نمیدونم از کی این جمع های دورهمی انقد تجملاتی و‌سخت شد
انقد حسرت دل ها رو زیاد کردن
واقعا اصل این سنت ها برای این بوده که ادم ها دور هم خوش باشن و ازبودن کنار هم لذت ببرن،نه اینکه یه مسابقه بشه برا اینکه سفره کی قشنگ تره،کی دسرش فلانه،کی اجیلش بهمانه
بعد با این وضع گرونی اگه شوهر بیچاره نتونست اجیل بخره جوری آبغوره بگیریم که طرف بشکنه و از درون این حس بهش القا بشه که چقد بی عرضه ای که نتونستی آجیل بخری که زنت کمی بخنده🥴
من که هیچ وقت یادم نمیاد تو خونه مون سفره یلدای خاصی داشتیم هرچی بوده در حد توان که پدر تهیه کرده با هم خوردیم و خندیدیم
اصن چرا بشر هر چی میره جلوتر همه دغدغه اش میشه شکمش
چرا حتما باید فلان غذا باشه که احساس خوشبختی کنیم
چرا از اینکه همه دور هم جمع هستیم
از اینکه تن بچه هامون سلامته
از اینکه عمرمون کفاف داده یه سال دیگه در کنار خونواده مون باشیم شاکر نباشیم
حالا چه فرقی میکنه غذا چی باشه یا آجیل مون فقط تخمه باشه
احساس کمبود نکنیم
خداروشاکر باشیم بخاطر داشته هامون ،اینجوری احساس بهتری به زندگی داریم ☺️
اجازه هست سفره همین قد ساده باشه ،تازه مهمونم داشتم 😍
الحمدالله علی کل نعمه

تصویر
۸ پاسخ

نوش جانتون واللا ما امشب قابلمه پارتی گرفتیم با خانوادمون و دوستامون دور هم جمع شدیم
خیلی دلمون برای هم تنگ شده بود
آجیل هم نداشتیم ، میوه هم نداشتیم یکی کیک درست کرد اوورد یکی بادوم درختی خونه داشت اوورد ، یکی پفیلا درست کرد اوورد ، یکی انار دون کرد اوورد کللی چیز شد بدون اینکه فشار بیاد به کسی
خیلی هم خوش گذشت جات خالی 😍😍
راست میگی بعضیا سختش میکنن

من هیچوقت سخت نگرفتم هرچی تو خونه بوده همون آوردم،
حتی اگر جایی هم دعوت شدیم ی چیز کوچیک درست کردم بردم

کاملا درسته
منم وقتی مجرد بودم
شب یلدا جدا از شام همیشگی... میرفتیم یه نایلون پر خوراکی میخریدیم مامانم یه کیک درست میکرد و چای می‌خوردیم و تمام...
از وقتی ازدواج کردم
مادرشوهرم خیلی براش مهمه که حتما میز مفصل بچینیم و عکس بگیریم
که بعدا کسی پرسید چیکار کردین عکس نشون بده.
اما امشب رو سخت نگرفتیم
مادرشوهرم هی میگفت کلی خرید کرده بودم آجیل و فلان موند شهرستان یادم رفت بیارم..‌
گفتیم بابا بیخیال...
پدرشوهرم گفت شام مهمون من...
شام از بیرون خرید.
میوه پرتقال و یافا...
هندوانه هم از ما
آجیل یکم ما داشتیم همونو بردیم...
تخمه و کیک هم مادرشوهرم درست کرده بود ساده.
ژله هم درست کرده بود

والا ترکیدیم
بیشتر از یلدا انگار شب پرخوریه...
مطمئنم مامانم اینا با وجود مهمون که دوتا از عمه هام با خانواده اونجان و مامان بزرگ و بابابزرگمم هستن میز نچیدن و فقط مثل هرشب چای و میوه و اینا بوده.

نوش جون مهم اینه ک شاد باشی

اصل اینه آدم دلش خوش باشه که ما دلمون هم خوش نبود امشب

نوش جان سفرتون پر برکت عزیزم و دلتون همیشه شاد ❤❤❤❤

نوش‌جان
دیگه هرکس در حد توانش هزینه میکنه‌

❤️❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان رزا مامان رزا ۱۰ ماهگی
مامانا بیاین داشتم الان با یکی از مامان صحبت میکردیم در مورد بوسیدن بچه ش من که خیلی سر این مساله حساسم و نمی زارم کسی به دخترم نزدیک بشه، حالا میگم چرا....
من یه چیزی که خیلی روش حساسم و حتی مادر و مادربزرگمم اینجوری بوده که هیچ وقت اجازه ندادن بچه هاشون شبو حتی خونه نزدیک ترین اقوام مثل دایی عمو عمه خاله بمونن
من از روزی که دخترم به دنیا اومده اجازه ندادم کسی بچه مو بوس کنه،یا مثلا بغل کنه،کلا ولش نکردم هر چی بوده جلو چشم بوده بچه
و این مساله وسواس بودن نیست این یه نوع حد و مرز گذاشتن برای بچه ای که عقل نداره...
فقط میخوام بگم ادم پدوفیلی همیشه کنار گوشمونه،مواظب بچه هامون باشیم اگه طرف از همین الان که بچه ی تو من و ماها یک ماهشه تا مثلا ۱۵ سال و تو از همون روز اول اجازه ندادی به بچه ت نزدیک بشن طرف کار میاد دستش و گورشو گم میکنه🤌😌
یادمه از یه قاتل سریالی که به بچه ها تجاوز میکرد پرسیدن بچه های خاصی رو مد نظر داشتی؟چ جور بچه ای انتخاب میکردی؟
برگشت گفت نه برام فرقی نداشت فقط قبل اینکه به بچه ای نزدیک بشم اول به پدرش نگا میکردم
یعنی این آدم مریض میگه من میخواستم ببینم پدرش آدمیه که میشه از بچه س سواستفاده کرد یا نه!!!!😑😔
واقعا تلنگر بزرگی بود برای منی که هنوز مادر نشده بودم و این حرف تو ذهنم موند که واقعا همین طوره بچه ی آدمی آسیب میبینه که خودش ضعیف باشه و این ضعف متاسفانه از ناآگاهی آدماست
پس بیاین روی جگرگوشه هامون حساس باشیم و مراقبشون باشیم که در آینده بچه های بدون آسیب تحویل جامعه بدیم
انشالله که همه ی بچه ها عاقبت بخیر بشن
مامان دردونه مامان دردونه ۱۷ ماهگی
بعضی هامون درونگرا و کم حرفیم، بعضی هامون برونگرا و پرحرف
بعضی هامون نقاشی مون خوبه ولی نمیتونیم یه پا به توپ بزنیم، بعضیامون ژیمناستیک کاریم ولی نمیتونیم یه مسئله ریاضی رو راحت حل کنیم.
بعضیامون راحت با تغییر کنار میایم، بعضیامون بالشت زیر سرمون عوض بشه غر میزنیم.
بعضیامون جدی هستیم، بعضیامون به ترک دیوار میخندیم.
بعضیامون عمیق و دقیقیم، بعضیامون سرسری میگیریم و ردمیشیم.
بعضیامون همه چیز میخوریم، بعضیامون از بعضی غذاها چندشمون میشه‌.
بعضیامون شجاع و جسوریم، بعضیامون از مورچه هم میترسیم.
وقتی ماها، آدم‌بزرگها، هرکدوم یه جوری هستیم و یه شخصیتی داریم ، چرا از بچه هایی که از وجود ما هستن انتظار داریم مثه هم باشن؟ مثه بقیه راه برن، حرف بزنن، بازی کنن، یاد بگیرن
شاید اون بچه ای که وسط شب برای شیر بیدار میشه، گرسنه تره، درد داره، ترسیده... چرا باید ازش انتظار داشت که مثه بچه یگی دیگه کل شبو بخوابه؟
پذیرفتن بچه هامون، یعنی پذیرفتن خودمون و همه آدمهای دیگه. یعنی پذیرفتن انسان بودن؛ پذیرفتن اینکه هرکسی مثه خودشه.
مامان آرتین کوچولو مامان آرتین کوچولو ۱۶ ماهگی
سلام مامانا صبحتون انشالله بخیر باشع
اول یه خدا قوت به مادرایی که بچه های سحر خیز دارن و از صبح زود با بچه درگیرن تا شب که آیا بچه بخابه یا نه
مامانا تو این وضعیت کشورمون و شهرهاش اتفاقات خیلی بدو ناگواری پیش اومده ما تنها کاری که میتونیم بکنیم دعا برای خوب پیش رفتن برنامه های کشورمون برای مقابله با دشمنه.
میدونم سخته برای اینکه بچه داریم و نگرانی اینکه شیر خشک کافی باشه به دور از الودگی باشن خونه زندگیمون از بین نره همه اینا برام قابل درکه
ولی با استرس دادن و اینکه کجارو زدن و چیشده فقد استرس و انرژی منفی دارید منتقل میکنید و هیچ معنایی هم نداره
برای آرامش میهن و مردمانشون دعا کنید تا خودتون هم آرامش بگیرید انشالله دوباره کشور به امنیت و ارامی خودش برگرده
و همه این شلوغی ها و حمله های اونا بخاطر ترس از ایرانه و ابراز های جنگیشون.
و این همه اتفاق موقته و سعی کنید روحیه خودتونو ضعیف نکنید.
امید داشته باشید که انسان با امید آرزو زندس
روزتون‌ الهی ک بخیر بگذره به دور از نگرانی و‌دغدغه
مامان ایلیای من🫀 مامان ایلیای من🫀 ۱۱ ماهگی
این صفحه مربوط به 💨 ناله های یه مادر خسته اس لذا اگه باب میلتون نیست از کنارش رد شید و کامنت خیاری نذارید🍉
.
سلام به مادران گیسو شانه نکرده و صورت نشسته
از ۷ ماهگی ایلیا تاپیک نداشته بودم و الانکه ۱۰ ماهش شده اومدم دوباره 💨ناله هامو از سر بگیرم و بگم من دیگه بریدددم کم آوردم دلم میخواد بمیررررم دیگههه بخدا هر کی منو میبینه دلش کباب میشه میگه بچه ی ما اینجوری نبود ینی مامانم و مادر شوهرم که اول همه اش طرفدار ایلیا بودن الان دلشون واسه من میسوزه میگن این چه بچه ایه دیگه داره تورو میکشه خدایا ینی من کی باید رنگ خوشی رو ببینم کی نفس راحت بکشم؟ دوماه بستری بودنش بس نبود؟ اون همه استرس و غصه سر اینکه آیا سالم هست یا نه کی گردن میگیره کی میشینه کی سینه خیز میره کی میخنده؟ بس نبود؟ کولیک و رفلاکس و که از ثانیه ی اول باهاش دنیا اومد نا از کولیکش راحت شدیم شروع کرد شیر نخوردن خدایا ۵ مااااههه دارم مینالم از شیر نخوردنش بس نیست؟ چرا انقد عذابم میدی دلم خوش بود به غذا خوردن بیفته رفلاکسش خوب میشه اینم از غذا خوردنش همه چی میکس و به زور بده بهش صلوات بفرست عوق نزنه که بالا بیاره این از خوابیدنش که باید یکساعت بزنی پشتش آیا میخوابه یا نمیخوابه شب تا صبح بیست بار پامیشه گریه میکنه خدایا دوماه دیگه یه سالش میشه کی میخوای دست از سر من برداری؟ کی میخوای بذاری من لذت بچه بزرگ کردن و بچشم ؟ آخه چرا این همه عذاب و با هم تو یه بچه واسه من جمع کردی؟روزی صدبار میگم الهی بمیرم زودتر دیگه تحمل ندارم بخدا دیگه تحمل ندارم ۳ ماهه رو ۸ کیلو مونده هرچی تلاش میکنم خودمو به در و دیوار میزنم دکتر میبرم انگار فقط دارم دور باطل میزنم دیگه نمیکشم خدایا بسه دیگهه😭😭