۱۲ پاسخ

خدا مادرتو برات نگهداری کنه دساش درد نکنه والا منم مادرشوهرم اینجور چیزی کهددرست نیکنه سهم ما رو میزاره کنار تا هروقت امد با خودش بیاره برامون خیلی هوامون داره خدایی زن خیلی خوبیه من دوستش دارم

انشالله خدا برات ببخشه گلم هنوز خوبه گلم بزار انشالله بدنیا بیاد اون موقع دیگه بیچاره میشی از بس سخته دوتا باهم اونم فاصله کم انگار دوقولو زاییدی دقیقا زنداداشم شرایط شمارو داره مامانم و دوتا خواهرام کلافه شدن خدایش سخته خیلی باز شما خوبه مادرت هستش خدا خیرش بده باز مادر زنداداشم حتی نیومده دیدن زنداداشم از بس بی معرفت هستن

عزیزم این دورانم میگذره ب توام میگه مامان
جاری منم دقیقا شرایطش مثل تو بود
الان پسراش بزرگ شدن،ولی پسر بزرگش همیشه میگه مامان من مامان معصومه ینی مادر جاریم
ولی دلیل نمیشه مادرشو دوست نداشته باشه
خداروشکر ک مادرت و خانوادت نزدیکتن

منم مثل توام الان .شوهرت هم همونجا میمونه یا خونه ی خودتونه؟

دختر منم الان همینه ب مامانم عادت کرده دیشب رفتیم خونه مادرشوهرم اصلا اونجا تو بغل هیچکدومشون آروم نمیشه خودم مجبورم بغلش کنم هرروز خونه مامانمه خداخیر بده مادرامونو سایه اشون مستدام ک مواظب بچه هامون هستن وگرنه بیچاره بودیم

عزیزم نگران نباش مادربزرگه دیگه محبت های زیادی میکنه ، منم عشق میکنم بچه ها پیش مامانم حس خوب ودارن و کیف میکنن، شماهم وقت بگذرون با پسرت درست میشه نگران نباش😊❤️

برو بابا دیوانه شدی برو خدارو شکر کن
من بدبخت هم‌استراحت مطلق گفتن
ولی بلانسبت این چی کار میکنم
دوتا بچه پشت سر هم دارم سومی ناخواسته شده اصلا دارم دیوانه میشم ...اصلا به این چیزا فک نکن ..من آلان دلم میخاد یکی بیاد یک ساعت نگه داره من فقط برم حموم

به عنوان یه روانشناس میگم . سعی کن باهاش وقت بگذرونی و ارتباط بگیری حتی تو استراحت مطلق . خوابیده غذا بزار دهنش . باهاش حرف بزن بخندونش . حتما نوازشش کن . ارتباط لمسی پوست مادر و فرزند غوغا میکنه به یک طریقی باهاش ارتباط بگیر چاره ای نداری چون کوچیکه ممکنه احساساتشو از مادرت بگیره ولی باز سعی کن جبران کنی این خیلی مهمهههه

طول سرویکس چقدره؟سرکلاژ کردی یا پساری گذاشتی؟

ناخواسته باردار شدی؟

چرا مامان بدی باشی گلم؟؟منم بچه هام پشت سر هم هستن.به مادر و مادرشوهرم بسیار علاقمندن اما دلیل نمیشه مارو دوست نداشته باشن ‌بچه هس الان دارن یهش محبت میکنن سمتشون میره
اصلا نگران نباش

ببین بغلش نکن .. اما باهاش همینجوری خوابیدنی بازی کن ، نوازشش کن ، براش شعر بخون ... کنار خودت بخوابونش... حتی خودت بهش غذاشو بده ....نذار بخاطر یه بچه ت اون بچه ت ازت دور بشه و کمبود محبت مادرو پیدا کنه.... یه جوری که نه سیخ بسوزه نه کباب باید با هر دو مدارا کنی...

سوال های مرتبط

مامان آیهان🤍❤️ مامان آیهان🤍❤️ هفته هفدهم بارداری
خانما منو داداشم دوسال اختلاف سنی داشتیم و من بزرگترم.. بعد بچگیا یادمه همیشه مامانم شبا داداشم کنارش میخوابوند (چون شیر مامانم میخورد)و من همش ناراحت میشدم چرا من نباید کنار مامان بخوابم اوناهم هم بخاطر اینکه من ناراحت نشم میگفتن تو کنار بابات بخواب ..ولی خب این موضوع هیچ وقت از ذهنم نمیره و به مامانم اعتراضش هنوز که هنوزه میکنم ..حالا دیشب یکی از آشنا هامون که تفاوت سنی بچه هاش یکسال و پنج ماه بود داشت از تجربش میگفت که یکی شیر خشکی بود یکی شیر خودش میخورد میگفت همیشه به اونی شیر خشک میدادم گریه می‌کرد چرا این یکی میگیری بغلت شیر میدیش … تصمیم داشتم به بچه دومم شیر خودم بدم ولی با این حرف آشنامون یه جرقه اومد توی ذهنم که منم توی بچگی بخاطر اینکه داداشم شیر مادر میخورد و همیشه کنار مامانم بود ناراحت بودم که مامانم بیشتر به اون توجه میکنه و تصمیم گرفتم به این یکی بچه هم شیر خشک بدم که هیچ فرقی بینشون نباشه…شما هم اینجا کسی این تجربه رو داره یکی از بچه هاش شیر خشک بده یکی شیر خودش البته با تفاوت سنی کم و اون یکی حسادت نکنه؟۹
مامان نی نی و پسرم مامان نی نی و پسرم هفته بیست‌وهفتم بارداری