یک دختر دوسالو نیمه دارم ب شدت شیطوننو لجبازه. خیلی اذیت میکنه اصلا اهل اینکه بازی کنه باهام سرگرمش کنم نیست فقط بهم میریزه خرابکاری میکنه با لجبازی خیلی شدیدددد. منم استراحت نسبی دارم بخاطر سرویکس. واقعا کلافه ام دیگ هیچ جوره نمیتونم سرگرمش کنم نمیشه. میرم خونه مامانمم اونم تنهایه یکم کمکم کنه یا مامانم میاد. ولی خیلی مامانم تو تربیتش اذیت میکنه نمیزاره چیزی بگم ب دخترم یا دخترم لج میکنه یچیزی ک بده میخاد من میگم نه مامانم سریع بر خلاف من بهش میده. ب اینکه من هفته یبار میبریمش شهربازی. روزایی ک باباش بتونه میبرتش یکم بیرون زیاد براش وقت میزاریم. مامانم یجوری برخورد میکنه انگار چقد ما بدیم. همش میگه بچس شما بزرگین. میگم درسته ولی تا یجایی. مثلا باید یسری چیزا از همین الان بدونه بده شاید الان درک نکنه ولی ب مرور ب گفته ما متوجه میشه. و دائم سر این موضوع ما دعوا داریم با مامانم. دیگ امشب واقعا کلافه شدم گفتم این نه دخترم داشت غر میزد داشتم باهاش حرف میزدم مامانم سریع اومد بش داد. منم عصبی شدم دست پام می‌لرزید آخه وقتی میریم اونجا واقعا دخترم دیگ ب حرف من اهمیتی نمیده و منو خیلی عصبیو کلافه میکنه چون کارای خطرناک بد میکنه. منم ب زور دخترمو گرفتم حاضر کردم خودمم همینطور رفتم تو ماشین نشستم مامانم چنبار زنگ زد انقد عصبی بودم جواب ندادم. خیلی کلافه ام موندم دیگ چکار کنم

۳ پاسخ

دختر منم دو سال و نیم هس پدرمو درآورده کم مونده بشینم گریه کنم از همه بدتر همه رو میزنه موهای منو می‌کنه

والا حق داری همینه همه توی تربیت بچه دخالت میکنن. بچه دیگه حرف گوش نمیده لجباز میشه. بعد میگن نگا نگا چ مادری داره خوب تربیت نمیکنه

حق داری ناراحت باشی

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی هفته سی‌ودوم بارداری
سلام خانوما
چخبر
ممنون از اونایی که دیشب صحبت کردیم با هم خیلی بهتر شدم
میگم یه چیزی
من استراحت مطلقم
بعد خب طبیعتا خونه شلوغ میشه من زیاد نمیتونم کار کنم دیروز یکم کار کردم زیر دلم تا واژنم درد میکرد پریروز عصبی شدم شب دلم همش درد می‌گرفت بچه خودشو سفت میکرد پایین شکمم
واقعا بعضی وقتا غذا درست میکنم
ولی بیشتر وقتا نمیتونم غذا درست کنم 🥲 گریم میگیره حتی
بعد مامانم بیشتر وقتا یا غذا میده همسرم می‌ره ازشون یمیگذه میاره خونه یا چون نزدیکیم ما میربم اونجا ولی خب حس میکنم همسرم از این هم کلافه شده قبل باردار شدنم یه عادت بدی داشت کلا می‌گفت حتی اگه مهمون داری هم هیشکی نباید بیاد کمکت کنه خودت بادی انجام بدی بقیه فکر میکنن تو نمیتونی درحالی که ما شمالی هستیم کلا خانوادگی رسم داریم بیان کمک کنن ربطی به تازه عروس و از این چیزام نداره
بعد الان همسرم خودش هم گاهی غذا درست می‌کنه یا خونه رو مرتب می‌کنه به محض اینکه مثلا میگم فلان چیزو دور نریز یا یه کار ریزی می‌خوام بهش بگن خودم هم عذاب وجدان دارم که همینجوریش خیلی زحمت کشیده ولی خودشم یجوری حرف میزنه انگار من مقصرم سه روزه الان انگار من زورش میکنم کمک کنه
غیر اون آبجیم هست گاهی میاد طرفا رو می‌شوره ولی اونم سنش کمه ۱۳ سالشه نمی‌دونم این دوره رو چجوری رد کنم واقعا تا ۳۰ هفته استراحتم تازه اگه سرویکسم بره بالا بیشتر نمیشه
همش حس میکنم به هیچ دردی نمی‌خورم اینم که قاطی کرده تا حرف میزنم میگه چرا غر میزنی چرا اخلاقت بده من هیچی نمیگم بخدا تهش دوتا سوال کنم دوتا حمله حرف بزنم همش با تندی جواب میده چند وقت پیش بهش گفتم نمی‌خواد کار کنی میگم کمکم کنن خانوما مامانم هست آبجیم هست دوستم هست بازم همون‌جوریه