۹ پاسخ

وایییی ملیکا جون واقعا سختههه کنه دارم کم میارم بخدا موقع غذا دادن خوابوندن بزرگ و بغل میکنم بخوابه تو بغل عادت به بغلم داره تا بخوابه کوچیکه نگاه می‌کنه بغض می‌کنه کوچیکرو بغل میکنم بخوابونم بزرگه قهر می‌کنه گریه می‌کنه یعنی گاهی وقتا هردوشو نو باید باهم بخوابونم دیگه کمر نمی‌مونه دارم پارهههههه

سلام والا به بچه های بزرگتر بیشتر رسیدگی میشه منم فاصله بچه هام ۱۳ ماهه

عزیزممم😍🥺
باز من پسرم که بچه اولمه خیلی دلم براش میسوزه
عذاب وجدان دارم ، بچه اول بود خیلی حساس بودیم بچم خیلی اذیت شد
کلی لباس تنش میکردم سرما نخوره ، یا بیرون نمی بردمش تا ویروس نگیره ، کلا با خودم تو خونه تنها بود همیشه ،
بعد یکم که بزرگ تر شد بجای اینکه بذاریم بچگی کنه بهش توجه کنیم دخترم و حامله شدم و وقتی اون ۲سالش بود دخترم بدنیا اومد ،
کلا از بچگی تا الان که ۴ سالشه نتونست زیاد بچگی کنه خودش و برای ما لوس کنه نازش و بخریم ، الانم که خداروشکر خیلی تو کارای سلنا کمکم میکنه ، الان حسابی خودش با خودش بازی میکنه نقاشی میکنه ، حریم اتاق خودش براش خیلی با ارزشه
وابستگی زیادی به من نداره و من عذاب وجدان دارممممممم
کاش یکم زمان داشت تا بیشتر از کودکیش لذت ببره واقعا اگ برگردم به گذشته بچه دوم آوردن و صددرصد به تعویق میندازم

ووویی 😍
چقدر گوگولی ان😍
خدا کمکت کنه واقعا🌷

شما دعوا یا کتک کاری هم میکنن؟

منم بعضی وقتا همین عذاب وجدان میگیرم ک نکنه برا یکیشون کم بذارم یا یکیشون غصه بخوره خیلی حس بدیه ولی خیلی سخته و شیرینن

دقیقا عین من
بااینکه میگن پسرم از شیر بقول تو سوخته شده
ولی بنظر من سختی برا دخترم هست
حتی شیر خشک رو هم ب وقتش نمیتونم بدم
موقع گریه از ترس پسرم اولویت با اون هست

دست خود آدم نیست منم خیلی تلاش میکنم فرق نزارم هفت سال فاصله سنی دارن ولی دختر بزرگم خیلی تفلی بهش بی توجهی میش

خیلی سخته😓

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۱ سالگی
همه میگن بچه رو کمتر از دوسال از شیر نگیر ولی به نظرم نمیشه یه نسخه رو برای همه پیچید
دختر من به شدت وابسته ی شیر بود ،توی طول رور کلا من همش یه سره داشتم شیر میدادم و بهم آویزون بود حتی سر سفره هم من غذا میخوردم دخترم رو پام داشت شیر میخورد،شبا هم که قشنگ 10 بار بیشتر بیدار میشد شیر میخورد حتی اگر سیرش میکردم و کلی به زور و بازی بهش غذا میدادم باید مثل پستونک تو دهنش بود،نگین چرا شیر شبو قطع نکردی چون من تمااام سعی خودمو کردم ولی نشد که نشد و برای دختر من تعریف نشده بود که صبحا میشه شیر بخوره و شبا شیر نمیتونه بخوره و اینکه کلا دخترم بدون شیر نمیخوابید یعنی کلا با سینه خوابش میبرد وشیر شب باعث خرابی دندونش داشت میشد و روی دندنش لکه افتاده ..
غذا هم یا کلا نمیخورد یا کم میخورد چون شکمش رو با شیر سیر میکرد و کلا بعد از یکسال و نیم وزنش به 9 کیلو هم نمیرسه😑😢
و اینکه من یکسال و هشت ماه بود آرزوی خوااااب داشتم و چون خودش شبا تا صبح شیر میخورد خواب آرومی نداشت و میگن بچه تو خواب رشد میکنه ولی حتی یک ساعت خواب عمیق نداشت😑
خلاصه دوست داشتم تا دوسالگی بهش شیر بدم ولی درحقش لطف که نمیکردم هیچ،باعث ظلم بهش داشتم میشدم چون بعد از یکسالگی هم اولویت با غذا هست نه شیر مادر
خلاصه یکسال و هشت ماه کامل شیر خورد و تصمیم بر این شد که اول یکسال و نه ماه ازش شیرو بگیرم و تماااام
و پنجشنبه صبح چسب زخم زدم روی سینم و یه تیکه از موهام رو چیدم و زیر چسب زخم وصل کردم و گفتم اوف شده ،شب اول خیلی گریه کرد ولی بعدش کم کم باهاش کنار اومد،الانم شبا یه بار بیدار میشه آب میخوره و میخوابه
با امروز شش روز هست شیرو قطع کردم و به شدت از کاری که کردم راضی هستم و بی نهایت از تصمیمم خوشحالم😍