سلام خانما یه سوال دارم بیاین کمکم کنید لطفا


من هفته ای سه روز میرم باشگاه و تو اون سه روز هم تایم صبح هست باشگاه و هم تایم عصر حالا
پسرم مدرسه اش دو شیفته است وقتی شیفت صبح میشه منم ساعت ده میرم
باشگاه ۱۱ شروع میشه و ۱۲ تموم
پسرم هم صبح ها ساعت ۱۲ و نیم میاد خونه منم بیست دقیقه بعدش میرسم خونه

ولی وقتی پسرم شیفت بعد از ظهری میشه منم میگم اول اون بره مدرسه خیالم راحت بشه که سوار سرویس شد و رفت بعد من عصر برم بهش کلید دادم و گفتم رسیدی خونه زنگ بزن به من منم یه ساعت بعدش میام خونه
حالا دو ماهه که اینجوری من میرم باشگاهم رو با تایم مدرسه پسرم برنامه چیدم ومیرم بعد دو ماه امروز یهو گفت مامان یه چیزی بگم بهت وقتی خونه تنهام عصر ها احساس میکنم از حیاط صدا می‌شنوم که منو صدا میکنه نمیدونم صدای کیه و چیه منم میام صدای تلویزیون رو زیاد میکنم که نشنوم و به تلویزیون نگاه میکنم تا تو بیای

حالا به من می‌گفت مامان بازی میکنم یا تا غذا مو میخورم میای تو
حالا تو این زمان که تنهاست مامانم بهش هی زنگ میزنه که ببینه چیکار میکنه مامانم بیشتر از من نگرانشه وقتی تنهاست
حالا بیچاره مامانم همش میگه عطا بیا خونه ی ما نزدیکیم آخه این نمیره که نه بازی میکنم و فلان بعضی وقتا میره اونم داداشم زنگ میزنه و میاد دنبال پسرم باهم میرن خونه ی مامان
خلاصه که امروز گفتم دیگه حق نداری تنها بمونی و اون صدا هم جیزی نیست صدای افکارت هست و ... آدم نباید از خونه ی خودش بترسه و ...

بعدم قول داد که هر بار از مدرسه میاد میره خونه ی مامان

۵ پاسخ

جالا من چیکار کنم اون طرز فکرش عوض بشه و به این چیزا فکر نکنه الان واقعا ترسیدم از اون حرفش چطور بگم بهش اصلا چی بگم چیکار کنم؟ ؟؟؟؟🤔🤔🤔🤔🤕🤕🤕🤕🤕🤕
دیگه هیچ وقت تنهاش نمیزارم والا خوشحال بودم که دیگه بزرگ شده میتونه تنها باشه تا بیام ولی به کل نظرم عوض شد 😥

نمیتونه بعده مدرسش بیاد باشگاه توی یه قسمتی منتظرت بمونه؟

بنظرم بنون خونه خب ببین چیهه

چند سالشه پسرت.

یکی دو هفته باشگاه نرو کنارش بمون بعد بگو من موندم خونه ببینم از حیاط صدا میاد یا تو اینجور فکر میکنی‌.خیالشو راحت کن که هیچی نیست فقط تو خیالاتش صدا میشنوه

سوال های مرتبط

مامان مایا مامان مایا ۴ سالگی
خانومایی ک منو دخترمو میشناسن میدونن چقد من همیشه از دست دخترم شاکی ام😂 اینارو اینجا میتویسم بعد چند مدت میام میخونم مثل خاطره میشه 😂😂 دخترمن از صبح ک بیدار میشه دنبال بهونس گریه کنه بعدشم انقد خرابکاره تا چشم منو دور میبینه میره بهذجون دیوار ها میافته یا رژ میگیره به سر و صورتش و وسایلا میزنه عصرا ۳ تا ۷ میره مهد ۷ میاد گشنه خسته فقط جیییییغ گریه!!!! انقد اخلاقش بده اصلا باهاش بازی نمیکنم دوس ندارم بازی کنم خسته میشم حوصلمم نمیکشه! اما واسش پرستار خصوصی میگیرم بیاد بشینه باهاش بازی کنه: الان وقتی میگم فضولی میکنه در این حده که مامانم هر دفعه میاد (شهر دیگه س) نمیاد خونه من میره خونه ی اون یکی خواهرم که اونم دخترش از مایا یک سال کوچیکتره. سری اخر ک تولدم بود و همه خونه خواهرم رفتیم باز!!! شوهرم میخاس چایی بخوره مامانم انقد خسته بود از دست شلوغی های دخترم به شوهرم گفت نمیخاد چایی بخورین سریع تر بلند بشیم بریم. ازون موقع بهم بر خورده میگم دیگه مامانم اومد منم نرم!!! همیشه میرم پیششون همی میگن چقد فضوله!! امروز صبح زنگ زده مامانم میگه مایا اروم تر نشد؟؟؟ خب اخلاقشه دگ انتظار دارن یه روز صبح بیدار بشه اصلاح بشه. خلاصه شلوغی های دخترم از یه طرف حالمو میگیره حرفا و قضاوت های بقیه جور دیگه
مامان ارش وآیلین❤️🤩 مامان ارش وآیلین❤️🤩 ۴ سالگی
پسری که از ساعت ۶ صب بیدار بوده و خونه رو ترکونده دوبار حموم اب بازی رفته کل وسیله های اشپز خونه رو ریخته کف حال و همه کشو لباس هارو خالی کرده لباساروریخته ته اتاق .
خسته بودم واقعا دیگه حتی ظهرم نخابید من یه ساعت خابیدم پاشدم واای یه بسته ماکارونی رو نرم نرم کرده ربخته تو خونه ، خونه ای که تازه جاروبرقی کشیده بودم .
همسرجان از سرکار یه ساعت پیش زنگ زد گف دوساعت دیگه میام ینی تقریبا۱۰یا ۱۰:۳۰ شب من ساعت۹ شام بچرو دادم درازش کردم ب بدختی درازش کردم اونم از جایی خسته بود از بازی و خرابکاری هاش سریع خابش برد 😁🖐️
همسر هنوز نیومده ،
بچرو خابوندم ..
پاشم خونه هارو مرتب کنم تا همسر میاد شام بخوریم و خلوت کنیم 🤭🦧

راسی خیلی خوشحالم از این بابت که پسرم امروز کلی خرابکاری کرد اما اصلا دعواش نکردم ، بچس خب باید بازی کنه ، حالا یکی دوساعت طول میکشه جمع کردن ولی خونه جمع میشه 😁🤌

پسرم خابیده و من خوشحالترینم بابت امروزی که خوب گذشت ❤️🙏
«فردا روز مهمیه برام حتما خوب بگذره»
مامان پرنیا💕پریناز مامان پرنیا💕پریناز ۴ سالگی
سلام مامان های سخت جان😅🥴
به هم فکریتون خیلی نیاز دارم بچه های من شیر به شیرن و بیش از حد شیطون یعنییی خیلی اذیت میکنم حالا من ی داداشم دارم ک دوسال از دخترم بزرگتره دلیل اصلی رو داریشون ام داداشمه خیلی اذیت کن و لوسه و چند کلمه بی ادب حرف زده و دختر منم یاد گرفته قلبم درد می‌کنه بسکه ناراحت میشم دختر منم تکرار می‌کنه من بخاطر دخترم سعی میکنم دو‌ هفته یکبار برم گاهی مادر شوهرم میگه نبرش واقعا اینجور به نفعشه هم خودم خیلی راحت میشم هم خودش چون اونجا مدام دعواش میکنم وگاهی مجبور میشم بزنمش ولی خودش و داداشم همدیگرو خیلی دوست دارن دختر خیلی دوست داره بریم اونجا منم وقتی دخترمو نمی‌برم خیلی اعصابم خورد میشه چکار کنم بنظرتون😭😭😭😭من بیش از حد به مامانم وابسته ام ولی حرام میکنن وقتی میرم خونشون میام خونه بسکه بی ادبی می‌کنه قلبم آتیش میگیره مجبوریم مدام تنبیه کنیمش بنظرتون چکار کنم😭😭😭😭😭این رفتارظم رو خواهر کوچیکش خیلی داره تاثیر میذاره چکار کنم بنظرتون
مامان آرسام مامان آرسام ۳ سالگی
سلام مامانا پسرمو سه ساعت گذاشته بودم پیش کسی برای انجام یکاری اونم داخل گوشیش ماشین بازی دانلود کرده بود داده بود پسرم بازی کرده بود ازون به بعد پسرم همش میگفت مهسا برام داخل گوشیش ماشین تصادف گذاشته توم بزار منم ب اصرار پسرم بازار دانلود کردم چندتا بازی دانلود کردم نمیدونستم پسرم اینقدر وابسته به گوشی و بازی میشه یعنی توی این یک هفته دهتاا بازی دانلود کرده صبح که چشمش رو باز میکرد گوشی بده بازی تا شب. منم الان با مامانم صحبت میکردم پسرم لج گرفت گوشی بده بازی کنم بازی کنم نذاشت با مامانم صحبت کنم منم بهش گفتم همه بازیارو پاک کردم نیم ساعت بغلم گریه کرد خوابش برد واقعا نمیدونم باید چیکار کنم بنظر تون همه رو پاک کنم از فردا عادتشو ترک بدم؟؟؟همش یک هفته بعد هم نمیشه ولی خیلی وابسته شده بود به بازی اصلا دوست ندارم نصف روز مهد می‌ره نصف روز هم خودش تنهایی یا با من یا روزی یکی دوساعت برنامه کودک میگذروند ولی چند روزه سرش همش تو گوشی بود