۱۲ پاسخ

من واقعا به خودم استرس میدادم که این بخوره افسردگی شدید گرفتم ولی الان فکر میکنم میگم حالا شیر خشکی از اول میشد چی میشد من خودم و پیر کردم

من پسرم دنیا اومد چهل روز عذاب میکشید به معنای واقعی همش جیغ میزد گریه میکرد انقد گریه میکرد که همیشه صورتش بنفش بود بعد از چهل روز معلوم شد آلرژی به پروتئین گاوی و قند شیر مادر داره شیر مخصوص گرفتیم خورد آروم شد آب رو آتیش بود گذشت دخترم دنیا اومد تموم بدنش کهیر بود هروقت شیر میدادم صدبرابر بدتر می‌شد زردی گرفت رفتم بیمارستان بستری شد از اونجا قضیه پسرم رو گفتم بلافاصله شیر دهیم رو قطع کردن بعد هفت بار تست دادیم تست شیر هربار دکتر گفت بریز بره تا اینم معلوم شد آلرژی برادرش رو داره و بازم شیر خشک مخصوص

زمان قدیم مادرا ۶ ۷ بچه میاوردن اونم تو اون سختی و آب حوض شکستن و کهنه شستن اونوقت ما از پس یه بچه هم برنمیایم

من زایمان کرده بودم بچم سینمو نمیگرفته چقد استرس بدبختی مامانم میگف بیچاره شدی این دیگه سنتو نمیگیره بزور چندماه خورد البته شیرخشک میدادم آخرم شیر خشکی شد الان فکر میکنم میگم چقدر احمق بودم کاش از اول شیر خشک میخوره مثلا این هم استرس حرص برای چی بود

طبیعیه سخت نگیر کار خوبی کردی اولش سخته بعد میافتی رو غلطک

عشقم همیشه همینطوری قبل اینکه تو شرایطش قرار بگیری فکر می‌کنی کار راحتیه ولی بعدش میبینی نه چقدر برات سخته . منم وقتی زایمان کردم دخترم خیلی سخت سینه مو می گرفت خودمم زایمان سختی داشتم حال خوب نبود بچمم تو خونه تو دستگاه بود یه پسربچه دوساله هم داشتم که به محبت من نیاز داشت خیلی روزای سختی بود همش گریه می کردم حال روحیم خوب نبود ولی تونستم تحمل کنم و از پسش بربیام میگذره زیاد به خودت سخت نگیر اول بفکر خودت و سلامتیت باش در نهایت نشد بهش شیرخشک بده

ته تهش بهش شیرخشک میدی نگرانی نداره من اصلا شیر نداشتم بهش شیر خشک دادم

عزیزم من چهارتا بچه دارم دختر چهارم مریض دنیا آمد یک ماه ش بیمارستان بستری شد من یه دام خونه یه پا بیمارستان تک تنها. من حتی برای زایمان تنها رفتم بعدش تنها بودم سر همه شون تنها بودم هر چی فکر کنی سخت نمیشه حالت بدتر میشه اذیت میشی سعی کن قوی باشی

شیر خشک بده و خودتو راحت کن

کلا روزای اول سخت هست و خیلی سخت

ولی میگذره
انرژی مثبت بده

آخ منم همین بودم بدون کمکی بخیه ام ورم کرد پر شد از خون نمی‌تونستم تکون بخور روز اول پسرم زردیش بالا بود مرخصم نکردن با همون شکم پاره بیمارستان موندم بردم زیر دستگاه

خیلی سخته بگو تا اروم بشی همه ما گذروندیم

اشکال نداره

بگو هر چیزی که اذیتت میکنه

سوال های مرتبط