طرفای ۶ بود که تصمیم گرفتیم بریم بیرون یه دوری بزنیم. تو پارکینگ اومدیم سوار ماشین بشیم که دیدم دخترم ۲، ۳ تا سرفه کرد، ازین مدلا که انگار یه چیزی پریده باشه گلوش. اومدم برم سمتش بزنم پشتش دیدم سرفه قطع شد ولی قرمز شد دیگه نمیتونست نفس بکشه. هرچی میزدم پشتش نفسش برنمیگشت. هی کبود و کبود تر شد. دیگه حال خودمونو نفهمیدیم. همسرم دویید تو کوچه کمک بگیره. یهو یادم افتاد یه چیزی تو اینستا دیده بودم که نمیدونم اسمش چی بود ولی اینجوری بود که دستاتو به هم گره میکنی، از پشت طرف رو بغل میکنی، بعد ضربه میزنی بالای ناف و زیر سینه. دو سه بار انجام دادم شروع کرد سرفه رنگش برگشت.
نگو آب دهنش پریده گلوش😢😢
بخاطر یه قطره یه ذره ای بچه جدی جدی داشت خفه میشد....
حالا هی جلو سرفشو میگیره. کفرمو درآورده بود. میگم بابا تروخدا قشنگ سرفه کن بیاد بیرون!
میگه نه گلوم گرفته دارم صافش میکنم.
خب سرفه کن دیگه ای بابا😡😡😡
اصلا یه دلیلی که باعث شد نفسش بره همینه که هروقت یه چیزی میپره گلوش جلو سرفشو میگیره که ما نزنیم پشتش😡😡😡

۸ پاسخ

خداروشکر بخیر گذشته
از خفگی خیلی خیلی میترسم جوری که تواینستا هم کلیپهاشو میبینم رد میکنم چون بدجور استرس میگیرم

وای خدا رحم کرده حتما واسش صدقه بذار 🥺🥺خداروشکر تونستی انجام بدی

عزيزم🥺، خدا رو شکر بخیر گذشت

خدا رحم کرد

خدا رحم کرده به خیر گذشته
ان شالله هیچ وقت دیگه اتفاق بدی نیوفته براش 🙏😢

خداروشکر.......با کف دست نزن پشتش دردش بگیره که بدش بیاد نذاره...مشت کن بزن

آفرین به مدیریتت!
اون مانور هایملیخه.
خداروشکر به خیر گذشته🥺❤️

چقد خدا رحمش کرده
واسش صدقه بنداز

سوال های مرتبط

مامان rasta💖sadra💙 مامان rasta💖sadra💙 ۴ سالگی
مامانا من دخترم رو می فرستادم پیش دبستانی یه پسره بود آخر از همه از تو یه پیش دیگه اومد بعدرفتارش جوریه که همه رو میزد ۶بار بچه منو زد یبار گذاشته بود تو کمرش با کفش بچه های دیگه هم زده بود چند بار گفتم به مدیر مدرسه هربار یه بهونه آورد وبه همه مادرا که شاکی بودن گفته بود بچه شما اذیت میکنه به من هم همینو گفت در صورتی که دختر من دست بزن نداره بعد یبار دیگه زده بودش دخترم به من نگفت تا اینکه تو حمام دیدم پهلوش کبوده با هزار وعده ویعد از زیر زیونش کشیدم که همون پسره زدتش معلما و مدیر مدرسه بهش گفتن نگو تا سه شنبه هفته پیش که رفتم دنبالش دیدم لباساش خیسه گفتم چی شده گفت خیس شدم بعد از شبش دیگه نتونست خودشو نگه داده و ادرارش میریخت پدرش که ازش پرسید گفت بردیا آب ریخت روم هولم داد با کمر اومد رو زمین بهم گفتن بهتون نگم ما زنگ زدیم مدیر مدرسه ولی زیر بار نرفت که نرفت امروز هم نزاشتم بره چون هموز نمیتونه خودشو نگه داره حالا بنظر شما چیکار کنم تو این شرایط بزارم بره یا نه
مامان نفسم مامان نفسم ۵ سالگی
شماها برای شیر دادن بچه جلو بقیه راحتین؟
من اصلا نمیتونم بذارم کسی بدنمو ببینه دختر اولم که دنیا اومد میرفتم تو اتاق شیر بدم از اون طرف دختر برادرشوهرم که دوازده سالش بود مدام با مادرشوهرم میومد خونمون هر دو ثانیه یه بار صدام میکرد میگفت شیرخورد؟ شیرخوردنش تموم شد؟ و....
چقد از دستش حرص میخوردم و خجالت می‌کشیدم چیزی بگم هی سکوت کردم
الان که دومی دنیا اومده این یه ماه که خونه خودم بودم تو شهر دیگه خداروشکر خیالم راحت بود از این نظر
ولی چند روز دیگه قراره بریم شهرمون و چند روزی باید برم خونه مادرشوهر از الان استرس گرفتم
چون می‌دونم این یکی جاریم و بچه هاش اصلا مراعات نمیکنن بدون در زدن بدون اجازه گرفتن میان تو اتاق
چندماه پیش که باردار بودم رفته بودم خونه مادرشوهر، یه اتاق اونجا برای ما هست جهیزیم و تختمون و یه سری وسایلمون توشه هروقت میریم اونجا میخوابیم، بخاطر بارداری حالم بد بود رفتم رو تخت دراز کشیدم چشامو بستم چند دقیقه بعد چشممو باز کردم دیدم جاریم بالای سرم وایساده بدون در زدن اومده بود تو
بقیه جاری هام خداروشکر از این نظر خوبن بدون اجازه نمیان
نمی‌دونم شایدم من زیادی برای شیر دادن دارم سخت میگیرم ولی واقعا نمیتونم جلو بقیه شیر بدم