۹ پاسخ

اوموقه ک مارال مرد من چقد گریه کردم🥺🥺🥺

اره خیلی فیلم قشنگیه اصلا دیگه چند ساله بلد نیستن فیلم خوب بسازن
منم موقع زایمان آرزو شوهرم می‌گفت ببین یاد زایدن خودت بیوفت😄گفتم اینکه بی‌حسه سزارین من طبیعی اون کجا ومن کجا طبیعی درد وجیغ و...

دقیقا من از دیشب تا حالا دو بار گریه کردم با اون صحنه و کلا قسمت اخرش
به شوهرم گفتم کاش بودی اون لحظه رو نشون میداد
من عاااااشق این سریالم
همیشه دیدمش

منم دیشب با حرفای آرزو سرخاک مارال اشک میریختم
انگار بعد مادر شدن ادم دل رحم تر میشه

وای منم گریه کردم

باز من انقدر درد کشیدم که بچع رو گذاشت رو سینم میگفتم خوبع دیگع برش دارید گریه میکنه اخه از ساعت ۱۰صبح تا ۱۰نیم شب من درد کشیدم لجم گرفته بود سر پسرم 🤣

منم بچه رو دیدم دوباره دلم خواست زایمان کنم یاد خودم افتادم تو اتاق عمل😁

منم دقیقا همینطور شدم معمولا اصلا احساساتی نمیشم پای فیلم اما اون لحظه ک بچه رو گذاشت کنار صورتش بغض کردم همش یاد زایمان خودم افتادم

طبیعیه عزیزم. وقتی مادر میشی هر چیزی که به مادرانگی ربط داشته باشه، کل بدن آدم و لرز میندازه ❣

سوال های مرتبط

مامان اِلنا💚🌱 مامان اِلنا💚🌱 ۱۱ ماهگی
یچیزی یادم افتاد گفتم با شماعم بگم
راجب یه دکتر سونو که یه اقای خاک بر سر و هول
من وقتی که باردار بودم سونو قلب و ان تی رو رفتم پیشش اصلا ادمو نگاهم نمیکرد
اینم بگم من خودم نه ارایش زیاد میکنم نه یجوریم که بخاد نگا کنه
بعد برای انومالیم من وقت گرفتم رفتیم پیشش
رفتم گفت دختره ولی نمیتونم صورتشو ببینم برو قدم بزن چیز شیرین بخور بیا
کارمو انجام دادم رفتم این هی شلوار منو میکشید پایین تر تا جایی که واقعا میتونم بگم ناحیه تناسلیم داشت دیده میشده
از قصد وقتی سونو میکرد انگشت کوچیکشو میبرد کنار ناحیه تناسلی و فشار میداد منم ترس برم میداشت که اگه چیزی بگم شر بپا میشه چون شوهرم خیلی حساسه و شدید غیرتی
خلاصه منم با ترس و لرز نه تونستم به دکتره چیزی بگم نه به کسی
ولی معلوم بود دکتره نظر داشت چون هی خم میشد روم یا ارنجشو میذاشت رو سینم
حدودا سی سالشم بود و من از اون روز به بعد دیگه اون طرفا پیدام نشد بهونه اووردم که فلانه خوب نیست دقیق نمیگه که با شوهرم بریم یجای دیگه ولی هنوزم از کار اون مرتیکه موهای تنم سیخ میشه🥲