۳ پاسخ

من ک چند وقته زیاد باهاش کار نکردم خیلی هم فشار بیاری ضده میشه از درس واقعا خسته کننده اونم اگه بچه بیش فعال باشه و حواس پرت مدام بایذ تکرار کنی تا یادش بمونه🥲

سلام عزیزم خوش برگشتی .اتفاقاچندوقت پیش یهویادت افتادم .هرجاهستی خوش باشی.زیادسخت نگیرامامیدونم نمیشه سخت نگرفت،😁امسال واقعاحق بچه‌ای کلاس اولی نبودانلاین درس بخونند

**اینقدر درگیر مدرسه و املا شدم که اما رو نوشتم املا**😬😬😬

شبا کابوس املا میبینیم🥲

سوال های مرتبط

مامان دردونه های قلبم مامان دردونه های قلبم ۱ ماهگی
سه بارداری دومم واقعا نابود شدم از روز اولی که متوجه شدم باردارم درد های خیلی شدیدی داشتم با دوستم ک ماما بود مشورت ک کردم میگف حتما برو سونو اینا نشونه بارداری خارج از رحمیه که رفتم سونو و همه چی خوب بود خداروشکر شکم درد های خیلی شدید کمر درد و تنگی نفس تپش قلب سرگیجه واژن درد خیلی شدیددرد سیاتیک و گرفتگی عضلات پا بی حس شدن و مور مور شدن دستام تو خواب .... الان ک هفته ۲۹ هستم روز ب روز بدتر میشم اصلا شبا نمیتونم تو خواب بچرخم خیلی اذیت میشم از همون اول احساس سنگینی میکردم تو شکمم وقتی میخام پامو جمع کنم یا موقع سجده انگار یچیزی فرو میری زیر شکمم با دکترم ک مشورت کردم میگ با توجه ب سونوهات و طول سرویکس همه چه خوبی ولی این دردا طبیعی نیس چندتا از دوستامم ک باردارن بهشون گفتم میگن طبیعی نیست این دردا حالا ازبیرون نی نی خودشو جمع کرده یه طرف همش خیلی اذیتم احساس میکنم حرکاتش ازدیشب یه کم کند شده...بنظرتون این همه درد واسه بارداری دوم طبیعیه ؟؟همه میگن چون خیلی فاصله گذاشتی بین بارداری اول و دوم اینقدر اذیتی اخه چه ربطی داره همش۲۶ سال سن دارم
مامان پسرك🧸 مامان پسرك🧸 ۶ سالگی
فردا
اولین روزیه که بچه هامون ،
میخوان اولین قدم هاشون رو برای پیشرفت به سمت اینده بردارن ..😍

بچه هایی که انگارهمین دیروز داخل بیمارستان توی بغلمون گزاشتن و فهمیدیم واقعنی مادر شدیم🥹
این ۶سال به چشم برهم‌زدنی گذشت ..
خیلیامون از همون نوزادی بچه هامون باهم اینجابودیم و
قد کشیدن و بزرگ‌شدن بچه های همدیگرو‌ دیدیم‌🥺
چه شب هایی که بچه هامون تب‌میکردن و اینجا از هم‌کمک‌میگرفتیم و از‌همون موقع گهواره شد یه تیکه از‌ وجودمون ..
انگار تا به یه مشکل برمیخوردیم سریع میدوییدیم‌میومدیم‌اینجا‌تا ببینیم‌‌چاره چیه …
امشب واسه ما مامان اولی ها یه شب دیگه‌اس 🥹
شبی که واقعا میفهمی‌بچه‌ات‌بزرگ‌شده‌و‌دیگه‌وقتشه مستقل بشه
وقتشه واسه اینده اش قدم برداره
وقشته پیشرفت کنه
وقتشه یادبگیره به تنهایی‌بتونه از‌پس کارهاش بربیاد
وقتشه دیگه یه قدم از‌مامان‌و بابا فاصله بگیره
امشب وقتی داشتم وسایلشو‌ اماده میکردم همچنان با لبخندی که‌گوشه ی لبم اومد یه بغض خاصی هم گلومو گرفت 🥲
ان شاالله خدا پشت و پناه همه ی بچه ها باشه و همیشه خودش در پناه خودش همه ی بچه هارو حفظ‌کنه ♥️
بیاید شماهم اینجا از‌حس‌قشنگتون‌ بنویسید😍🥹
ک
مامان آقا اهورا مامان آقا اهورا ۴ سالگی