خانما ي سوال.من ٧ ماهه باردارم و از اول حاملگيم چون جفتم پايين بود و دوقلويي بودم و حاملگي پر خطر داشتم اومدم خونه مامانم خوابيدم شوهرمم يك شب در ميون مياد خونه مامانم.مادرشوهرم تو اين مدت يك باز هم نيومده بهم سر بزنه و من با خودم ميگم حداقل ي زنگ ميزد به مامانم از مامانم تشكر ميكرد.ب نظرتون توقع بي جايي دارم؟؟يا اينكه زنگ نزده ب مامانم عاديه؟

به نظر من توقع نداشته باش از هیچکی مخصوصا خانواده شوهر.این کارا باید دلی باشه حتما دلشون نخواسته که حتی یه زنگم بزنن دیگه.توام تو شرایط های دیگه مثل خودشون برخورد کن خودتو بزن به کوچه علی چپ

خب باید میومد سر میزد غذا میاورد برات بهت زنگ میزد نوه ی اونا هم هست دیگه

اهمیت نده ،برا ماها هم همینه ،توقع نداشته باش، بدنیا هم اومد زیاد نبر اونجا بیشتر سمت مادرت باش ، تو سختی‌ها آدم اصیل زندگیت مشخص میشن، لچه اولمم مادرشوهرم همینطور بود، بچم پنج ماهش بود نبردع بودم خونشون، یبار گفت گفتم چون مادرم زحمتمو بیشتر کشیده بچه وابسته مادرمه دیگه سکوت کرد

عزیزم
من باشم به شوهرم‌میگم؛آدمیزاد پیری داره کوری داره
دوروز دیگه هر کس مریض شد مث خودش رفتار میکنم
الحمدالله من که مریض نیستم باداریم پر خطره
ماشالله دوتا هستن نمیشه که استراحت نکنم
متلک بنداز
البته بزا زنگ نزن
بزا زبون تو دراز باشه

فک کنم همشون همینن واسه من یه لیوان آب ندادن تاحالا ..۶ ماهه دوبار غذا دادن به شوهرم اونم غذایی ک من دوس ندارم و شوهرم دوس داره🤣🤣🤣🤣در کل فقط زنگ میزنن فوضولی میکنن و نوه ما نوه ما میکنن ...

خیلی‌رو مادرشوهر. حساب نکن .

منم تاالان بارداریم یک بارم خانواده شوهرم زنگ نزدن حالم و بپرسن
بیمارستان بستری شدم اصلا زنگ‌نزدن
حتی برای بارداریم تبریکم نگفتن
مهم نیست به درک اسفل السافلین

منم همین فکر رو میکرد چون منم استراحتی هست و تا الان چ عجب فامیل شوهر اومدن..‌اونم فقد یبار بعد3ماه اومدن تازه زنگ هم نمیزدن..ولی بشوهرم گفتم ک تو این مدت کیارو شناختم ..اره توقع از کسی نداشته باشی بهتر ..فقد باید سعی کرد. ک بعدا مثل خودشون باهاشون رفتار کرد

بعداً جبران کنین😂😂

ب مادرت نه به تو ولی باید زنگ بزنه بگه دو روزم بیا خونه ما حالا ب تعارف

بیخیال بابا بشینی حرص بخوری ک چی بی معرفتی خودش نشون داد