ماماناگفته بودم خدنه خواهرشوهرم دعوتم و نمیرم بالاخره همه زنگ زدن وشوهرم گفت بیازشته تویه عمرمیخوای بااینازندگی کنی ببین اون چطورچسبیده ورابطه شوباهمه اوکی کرده
توچرافاصله میگیری به اون چیکارداری توفقط منوببین
رفتم اونجازنه هنگ کرد
اصلافکرشم نمیکردمن بیام
اول هی رفت اینواونوروانگارگریه میکردوخیلی عصبی شده بود
باشوهرمم یه جوری برخوردمیکردمثلاچراآوردیش چون میدونه من علاقه ای ندارم بیام جایی که اونه فهمیدشوهرم منوآورده وای سوخت هاسوخت

اون زنه هم گناهداره،،دلم براش سوخت مقصرشوهرته،،سست عنصره،اگ طلاقش داد،دیگ نبایدبازمیگرفتش،توهم مقصری ک زن اینجورمردی شدی،چون همیشه امکان رجوع هست واسه زن ومردی ک طلاق گرفتن،من حق رو ب اون زن دادم

یعدشم خیییلی کارت اشتباس خواهرانه بهت میگم هیچ میگی ک‌هیچ جا دوس ندارم برم و نمیرم‌ بخاطر بچت برو تا اجتماعی بار بیاد افسرده نشه اتفاقا همه جا ببرش بیرون هم خیلی ببرش چون تک فرزنده گناه داره تو بخاطر بچت داری میسوزی پس بدون داری چطوری بزرگش میکنی

شوهرت دیشب اخر شب اومد پیش تو یا رفت پیش اون؟؟

یعنی دادگاه بچه رو به تو نمیداد ؟
مدرک خیانت داشتی حق باتو بود

شوهرت باتو رفت مهمونی یاتومهمونی بود؟شب که تموم شدشوهرت تورورسوندیااونو؟

ایول بهت بهترین کارو کردی رفتی

باریکلااااااا🤌🤌🤌
میاس تیپ بزنی و آرایش بکنی 😎
اونجا هم هی بگی و بخندی 🙊🙈

ناراحت نشی ها ولی من دلم میخوادموهای شوهرتو دونه دونه دربیارم ..الانم بااونازندگی میکنی

زنه کیه

کیییی؟؟؟