۶ پاسخ

یه بار یه بچه ایی دختر بزرگ منو زد جلوی جمع و جلوی پدر و مادرش با عصبانیت خیلی شدید گفتم این بار اول بود یه بار دیگه انگشتت به دختر من بخوره یه جوری میزنمت که از جات بلند نشی تعارف هم با کسی ندارم اگه مامان بابات نگرانن خودشون کنترلت کنن. خطاب به بچه گفتم ولی منظورم به مامان باباش بود. از اون موقع هر بچه ایی میخواد بچه های منو اذیت کنه خود پدر و مادر هاشون مانع میشن به بچشون میگن اذیتش نکن اون مامانش خیلی حساسه.... ترجیح میدم فکر کنن من وحشی ام تا اینکه بچه هامو اذیت کنن

چقد عین منی،من بابام باغ داره و پسر خواهرم ک یکسال از دخترم بزرگتر بچمو میزنه،وقتی اونا باشم نرو چن زور بچه اون زیاده هر چقدرم حرف بزنی و دفاع کنی میگن بچه اس تو حساسی یا ی برچسب دیگه،ببرش پارک یا ب شوهرت بگو‌ ی روز هماهنگ کنه ک اونا نباشن برو باغ

دقیقا دختر جاری من همیشه ازپسرم کتک میخوره اما من خیلی حواسم هس حتی زده زدمش و مواظبم ولی خب یه جا خفتش کنه زدش باید عادت کنن اینقد باهم دوست میشن وخوب میشن بزار کم کم باهم جور میشن و وقتی هردو هستن زیاد به دخترت توجه نکنن بیشتر رو حسادته دختر جاری من خیلی ریز وآرومه همه بهش محبت میکنن به پسرمم اما پسرم حسودی میکنه برو خوش بگذرون بچه ات باید یاد بگیره ازخودش دفاع کنه بگو زدت درجا بزنش یادش بده ازخودش دفاع کنه یا به مادرشوهرت بگو حواسش بهش باشه

توباید به پسر اون بفهمونی ک نزنه

عزیزم بنظرم ب دخترت یاد بده ک چطور از خودش دفاع کنه نمیشه ک از همه چیز دورش کنی .فردا بره مدرسه باید بلد باشه از پس خودش بر بیاد تو اونجا نیستی ک مراقبش باشی. برو و ب دخترت اموزش بده کسی اذیتش کرد چیکار کنه

یه بار دست بچش بگیر وقتی خواست بزنه محکم بگو نه
نباید بزنی نباید اینکار کنی
اگه جاریت چیزی گفت بگو اگه دختر من پسر تو رو میزد توهم همینکار میکردی
کاری که تو باید میکردی به بچت بگی نزنه من انجام دادم

سوال های مرتبط

مامان مهیار مامان مهیار ۳ سالگی
خانما یه مشورت میخام ازتون
پایین خونه مادرشوهرم اینا یه زن و شوهر افغان اومدن جدیدا اجاره کردن که یه دختر تقریبا دوساله دارن (شوهره چندساله اینجاست کارگره میشناسیمش)آدمای خوبی هم هستن
پسرم چندبار داخل کوچه مون با دخترشون بازی کرده
امروز من خونه مادرشوهرم داشتم نهار درست میکردم یه لحظه پسرم از پله ها رفت پایین و رفت خونشون من خواستم برم بیارمش چندبار صداش کردم دیدم خانمه میگه بزار باشه بازی کنه گفتم اذیتتون میکنه گفت نه کاری نداره داره بازی میکنه
من تقریبا یه ربع صبر کردم بعد رفتم دنبالش بیارمش دیدم مامانش یه پفک بزرگ باز کرده جلوشون گذاشته پسرم با چه حرص و ولعی داره پفک میخوره(من زیاد چیپس و پفک به پسرم نمیدم مخصوصا نزدیک ناهار)خودشم داشته داخل حمام لباس میشسته
خونشون تقریبا تمیز بود ولی من متاسفانه خیلی بددلم نمیدونم چرا از اون شرایط خوشم نیومد
پسرمو بسختی راضیش کردم بیارم خونه خانمه خیلی مهربون بود به پسرم گفت حالا یه بوس به خاله بده برو خودش صورت پسرمو بوسید
خلاصه من پسرمو آوردم بالا چون پفک زیاد خورده بود اصلا نهار نخورد ..اینم بگم این بنده خداها اصلا غذا درست نمیکنن یعنی من اصلا ندیدم فقط چیپس و پفک‌و کیک و کلوچه مغازه رو میخرن
پسرم بعد نهار باز میخاست بره خونشون من بلند گفتم پس خونه نرو فقط تو حیاط با نینی بازی کن فکر کنم از اینکه گفتم خونه نرو خانمه یه کوچولو ناراحت شد
حالا سوالم اینه شما جای من بودین میزاشتین بچتون بره خونشون باهاشون بازی کنه یا نه؟؟
اینم بگم دختره اینقدر خوشگل و بامزست که همه ازش خوششون میاد و باهاش بازی میکنن
فقط بگین من اجازه بدم پسرم بره یا نه
چون اینا تازه اومدن فعلا هم هستن دوست ندارم پسرم عادت کنه
اصلا خیلی درگیرم نمیدونم چیکار کنم
مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه
مامان رایان مامان رایان ۳ سالگی
ای کاش قبل از بچه آوردن چندتا کلاس برای آگاهی سازی درمورد مسائل مختلف کودک پروری، از طرف دولت برگزار می شد
به جای تشویق کور به فرزندآوری و طرح های تشویقی مسخره ای مثل طرح مادران ثبت نام ماشین!!!!!!!!
یکی از واجب ترین مسائل هم این بود که آموزش بدن

جلوی در حیاط و توی کوچه
پارک نیست
خانه بازی نیست
شهربازی نیست
مهدکودک نیست
و
جای بازی نیست.
کودک توی عکس "لیانا حسینیان" هست
کودک هفت ساله ای که جلوی در خونه مادربزرگش بازی می کرده
شوهرخاله ش با ماشین از راه می رسه و در لحظه تصمیم می گیره بچه رو بدزده و ... البته که حتما این فرد بیمار و پدوفیل بوده و از قبل نظرات شومی به این بچه داشته اما وقتی شرایطش پیش میاد نیت کثیفش رو عملی می کنه.
حرف من سر همینه که نباید اجازه بدیم شرایطش فراهم بشه.
این بچه ها دست ما امانتن ثانیه ای نباید ازشون چشم برداریم چون به شدت آسیب پذیرن.
شوهرخاله کثیف به بچه می گه بیا بریم خوراکی بخریم
بچه که اون رو از افراد امن اطرافش می دونسته و حتی عمو صداش می زده می ره و یک فاجعه رقم می خوره.
اول به بچه تجا وز می کنه و بعد گلوش رو می بره.
یکی از دردناک ترین مرگ ها همینه. چون اینقدر خون از رگ ها می ره تا قربانی از شدت کم خونی فوت می کنه.
همینقدر واضح و دردناک توضیح دادم تا برای خیلیا که اینجا می گن بچه رو می فرستیم جلوی در و اینجا کوچیکه و چیزی پیش نمیاد عبرت بشه
این مشت نمونه خرواره
از این اتفاق ها هر روز متاسفانه میفته تا وقتی که ما آگاه تر بشیم و همدیگه رو آگاه کنیم