سلام به همگی. من اومدم بگم چی شد که باردار شدم.
قسمت سوم و آخر :

اون فکر آزاردهنده «چرا من باردار نمیشم؟» یا «من خیلی ناتوانم» که با حس شکست و غم همراه میشد، یواش یواش جاش رو به آرامش و فشار روانی کمتر داد!
دو سه سری چکاپ کامل انجام دادم و اوایل این ماه درنهایت بیخیالی و همینطوری امتحانی یکبار اقدام کردیم. بعدش سرما خوردم و دیگه نتونستم. گفتم پریودم بیاد و بره دوباره اقدام می‌کنیم که در کمال ناباوری ۵ روز قبل موعدم شک کردم باردارم و بقیه داستان هم اینجا توی تاپیک‌های قبلیم هست!

خلاصه خواستم بگم هم طبق تجربه خودم و هم براساس علم، هیچ چیزی مثل امنیت روانی و احساس آرامش، به این موضوع کمک نمیکنه. من باور نداشتم ولی دیدم انگار که شدنیه...

برای همه چشم انتظارها آرزوی آرامش و رسیدن به مراد دلشون رو دارم 💚🙏🏻

عکس هم پَکی هستش که خودم صفر تا صدش رو واسه سورپرایز همسرم درست کردم و دیروز بهش دادم 🫠😍

تصویر
۱۴ پاسخ

پستونکش دقیقا مثل پستونکی هستش که من واسه کنجد کوچولو گرفتم

کاش منم به این آرامش برسم🙂
الهی همیشه خوش باشید کنار هم عزیزم✨💚

به به مبارکه عزیزم به سلامتی بغلش بگیری🤍

مبارکه🌱
من اصلا نمیتونم چیزی ازشوهرم پنهون کنم دیروز بیبی زدم مثبت شد نتونستم تاامروز صبرکنم و بعد آز بهش بگم، خبری که دوسال براش تو ذهنم برنامه ریزی کرده بودم، زرتی شب گفتم🥲😂

تبریک میگم

من بعد سقط کردم ۳۵ روز طول کشید پریود شدم نمیدونم این ماه ۳۵ روزه یا مثل قبل ۲۸ روزه ام

یعنی اولین بی بی چک روز ۳۱ سیکلت زدی

چه علائمی داشتی عزیزم

مبارکت باشه گلم💕😊الهی به سلامتی بغلش کنی🤲🏻💚💕 همسرت چی گفت؟

ای جانم عزبزم
خوشی هاتون روز افزون
عکس العمل همسرت جی بود

پریودیت چند روزه بود

عکس العمش چی بود😍

من که این حس بارداری پوچ و اینا نمیزاره از بارداریم لذت ببرم

چه قشنگ به سلامتی

سوال های مرتبط

مامان تودلی مامان تودلی هفته هفتم بارداری
دوستای گلی که قصد مامان شدن دارن چندتا تجربه خودم دارم بهتون میگم شاید به دردتون بخوره.

من 3ماه اقدام داشتم 2ماه اول فقط کیت تخمک گذاری میزدم و اون چند روز که دوخط می‌انداخت اقدام میکردم و نشد اما ماه سوم از روزی که پریودم تموم شد همون روز اقدام کردم تا آخر ماه یک شب در میون تا گرفت خداروشکر .
دوماه قبل انقد به خودم و شوهرم قبل اقدام خوراکی میدادم که جفتمون کلافه می‌شدیم مثل قهوه و میوه وانجیر... اما این ماه اصلا این چیزا رو ندادم و بیخیال اقدام کردم .

نکته بعدی می‌دونم خیلیا مثل من تو اقدام بخاطر اینکه ژل روان کننده استفاده نمیکنن خیلی اذیت میشن من خودم یه لیوان آب جوشیده یا آب تصفیه میذاشتم کنارم هم به ناحیه حساس خودم هم همسرم میزدم دیگه اون خشکی رو نداشت و برای باروری هم مشکلی ندارد که اسپرم رو بکشه .

من این ماه به مدت 10 روز میتونید تا یک ماه هم ادامه بدید که حنا و سیاهدانه و روغن سیاهدانه و پودر گل محمدی رو قاطی کردم و هر روز نیم ساعت روی پاهام میذاشتم و پلاستیک و جوراب می‌کشیدم روش بعد نیم ساعت میشستم همون هم طب سنتی گفت باعث گرمی رحمت شده و باردار شدی

و اما در آخر این کاخ بی‌خیال بودم و حساسیت نشون ندادم و هیچ استرس و اعصاب خوردی هم به خودم راه ندادم .

در آخر از خدا میخام بچه من سالم باشه و خدا به همه ی خانومایی که چشم انتظار بچه هستن فرزندی سالم صالح و خیلی زیبا بده.
مامان فرزانه🍋🍓🍍 مامان فرزانه🍋🍓🍍 هفته ششم بارداری
تاپیک اول 😍
🌹می‌خوام داستان باردار شدنم رو از ۴ سال پیش براتون بنویسم🌹

ما از چهار سال پیش تصمیم گرفتیم که بچه دوم بیاریم یکی دوسالی تفننی اقدام میکردیم گفتیم هروقت بشه مشکلی نداره تا اینکه همسرم به دلایلی گفتش که دوباره جلوگیری کنیم همین که بتونیم خونه رو عوض کنیم هم اینکه بتونیم کارایی که برای پسر اولم کردیم برای بچه دومم بتونیم انجام بدیم از لحاظ مالی
دوباره چند ماهی جلوگیری کردیم تا اینکه آذر ماه پارسال شد همسرم گفت پسرمون ماه تولدش با خودت که خرداده یکیه دوست دارم بچه دوم با ماه تولد خودم که شهریوریه به دنیا بیاد😁😀

اینجوری شد که آذر ماه ۱۴۰۳ رفتم دکتر بهم آمپول آزادسازی و دارو داد با کلی علائم جوری که مطمئن بودیم که باردار شدم روز ۱۸ آمپولم پریود شدم دنیا رو سرم خراب شد خیلی حس بدی بود دوباره ماه بعدش رفتم دکتر دوباره آمپول آزادسازی داد و دوباره پریود شدم برای ماه سوم دوباره آمپول نوشت که همسرم نذاشت دیگه بزنم تا این که به درخواست خودم به دکترم گفتم برای همسرم آزمایش اسپرم بنویسه که انجام دادیم جواب آزمایشش تو تاپیک‌های پایین تو گهواره هستش که تعداد اسپرمش ۴ میلیون بود همه فاکتورهاش خیلی پایین و ضعیف بود بعد دوباره دکترم کلی دارو براش نوشت فرتیل اید و اسپریژن و دوباره دیدیم که جواب نمی‌گیریم اسفند ماه به اصرار خودم به دکتر گفتم براش سونوگرافی بنویسه
دکتر سونو گفت که واریکوسل گرید ۳ و گرید ۲ شدیدم هست باید حتماً عمل بشه که سریع فرداش نوبت عمل گرفت و ۷ اسفند ماه عمل کرد
دوباره مجدد یه سری دارو بهش داد منم که دیگه دیدم مشکل از سمت همسرمه فقط داروهای تقویتی می‌خوردم آمپول نزدم دیگه
هر ماه با کلی علائم پریود می‌شدم
ادامه تاپیک بعدی
مامان قندک👶🏻 مامان قندک👶🏻 هفته چهاردهم بارداری
🌼 داستان باردار شدن من 🌼

حدود یه سال بود که اومده بودیم خونه‌ی خودمون و بعدش تصمیم گرفتم برای بارداری اقدام کنم 🤰💫

ماه دوم اقدام رفتم عفونتم رو درمان کردم و اینوفولیک خوردم 🌿
ماه چهارم رفتم دکتر برام دوفاستون و کلموفین نوشت (بدون آمپول) 💊
دکتر گفت اگه ماه دوم پریود شدی باید بری عکس رنگی و آزمایش همسرت رو هم انجام بدین 🧪

ماه اول طبق معمول پریود شدم ⏰
اما ماه دوم با دو روز تأخیر… بیبی‌چک زدم و مثبت شد 😭❤️

همیشه با خودم فکر میکردم یا هیچوقت باردار نمیشم یا حتمن چندین سال طول میکشع🥹
چون همسرم هم کم خوابی هم استرس هم سیگار میکشع خیلییی🥲🥲
جالبه بدونین ماه‌هایی که خیلی بهش فکر می‌کردم کلی استرس داشتم پریود میشدم😩
ماه اول با قرص‌ها شاید ۲۰ بار رابطه داشتم و بعدش یه ساعت دراز می‌کشیدم 😅
ولی همون ماهی که دیگه بی‌خیال بودم درگیر اسباب‌کشی بودم
شاید دو سه بار رابطه‌ی معمولی داشتم که بعدش سریع خودمو شستم 🧺
کلی هم وسایل سنگین بلند می‌کردم 😵‍💫 و اصلاً امیدی نداشتم...

اما یهووو 😭💖
درست همون موقعی که فکرش رو نمی‌کردم بیبی‌چک مثبت شد ✨
بعد از ۶ ماه اقدام😍

به نظرم واقعاً باید بسپاریش به خدا 🙏
وقتی رهاش کنی و ذهنتو درگیرش نکنی
خودش می‌شه... 🌷🌈
مامان فندق مامان فندق هفته پانزدهم بارداری
سلام عزیزان میخوام برای کسایی که تو اقدامن و نزدیک موعدشون هست علائمی که داشتمو بگم البته که بدن هرکسی فرق میکنه، عکس بی بی چکامم میذارم،من از یه ی روز بعد از تموم شدن پریودم اقدام کردم و یه روز درمیون تا یه هفته قبل موعدم اقدام داشتم، که فکر میکنم لقاح قبل روزای تخمک گذاری شکل گرفته بود، چون دوران تخمک گذاری سینه هام بشدت درد میکرد و من تو سیکل های قبلیم این دردو نداشتم ،و اینکه تخمدان هام تو دوران تخمک گذاری در میکرد، شیش روز قبل موعدم درد پریودی نسبتا شدیدی داشتم که بی بی چک زدم که اگ باردار نباشم یه چیزی بخورم باردار شم،بی بی چک زدم هاله انداخت، دردای پریودیم اون روز تموم شد و ترشحات خیلی غلیظ و سفید داشتم، هر دو سه روزی درد پریودی میومد سراغم تا بلاخره موعدم گذشت و بتا دادم و مثبت شد🥹لک لانه گزینی هم نداشتم، و اینکه خیییلی میخوابیدم قبل موعدم و بعدش، و اینکه اشتهام خیلی زیاد شده بود و همش ضعف میکردم باید یه چیزی میخوردم، گفتم علائممو بگم شاید ب دردتون بخوره🥹❤️
مامان باوان مامان باوان هفته هشتم بارداری
شاید برای بعضیا تکراری باشه ولی اینجا جاییه که ادم راحت از احساساتش میگه وقتی با هیچکس نمیتونی از حست بگی ... با اینکه خداروشکر باردارم دوروزه همش به این فکرمیکنم اگه بارداری اولم موفقیت آمیز بود الان آخرای بارداریم بود کمتر یه ماه دیگه بغل میگرفتمش و این روز مادر واقعا برام احساس می‌شد تو ماه اخر بارداری. واقعا چی شد؟!! چرا اینجوری شد! چرا نموند . یه حسایی کلا مدلش عوض میشه .یادمه بارداری اولم فکرمیکردم قیافم دیگه داد میزنه که باردارم و باید به همه بگم .ولی این بار خودمم باورم نمیشه باردارم . دیشب نصفه شب از خواب بیدار شدم و ترسیدم که قلب بچه فکر کنم تشکیل نشده .... دفعه قبلیم خیلی سوسول بودم پله های شرکت رو آروم میرفتم بالا و پایین .هیچی بیشتر یک کیلو بلند نمیکردم . هرروز چیزای مقوی بخورم ... خلاصه خیلیی مراقب بودم ولی الان گاهی کلا یادم میره باردارم .گاهی فقط نگرانم. گاهی هم یادم میاد ولی هیچ ذوقی مثل قبل نیست . انگار مطمعن نیستی به راهی که داری. خیلی هم شکننده تر و اعصاب ضعیف تر شدم . دفعه قبلی کارای خونه رو هم نمیکردم ولی الان همه کارا مثل قبل انجام میدم .چون دیگه برام انگار باور کردنی نیست ذوق کردنی نیست... روز مادر ...
مامان السا👼🏻💕 مامان السا👼🏻💕 هفته سی‌ام بارداری
سلام خانوما
لطفا کسایی که احساس منو درک میکنن یکم کمکم کنن توی این موضوع
من عااااشق بچه ام ،به اصرار من هم همسرم راضی شد بچه بیاریم
البته دوساله که ازدواج کردم و از قبل ازدواج هم یک سال نامزد بودیم دوسال هم دوست بودیم،خداروشکر ماهمو خیلی دوست دارم و تاحالا قهر و دعوای بد نداشتیم همیشه در حد دو دقیقه دلخوری
همسرم برای من خیلی ارزش قائله ولی الان یه سری احساس منو احاطه کرده که شاید بیانش اینجا خیلی طولانی بشه یا کسی حوصله نگیره بخونه…
اما فکر کنم نوشتنش حداقل برای خودم آرامش بخش باشه🥲
من قبل اینکه باردار بشم اضافه وزن داشتم،شکم و پهلو و بازو و ران تپل ولی چون قدم بلنده (۱۷۰)زیاد نشون نمیداد.دیروز که رفتم دکتر وزنم ۸۹ کیلو بود😔😔😔
خیلی بابت این موضوع ناراحتم ،بیشتر از اون نگرانم حالا که باردار شدم قراره چه بلایی سر هیکلم بیاد ،نکنه همسرم اذیت بشه و ب روی خودش نیاره!!
قبل بچه دار شدن به همه اینا فکر کردم ولی الان یه صدایی ته مغزم میگه اصلا بچه برای چیت بود چرا اصرار کردی؟چرا خواستی زندگی عاشقانه و دونفرتون آنقدر زود تموم بشه؟؟
حالم خیلی بده😞💔