خانما ی خورده ذهنم مشغوله
می‌دونم ک خیلیاتون الان میان میگین ک بهتر که باهاشون قطع رابطه آیی و فلان اصلا خوشحالی اون چ دردی ازت درمون می‌کنه اما وقتی ک دختر عروسی می‌کنه امیدش اینه ک خانواده شوهرش خانواده خودش بشن بهت محبت کنن ن ی رفتارهایی از خودشون نشون بدن ک حالت ازشون بهم بخوره
من ی خواهر شوهر دارم خونش تهرانه از وقتی من عروسی کردم تا الان سه چهار باری با شوهرش دعواش شد و هر سری ی ماهی اینجا بود بخدا با اینکه تازه عروس بودم هرجایی میرفتم با خودم میبردمش و واسش کم نذاشتم
اما وقتی من زایمان کردم نیومد دیدن بچه هام حتی زنگ نزد. ی تبریک بگه حتی الان ک دخترام یکسالشونه یکبارم دیدن دخترام نیومده بعد جاریم بارداره دو روزه فهمیدن حالا نمیدونم میخاد منو حرص بده یا چی همش میگه مریم زنگ زده خیلی خوشحاله ک باردارم و فلان
من حتی وقتی زایمان کردم مادرشوهرم بیمارستان نیومد تا ده روز نیومدن دیدنمون بعد ده روزم ک اومدن بخاطر این بود ک برادرزاده شوهرم عروسیش بود دیگه مجبور بودن ک بیان اونم فقط بخاطر عروسی بود ن منو بچه هام
باهاشون خوب رفتار میکنم سعی میکنم فراموش بکنم اما ناخودآگاه یادم میاد گریم میگیره
اینقد وصعیتم خراب بود سر اینکاراشون بعد زایمان دلم نمی‌خواست برگردم خونم
تنها جایی ک میتونم درد ودل کنم اینجاس

۶ پاسخ

عزیزم خواهرشوهرهام سرمامیخوردن بهشون زنگ میزدم حالشونومیپرسیدم کاری پیش میومدمیرفتم آبمیوه ومیوه میخریدم ولی الان استراحت مطلق هستم خونه مامانم یکبار زنگ نزدن همینطور توبیمارستان بخدا قسم کاری هم نکردم خوبی به کسی نیومده

عزیزم‌منم دوقلوهام به دنیا اومدن خواهرشوهرام نیومدن منم باهاشون قطع رابطه کردم بعد ۵ماه میخواستن بیان که نزاشتم

از خواهرشوهر 0 انتظار داری من خواهر شوهرم عمل داشت دوشب بیمارستان پیشش بودم بعد دوباره باید میرف تهران بیمارستان باهاش رفتم و انتظار جبران ندارم اصلا اگ برا کسی کاری کنم، بعد هی جلو بقیه میگف زایمان کنی میام پیشت وایمیستم بعد هرکی بهش زنگ میزد میگف من تنها بیمارستان بودم کسی نبود پیشم بعد من باردار شدم نزدیک زایمانم باهاش بحثم شد و بعد رفتم برا زایمان، بچم دنیا اومد این اومد یه ربع پیشم بعدم انگار ب زور اومده همش هم پشت سرم با مادرش حرف میزنه، ببین اصلا برات مهم نباشه این قوم آدم بشو نیستن البته دور از جون بعضی خواهر شوهرا

اون ورشم ببینی بیشتر به جاریت اهمیت میدن همون جاری جادوگر ک همیشه عین مار بوده

چی بگم خاهر حال ماهم مثل شما واقعا خیلی سخته

توهم مث خودشون رفتارکن اصلابرات مهم نباشن بی احترامشون کن ،میگن غصه توبخورن نه اینکه غصه شونوبخوری

سوال های مرتبط

مامان جوجه کوچولو 🐣 مامان جوجه کوچولو 🐣 ۱۶ ماهگی
مامانا ی سوال
من ۷ ماه پیش پریود شدم
۱۴ اینا پاک شدم
دوباره ۲۰ همون ماه دوباره پریود شدم و ی هفته بعدش پاک شدم
حالا من الان چند وقته خیلی هاپو شدم تا حالا اینجوری نبودم ک بگن دوران پی ام اسه یا بگم بخاطر پریودی اخلاقی تغییر کرده نه تا حالا اینجوری نبودم چرا بخاطر درد خیلی شدیدی ک دارم تو مجردی چون مامانم نمیزاش قرص بخورم ولی الان ب محض پریود شدن ی قرص میخورم و درد آنچنانی نمی‌کشم
خیلی بد شدم سر کوچیکترین چیز حالم بد میشه
ظهر ی فیلم دیدم بخاطر مترو هک کرده بودن مترو میخاس از ریل خارج بشه من پنسستم ب حال اونا گریه کردم
یا امشب جوادی رو نگاه کردم قسمتی ک اپن خانومه میخاد بره اتاق زایمان سر شام بقدری بغض کردم ک حد نداش
الانم با شوهرم قهرم
سر چی
بخاطر قوطی ماست ک جمع نکرده بود
دو روز ظرفامو نتونستم بشورم
دیروز قهر بودم امروز هم واقعا پسرم نمیزاش بعد شوهرم اومد بعدش هم برقا رف
غر زد بهم ک چرا اینجوری آشپز خونه
واقعا کم آوردم
همش چند روزه پسرمو دعوا میکنم
هیچکی. بگیره
همین امشبم از ساعت ۷ و‌نیم تا ۱۰ من تو آشپز خونه.
اینور جمع میکردم اونور میریخت
از آخر ب شوهرم غر زدم ک من نشستم ک تو بیای بچه رو بگیری هی جمع میکنم هی می‌ریزه
چیکار کنم ب این حالتم وی میگن ؟!
وی بخورم آروم بشم ؟؟