باورم نمیشه تابحال اینقدر نسبت به همسرم بی احساس نبودم حتی اون وابستگی مزخرف قبل هم ندارم به حدی که دیگه برام مهم نیست چی خورده یانخورده.مهم نیست باکسی تو رابطه هست یانه هیچیییییی برام مهم نیست الا نجات خودم ودخترم و پس گرفتن عزت نفسم

۱ پاسخ

خوشبحالت خواهر
من هرچقدر بهم بدی کنه باز یجوری جبران میکنه منم میبخشم هعی ...

مقالات مرتبط

چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
وابستگی کودک به مادر
وابستگی نوزاد و کودک به مادر از چند ماهگی است؟ | علائم و ر...
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران

سوال های مرتبط

مامان لنا✨ مامان لنا✨ ۵ سالگی
واقعا باورم نمیشه زمان چقدر زود میگذره
کاملا روز اولی که رفتم مهد رو یادمه حتی اون همکلاسیم که اونقدر گریه کرد بالا آورد 😅
منم یه استرسی ته دلم داشتم ولی مامانم از قبل روم کار کرده بود و مطمن بودم چیزی نیست که بترسم مامان هم سر وقت میاد دنبالم الان که بهش فکر میکنم بیست سال از اون موقع گذشته و الان بچه خودم روز اول مهدش بود 🥹
چقدر زود گذشت این بیست سال لنا رو که تو حیاط با بچه میدیدم یادم خودم افتادم تو دلم گفتم لنا هم قراره با یه چشم بهم زدن بزرگ بشه و روزی میرسه که مثل من بچه خودش و میاره مهد کلا امروز حس عجیبی داشتم ذوق و شوق و استرس و بغض 🥲
مشاهده ۱۹ پاسخ
مامان کیانمهر مامان کیانمهر ۵ سالگی
خیلی برام جالبه بالای ۷۰۰نفر هرمزگانی مصدوم شدن تا الان ۸ نفر فوت شدن که بازم امار دقیقی نیست چون تا ۵۰۰متری اتیش نمیتونن برن هنوزم نتونستن آتش خاموش کنن بعد شبکه خبر جای اینکه پخش مستقیم نشون بدن اطلاع رسانی کنن کمبود خون دارن میزگرد تشکیل داده برای مسائل سیاسی کاش یکم جون مردم براشون مهم بود بعد برامون تصمیم میگرفتن 🤕🤬 اگه یکی از غربت الان فوت شده بود پرچم سیاه میزدن کنار تلوزیون الان اینایی که مردن آدم نبودن اینقدر براتون بی ارزشن 😤یعنی واقعا نتونستم بی تفاوت باشم هیچی نگم 😔
مشاهده ۲۸ پاسخ
مامان نورا ❤نورسا🥰❤ مامان نورا ❤نورسا🥰❤ ۵ سالگی
سلام شبتون که دیگه نزدیک صبح بخیر خداییَ سزای ما زنا این همه بیدارخوابی و سختی مادربودن نیست تا الان چشم بالا هم نزاشتم همش نوزادم نق میزنه دیوونم کرده نمیخوابه اون یکی هم تب و دندون درد داره بهانه میاره مامانمم تووتخت بیمارستان افتاده با کلی مشکلات جوش اونم میزنم دیگه نمیدونم غصه چیرو بخورم لطفا برام دعا کنید تو این روز عزیز انشالله اقا امام رضا حاجت و عیدی تک تکتون بده یک نگاهی هم به دل من کنه
مشاهده ۴ پاسخ
مامان boys مامان boys ۵ سالگی
به همسرم گفتم عرق زیره بخره برای نفخ پسرم و افزایش شیر خودم این عصاره رو خریده کسی خورده تو شیردهی ؟
مشاهده ۱ پاسخ
مامان هلنا مامان هلنا ۵ سالگی
روی استخوان جناغ سمت چپ بدنم میسوزه وقتی فشار میدم انگار زخمه اما از بیرون هیچی نیست و اینکه احساس میکنم اون نقطه ورم کرده. علت چی میتونه باشه
مشاهده ۰ پاسخ
مامان فاطمه مامان فاطمه ۵ سالگی
سلام دوتا بچه به نظرتون کم نیست؟
مشاهده ۱۷ پاسخ
مامان سامیار و رستا مامان سامیار و رستا ۵ سالگی
سلام مامانا ساغر بنظرتون خوبه به سامیار میاد ی اسم قشنگ بگین اونایی که با س هستند رو نپسندیدم دیگه خیلی مهم نیس به سامیار بیاد ی اسم قشنگ دختر بگین
مشاهده ۱۳ پاسخ
مامان boys مامان boys ۵ سالگی
سلام مامانا شما تو شیردهی چیا می‌خورید انقدر شیر میدم که سست شدم اصلا دیگه جون تو تنم نیست از همه چی هم میترسم بخورم میگم دل‌درد میگیره بچم کولیکش زیاد میشه ۱۶ روزشه
مشاهده ۱ پاسخ
مامان طاها و امین خان مامان طاها و امین خان ۵ سالگی
حالا چقدر سوال بپرسم امروز .من پسرمو بردم دکترگفتم گریه می‌کنه دل‌پیچه داره تف می‌کنه خیلی بالا میاره گفت طبیعیه دوتا دکتر هم بردم هردو گفتن شیر زیاد میدی .آقا وقتی گرسنشه طلب می‌کنه چکار کنم .حالا تو مسافرت چکار کنم آنقدر بالا نیاره حریف تعویض لباس واسه خودش و خودم نمیشم تو خونه .گفتن رفلاکس هم داشته باشه مهم نیست چون وزن گیریش مشکلی نداره‌
مشاهده ۴ پاسخ
مامان قلب مادر مامان قلب مادر ۵ سالگی
مامانااینستاموبروز کردم اونجاک یه علامت جستجوهست امه جوره کلیپ هست نیست دیگه ازکجابرم اونجا
مشاهده ۰ پاسخ
مامان نانازخانم مامان نانازخانم ۵ سالگی
سلام شب خوش
مادرای گل اصفهانی دکتر زنان خوب میخوام که تشخیصش خوب باشه نه برای بارداری کلا تشخیص مشکلش خوب باشه و قشنگ به حرف گوش بده
ممنون میشم راهنمایی کنید
دکتر خودم حکمتیان بود که متاسفانه دیگه نیست
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۵ سالگی
مامانا واکسن انفولانزا چرا نیست پارسال به راحتی پیدا کردم
مشاهده ۳ پاسخ
مامان رمان گندم مامان رمان گندم ۵ سالگی
#پارت114

کلافه از صدای بغض دار ملورین به ارامی دستش را روی شانه‌اش گذاشته و گفت:

- تقصیر تو نیست ملو، الان با مقصر شناختن خودت مطمئن باش چیزی درست نمیشه!

بی اختیار سرش را خم کرده و روی شانه‌ی محمد گذاشته و خیره به اسمان میگوید:

- اگه خوب باشه قول میدم بیشتر ازش مراقبت کنم!

با پایان حرفش قطره‌ی اشکش از روی گونه‌اش سر خورده و روی شانه‌ی محمد میریزد!

**

- خب مینو خانم! چخبرا!

مینو همانطور که با عروسک خرسی درون دستش بازی میکند با ذوق میگوید:

- عمو محمد مرسی که این عروسکو برام خریدین، خیلی خیلی دوسش دارم!

شوق و ذوق دیدن آن عروسک باعث شده بود که درد مریضی‌اش از یادش برود!

محمد با لبخند دست دراز کرده و موهای کم پشت مینو را به ارامی نوازش میکند و میگوید:

- امروز قراره بری خونتونا! میدونستی؟

مینو سری به نشانه‌ی تایید تکان داد و گفت:

- آره راستی عمو محمد ابجیم کجاست؟ نیست این دور و برا نمیبینمش چرا!
مشاهده ۰ پاسخ
مامان هانا مامان هانا ۵ سالگی
سلام مامانایه گل
دخترم از صبح ابریزش بینی داره و عطسه یگم بیحال بود الان تب داره ولی زیاد نیست دستش یکم گرم با پاهاش تایلوفن دارم ولی چون مزش بده خیلی به سختی میخوره بروفن اونقدر تبش بالا نیست چی بدم به نطرتون
مشاهده ۱ پاسخ
مامان مسدود شدیم مامان مسدود شدیم ۵ سالگی
#پارت24
-چی شده شما دوتا دوباره مثل سگ و گربه شدین؟

-به بچه جماعت فضولیش نیومده، کیشته! برو سر درس و مشقت.

نیلا به محض شنیدن این حرف از زبان امیر انگار که به یکباره روی آتش نشسته باشد شروع به جلز و ولز کردن کرد.

محمد که سرگرم شدن امیر با کلکل کردن با نیلا را دید نفسی از سر آسودگی کشید.

واقعا حس میکرد که توانایی این را ندارد به او جواب پس بدهد!

احساس خستگی‌ای که در بدنش حس میکرد تا قبل از دیدن ملورین رسما از او مرده متحرک ساخته بود.

ولی الان که میتوانست در ده قدمی خودش دختری را ببیند که چند روز خواب و خیال راحت برایش باقی نگذاشته احساس آرامش بیشتری داشت.

با شدت گرفتن کلکل امیر و نیلا بی حوصله از کنارشان بلند شد و قدم‌هایش را به سمت بالکن کج کرد، اصلا حوصله این را نداشت که بخواهد در این مهمانی بماند.

دلش میخواست هرچه سریعتر زمان بگذرد و به نیمه شب نزدیکتر شود تا بتواند با ملورین تنها باشد، نگاهش را به آسمان تیره و ابری شب دوخت.

فقط خدا میدانست که تا به چه حد دل در دلش نیست که بتواند دوباره تن بی نقص ملورین را میان بازوهایش داشته باشد.
مشاهده ۴ پاسخ