثل بید میلرزید
سعی کردم زیاد تکون نخورم پون بهم گفتم زیاد صحبت نکن،تکونم نخور ک سردردت بدتر میشه و از اثرات بی حسیه،منم سعیمو کردم وتا وقتی ک از ریکاوری آوردنم بیرون سردردم خوب شد خداروشکر
شکمم رو هم ۳یا۴بار فشار دادن،یکی دوبار تو اتاق عمل ،دوبار هم تو ریکاوری ،وواقعا خداروشکر یکی از دلایلی ک از بی حسی راضیم همینه ک وقتی بی حس بودم شکممو فشار دادن و دردی نداشتم،فقط آخرین بار ک فشار دادن از ریکاوری داشتن منو میاوردن بیرون و بی حسی از شکمم کم کم شروع کرده بود به رفتن منم یکم درد داشتم و تا حدودی حسش کردم،دیگه توی بخش ک اومدم چون خونریزیم خوببود فشار ندادن،من ساعت یکونیم ظهر زایمان کردم،بی حسی هم حدودا ۸شب کلا اثرش رفت،و من اونشب فقط یدونه شیاف گذاشتم،سردردهم دیگه نشدم،فقط سخت ترین بخشش اولین بار ک میخواستم راه برم بود ،از عوارض بی حسی هم برای من تنگی نفس بود ک تا ۲۰روز وقتی راه میرفتم یا زیاد صحبت میکردم نفسم میگرفت و اینکه ی تیکه از شکمم دیگه حس نداره و میگن تا آخر عمر همینه
در کل بخوام بگم راضی بودم
فقط چند تا نکته ک خیلیییی کمکم کرد یکی اینکه با کادر بیمارستان همکاری کنین به نفعتونه دوم اگه بی حستون کردن بعدش حتما حتما مایعات فراوون بخورین ک هم شکمتون کار کنه،هم شیرتون زیاد شه و از همه مهم تر زودتر بی حسی از بدنتون خارج شه و سردرد نشین(تا حداقل ده روز اینکارو بکنین)و سوم اینکه تکون زیاد نخورین،زیر سرتون کوتاه باشه و زیاد صحبت نکنین چون واقعا سردرد میشین اگه رعایت نکنین و از همه مهتر همه چیو به خدا بسپارین اون بهتر میدونه چی به نفعمونه