۱۲ پاسخ

دست مامانت درد نکنه
به افزایش جمعیت کمک کرده 🤣🤣

وای من باردار شدم دیر گفتم به همه بعد جاریم تا تست بی بی داد سریع اعلام کرد که بارداره بعدش متوجه شدن منم باردارم الان میگه که خودش زودتر باردار شده کسی نیست ثابت کنه
منتظر زایمانیم😅
البته اون سزارین میاره تازه بچه سومشه
من میخوام طبیعی بیارم و بچه اول از شانس من احتمال اینکه زودتر از من زایمان کنه خیلی بالاست

جالب بود😂😂😂😂

این حتی ازدواج سنتی کرده بود بعد دید من دارم با دوس پسرم ازدواج میکنم از شوهرش جدا شد دوس پسر سابقشو مجبور کرد بیاد خاستگاریش در این حد 😂😂😂😐😐😐😐😐

الان تو چه حالیه زندگیش خوبه

خوبه جاریت نبوده وگرنه خودشو پاره میکرد
۷ماهه دنیا میاورد برا اون بزرگتر بشه😅😅😅

الان اونم حاملست تو حامله ای

ههههه‌😅

یکی از فامیلای منم دقیقا همین کارو کرد ، وقتی فهمید من باردارم گف خوشبحالت تازه با اینکه خودش بچه داشت ، ماه بعدش حامله شد بچشم زود بدنیا اومد کلا دوهفته با بچه من فرق داره😂

😂😂😂😂😂😂😂

وای خدا

😂😂😂 از دست این حسادت

سوال های مرتبط

مامان ارغوان مامان ارغوان هفته بیست‌ودوم بارداری
پست موقت #درد دل#
من ۳۵سالمه یه دختر۷ساله دارم ۱سال اقدام بودم باردارنمیشدم تا بالاخره شدم هنوز بطور مستقیم به خانواده هامون نگفتیم اما مامانم یه حدس هایی زده وهمش میگه توحامله ای خلاصه بگذریم به خواهرمم گفته خواهرم۲۳سالشه لیسانسشو گرفته توی رشته ی شیمی وتوی یه کارخونه به عنوان یه مهندس شیمی مشغوله یه دوست ۳۵ساله همسن من داره توی شرکتش که بچه نداره ودلش هم نمیخواد بچه بیاره بتازگی جهیزیشو چیده وتا۲یا۳روز دیگه میخواد بره خونش دیروز که خونه ی مامانم اینا بودم به من میگه تو هوشت از دوتا بچه های مامان بیشتر بود چرا باز حامله شدی باید کار میکردی اصلا بچه چیه میگفت من که عمرا بچه بیارم بچه به چه درد میخوره عمرتو‌بزاری پای بچه من که میخوام برم دور دنیا رو‌بگردم میگفت توی شرکت صبحونه میخوریم همکارام که بچه دارن هی زنگ میزنن خونه به بچه هاشون میگن صبحونه خوردی درساتو نوشتی اما من ودوستم با خیال راحت صبحونمون رومیخورم بدون دغدغه خلاصه خیلی حرف زد که دیگه سرتون رو درد نیارم کلا اعصابمو خورد کرده از دیروز ذهنمو درگیر‌کرده.نظرتون چیه؟
مامان ارغوان مامان ارغوان هفته بیست‌ودوم بارداری
چقدر بدبختن بعضیا من یه دختر۶سال ونیمه دارم الان باردارم وبتازگی جاریم فهمیده بعدش روزی که قرار بود بذم ان تی ساعت۶بعدظهر نوبت داشتم ساعت۷شب زنگ زده میگه دکتر چی حدس زد منم با اینکه دکتر حدس زده بود دختره بهش گفتم پاهاشو باز نکرده دکتر نتونسته حدس بزنه بدم اومد از اینکارش بعدش امرپز باز زنگ زده میگه ابجیم گفته بچه ای که پاشو باز نکنه احتمالا دختره هربار زنگ میزنه به من میگه مطمئن باش دختره منم میگم
خداروشکر من دختر میخواستم که دخترم خواهر داشته باشه باز امروز میگه یعنی پسرمن تنها باشه اخه من شوهرم۵تا داداش داره خواهر نداره اون عروس اول ومن عروس دومم اون یه پسر۹ساله ویه دختر۳ساله داره حالا فکرمیکنه شاخ غول شکسته پسرداره هنوز من بهش نگفتم بچم چیه هرروز زنگ میزنه میگه دختره من باید به این آدم چی بگم زمانی که دخترمو باردار بودم چون اولین دختر میشد توی خانواده ی شوهرم بعداز۵تا پسر ویه نوه پسر که بچه ی اول جاریم بود وقتی فهمیده بود بچع ی من ان تی حدس دختر دادن هی میگفت دل خوش نکن چون دخترو اشنباه خدس میزنن حالا این بچمو اینطوری میگه