مامان زهرا و ضحی مامان زهرا و ضحی ۵ سالگی
وااای خدایا سوختگی چققدر بده دارم میمیرم به معنای واقعی😭
( طبق تاپیک قبل) خواهرشوهرم اومد وضعیت منو دید خودش کارارو انجام داد
من اصلا نمیتونستم بشینم حتی چه برسه بخوام راه برم
اومدم توی اتاق
شام رو خودش درست کرد همه ی کارارو انجام داد
خونه رو جمع و جور کرد
ولی خیلی بد شد🥲 خیلی عصبی ام خودم هیچکاری نتونستم انجام بدم همه ی کارارو خودش انجام داد
ولی من نمی‌تونستم اصلا وگرنه آدمی نیستم الکی کارامو بندازم روی دوش یکی دیگه🥲
دارم از سوزش میمیرم انگار تو آتیشم
کل بدنم نابود شده😭🥲
کاش حداقل سوزش نداشتم😭😭
خیلییی بدجووور میسوزه تمام بدنم😭
به معنای واقعی دارم میمیرم
امشب هم خواهرشوهرم میمونه خونمون چون راهشون دوره و نمیتونن برن حالم اصلا خوب نیست از شدت سوزش دلم میخواد جیغ بزنم فقط😭😭😭
این دیگه چه بلایی بود به سرم‌اومد خدایاااا نمیتونم قدمی بردارم نمیتونم بشینم
کی خوب میشم خدای من😭
انگار الان منو میندازن توی آتیش دیگه این حد سوزش دارم😭😭
مامان پارسا👼 مامان پارسا👼 ۳ سالگی
مامان معصومه مامان معصومه ۴ سالگی