مامان شهریار وروجک مامان شهریار وروجک ۱۰ ماهگی
هرسال محرم با یه نوحه خیلی گریه میکنم،کلا دو دقیقه ست، چندسال پیش توی کرونا عمم دوروز بعد تولدش فوت کرد و اتفاقا روز تولدخودمو عمه خدابیامرزم هم یکی هست ازون عمه ها از بچگی خونش میمونی و باهاش جلسه قرآن میری و... بزرگم شدم جلسه قرآن هاشو خودم پذیرایی میکردم خیلی دوستش داشتم خیلی دوستم داشت شوهرم رو هم خیلی دوست داشت میگفت آرزومه بیام خونتون خونه زندگی تو ببینم بچه تو ببینم، آخه طفلی بطور مادرزادی پای سالمی نداشت جایی نمیتونست بره تنها هم بود بچه ای نداشت من همیشه دستشو میگرفتم... من اصلا نمیدونستم مریضیش آنقدر جدیه یهو زنداداشم زنگ زد گفت عمه راضی فوت کرده ... و من شش ماه بود ک ندیده بودمش و اصن نتونستم تو مراسمش هم شرکت کنم (چون شوهرم خوزستانی‌خوزستانیه و خودم مشهدی)،، یادمه اون سال با قطار رفتیم خوزستان، بهم پیام میداد، براش عکس و فیلم فرستادم که عمه خیلی حال میده قطار راحته خودمون می‌میبریمت تا خونمون رو ساختیم چقدر خوشحال شد و گفت آرزومه... کاش میدونستم اون آخرین خداحافظیه و دل سیر بغلش میکردم
واقعا چقدر آدما آرزو ب دل میمیرن دلم براش کباب شد ک آنقدر از دنیا خیر ندید و اینطوری رفت... اون موقع هم ماه محرم بود من همش اینو گوش میکردم و شب و روز گریه میکردم... چقدر دلتنگشم🖤💔
نوحه یه تیکش اینه:
می‌دونی از بچگیم توی هیأتت بودم
می‌دونی گریه‌کن غم مادرت بودم
می‌دونی وابستتم بهت ارادت دارم
می‌دونی دلبستتم بهت ارادت دارم
یه‌ ذره منو ببین مگه من چند تا امام حسین دارم
پای درد من بشین، مگه من چند تا امام حسین دارم
مامان پسر🩵 دخمل💖 مامان پسر🩵 دخمل💖 هفته سی‌وسوم بارداری