۴ پاسخ

بحق این شب عزیز و مبارک همه ی بچه ها عاقبت بخیر بشن ان شاءلله🤲🤲🤲

منم هیچی معلوم نیست چی میخواد باشه انشالله عاقبت به خیر بشن

آره منم همش ترس از دست دادن دارم خیلی زیاد نگاش میکنم اصلا میگم اگ نباشه جهنمه برام خودمو میکشم منم تازع شروع کردم از پوشک گرفتمش ولی شبا مای بیبی میکنمش چون هنوز اون قدر مسلط نیست در طول روز فقط میگه

اخی عزیز دلم اره منم از این حسا دارم ولی سریع از فکرش در میام

سوال های مرتبط

مامان نیهاد👼 مامان نیهاد👼 ۳ سالگی
سلام مامانا تجربه من از پوشک گرفتن پسرم
اولا من از تجربه ای که گرفتم از پوشک گرفتن پسر خودم و اطرافیان به این نتیجه رسیدم تو سن خیلی کم هم خود بچه اذیت میشه هم مامان چون خیلی سخت بنظر من گرفنه میشه و اذیت میشه میگم از تجربه اطرافیانم مسگم که سن تقریبا پایین از پوشک گرفت و اقدام کرد و لی شکست خورد پوشک کرد دوباره چند ماه بعد دوباره اقدام کرد شکست خورد و میگفت دیگه تا بعد ۳ سال اقدام نمیکنم هم بچم اذیت شد هم خودم اعصاب نموند برام من میخواستم قبل ۳ سال از پوشک بگیرم ولی ۲ ماه خونه بابام بودم و معذب بودم نگرفتم و بعد ۱ماه رفتیم مسافرت و تا برگشتم روز بعد پوشک نیهادو باز کردم که ببینم همکاری میکنه یا نه روز اول فقط دوبار همون اول جیش کرد رو فرش البته جایی که تو راه نبود بعدش دیگه رو فرش جیش نکرد چند باری فقط خطا در حد چن قطره داشت چند روز اول نمیتونست کامل خودشو تخلیه کنه انگار یا یاد نداشت یا ترس برای همین همش تو دستشویی بودیم بعد کم کم خوب شد فاصله ها بیشتر شد حجم ادرارش هربار بیشتر و نگه داشتن ادرارشم بهتر شد یاد گرعته بود دیگه شبا از اول جیش نمیکرد من چن شب اول پوشک کردم دیدم خشکه صب دیگه پوشک نکردم اوایل بیرون میرفتم پارک خرید پوشک میکردم که مجبور نشه بره دستشویی مثلا پارک خوب نباشه کثیف وو باشه از دستشویی ترسیده شه بعد دیدم میریم و میایم پوشکش خشکه دیگه پوشکش نکردم برا بیرون هم و فقط بهش گفتم پارک هم دستشویی داره و نی نی های دیگم میرن جیش داشتی بگوووو و فقط یک شلوار براش برمیداشتم ک نیاز بود عوض شه چون بچه ها مشغول بازی میشن یکم حواسشون پرت میشه ووو ولی خداروشکر دیگه خوب شده بود کنترل ادرارش عالیه
مامان فندوق مامان فندوق ۳ سالگی
شما بگین من کم بازی کردم؟؟
یا ب من حق میدین؟؟
پسرم از صب ک بیدار میشه مث ی بچه نه ماهه ب من چسبیده
اگه دارم اشپزی میکنم مدام پشت سرم هست یا روی کابینت با دارم طرف میشورم کنارم نشسته یکریز دست میبره زیر اب
من از صب بیدار شدم یکساعت کارتنش و نگاه کرد منم صبحانه دادم بهش و اشپزخونه رو جمع و جور کردم ،بعد رفتم باهاش کار دستی درست کردم حدود یکساعت باهام کاردستی درست کرد بعد رفتم نهار درست کردم یکریز ب من چسبید دوباره اومدم بازی کردم یکم دیگه کاردستی درست کردیم و رفتیم نهارخوردیم و یکربعم شوهرم باهاش بازی کرد بعد با بدبختی یکساعت قصه گفتم تا خوابید یک ساعت و نیم بعدش بلند شد تا چشم باز کرد کارتن کارتن براش نیم ساعت گذاشتم و بعد دوباره گفت بیا بازی منم گفتم نمیام و خودت برو بازی و اینقد گریه کرد تا بالا اورد و منم نشستم تو اتاق گریه کردم الانم حس میکنم مامان بدی ام ک حال ندارم ولی واقعا کم میارم همییییششششه چسبیده ب من باور کن از صب پنج دقیقه هم بازی نکرده تنهایی