۴ پاسخ

همه مردا یچیزیشون میشه .بچه چیزیش میشه

مگه هفته پیش اونجا نبودن

اگه مادرشوهرت حساس نیستن بیخیال بعضی کارا شو و بیشتر کارا رو بده بقیه انجام بدن

تو هم‌یبار ول کن‌برو تا خودش پذیرایی کنه باغچه بفهمه نباید بدون هماهنگی مهمون دعوت کنه

سوال های مرتبط

مامان ارش وآیلین❤️🤩 مامان ارش وآیلین❤️🤩 ۴ سالگی
پسری که از ساعت ۶ صب بیدار بوده و خونه رو ترکونده دوبار حموم اب بازی رفته کل وسیله های اشپز خونه رو ریخته کف حال و همه کشو لباس هارو خالی کرده لباساروریخته ته اتاق .
خسته بودم واقعا دیگه حتی ظهرم نخابید من یه ساعت خابیدم پاشدم واای یه بسته ماکارونی رو نرم نرم کرده ربخته تو خونه ، خونه ای که تازه جاروبرقی کشیده بودم .
همسرجان از سرکار یه ساعت پیش زنگ زد گف دوساعت دیگه میام ینی تقریبا۱۰یا ۱۰:۳۰ شب من ساعت۹ شام بچرو دادم درازش کردم ب بدختی درازش کردم اونم از جایی خسته بود از بازی و خرابکاری هاش سریع خابش برد 😁🖐️
همسر هنوز نیومده ،
بچرو خابوندم ..
پاشم خونه هارو مرتب کنم تا همسر میاد شام بخوریم و خلوت کنیم 🤭🦧

راسی خیلی خوشحالم از این بابت که پسرم امروز کلی خرابکاری کرد اما اصلا دعواش نکردم ، بچس خب باید بازی کنه ، حالا یکی دوساعت طول میکشه جمع کردن ولی خونه جمع میشه 😁🤌

پسرم خابیده و من خوشحالترینم بابت امروزی که خوب گذشت ❤️🙏
«فردا روز مهمیه برام حتما خوب بگذره»
مامان باران و بهار مامان باران و بهار ۳ سالگی
بچه ها من ساعت ۱۱بیدار شدم کم کم آماده شدم و تخم مرغ گذاشتم آبپز شه بهار بیدار شد کاراشو انجام دادم و لباس تنش کردم(در این حین بارانم هی میگفت بجای اسباب بازیها حرف بزن)بردم بهداشت واسه واکسن،از اونور ساعت۱برگشتم دیدم هنوز صبونه نخوردن😐تخم مرغها رو پوست کندم برنج گذاشتم خیس بخوره ،نون آب کردم و به باران تخم مرغ دادم خودمم یه چای سرد با کلوچه خوردم ،بعد برنجو پختم ،ناهارو آوردم شوهرمم وقت نداشت چیزی نخورد و رفت ،سفره رو جمع کردم آشپزخونه رو جمع کردم گفتم یکم باسنمو رو زمین بذارم که بهار گریه کرد بغلش کردم و چرخوندم ،بارانم دنبالم.... بعد که بهار رو زمین گذاشتم باران اسباب بازیاشو آورد که بیا بازی ... نیم ساعت باهاش بازی کردم گفتم دیگه بسه ،اونم ناراحت شد و گریه کرد می‌گفت باید باهاش بازی کنم ،یعنی نیم ساعته کوفتی واسه خودم نیستم ،ایا من مقصرم ؟؟؟؟همیشه در طول روز حتی شده نیم ساعت یا بیشتر باهاش بازی میکنم , گاهی هم متفرقه ست هر بار پنج دقیقه ده دقیقه تا یه ساعت دو ساعت بعد که باز بگه بیا بازی ،واقعا عذاب وجدان میگیرم اما می بینم واسه خودمم نمیتونم وقت بذارم اصلا ،شما که دوتا بچه دارید چه میکنید؟قبل از بهار خیلی باهاش وقت میگذروندم اما حالا اصلا نه نمیتونم درست حسابی واسه بهار وقت بذارم نه باران،بیچاره باران هم خیلی درک میکنه و هر بار که بهش میگم کار دارم صبر می‌کنه ،نمیدونم چیکار کنم😢
مامان آرسام مامان آرسام ۳ سالگی
سلام مامانا پسرمو سه ساعت گذاشته بودم پیش کسی برای انجام یکاری اونم داخل گوشیش ماشین بازی دانلود کرده بود داده بود پسرم بازی کرده بود ازون به بعد پسرم همش میگفت مهسا برام داخل گوشیش ماشین تصادف گذاشته توم بزار منم ب اصرار پسرم بازار دانلود کردم چندتا بازی دانلود کردم نمیدونستم پسرم اینقدر وابسته به گوشی و بازی میشه یعنی توی این یک هفته دهتاا بازی دانلود کرده صبح که چشمش رو باز میکرد گوشی بده بازی تا شب. منم الان با مامانم صحبت میکردم پسرم لج گرفت گوشی بده بازی کنم بازی کنم نذاشت با مامانم صحبت کنم منم بهش گفتم همه بازیارو پاک کردم نیم ساعت بغلم گریه کرد خوابش برد واقعا نمیدونم باید چیکار کنم بنظر تون همه رو پاک کنم از فردا عادتشو ترک بدم؟؟؟همش یک هفته بعد هم نمیشه ولی خیلی وابسته شده بود به بازی اصلا دوست ندارم نصف روز مهد می‌ره نصف روز هم خودش تنهایی یا با من یا روزی یکی دوساعت برنامه کودک میگذروند ولی چند روزه سرش همش تو گوشی بود