ما رفتیم خونه خاله ی همسرم همه اونجا بودم اگه خونه خودمم بودم بازم سفره پهن میکردم درسته کلا یک دقیقست ولی همین یک دقیقه شیرینش کرده پف فیل و ژله و تخمه همیشه دارم میوه هم شوهرم میگرفت همینه دیگه چیز دیگه ای نداشت شامم دوتا سیخ کباب درست میکردم ولی رفتیم اونجا برگشتیم املت خوردیم خوابیدیم😂😂
ما از چند وفت پیش انار و میوه خریده بودیم.یه کیک پختم با یه ژله و یکم تخمه،بادام زمینی،پشمک...در کل خوب بود،اما همسرم شب گفت پدرش مریضه و هیچی نتونستیم بخوریم...هیچی دیگه....بچه ها خوش گذروندن اما من و همسرم دعا دعا میکنیم خوب بشه
من همش میگم مظلومیت این بچه ها گرفتارشان بکنه واسه این مملکتی که برامون درست کردن
ما هرسال می رفتیم خونه پدرم امسال نرفتیم پسر بزرگ معلوم بودناراحت بودهمش چندباری گریه ش گرفت طفلک هیچ نفهمیدم امشب چجوری گذشت
نمیشه نخری بچه ها چه گناهی کردن پسرم دوروزه همش میگفت بایدکیک هندوانه بخرین کم خریدم ولی خریدیم هیچی هم خورده نشدهمش ماند
آره خدایی حرفتون درسته
منم بخاطر دخترم. از چند روز قبل دوتا ژله گرفتم
همونارو درست کردم فقط ب خاطر دلخوشی اون
من خوراکی گرفتم ولی سفره ننداختم
کنجکاو شدم عکس سفرتو ببینم
من شوهرم خسته بود زود خابید تدارک ندیدم. بعدش بخاطر دخترم میوه و تنقلات آوردم چیدم.. هرچند خودم زیاد میل نداشتم
دقیقا همینطوره
واقعا بعضی وقتا نمیشه
منم همه چی گرفتم ولی سفره ننداختم دیگه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.