من از اول تا همین الان دائم به این موضوع فکر میکنم که زندگیم انگار داره تموم میشه با اینکه خودم خواستم بچه بیارم، اما همه بهم میگن انقدر قشنگیاش زیاد که انگار تازه زندگی میکنی با بچه.
من انگاری میترسم ک براش مادر خوبی نباشم اونجور ک لایقش هست براش مادری نکنم شاید باورتون نشه ولی من از اینکه تو ایندش چ اتفاقی قراره بیوفته تموم تنم میلرزه انگاری هم میترسم هم دوست دارم
من از این هفته این حس و دارم علاوه بر این ترس شدید که آیا میتونم توانایی زایمان و دارم خیلی احساس بدی و دارم تجربه میکنم و میدونم این حال اصلا واسه بچه خوب نیست اماخوب حسای عجیبی دارم تجربه میکنم از ترس این که مسخرم نکنن که میترسم به هیچ کسم جرات ندارم که بگم چقدر حالم بده چقدر احساس دوگانه ای از شوق و استرس دارم
انقدر بچه دار شدن شیرین وقشنگه که وقتی بدنیا میاد دیگه یادت میره قبل اون چطوری زندگی میکردی انقدر باخودش عشق میاره به زندگیتون
خداروهزار مرتبه شکر کن خیلیا توحسرت بچه ان ,خدا مارو لایق مادر شدن دونسته
من قبل ازدواجم هم خیلی درگیر این فکر بودم، بعدش گفتم کاش زودتر ازدواج کرده بودم، در مورد بچه هم اطرافیانم همینو میگن، ولی کسی منکر این نیست که خیلی مسئولیت بزرگیه
بله.من یک افسرده صددرصد هستم
بله من به اینا فکر میکنم جدیدا قبلا اصلا فکر هم نمیکردم اما از دیشب فکر میکنم بعدشم انگاری عذاب وجدان میگیرم که چرا باید همچین فکرایی بکنم
ارع عزیزم طبیعیه، تونستی با یه مشاور مشورت کن، چت جی پی ام خوبه ازش کمک بخوای راهنماییت میکنه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.