سخت ترین جای بارداری دوم و زایمان اینه ک بچه اولت رو بزاری خونه و بری بیمارستان هنوز فردا صبح میرم بیمارستان ولی از صبح همش گریه میکنم حالم خیلی بده 😭

وای دقیقا
منم همش دارم فکر و خیال میکنم و‌غصه میخورم ولی چاره چیه 😢

منم همینجوری بودم هم خودم خیلی به بچه اولم وابسته بودم هم دخترم به من خیلی وابسته هست.خدارو شکر این روزا رو گذروندم

دقیقا منم ۴ روز زایمانمه خیلی حالم بده دلم برای پسرم تنگ میشه 😔😔😔

کل پیاما رو‌ خوندم چقد ناراحت شدم چقد مادر بودن سخته و چقدر ما گناه داریم

عزیزم 💔 کامنت هاتو خوندم، احساس میکنم بیشتر خودت وابسته ایی تا اون ، من تجربه ی مشابهی دارم ولی سر بچه نه ، فقط بهت بگم اینقدر وابستگی خوب نیست ،نه واسه خودت نه اون،مخصوصا که پسر ، فردا دانشگاه داره،سربازی داره، سرکار داره، ازدواج داره ، چه بخوای چه نخوای بچه ها پیش ما امانت هستن و یه روز میرن پی عشق و زندگی خودشون و سروسامان میگیرن،وابستگی زیاد مادر به پسر ممکنه خلل ایجاد کنه تو روند زندگی طبیعیش ؛
انشالله به سلامتی زایمان کنی ❤🫂

منم موندم پسرم ۴ونیم سالشه هی یه روز میگم میبرم یه روز میگم پیش مادرشوهرم میذارم.شوهرمم میگه نگران نباش اون با من با خودم میارم بیمارستان حواسم هست ولی میگم بیمارستان الودست

آخ منم استرس اون روزو دارم

دقیقاااااا🥺🥺

منمممم همش به این فک میکنم دخترم یکونیم سالشه چجوری بزارم برم شب بیدار میشه گریه میکنه من نباشم😭

اره سخته
دختر من ۱۶ ماهش میشه اون موقع 😭😭😭

منم پام گذاشتم زایشگاه بچه اولم با باباش پشت دربود اشکام همین طور میومد .بعدا دیدم پرستار میگه بچه ت میگه مامانممیخام اومد تو منو بغل کرد رفت.چقد دل کندن سخت بود .

بزرگه که یعنی تا الان از خودت جدا نبوده ؟

آخی عزززیزم میفهممت دخترمنم۶سالش منم ازالان بفکرشم

منم خیلی به این موضوع فکرمیکنم🥺ناراحتم برای بچم 😢

عزیزم من وقتی خاهرم بدنیا اومد ۶ سالم بود خونه موندم اتفابا خیلی هم ذوق و شوق داشتم بهم سخت نگذشت
چرا خودتو الکی ناراحت میکنی

سلام عزیزم....ب خدا منم فقط تو فکر دختر ۵ سالمم.....
دارم خفه میشم واسش منم ۱ دی مخا برم ولی از حالا عذاب وجدان داره مکشم......
بچه اولت چن سالشه؟؟

بسلامتی زایمان کنی گلم، آره خیلی سخته

چرا گریت عزیزم

عزیزم ایشالا به سلامتی زایمان کنی
چند سالشه بچه اولت؟