۱۳ پاسخ

نه عزیزم اصلا بچه خودت مهم تره باشه همیشه

عزیزم می‌دونم خودت صلاح دونستی که بره ولی از نظر من هیچگاه بچه ات تنها نزار من بچه ام پشت سر مادرشوهرم گریه کرد نذاشتم برم گفتم با خودم می‌ره با خودم میاد بعداً برای اینکه حرفی نباشه گفتم اینجوری یاد میگیره پشت سر هرکی می‌ره گریه کنه البته بگما بچه های جاریم این بازی هارو میکنن بچه رو می‌ذارن داخل اتاق برق و خاموش میکنن صدای ممد قلی در میارن این تازه جلوی چشم خودمه بچه رو بغل میکنن هربار میگم بغلش نکنین بچه رو میندازن بد میگن خودش خودشو میندازه تا به مادرشونم میگم الم شنگه به پا می‌کنه شاید من حساسم ولی تا موقعی که خودش یا نگرفته از خودش دفاع کنه تنها نذارش مخصوصا اگه دختره

خوب کردی منظوری نداشتی اون رفت چون بچه اش اذیت شد بچت میزدتش

خب نباید میگفتی خوابش میاد یعنی پاشو برو

بچه ات رو تنها چرا می‌فرستی خونه جاریت؟

اون حرف بدی زده

اینجا حق با اونیکه که تاپیک میزاره😂😂😂

چ جاری داری ولش کن بابا بچه رو بخوابون

وقتی بچش رو هل داد تو به دخترت تذکر دادی ؟

من بچم بهونه خواب بگیره میگم هرکس میخاد باشه
قطعا جاریتونم بخاطر آرامش و اذیت نشدن بچهاش رفته

نه حرف بدی نزدی

نه منظورت کدوم قسمت حرفته که فکر میکنی بده؟

نه عزیزم خوب کردی

سوال های مرتبط

مامان مهیار مامان مهیار ۳ سالگی
خانما یه مشورت میخام ازتون
پایین خونه مادرشوهرم اینا یه زن و شوهر افغان اومدن جدیدا اجاره کردن که یه دختر تقریبا دوساله دارن (شوهره چندساله اینجاست کارگره میشناسیمش)آدمای خوبی هم هستن
پسرم چندبار داخل کوچه مون با دخترشون بازی کرده
امروز من خونه مادرشوهرم داشتم نهار درست میکردم یه لحظه پسرم از پله ها رفت پایین و رفت خونشون من خواستم برم بیارمش چندبار صداش کردم دیدم خانمه میگه بزار باشه بازی کنه گفتم اذیتتون میکنه گفت نه کاری نداره داره بازی میکنه
من تقریبا یه ربع صبر کردم بعد رفتم دنبالش بیارمش دیدم مامانش یه پفک بزرگ باز کرده جلوشون گذاشته پسرم با چه حرص و ولعی داره پفک میخوره(من زیاد چیپس و پفک به پسرم نمیدم مخصوصا نزدیک ناهار)خودشم داشته داخل حمام لباس میشسته
خونشون تقریبا تمیز بود ولی من متاسفانه خیلی بددلم نمیدونم چرا از اون شرایط خوشم نیومد
پسرمو بسختی راضیش کردم بیارم خونه خانمه خیلی مهربون بود به پسرم گفت حالا یه بوس به خاله بده برو خودش صورت پسرمو بوسید
خلاصه من پسرمو آوردم بالا چون پفک زیاد خورده بود اصلا نهار نخورد ..اینم بگم این بنده خداها اصلا غذا درست نمیکنن یعنی من اصلا ندیدم فقط چیپس و پفک‌و کیک و کلوچه مغازه رو میخرن
پسرم بعد نهار باز میخاست بره خونشون من بلند گفتم پس خونه نرو فقط تو حیاط با نینی بازی کن فکر کنم از اینکه گفتم خونه نرو خانمه یه کوچولو ناراحت شد
حالا سوالم اینه شما جای من بودین میزاشتین بچتون بره خونشون باهاشون بازی کنه یا نه؟؟
اینم بگم دختره اینقدر خوشگل و بامزست که همه ازش خوششون میاد و باهاش بازی میکنن
فقط بگین من اجازه بدم پسرم بره یا نه
چون اینا تازه اومدن فعلا هم هستن دوست ندارم پسرم عادت کنه
اصلا خیلی درگیرم نمیدونم چیکار کنم
مامان دریا و ملینا مامان دریا و ملینا ۳ ماهگی
زایمان دوم ملینا جونم
شب شوهرم اومد خونه شکمم سفت میشد و درد خفیف دیگ تحمل کردم تا صبح ۱۶ام بود بهداشت نوبت داشتم رفتم سریع نامه داد برا بیمارستان
بعدرفتیم بیمارستان نوار قلب گرفت گفت خوبه دردات کمه معاینه کرد گفت ی سانت بازی دستش خیس شده بود گفت باید تست کیسه آب بدی تا مطمئن بشیم دیگ تست انجام داد مثبت شد و بستری شدم تک و تنها دریا هم پیش باباش شوهرم زنگ زد کسی نیاد گفتم خب برو وسایلارو بیار منو بستری کردن خودمم امضا کردم رفتم تو اتاق به خدمه اونجا گفتم شوهرم اومد وسایلارو بیار دیگ تلفنی به همه گفتم بستری شدم هم مامانم اینا هم مادرشوهرم اینا دیگه اومدن دستگاه نوار قلب گذاشتن و معاینه و اینا آمپول فشار ۵بار زدن و من اصلا هیچ دردی نداشتم بچه دنیا نمیومد ساعت ۱۲شب ماما گفت دکتر گفته تا ۶صبح باید دنیا بیاری نتونی میبرن سزارین بگو شوهرت بیاد امضا کنه شوهرمم اومد رضایت داد و تنهایی هزار بلا سرم اوردن همش دستگاه نوار قلب میزاشتن منم کمردرد هی به پهلو میشدم خیلی اذیت شدم دیگ گفتن سزارین منم گفتم عذابم ندین الان ببرید گفت ن نمیشه باید طییعی بیاری یکی دوبار سونو کردن بعد نزدیک اذان صبح ماما دیگ اومد ک تف بهش لعنت بهش اینقدر بدمعاینه کردن چندبار پشت هم گفت کیسه ابشو پاره کنیم با تیغ میبرد تو واژنم انگشتاشو منم فقط جیغ میزدم بعدش دیگ گفتم بسهه هوار هوار میکردم بخدا اینقدر اذیتم کردن ی ماما دیگ اومد اون با ی میله پلاستیکی کیسه ابو پاره کرد ی عالمه اب داغ ازم ریخت و دستش تو واژن بود ک دکتر صدا زد دکتر اومد دوتا دست رف ک تشخیص دادن ک دستش زیر سرشه گفتن یا دستشه یا بند ناف ک در هرصورت طبیعی نمیشه اماده ام کردن برا سزارین ساعت ۴ صبح بود لباس پوشوندن و سوند وصل کردن
مامان پسر قشنگم مامان پسر قشنگم ۳ سالگی
سلام مامانا

خدا قوت






تغریبا ۷،۸ ماه پیش شوهرم گفت میخوام psبخرم گفتم برا بچه خوب نیست نخر
هی میخواد بشینه بازی کردن ....
چند شب پیش‌ رفته خریده اورده اسمشم گذاشته سوپرایز منم چیزی نگفتم .


یه دونه بازی بچگونه داشت پیش فرضش گفتم همین خوبه نبر‌ دیگه بازی نصب کنه . بزار چند ماهی با همین‌یدونه مشغول باشه.

برداشته برده داده بیرون بازی نصب کنن بدون اینکه بگه بهم‌ ب
.
گفت گفتم ۱۰‌تا بازی بریز ۵تا بچگونه ۵تا بزرگ
کلا یه دونه بازی به درد بچه بخوره ریخته بقیه همه جنگی افتضاح زامبی و...
اون بازی پیش فرض ام پاک کرده .
منم اعصابم خورد شد فقط گفتم اینا چیه دادی ریختن پول تو ریختی تو سطل آشغال و بلند شدم اومدم تو اتاق نشستن بازی کردن منم دارم‌فقط حرص میخورم.
حالا از فردا هی میخواد بازی کنه منم حرص بخورم‌پیش بچه این بازیا رو نکن و....
به سرم زده برم خونه‌مامانم بگم‌هر موقع بازی کردنت تموم شد بیا دنبالمون.
قبلا می‌شست فیلم های جنگی‌که مناسب سن بچه نیست نگاه می‌کرد منم اعتراض میکردم میگفت تو خونه خودم نمیتونم‌ میام یه فیلم ببینم دیگه بچه رو برمی‌داشتم میرفتم تو اتاق باهاش بازی کردن
الانم اینو خریده مگه بچه رو میتونم از جلوش بلند کنم....