یعنی اعصاب واسم نمونده انقدری که هر چند وقت از دست خانوادم میکشم از دست محمد مهدی نمیکشم مامانم باهام قهر کرده سر قضیه دیروز خیلی روانش بهم ریخته زودرنج شده خیلیییی تا جیزی میگیم به خودش میگیره یه بار گفتم برو میشتراپیست بهت کمک میکنه میگه میخوای چی بگی راحت باش همونو بگو😑
واقعا نمیدونم چجوری نجاتش بدم بعد میگه جرا بچه های من زودرنجن میگم خودت بهشون یاد دادی با رفتارت میگه اره مقصر همه مشکلات منم زود گریه میکنه زود عصبی میشه داد و بیداد میکنه خیلی ذهنش خرابه خیلیییی اصلادیگه دلم نمیخواد جاهای معنوی بره همه چیزو باهم قر و قاطی کرده تو دنیایی از ابهامات گم شده قبلا میرفت باشگاه خیلی روحیش خوب بود ولی دوسالیه به شدتتتتت ذهنش بهم ریخته که یکی از علتای بزرگش کم درامد بودن بابامه سر اشتباهای خودشون یه سری چیزاشونو از دست دادن از اون موقع عصبی شده به ما میگه به خدا توکل کنینن ول یانگار خودش بویی نبرده هر روز داره خودشو عذا بمیده میخوام نجانش بدم ولی نمیدونم چجوری ولی قبل از هر چیزی باید خودش بخواد که اصلا هیچیی به هیچییی فقط همه رو داره عصبی میکنه😮‍💨😮‍💨

۷ پاسخ

فقط بگم مامان من 10برابر بدتره وای دیگ بی خیال شدم انقد سر درد میگیرم از کاراش

ببخشید رک میگم ولی زنی تو سن و سال مادرتون نباید اینقد سبک باشه تازه باید به شما روحیه بده که به بچت بهتر رسیدیگی کننی و اعصابت بهم نریزه بعد مادرت بجای شما قهر میکنه وااای به نظرم در شان یه مادر همچین رفتاری نیست ببخشید رک گفتم خلاصه چیزی که شنیدم از حرفاتون گفتم

من کلا به نظرم زیاد نماز و دعا خوندن و همش جاهای مذهبی و روضه رفتن و اینجور چیزا ادمو افسرده میکنه همش آدمو یاد مشکلاتش میندازه،باید تعادل رعایت کنه مثلا امروز رفت حرم دوروز بره بازار بره باشگاه بره کافه...قرارم نیست بخاد هزینه کنه همین پیاده بره یه پاکت پیاز بگیره برگرده واقعا تو روحیه ادم اثرگذاره

مامان منم اینطوری شده. قبلا خیلی مهربون بود الان خیلی ناشکری میکنه ودقیقا مث رفتارای مادرخودته

بعضی پدر مادر های دگار تله های کودکی فراوانی هستن و متاسفانه اعتقاداتشون هم یجورایی از در عادت بوده و باور قلبی کمه و با کوچک ترین مشکلی دچار ناسپاسی های بزرگ میشن فقط این و بدون که هییییییییچ کمکی از دستت برنخواهد امد ... مگر اینکه خودش بخاد و خودش دنبال درمان روانش باشه پی ارامش درونش باشه ... ما بچها نمیتونیم واقعا کاری براشون بکنیم متاسفانه اونا چند ساله با این سبک بزرگ شدن دگ تغیرر سخته براشون فقط محبت کن در حد توانت و کنار بیا صبر صبر تحمل و ... هییییچچچ

بگوزندگی به اندازه کافی سخت توبرای خودت سخت ترش نکن همه چیزدرست میشه

همش میگه خدا دوسم نداره اگه میداشت اینجوری نمیشد😮‍💨😮‍💨

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۲ سالگی
من بچمو تا حالا دعوا نکرده بودم ، همیشه باهاش راه اومدم ، از روشای ملایم استفاده کردم
ولی مدتیه اذیته الکی میکنه ، به خدا الکی ، مثلا باباش میگه اشغال نخور از رو زمین بده ، معنی بده رو میفهمه ، بعد میاد برمیداره آت آشغال ،میره جلو باباش میگه بابا آشغال ، بعد میکنه دهنش و فرار میکنه

یا دارو باید بدم پنج بار شده میدم تف میکنه ، با هر روشی بدم تف میکنه
موقع خواب اذیت میکنه هی ، میگه نخوابیم ، بریم رو مبل بخوابیم ، بریم تو آشپزخونه بخوابیم ، اتاق بخوابیم ، برقو خاموش نکن فلان نکن بیسار نکن گریه شدییییید
نمیدونم امروز از بس دارو نمیخورد نمیخوابید اذیت میکرد همش نق نق و بهونه الکی
داروشو بعد از این که سا بار تف کرد به زور با دعوا بهش دادم
موقع خواب ظهرشم دعواش کردم خیلی بعد زود ساکت شد خوابید ، حالا میخپاستم به روش قبلم که همه توصیه میکنن باهاش راه بیام یک سااااااعت گریه میکرد و از اینور خونه به اونور خونه میرفت اخرم از شدت گریه به حق حق میافتاد تا به زور بتونه بخوابه ، الان زود ساکت شد خوابید😑
خدا شاهده خستم از دستش ، خیلی اذیت میکنه سر هر چی