۹ پاسخ

ولش کن عزیزم کناه داره اصلا فکر کن بچه خودت هچی بهش نگو

مادر شوهرت پرش نمیکنه؟

بچه خودت هم اگه بود تو این سن لجبازی میکرد

عزیزم دختر منم بزرگه بازم باهام لج میکنه نه اینکه واسه خودت نباشه اینطوره. اقتضای سنشونه بزار پای سنش چون دختر منم همینه کلا باهان کل کل میکنه و گوش نمیده جوابم رو میده 🫥🫥

براش چیزاییو که دوس داره بخر بهش محبت کن بچه ها با محبت کردم سربه راه میشن منم پسرم بگم فلان چیزو بده گوش نمیده یا بیاره همش غر میزنه درصورتی که چیز زیادی نخواستم البته من ۸سالشه

سفره یکبار مصرف بخر
تا اینکه اذیت نشی

عزیزم بخدا فگ نکن چون شما نامادریش میشید با هاتون لج می‌کنه
پسر منم 13سالشه یخورده لجوج شده زود تند میشه به یه سنی برسن آروم میشن

مامانش طلاق گرفته

بیخیالش شو یه مدت محلش نزار بهش کار نگو

سوال های مرتبط

مامان معجزه مامان معجزه هفته بیست‌وهشتم بارداری
خانما من با خواهر شوهرم و جاریم وسطی خیلی دوستیم با جاریم ک قبل عروسی دوست بودیم .من ک باردار شدم ب این دوتا گفتم ک دوقلو باردارم ولی گفتم ب کسی نگن اونا هم استقبال کردن گفتن اره براچی بگی نمیخواد بگی .سرکلاژ کردم استراحت مطلق شدم مجبور شدم ب مادر شوهرمم گفتم .
در صورتی ک هیچ کدوم از فامیل های من اصلا خبر نداره حتی باردارم
من ب مادر شوهرم گفتم ک نمیخوام کسی بدونه دو قلو باردارم الکی خودمو بندازم رو چشم و اینکه من خودم از وضعیتم هنوز مطمئن نیستم
.گفت خب شکمت پیداس نمیشه اگه کسی پرسید دروغ بگم
من فقط میگم ک اره بارداره .
حالا من بعد انومالی بهش گفتم جنسیت دختر و پسرن
.یک ساعت بعد دیدم کل فامیل بهم زنگ ک تبریک بگن.
من خیلی ناراحت شدم ک رفته ب همه کفته
و این ک ب همه گفته پسره
چرا نگفته دختره؟؟؟؟؟
اصلا من شاید میخواستم جشن تعیین جنسیت بگیرم
ب شوهرم گفته بودم الان میگه همه میدونن دیگه چ جشنی بگیریم
.
خلاصه دیشب اومده خونمون باهام بحث میکنه
خیالش راحت شده ب همه کفته باردارم اونم پسر
الان داره باهام بحث میکنه دعوا میکنه چرا نمیزاری بگیم دوقلو بارداری
گفتم دلم نمیخواد من هنوز جرات ندارم برا خودم لباس بارداری بخرم از بس ک همش چالش و استرس دارم
حالا میگه اگه نمیخواستی کسی بدونه دو قلو بارداری چرا پس به صبا(جاریم)گفتی ولی ب جاری بزرگت نگفتی چون جاری بزرگه بچه خواهرشه
مامان نورا ونویان مامان نورا ونویان هفته بیست‌وهفتم بارداری
یک دختر دوسالو نیمه دارم ب شدت شیطوننو لجبازه. خیلی اذیت میکنه اصلا اهل اینکه بازی کنه باهام سرگرمش کنم نیست فقط بهم میریزه خرابکاری میکنه با لجبازی خیلی شدیدددد. منم استراحت نسبی دارم بخاطر سرویکس. واقعا کلافه ام دیگ هیچ جوره نمیتونم سرگرمش کنم نمیشه. میرم خونه مامانمم اونم تنهایه یکم کمکم کنه یا مامانم میاد. ولی خیلی مامانم تو تربیتش اذیت میکنه نمیزاره چیزی بگم ب دخترم یا دخترم لج میکنه یچیزی ک بده میخاد من میگم نه مامانم سریع بر خلاف من بهش میده. ب اینکه من هفته یبار میبریمش شهربازی. روزایی ک باباش بتونه میبرتش یکم بیرون زیاد براش وقت میزاریم. مامانم یجوری برخورد میکنه انگار چقد ما بدیم. همش میگه بچس شما بزرگین. میگم درسته ولی تا یجایی. مثلا باید یسری چیزا از همین الان بدونه بده شاید الان درک نکنه ولی ب مرور ب گفته ما متوجه میشه. و دائم سر این موضوع ما دعوا داریم با مامانم. دیگ امشب واقعا کلافه شدم گفتم این نه دخترم داشت غر میزد داشتم باهاش حرف میزدم مامانم سریع اومد بش داد. منم عصبی شدم دست پام می‌لرزید آخه وقتی میریم اونجا واقعا دخترم دیگ ب حرف من اهمیتی نمیده و منو خیلی عصبیو کلافه میکنه چون کارای خطرناک بد میکنه. منم ب زور دخترمو گرفتم حاضر کردم خودمم همینطور رفتم تو ماشین نشستم مامانم چنبار زنگ زد انقد عصبی بودم جواب ندادم. خیلی کلافه ام موندم دیگ چکار کنم