مامان دلبرِخونمون🥺🐣 مامان دلبرِخونمون🥺🐣 هفته بیست‌وسوم بارداری
مامان نور مامان نور هفته هجدهم بارداری
مامان آرن خان مامان آرن خان ۲ سالگی
پارت پنجاه:

پرسیدم الان اگه مامان‌بابا راجب دیروز سوال کنن چی باید بگم؟ما که حرف خاصی نزدیم آروم گفت تو بپرس من می‌گم پرسیدم تو خواستگاری اصولاً درباره چی حرف می‌زنن؟خندید من اولین بارمه تو بگو چی لازمه!گفتم درآمد،کار،آینده، حق‌ و حقوق زن بودنم آهسته و با حوصله شروع کرد از حقوق و مزایاش گفت از اینکه تو کدوم شهر دانشجو بوده چطور با وام و قسط خونه خریده چقدر مستقل بوده و هیچ‌وقت کمک مالی از خانواده‌اش نپذیرفته گفت مهریه و شیربها هرچی عقل و عرف بگه قبوله درمورد حقوقت به‌جز حق طلاق همه‌اش با تو حتی حق فرزندی که هنوز نیست و خندید.پرسیدم قراره من بیام کرمانشاه؟با اطمینان گفت تو هرجا من باشم همون‌جا میای با تعجب گفتم شوخی‌اش هم قشنگ نیست.گفت می‌دونی که یه ساله انتقالی گرفتم برای انتقال دوباره زمان لازم دارم اگه بهونه ات همینه میتونم استعفا بدم یه راه چاره پیدا میکنم بیکار و بی روزی که نمی مونیم جدی گفتم مگه بچه بازززیه خندید وگفت چیکار کنم از دست تو؟با خنده گفتم:شکر خداو ناخواسته با ناز و آروم صداش زدم نفس عمیقی کشید و گفت جااانم؟آروم گفتم نگرانم قراره چی پیش بیاد؟ گفت تو فقط دلت با من باشه کافیه بقیه‌ش با من.مامان صدام کرد باید تماسو قطع می‌کردم گفت هر وقت تونستی یه پیام بده یا تک زنگ بزن خودم سریع بهت زنگ میزنم.بعد از صبحانه سوال‌های بابا شروع شد خب چی گفت؟دخترم نظرت چیه؟»سوال پشت سوال پر از اضطراب و نگرانی..


.
مامان 🐣🐣😍 مامان 🐣🐣😍 روزهای ابتدایی تولد