مامان شهریار مامان شهریار ۳ ماهگی
مامان آوین مامان آوین ۳ سالگی
سلام خانما خوبین؟
میگما من چندوقته داییم ببخشید ادا بابامو در میاره نمیدونست که من متوجه میشم بین خودشو شوهرم و شوهرخالم بود بعد چندوقت پیش شوهرم بمن گفت قضیه رو منم از اونموقع که بهم گفت شاید چهار پنج بار دیدم اون حرکت رو میزنه و میخنده
منم امشب خونمون دعوت بودن دوبار این حرکت رو زد رفتم تو خودم که متوجه بشه نشد بار سوم گفتم دایی من واقعا دوست ندارم این کارتو گفت چی؟!!!
گفتم خودت فهمیدی دیگه و هیچی نگفتم جو سنگین شد و شوهرمم رفت تو خودش گفتم چیشد گفت نباید میگفتی تو خونمون مهموون بودن منم گفتم منم تو خونشون مهمون بودم که ادا بابامو در میاورد گفت کارت بد بود و زد زیر گریه گفت من روم نمیشه بخدا نگاش کنم بد گفتی
اخه از اون لحظه هم داییم رفت تو خودشو انگار میخواست بزنه زیر گریه

بعد دیدم داره با شوهرم پچ پچ میکنه رفت پیششون گفتم دایی چندبار این حرکتو زدی هیچی نگفتم حق بده ناراحت بشم خودتم دختر داری میدونی که اونم بود همین کارو میکرد گفت نه من کارم بد بوده بیخیال و رفت

حالا یه حس بدی دارم قابل توصیف نیست چیکار کنم کارم بد بود؟ اخه حرف بدی نزدم بی احترامی هم نکردم ولی عذاب وجدان دارم