۵ پاسخ

بگو دختر من از شما ناراحت باهاش دوست باش مدرسه جایی که همه باهم مهربون باشن باهم دوست باشن به هم کمک کنن نه که همدیگه رو اذیت کنن

به نظرم باهام رودرروشون کن بگو آوینا میگه که تو اذیتش کردی چرا این کار رو میکنی اونم حتما ی چیزی توی دلش مونده میگه باهم دوست میشن

اجازه نده من دخترم کلاس سوم بود یه دختره سره دخترم گذاشته بود روی میز فشار داده بود ب مدیر گفتم گفت این خیلی دختر شری هست مادرش هم بی حیا گفتم یعنی چی قرار همه روز بزنه که اینجوری هستن رفتم دختره رو گرفتم جلو خوده مدیر انگشتم گذاشتم رو چشم دختره گفتم سری بعد حرکتی زدی چشمت قشنگ در میارم گفتم اگه همه از مامانت میترسن من شلوار مامانت در میارم دور سرش میپیچم مدیر ترسیده بود این الان رفت خونه مامانش فردا میاد عروسی درسته می‌کنه والا که فرداش نه مادرش اومد دختره هم اینقدر با دخترم دوست شد همیشه هواش هم داشت یا اینکه میتونی خودت کیکی چیزی درست کنی ببری مدرسه با هم دوستشون خیلی که اذیتش نکنه

به دخترت بگو بدتر از اون باشه، پسر منو میزدن تو مدرسه رفتم مدرسه داد زدم گفتم سام هرکسی زد تورو تو بدتر از اون که خوردی بزن از همون فکرکنم مدیر حل کرده دیگه پسرم کتک نخورد یبارم خودم بچم رسوندم مدرسه دیدم یه پسره با لگد زد به کمر پسرم از در مدرسه رفتم تو به مدیر گفتم زنگ بزن مادرش بیاد مدرسه سرسخت باش خواهرم یکی خوردی دوتا بزن منم از زندگی فقط اینو فهمیدم

عزیزم باید با دختر خودتون حرف بزنین که همه نباید دوسش داشته باشن و باهاش بازی کنن براش مثال بزن مثلا دیدی تو فلان غذارو دوست نداری زیاد بخوری اون خوشمزه است خوبه ولی خب تو دوست نداری بخوریش اون دختره ام همینه عزیزم تو میتونی دوست های دیگه داشته باشی بقیه دوست داشته باشن ولی اگه دعوایی کردن یا اذیت دیگه به جز بازی نکردن داره با دخترت باید با بچه حرف بزنی و بببینی چی میگه

سوال های مرتبط

مامان آوین خانوم🥹❤️ مامان آوین خانوم🥹❤️ ۱۲ ماهگی
نمیدونم دقیقا مشکل چیه روزی هزار بار بابت دخترم خداروشکر میکنم... ولی مثل قبل بارداری حس خوشحالی و آرامش ندارم 😞 با شوهرم یه جور دیگه شدیم... انگار سال ها از هم دور بودیم و حس معذب بودن داریم... حتی وقتی بهم نگاه میکنه دیگه اون حس دوست داشتن نیست تو نگاهش... سر یه چیزایی از دست هم عصبانی میشیم ک قبلا اصلا نمی‌شدیم... قبلا هم همین اندازه خسته میشد ولی من پیشش میرفتم جون می‌گرفت... الان یه صحبت ساده هم باهاش بخوام بکنم تند حرف میزنه باهام... قبلا بیرون بودیم هرررچیزی میخواستم هرجا بودیم میگفت چشم الان میگیرم واست... الان هزار جور بهانه میاره ک طول میکشه و دوره و فلان آخرم میگم نمیخوام با منت می‌خره... مدام عصبانیه... اصلا اینجوری نبود... انگار میل جنسی‌ش از بین رفته اصلا هیچ علاقه ای نشون نمیده... ماهی ی بار شااااااید رابطه داشته باشیم... قبلا یه تایمی پیدا می‌کرد بین مشغله هاش واسه خودمون الان فقط کار کار کار، خونه هم ک هست میگه خستم می‌خوابه یا با دخترم یکم بازی میکنه... پیش مشاور هم نمیاد میگه حرفشون رو قبول ندارم... من عاشق مهربونی و توجه کردن‌اش شده بودم از اول... الان داره با رفتاراش نا امیدم میکنه ازش دلسرد شدم... بدم میاد از این وضعیت 😭دلم واسه دخترم میسوزه ک مامان و باباش اینجورین... زن مگه چی میخواد جز محبت و توجه بی منت؟ چیکار کنم به نظرتون؟ خیلی ناراحتم... 😢 وقتی اون تلاشی نمیکنه من چیکار کنم تنهایی ک اونم یه تکونی بخوره؟