۷ پاسخ

کاری با دعوت دوستش ندارم که خوب خونه ی خودشه
ولی شوهرت چرا باید همچین حرفی بزنه خوب تو هم بر عکسش بهش بگو !!!

ب شوهرت بگو اومدنی مانتوتو بیاره
بعدم پیش شوهرت بگو وای مامانم یه تعارف زد چه زود اومدن .پیشگیری کن😂

وا شوهذت طلبکاره مگ

ما خودمون سه نفری یلدا میگیریم چون از خانواده هامون دوریم خودم دسر درست کردم کیک هم درست میکنم برای پسرم می خوایم ماهگرد بگیریم

وا چ دبطی داره خونشه هر کیو دوس داره‌ میگ حرفتون منطقی نیس .

ما هنوز معلوم نیست کجا بریم یا خونه عمه شوهرم یا مادربزرگم
و اینکه دوست مامانت خودش زنگ زد شاید در حد ی تعارف بوده اونم زده گرفته😅

من دیروز رفتم خونه مامانم امروزم خونه مادرشوهرمم

سوال های مرتبط

مامان 🩵امیر مهدی🩵 مامان 🩵امیر مهدی🩵 ۱۲ ماهگی
شب خواب دیدم
مامانم حامله س😍🥰
اونم قراره بازم دختر باشه یجورایی قبل زایمانش هم دخترشو با پسرم میدیدم ک دارن بازی میکنن🥺
خودشم تو خونه ای میدیدم ک قبلا اونجا بودیم خانه های سازمانی بود
اونجا میدیدم هم بزرگم بچه دارم هم خودمم بچه م یجوری بود
مامانم داشت برا شام بچه ها قیمه میزاشت
مامانم خیلی جوان بود خواب خوبی بود قرار بود پسرمو مادرشوهرم نگهداره
منم دیدم یهو تو مشهدم دارم میرم مسجد دعا میکنم
کتاب دعا اینا خریدم تا برم پیش مادرم همراه بمونم 🥺🥰😍
ولی اومدم خونه وسیله بردارم دیدم رفتن 🥺هیشکی نیس حتی وسیله های پسرم نیس شیزشو نبردن ،شیشه شیرش زمین بود خیلی ناراحت بودم ک بچم گرسنه مونده بدو بدو رفتم شیر درس کنم ببرم پسرم
دیدم خونه سوت و کور اصلا دلم گرف تو خونه🥺🥺🥺
پ.ن : ت راه برگشت ب خونه عناز و شاهیز هم بودن 😐😐😐
گفتم تو اینجا چیکار میکنی گفت خو من مشهدیم🤣🤣🤣🤣
کلیدای خونه دست شاهیز بود یهو دیدم اومد خونه با چاقو
یهو پریدم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
مامان عطیه سادات مامان عطیه سادات ۱ سالگی
دیروز مامانم با دختر داداشم که ۷ سالشه اومده بودن خونه من بعدازظهر دخترمو گذاشتم پیشه اینا به دختر داداشم گفتم یه دقه باهاش بازی کن من حموم برم جلوشون اجرک گذاشته بودم داشتن بازی میکردن مامانمم همونجا بود مامانم گف توبرو ماهستیم اقا رفتم حموم ۱۰ دقیقه نگذشته بود صدای جیغ و گریه دخترم اومد دختر داداشم پاشده سطلی که اجرکا داخلشه رو سرش کرده بعد سطل افتاده روی سره دختره من وای پیشونی دخترم باد کرده بود قرمز شده بود کبود شده بود به چه حالی از حموم اومدم بیرون دخترمو بغل کردم یخ گداشتم رو سرش وازلین کردم خیلی گریه کرد بعد اب دادم شیر دادم خوابید خیلی ناراحت شدم دخترم اصلا الکی گریه نمیکنه حتی زمین میوفته گریه نمیکنه اما این سطل خیلی محکم خورده بود توسرش که اینجوری جیغ میزد و هق هق گریه میکرد حلا مامانم برگشته میگه تو نرگسو دختر داداشم اسمش نرگسه دعوا نکن گفتم مامان بذار حداقل متوجه بشه چه اشتباهی کرده الان اگر سطل میخورد تو ملاجه بچه سرش میشکست من چه خاکی توسرم میکردم‌ دیشب رفتن خونشون بعد داداشم دعواش کرده اما عمه و عموهاش پشتیبانیشو کردن چیزی نگفتن بهش گفتن چیزی نشده هیچی نشده
من خیلی ناراحت شده میخاستم برا دخترم تولد بگیرم مامانم اینارو دعوت کنم بااین کارشون اصلا دعوتشون نمیکنم حتی به نرگس نمیگن که کارت اشتباه بوده دیشب شوهرم خسته بود دیرازسره کار اومد بعدم رفتیم بازار روز نفهمید دخترم سرش چی شده منم نگفتم وگرنه اول منو جرم میداد که چرا مواظبه بچه نبودی