سلام نشانه های هفته اول بارداری چیه
چون بعد 15 سال خامله شدم خوش حال پرهیجان نگران
کاش مردا زن هارو تو این شرایط درک کنن
ازدرددندان دندونام خیلی خسته شدم اعتمادبهنفس نفسمواز دست دادم
دیابتی میشم..سر بچه اولم داشتم به دنیا امد خوب شدم..وحالا سر این بچمم دوباری دیابتی شدم
خیلی استرس داره مخصوصا توی این کرونا
اینکه هیچی بجز سلامتی بچم واسم مهم نیست
چون یکبار از دست دادم خیلی اینسری استرس دارم ک اتفاق قبل دوباره تکرار بشه
اینکه زود رنج وعصبی شدم😔آستانه ی تحملم خیلی پایین اومده باکوچکترین حرفی یه بغض به اندازه ی سیب توگلوم جمع میشه خیلی سعی میکنم حساس نباشم ولی اطرافیانم درک اشو ندارن بااینکه خودموازشون دور کردم ولی حرفهاشون بازم هست
تهوع شدید
من دوماهه باردارم شدیدا حالت تهوع دارم،نمیدونم چم شده حتی به شوهرم هم ویار دارم همش ازش فرار میکنم بارداری خیلی سخته
کروناااا 😭😢
کروناااا😭😢
من هفته بیستم بارداریمم تنگی دریچه دارم و اخر بارداریم معلوم نیست بتونم بچه مو بغل بگیرم یا نه از سپردنش به بقیه دلشوره میگیرم
ویار بد خیلی سخت بود حتی اب نمیتونستم بخورم بالا میوردم فقط ویار
اينكه همه چيزو تحمل ميكنم به خاطر سالم بودن بچه ام و بتونم ببينمش زود زود🥰🥰🥰
اینکه دائم گرسنه ام و باید رژیم باشم و کسی مخصوصا همسرم بگه بالای چشمت ابوئه کل روزم خراب میشه و گریه میکنم اشکم کاملا دم مشکمه
اینکه بلاخره منم بچمو میبینم یا نه چون یه خاطره بد و سقط داشتم میترسم اگه یه روزم کم تکون بخوره که دیگه واویلا
میترسم جنسیت بچرو اشتباه گفته باشن
بزرگترین دغدغه من زایمان و اینکه نحوه مراقبت از خودم درست هست یا نه.
من يكم خلق و خوم عوض شده و زود دلم ميگيره،و اينكه فوق العاده استرس زايمان رو دارم هم از سزارين ميترسم هم از طبيعي 😔
خیییییییلی حالت تهوع دارم😣😣😣😣😣😣😣
الهی آمین
تکرار ادرار در هفته 11نشانه چیست کسی میدونه؟
سلام دوستان من هفته ۸ بارداری هستم و اندازه سرویکس من ۳۰ میلیمتر و دکتر گفتن ممکن نیاز باشه که دوخته بشه. میخواستم بدونم کسی اینکارو انجام داده خیلی نگراااانم
من که اصلا باورم نمیشه خیلی خوشحالم
تکرر ادرار،و کوچیک شدن روز به روز لباسا هر ماه تغییر سایز میدم،خستگی وبی حوصلگی،اما در عین حال آدم خیلی صبوری شدم
خیییلی شکم و بدنم ترک خورده به خاطر همین ناراحتم پوستم خراب شده
ما تو افراد درجه یک خانواده ناشنوایی داریم بسیااااار نگران این موضوع هستم که نکنه خداااااای نکرده بچه مشکل داشته باشه.البته من بارداری دومم هست و بچه اولم خداروشکر سالمه.ولی باز نگرانم.
تو روخداااا دعا کنید
من بزرگترین چالشم ترک نخوردن شکممه و بعد ترس از زایمان چون تصمیم داشتن برم کلاسهای امادگی زایمان و الان همه چی تعطیله و بعد هم تربیت درست وکافیه پسرم و اینکه مسولیت زیاد بعد زایمان
صبور شدم ولی کلی ناراحتم و غصه میخورم
صبور شدم ولی در عین حال کلی ناراحتمو غصه دارم
خیلی کسل وبی حالم اصلا حوصله هیج چیز ندارم
شبها تا صب استرس دارم از این پهلو ب اون پهلو خابیدنم شده بزرگترین معضلم همش نگرانم چیزی نشه😔
خستگی ضعف
فک کردن به زایمان بزرگترین چالشمه..از ترسم فقط فعالیت و ورزش میکنم که زایمان طبیعی راحتی داشته باشم
گاهی که بلند میشم یا فعالیت انجام میدم دلدرد میگیرم و خیلی نگرانم😔
لکه بینی و خونریزی روزای پر استرس😢
افسرده شدم😔
اینکه بخاطر خونریزی و لکه بینی بچم خدای نکرده سقط نشه و تو هفته دوازده رحمم اندازش نرمال باشه سرکلاژ نکنم😢
استراحتم و خیلی سخته، همیشه دوست داشتم دوران بارداری ورزش کنم ولی خب خدا نخواست، و البته چاقی، همش برنامه ریزی میکنم چطوری بعدش زود برگردم به حالت قبل😄
بزرگترین چالش من همین انتظار کشیدن و شمارش معکوس تا فرا رسیدن روز تولد دخترم است .جهت دیدارش خیلی مشتاق هستم
چالشم اینه از اول بارداری بخاطر هماتوم پشت جفت استراحت شدم و ویارای خیلی شدید داشتم در حدی که جز اتاق پامو اونور تر نمیتونستم بزارم از نیمه دوم بارداری هم استراحت مطلق مطلق شدم بخاطر کوتاه شدن سرویکسم خیلی شرایط سخته برام خیلی ولی باز میگم خدایاشکرت❤️
فعالیت های قبلو نمیتونم انجام بدم, نگران اومدن فسقلیمم, شکمم ترک خورده, از حالت دخترونگیم دارم خارج میشم و....
بیشتر از همه ب زایمان و سلامت بچم فکر میکنم
سلام .مامان مشکل شما مگه چیه گلم میشه بیشتر تو ضیح بدید
ازهمه شما عزیزان ممنون که منم دعا میکنید انشالله خدا هرچی که میخواین بهتون بده🙏❤️
چهل هفته شدم ولی هنو هیچ دردی ندارم شبا تا صبح بیدارم یا از سنگینی شکمم نمیتونم خودمو پهلو ب پهلو بدم پاهام درد میگیره تو خواب لگن درد وحشتناک دارم ولی درد زایمان ندارم همه کاریم کردم ولی انگار ن انگار دعا کنین دردم شروع شه زودتر زایمان کنم
غصه خوردن واسه برادرم و زندگی مادرم هر دوشون یا مریضن یا بدبختن خسته شدم کاش بمیرم
یبوست😐
متوجه شدم شوهرم واسه اندام و قیافم منو میخواست حالا که کمی ورم کردم و تغییرات داشتم تو بارداری متوجه شدم حسش بهم کم شده و به روم میاره این موضوع رو
دلم میخواد زودی دخترم به دنیا بیاد و برگردم به اندام قبلیم ولی الان میدونم همسرم چه شخصیتی داره و ای کاش نمیفهمیدم چون عذاب آوره
هزینه ها؛ دوقلو دارم و همین الان هر بار غربالگری ۷۰۰ تومن میشه 😔
ان شاالله که سالمه سالمه
همین شکم گنده و اینکه این یه ماه آخر نمیگذره کلافه شدم دیگه😩
اینکه هیچ وقت نمیتونم مادر بچه ای باشم که از ژن خودمه... وجود خدا رو هم انکار میکنم. هیچ انگیزه ای هم برای زندگی ندارمم😔😔😔😔
کمر درد بزرگ ترین چالشه و موقع خواب که نمیتونی راحت بخوابی ولی بهترین لحظات وقتیکه تکون میخوره تو شکمم وول میخوره احساسش میکنم خیلی لذت بخشه
همش ترس زایمان زودرس دارم😢میترسم دردم بگیره تنهاباشم کسی پیشم نباشه
فقط کمی استرس دارم دوسال پیش 16هفتگی سقط داشتم برام دعا کنید
من در هفته پنجم بارداریمم و هنوز دل درد کم دارم😔و خسته شدم همین الان
مثل گذشته نمیتونم حرفه ای ورزش کنم،واقعا داره عذابم میده😔
اینک اول چاق شدم دوم اینک زودرنجو حساس تر شدم
نمیتونم خونم غذا درست کنم حالشو ندارم
شبا خاب ندارم ولی درعوضش تا لنگ ظهر میخابم
همش از خدا میخام بچم سالم باشه
بدنم خیلی کسله و بی حاله اه😕😕😕😕
زودی میخام این حالتم تغیرر کنه
تیروئید عدد نرمالش توی ۳۰هفته چند باشه خوبه
من خداروشکر تا الان اوضاع خوب بوده هیچ ویاری نداشتم اما دیابت دارم و انسولین میزنم دو روز پیش اتفاقی رفتم سونو گفت دهانه رحمت ۲ سانت باز شده استراحت باید بکنم و اینکه هر لحظه احتمال زایمان زودرس هست خیلی میترسم همش استرس دارم😭🥺
این که خیلی سرگیجه دارم و خیلی گشنم دعا کنید زودتر مشکلم رفع بشه و تو دلیمو بغل کنم
چاقی و خط هایی ک روی شکمم خواهد افتاد به شدت افسردم کرده😔😔
من سلامتی بچمه .اینکه دوست دارم زود تر بغلش کنم واقعا خیلی سخته ادم روحیش حساس میشه از طرفی هم نمیتونی بری بیرون واقعا کلافه کنندس
تيروئيدم خيلي كم كار شده بود و بهم گفتن دخترم كم رشد كرده اندازه دور شكمش خيلي نگرانم...لطفا برای سلامتی دختر منم دعا کنین😔
ویارم قبلیم خیلی بد بود
خیلی نسبت به قبل بزرگتر شدم دیگه شیطون و تخس نیستم پرحرف نیستم حس میکنم تازه به بلوغ فکری رسیدم
همش خواب دارم و تنبل شدم.گاهی اشتهام خیلی خوبه، گاهی هم اصلا آب هم نمیتونم بخورم. فشارمم پایینه و کمخونی دارم نمیدونم چکارکنم .خیلی اذیتم
اینکه دوقلوهام سالم بدنیا بیان هر بار دکترم استرس میده بهم. بارداریت پرخطر و زایمان زود رس هس.. فقط ارزومه سالم و به موقع بدنیا بیان
زایمان اونم زایمان طبیعی و بهم خوردن هیکل اندامم بعد زایمان
اینکه انتظار واقعااااا سخته
همه ش منتظر پسرم هستم ک بدنیا بیاد و راحت بشم
همش دلم میخواد زودتر تموم بشه و فسقل خانوم دنیا بیاد خلاص بشم
اینکه اوج کارهای شوهرم بود و هست و من تنهام دلم پوکید از تنهایی خیلی خسته شدم خیلی😢😢😢
اینکه به خاطر یبوستم و علاقه ای که به اینجور چیزا دارم دوماه به صورت ناشتا و طول روز برگه زرد آلو میخوردم والان فهمیدم که اون برگه ها با گوگرد خشک شده بودن والان خیلی نگران پسرم هستم
حالت گر گرفتگی دارم و حوصله ی هیچ کاری رو ندارم دوست دارم فقط و فقط بخوابم
ضعف و گرسنگی شدیددددد،خدایا خودت کمکم کن دیگه کم آوردم
فقط سلامتی بچم بغلش کنم برام مهم نیست جنسیتش چیه فقط سالم باشه
از هفته ۲۰ دفع پروتئین باعدد بالا گرفتم
لوپوس هم دارم...
دکترا میگن ختم بارداری😞
ماه اخر بشدت لگن درد دارم 😐
من تو بارداری معنی واقعی تنهایی رو فهمیدم هم تو غربتم هم خانواده ی شوهرم نامسلمونن و یه بار نگفتن مردی زنده ای ولی یه چیزی رو فهمیدم اونم اینکه شوهرم بهترین مرد دنیا بوده و خبر نداشتم همه کارامو اون میکنه ولی من همچنان بیقراری میکنم همش بیحالم و بالا میارم ولی اینو خوب فهمیدم چه پسردار شدم چه دختر دار تاعمر دارم بهشون میرسم و هیچ وقت تنهاشون نمیزارم چون خودم خیلی عذاب کشیدم و بیکسی کشیدم
فقط میگم خدا خانواده ی شوهرمو عذاب بده
آمین
خسته شدم....روزها نمیگذره...فقط دلم میخواد تموم بشه و اینکه بتونم سزارین کنم
اينكه فردا قلبش بزنه و دكتر قبلي چرت گفته باشه تو هفته شش
سلام دوستان من غربالگری اول و دوم که رفتم بهم دقیق جنسیت بچه رو نگفتن یعنی میگفتن ۶۰درصد دختره و بار دوم که ۱۸هفته بودم گفتن شانس دختر بودنش کمه الان موندم چیکار کنم بازم بدم شونو یا لازم نیس میترسم توی بیمارستان عوض شه و اینکه قلبش سونوی اول ۱۴۵ و سونوی دوم ۱۶۴تا میزد همش استرس دارم نکنه خدایی نکرده دو جنسه باشه آخه مگه میشه تا ۱۸هفته دکتر ب قطعیت نرسیده باشه جنسیت چیه؟ من مشهدم دوستان توروخدا بگید کسی این طوری بوده یا نه البته بگم بچه اولم دختره و خیلی ویار داشتم اینو اصلا تا ۳ماه نفهمیدم باردارم از بس بی علایم بودم تازه عجیبتر اینکه پریودم میشدم
از حالت تهوع مزه بد دهنم خسته شدم اینکه نمیتونم کاری کنم انگار تنبل شدم واسه مرتب کردن خونه شبا اصلا نمیخوابم همش میگم کاش بچم به دنیا اومده بود حداقل ازین حالت تهوع راحت میشدم
ترکای روشکمم خیلی اعصابموبهم میریزه،مخصوصا که میبینم همه کاری کردم ولی بازم ترک میخوره ومیخاره
منم مثل بیشتر مامانا بی حالی و تهوع رو داشتم اما بین همه چیزا که مامانا گفتن من اینکه پاهام باد کرده و بزرگ شده خیلی اذیتم کرد بیشتر از همه....
چندروزیه شروع کردم به پیاده روی که خون جمع نشه و از این بدتر نشه
زایمان طبیعی بزرگترین چالشمه آگاهانه این نوع زایمانو انتخاب کردم که آینده ورزشیم بخاطر جای جراحی حاصل از سزارین خراب نشه
اینکه ۶ ماهم داره تموم میشه ولی حالت تهوع هنوز باهام هست 😢
ولی در کل بارداری حس خیلی خوبیه و خودم و بیشتر از قبل دوست دارم 🥰
انتخاب اسن بزرگترین چالش من بوده ، اسم گندم رو دوس دارم ولی میترسم بعدن مسخرش کنن😒
نوع زایمانم و دردش بزرگترین چالشم هست که مخارجی که امروزه هس مجبورا باید طبیعی بدنیا بیارم
من که با چالشای زیادی رو به رو ام یه بار خسته م یه بار فول انرژی ام یه بار افسرده ام درد سیاتیکم که امونمو بریده خداوکیلی چه وضعشه محیا خانم این رسمش نیست 😁
من ماه های اخرم و شبا خیلی پاهام درد میگیره
بچه ها میدونین به نظر من بارداری مثل یه بازی ۴۰ مرحله ای میمونه هر هفته یه مرحله و یه چالش داره برامون ایشالا هممون به سلامتی و آرامش جوجه های خوشگلمون و به دنیا بیاریم🙏
اینکه دخترم صحیح و سالم ب اغوشم بیاد
خيلي صبور شدم... قبلا نسبت به هر حرفي واكتش نشون ميدادم ولي الان نفس عميق ميكشم و ميگم سلامتي پسرم از همه چي مهمتره. اطرافيانمم ميگن خيلي خوشرويي. ماه سوم و چهارم اذيت شدم. از تمام بوها ، ادكلنايي ك عاشقشون بودم بدم ميومد تا مايع دستشويي خونمون،حتي از بوي نعنا و ريحون. ولي دوسه روزه به طرز شگفت انگيزي بو اذيتم نميكنه. ضمنا يكم حالت افسردگي بهم دست داده بود بخاطر جو كرونا و تنهايي ولي حالا غروب افتاب ميرم پياده روي خيلي تو روحيه م تاثير داره. بهترم
مشکل معده دارم خیلی اذیتم میکنه ترش ووووو
اینکه خیلی سنگین میشی نمیتونی همه کار کنی
استرس زایمان
از خواب پا میشم استخوان های بالای رون پام بخاطر اینکه باید حتما به پهلو بخوابم درد میکنه تا چند ساعت .بعضی موقعها حالت تهوع بعضی موقع ها استرس سالم بدنیا اومدن انشالله که همه بچه ها سالم باشن بچه منم توش
اینکه بچم سالم و صالح باشه
اینکه دردوران بارداری خیلی عصبی شدم درصورتی که قبلا اروم بودن نکنه این عصبی بودنم رو بچم تاثیربذاره
من از این که کلافه و گیج شدم خسته شدم تازگی ها خیلی مهربون شدم طاقتم بیشتر از قبل شده از حالت تهوع و غذا نخوردنام خسته و کلافه ام همش دلم میخواد بخوابم
اینکه هیچ لباسی مناسبم نیس هرچی میپوشم فکرمیکنم داره ب بچم فشارمیاد و لباسم تنگه
از این که شبا حالت تهوع دارم و در طی روز هم دل درد،بی حوصلم خیلی زیاد،همش دوس دارم بخابم🥺🥴
اينكه دوس دارم دخترم زودتر بياد بغلش كنم همه ي دلتنگيامو فراموش كنم و ي دل سير گريه كنم
اينكه زود زود دلم ميگيره دلم ميخواد شوهرم خيلي دركم كنه بقيه دركم كنن اما دلم خيلي گرفته ديگه مثل سابق شيطوني نميكنم همش دلم ميخواد تنها باشم به چيزي و كسي فكر نكنم دلم ارامش ميخواد
منتظر تست کرونا موندن😐😐
این ک تنم داره ترک میخوره و خیلی روحیم خراب کرده
اینکه حالم خوب بشه بخاطر بهم ریختن هورمونام اصلا حالم خوب نیس همش دوس دارم گریه کنم از زندگی بدم میاد
من بزگترین چالشم اینه که مثل قبلم میشم لاغر بشم لباسام اندازم میشه
پهلو به پهلو شدن تو خواب خیلی سخته خوابم بد شده
اینکه میتونم بچه مو واقعا خوب تربیت کنم؟
اینکه مامانمو شوهرم بحثشون نشه.
مامانم میخواد سیسمونی بخره، شوهرم دوست نداره کسی توی خرج و زحمت بیافته میگه خودمون میگیرم.
مامانم هم میگه اینا دلخوشی منه.
شوهرمم مغروره و دلش،میخواد همه ی زندگیو خودش بچرخونه
فقط نگران زایمان تو این وضعیت کرونام
اینکه سرکلاژ شدم و بعدش هم استراحت مطلقم تا اخر بارداریم و اون همه برنامه ای که برای بارداریم داشتم محقق نشد
سلام
بچه ها بررررام دعا کنید توروخدا
رفتم سونو ساک تشکیل شده ولی جنین دیده نمیشه اگه تا دوهفته دیگه دیده نشه باید برم اتاق عمل سقط کنم خیلی داغونم برام دعاااا کنید دلم اروم بگیره😔😔😔
دیگه خواب شب عذاب اور شده مخصوصا این پهلو و اون پهلو شدن و البته سوزش معده شدید.
من تامین اجتماعی دارم تکمیلی که نمیکنن
بارداری به من صبرویادداد
من خیلی عصبی شدم، برادرشوهرمم 2سالشه خیلی رو اعصابم میره کلافم کرده
نمیدونم میگن که خوب نیس منم نگرانم
من سعی میکنم همیشه انرژی داشته باشم ولی اوایل خیلی تهوع و استفراغ داشتم که اذیتم میکرد که خداروشکر از پسش بر اومدم❤️
این که بارداری و بچهداری از کار و زندگی نندازتم و مزاحمت ایجاد نکنه
مررررسی عزیزم ان شاالله😚
سلام. بزرگترینش قبلا سالم بودنش بود. الان طول این سرویکس لعنتیه😭😭😭😭
تااینجای بارداری استرس سلامتی و وضعیت جنین وسقط داشتم ازاینجا به بعدهم فقط میگم چجوری قراره زایمان کنم خدا😐😐😊
اینکه همش به این فکر میکنم نکنه بچم مشکل داشته باشه از لحاظ شنوایی و بینایی یا چیز دیگه خدایی نکرده ولی همش دعا میکنم خدایا بچه سالم و صالح و زیبا تو بغلم بزار
منکه چالشم تهیه سیسمونی خانوادم ندارن شوهرم هی میپرسه کی میخان برن خرید خجالت میکشم
اینکه رفلاکس معده دارم،دخترم دچار این مشکل من نشه
من خیلی درد و تهوع و استرس های شیرین و همه چیزی که هر مادر باردار رو اذیت میکنه رو تجربه دارم میکنم. ولی برای همشون از ته دلم خوشحالم. این لذتیه که سالها براش رویا بافتم
خیلی خسته و بیحالم و معده درد دارم،
پهلو ب وپهلو شدن تو خواب.کلا خوابیدن ودرازکشیدن وبلندشدن
من نگران اینم که نکنه موقع زایمان همسرم اجازه نده برم خونه مامانم.میگه دوس دارم موقع زایمان خودم پیشت باشم ولی اگه بری خونه مادرت ممکنه به من مرخصی ندن که بیام پیشت.
فعلاً که مخالفه میگه مامانت بیاد ولی مامانم هم نمیتونه.راهمون خیلی دوره.
و اینکه همش به فکر اینم که غذا چی درست کنم این خیلی آزارم میده.
اول سلامتی بچه م 🙏🙏🙏
بعدش انتخاب اسم 😍😍😍واقعا سخته پیداکردن یه اسم خوب وجذاب وپرمعنا 😫😫😫
من از وزنی که شدیدا اضافه میکنم خیلی ناراحتمو از اون مهمتر سلامتی بچه ام خدا به هممون بچه سالم عنایت کنه
با وجود تمام مشکلات جسمیمتو بارداری، هیچ کدوم برام مهم نیست، فقط کرونا و حفظ بچم از کرونا
اینکه کم خونی شدید گرفتم
سالم بودن نی نیم
مممون
ممنونم ازتون💗💗💗
دیابت بار داریم و کم خونی شدیدم..خستم کردی همتون برام دعا کنه بچم به سلامت به دنیا بیاد خواهش می کنم
اینکه تواناییم کمتر از قبل شده و زودتر از قبل خسته میشم
ولی همینش هم برام شیرینع😍
۶ ماه باقی مونده رو به راحتی سپری کنم و بچم و سالم بزارن تو بغلم همه چی روند خوب داشته باشه به خوبی مراحل زندگیم سپری شه 🥰
اینکه بعضی اوقات اصلا معلوم نیست از چی عصبانی م
و آرومم نمیشم تا ساعت ها
هرچی هم ازش فرار میکنم فایده نداره
بعضی اوقات به گریه می افتم از درماندگی 😒😒😒
بزرگترین چالشم سلامتی پسرمه همین وبس
تهوع و استفراغم خدایا من تازه ده هفتم شده چطور میتونم تحمل کنم تا کی ؟؟؟این مسئله رو تحمل کنم ..چالش من گذشت ۶ماه دیگست!!!!😓😓😓
اینکه بتونم تو این شرایط بد کرونایی روحیهمو نبازم😞😞واسهمن کههر هفته مهمونیو دیدار اقوامو اینا داشتیم خیلی سخته هفت ماهه کسی رو ندیدم😖
خیلی استرس دارم .خیلی حرص میخورم .امروز فهمیدم دیابت بارداری دارم تمام اعلائم بارداری زودرس رو دارم نگرانم خیلی 😭
من تازه امروووز فهمیدم نی نی دارم🙈🙈🙈🙈
افسردگی بیحالی ازهیچ چیز لذت نمیبرم
خیلی اعصبی شدم و افسرده شم.
اینکه چه زایمانی رو انتخاب کنم...خداروشکر هیچکسم درست راهنمایی نمیکنه😫
همش خسته ام یا دلم میخواد بخوابم.دوست ندارم این شرایطو
اول از همه سلامتیش و دوم اینکه نامی براش انتخاب کنم که بعدا خودش راضی باشه
کل زندگیمون شده کرونا لعنتی هنوز که ازبارداریمون لذت نبردیم به امید روزی که این بیماری در کل دنیا ازبین بره و برگردیم به روزهای قبل.
اینکه هر روز میگذره اول میگم بچه سالم باشه ،و هر صبح با استرس این بلند میشم که حالم خوب باشه از بس حال طبیعی ندارم ،وحالم خرابه ،
ترس از زایمان
اول اینکه تهرانم، دور از خانواده ی خودم، دور از مامانم، درسته که میاد بهم سر میزنه اما اگه نزدیک بودم بهش کارایی که نمیتونم به خانواده شوهرم بگم برام انجام بدن رو میگفتم. بعضی وقتا دلم هوس چیزایی میکنه مثلا اش، نمیتونم هی به مادر شوهرم بگم. یا اینکه تو خونه کلی کار میریزه سرم. از طرفی تغییرات خلقیم زیاد شده، حال ندارم، حساسم هستم رو تمیزی خونه خیلی کلافه میشم. دیگه حالت تهوع و درد سینه و یه سری چیزای بارداری هم بهش اضافه کنید. واقعا سخته....
فدات عزیزم .میخوام خودش متوجه بشه .اون موقع فکر میکنم از سر اجبار داره این کار رو میکنه
من چون خیلی بیرون میرفتم الان نمیتونم برم چون خیلی تهوع دارم و بخاطر کرونا دارم مراعات میکنم.ولی بزرگترین دغدغم این شده که چجوری باید تربیتش کنم چجوری لوس بار نیاد و روی پای خودش باشه
ببین همش حس کن بچت توبغلته منم بعدازده سال باردارشدم فکرای منفی بذار کنار بگو خدایا شکرت بچم سالمه
آفرین به مامان آتریسا👏👏👏👏
ارزو به دل موندم تو حاملگیم مادرشوهر گرامی شوهر رو یاد نده که بگه همه حامله میشن و اینگونه نمیکنن زنت ناز میکنه دیه سه ماهه اول ناز نداره ویاره و پدر ادم درمیاد
سلام من هفته پنجم بارداری ام..دوتا پسر چهارساله و سه ساله دارم..انشاءالله که سالم و صالح باشه .خیلی هم دلم میخواد که دختر باشه چون ناخواسته هم بوده حتی قرص اورژانسی هم خوردم ولی باز باردار شدم..خدارو هزاران بار شکر میکنم بابت هدیه ای که بهم داده..خواهش میکنم واسم دعا کنید که اول سالم باشه بعد دختر باشه...😍😍😍😍اگه دختر باشه خیلی ذوق میکنم و خوشحال میشم😊😊😊
تنها دغدغه من اینه ک بچم سالم و صحیح باشه💞
اینکه صبور شدم تحملم زیاد شده اروم شدم ولی همش نگرانم همش میگم کاش هرلحظه میشد برم سونو
خستم از این همه درد کمر و لگن
دیابت بارداری،وزن کم کردن خودم،ریزبودن جنین😭😭😭خدایا خودت یه رحمی بکن همه چی به خیر بگذره،شنبه بیست وپنجم مرداد سزارین میشم
اینکه فقط بخوابم
حالت تهوع و کرونا
دوس دارم زود تکوناشو بفهمم😍
مامان اولیا شما کی متوجه شدید؟؟
اولش همش میگفتم فقط باید دختر باشه من فقط دختر میخام بعد خیلی به مشکل خوردم الان فقط میگم سالم باشهاگه یه ساعت تکون نخوره دلم میگیره ومیگم نکنه بند ناف کار خودشو کرده
دیابت بارداری😑ولی این روزا رو پشت سر میذارم👍و به سلامت دخترمو بغل میکنم🤰😍
بزرگترین چالش الان من ترس از کرونا هست با اینکه خودم هیچ جا نمیرم و اگر مجبور بشم جایی برم حتما تمام نکات بهداشتی رو رعایت میکنم منتها اطرافیانم زیاد بیرون میرن اما اونا هم تا جایی بتوننن رعایت میکنن اما ترس و استرس ناشی از کرونا باعث شده یک تغییراتی رو در خودم حس کنم از جمله حساس شدن به صدا .زودرنجی. کم خوابی . احساس تورم در گلو چیزی شبیه بغض که گاهی چند روز طول میکشه ....با اینکه خودم رعایت میکنم و. سعی میکنم به خدا توکل کنم بازم ترسش باعث شده شبا خیلی خواب ببینم ....
واقعا نمیدونم چکار کنم فقط دلم میخواد چشمام رو ببندم و ببینم سه ماه اخر هم بسلامت گذشته و بچم بدنیا امده....
اینکه چاق شدم و خسته و تنبل شدم و کار نمیکنم انگار همچیم بهم ریخت از قیافه و هیکلم راضی نیستم و روز شماری میکنمفقط تموم بشه
خیلی تنبل شدم بی حوصله ام
واقعا شیرینه با تمام سختی هایی که دارم ازش لذت میبرم مخصوصا وقتایی که محکم لگد میزنه و حس میکنم حواسش همیشه بهم هست کاش زودتر بزرگتر بشه و به راحتی وسلامتی زایمان کنم و ببینمش که کلی ذوق دارم
بخدا هیچ چالشی ندارم فقط میخوام این یه هفته هم زود بگذره
اینک شکممترک کرده خیلی ورمکردم وزنمزیادشده.اززایمانطییعی میترسم.میگم بعدزایمان بدنم چشکلی میشه گشادمیشه واژنم پوستم چرکیده میشه همش مربوط به زیبایی بدنمه.همش میگمبچمچ شکلیه خوشگله یا سالمه
همیشه استرس همراهمه .وصورتم انگار داره لک میشه ولی خوشحالم که دارمش❤❤
دردای اخرش .حالت تهوع های اولش هیچ لذت نبردم فقط از همسرم ممنونم که این چند وقته منو تحمل کرده 🙏🏻❤
تهوع دیگه خستم کرد😔
من تمام حاملگیم با استرس گذشت بهم میگن استرس نداشته باش ولی مگه میشه کسی که سه تا سقط داشته استرس نداشته باشه.به خاطر مریضیم مجبورم کلی قرص مصرف کنم فکر اینکه خدای نکرده این قرصا رو بچه تاثیر نداشته باشه داره دیونم میکنه.همش خدا خدا میکنم که اون بچه گناهی نکرده بخاطر من...الانم که دکترم میگه حتما باید سزارین کنی هزینش نزدیک ده تومنه و اینم شده ناراحتی جدیدم...کرونا که دیگه هیچی از صبح تا شب دست به دامن خدام که کرونا واسه منو خونواد هامون مشکلی ایجاد نکنه
آخه جالبه برای مامانهایی مثل ما ،،که سردردهای شدید میگرن داریم داروی نیست که عذاب روی عذابمون،نیاد واقعا متاسفم
اینکه به شدت بی حالم و نمیتونم با کار هام برسم معده درد شدید دارم نمیتونم چیزی بخورم قلب بچم تشکیل نشده و کلی استرس و نگرانم
ترس از زایمان،،، ترس از شیر نخوردن بچه،، ترس از زایمان زودرس
خسته شدم،،، خسته از خونه،، خسته از قرنطینه،،، خسته از دراز کشیدن،، خسته از قیافه زشتم 😐،،،،،، ولی خدایی دلم خیلی هوای تفریح کرده اونم یه ماهه یا 20روزه
اضافه وزن و سنگین شدن و اینکه واقعا فعالیتام کم شد از طرفی قرنطینه همیشه میخواستم دوران بارداریم فعال باشم ورزش کنم ولی بخاطر کرونا همش نشد میترسیدمم خونه سرخود ورزش کنم چون بچه اولم بود هماتوم هم بودم الانم ک سنگین شدم شبها خیلی اذیت میشم برای خواب. کلا بارداریم سخت گذشت
فقط زایمااان خیلی میترسم😔😔
همش فکر ای وسواسی دارم یعنی از قبل بارداری هم داشتم ، مدام اضطراب دارم که نکنم بچم طوریش بشه ، تست قند رو دیروز نتونستم بدم ، دیشب یک دل سیر نشستم گریه کردم که نمیتونم این محلوله رو بخورم بالا میارم ، الان بزرگترین دغدغم دادن تست قنده
بجز چالش های فیزیکی که دارم و لگنم درد داره و فکر چگونگی زایمانم هستم ، مدام تو فکر اینم که آیا میتونم خوب تربیتش کنم ،میتونم از پس یه آدم دیگه بربیام،تا قبل از این خودم بودم و مشغله های خودم ،از این به بعد چی میشه مسئولیت یه نفر دیگه هم به عهدم هست نمیدونم واقعا بچه آوردن کار درستیه یا نه ولی از طرفی هم من چندین سال منتظر چنین روزی بودم،نمیدونم شاید این فکر ها بخاطر شرایط روحی و جسمانی الانمه
من دوتا دختر دارم شوهرمم پسر دوست این سومی خدا کنه پسر باشه اگه دوست داشتین هرکی پنج صلوات بفرسته بلکه خدا قبول کنه ومن به ارزوم برسم
اینکه ازاول بارداری خداداره امتحان یمدت بیماری مادرم،بعدش پدرم هردوبمدت طولانی،بعدهمه خانوادم کروناگرفتن الان3ماهه نرفتم خونشون،نوع زایمانم،اینکه بعدزایمان خودم بایدازخودم وبچم مراقبت کنم چون مادرم مریضی قلبی گرفته2ماهه،زایمان زودرس نگیرم خیلی اینااذیتم میکنه وبهم استرس میده
ویار شدید
دیابت بارداری دارم.نمیدونم چی میشه باید انسولین شروع کنم یا نه؟بعدشم استراحت مطلقم امپول و شیاف میزنم استرس زایمان زودرس دارم دلم میخواد زودتر تموم بشه دخترمو بغل کنم.💖
والا باید بپرسید چالش بی اهمیت تون چیه
انقد چالشا زیاده نمیدونم کدومو بگم 😐👊🏽
منکه از اینکه از کارم افتادم ناراحتم .اوایل ک تهوع و بیحالی الانم ک درد شکم و سفت شدن.هرموقع هم میخوام پهلو ب پهلو بشم باید کلی درد رو تحمل کنم ..دعا میکنم همه مادرای عزیزاین روزای سخت رو ب خوبی پشت سربزارن ودوباره برگردیم ب اون حالتای اولمون😁اون دخترشاد سرحالی ک بودم 😔
تپش قلب شدید و تنگی نفس 😭
کرونا .گرونی گرونی گرونی
استرس دارم...
ان شاالله که همه بسلامتی زایمان کنن🙏🏻
من از زایمان میترسم و میخوام هرچه زودتر دخترمو بغل بگیرم و بهش شیر بدم تا حس آرامش داشته باشم
احساس خسته بودن دارم همیشه واحساس می کنم دیگه نمیتونم مثل قبل شیطنت کنم واصلا از این حالت خوشم نمیاد اصلا
😔😔😔اینکه چرا خدا لایقم نمیدونه و بهم نینی نمیده
واقعا از سردرد عاجز شدم بیقراری شدید میده بهم،،و اینکه خدای نکرده کرونا گرفتن این دو میترسونتم
حرفتون درسته
اینکه خیلی بداخلاق و عصبی شدم☹همش سر همسرم غر میزنم ..خیلی زودرنج شدم سریع گریم میگیره جدیدا خیلی دلم برای مامانم تنگ میشه و این باعث میشه با هر دفعه فکر کردن بهش بغض کنم و گریم بگیره مثل الآن😣😢همسرمم همش مجبوره منو از این شهر ببره اون شهر مادرمو ببینم
واقعا دارم اذیت میشم از این زودرنجیا و عصبی بودنام مخصوصااااااا بیحال بودنممممم یعنی صب تا شب شب تا صب ولم کنن میخوابم
اینک استراحت مطلقم از هفته ی ۲۰ و استرس زایمان زودرس دارم
من لگن وواژنم خیلی دردمیکنه. پاشنه ی پامم همینطور. خیلی وحشتناکه دردام😢😢😢
بر عکس من که همسرم بچه میخاست نه من .اونهم دختر
از کدومش بگم . کلی چالش مثل نگرانی از اینده و تربیت بچه نگرانی زایمان و خیلی چیزای دیگه ولی الان بزرگترینش برام این ۲و۳ماه باقیمونده ست که با دردای گاه و بیگاهم کنار بیام و بتونم تا اخرش تحمل کنم و با این امپول هایی که میزنم خدای نکرده دچار زایمان زودرس نشم
پامان وروجک ومامان ایدین ممنونم که انرژی میدین کلا مامانای گهواره همتونو خیلی دوس دارم مرسی که هستین😚😚😚
♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥
خیلی خیلی خسته ام و حالت تهوعدشدید دارم و به شدت بداخلاق شدم
فقط صبرندارم عاشق بچم دوست دارم زود دنیا بیاد
دلم میخواد زودتر حالت تهوع تمام بشه و فسقلم سلامت باشه
تغييرات خلق و خو و چالش كرونا
کدونا و دیگر هیچ
چالش امروز من گهواره است ک نمیشه ن جواب دوستان رو داد ن سوال هامو بپرسم😐😐😐
الان هفته چهارم پنجمم. تو بارداری هرروز باید امپول هپارین بزنم و قندمم یکم بالاست فکر کنم دکتر غدد برم انسولین میده. دعا کنید بچم سالم بدنیا بیاد 😢😢
سلام من تازه به جمع شما پیوستم .فکر کردم مامانای اینجا خیلی درکم کنند .من شدیدا حالت تهوع دارم ودر روزی تقریبا پنج شش بار یعنی هر دفعه که چیزی میخورم بالا میارم و به شدت حالم بد میشه
بزرگترین چالش امروزم اینه که گهواره چرا رد داده 😢
بزرگترین چالش امروزم اینه که گهواره چرا رد داده 😢
الان که ۲۴ هفته هستم هنوز نمیدونم جنسیت بچه چیه 😐😐
فعلا بزرگترین چالش واسه ما اینه که بفهمیم دختره یا پسر اخه علائم جفتشو دارم همه رو گیج کردم😂😂
فقط پسرم سالم باشه😔
صبرمخیلی زیاد شد قبلا با کوچکترین حرفی از کوره در میرفتم یا با همسرم بحث میکردم الان از این همه صبرمدر عجبم... ۵ روز دیگه دخترم بدنیا میاد امیدوارم همه مامانا بسلامتی بچه شونو بغل کنن منم همین... برا دخترم دعا کنین سالم باشه کلیش برگشت ادرار داره😢
خیلی به شوهرم وابسته شدم😄😄قبلا هم بودما اما الان یکم دیر کنه تپش قلب میگیرم خداکنه این ۴ هفته اخرم به خوشی بگذره و نینیمونو سالم و سلامت بغل کنیم
من شدیدا استرس زایمان دارم 😩😩😩😩
نه عزیزم .بچه سوممه .به جای اینکه من خودم هیچی بهش نمیگم .وقتی میریم بیرون چیزی دلم میخواد اصلأ بهش نمیگم .موقعی میفهمه شروع میکنه باهام دعوا کردن که چرا نگفتی منهم بهش میگم تو میخای بابا سه تا بچه بشی هنوز نمیدونی که باید بپرسی.خواهرام بهم میگن خیلی شوهرت لوست کرده .وتوهم لوس شدی .هی سرش غور میزنی .ولی به نظر خودم اینجوری نیست .خیلی دوسم داره ولی محبت کردن بلد نیست .دوست دارم خودش از همه چیز سر دربیاره نه اینکه من بهش بگم .ولی ....در کل عاشقمه بر عکس من ،وقتی میفهمه حالم خوش نیست با اینکه دوازده ساعت سر کاره وقتی میاد خونه بفهمه تا خوشم تا صبح بالای سرم میشینه .آخه میدونید من تو دنیا به غیر از همسر وبچهام هیچکس رو ندارم پارس خیلی بیشتر از اینها توقع دارم
خستگی و بی حوصلگی
من تازه دو روز هست فهمیدم.اضطراب دارم که چجوری میگذره و چکارکنم مادرکافی باشم.مسئولیت بزرگ و سنگینی هست واقعا
اینکه بچم سالم بدنیا میاد و تااخر بارداریم مشکلی نداشته باشم انشالله
سنگین شدم نشستن و پاشدن خیلی سخته پهلوهام به شدت بخاطر به چپ خوابیدن درد میکنه واینکه همش استرس کیسه آب و تکون بچه و اینایی و زایمان زودرس نگیری و اینا واقعا خیلی بده
من اول از همه دغدغه این رودارم که بچه م سالم به دنیا بیاد بعدش هم میترسم بعد از زایمان خیلی بد هیکل وچاق بشم و دیگه نتونم مثل سابق به خودم برسم چون شوهرم ظاهر خیلی براش مهمه و هر وقت مشکلی پیش بیاد به روم میاره که مثلا وای خیلی چاق شدی یا یه نگاه بخودت تو آینه بنداز در صورتی که من ۶۴کیلو بودم حامله شدم و همه میگن خیلی خوب و خوش هیکلی
من بزرگترین چالشم نوع زایمانمه، حالا به هر دلیلی دوست دارم سزارین شم. اما خب قبول نمیکنن بیمارستان های حتی خصوصی شهرمون. و اینکه دوست دارم بچه شاد و باهوش و انشالله سالمی تربیت کنم اما همش حس میکنم خب آخه چطوری؟؟ 🥺
از اینکه همش خونه ام خسته شدم مخصوصا امروز حوصله ندارم نمیدونم این دوسه هفته چی میشه نمیدونم زایمانم چ جوره اینا همش برام چالشه
اینکه توباردای هم تیرویید اومدسراغم هم دیابت بارداری،واینکه دل دردای خیلی شدیددارم درحدی که فک میکنم وقت زایمانم و هرچه رفته رفته جلومیریم ترسم اززایمان بیشترمیشه وبازازطرفی خوشحال میشم ازینکه لحظه دیدارمنوپسرم نزدیکه.واینویادم رفت بگم تواین بارداری خیلی همه میگن زشت شدم مخصوصامادرشوهرم😂😂
من ازاینکه هرسری میرم ازمایش خون یا غربالگری یا سونو گرافی یاهروقت میرم پیش دکترم همشون هردفعه بهم خبرای بدمیدن و بهم استرس وارد میکنن و بعد که مجددا همون ازمایشارو تکرار میکنم میبینم حال بچم خوبه ولی هیچ وقت این استرسا از ذهنم بیرون نمیره هرشب خوابای ترسناک میبینم دیشب خواب دیدم سقط کردم خدای نکرده واینکه معدم خیلی دردمیکنه اینکه عصابم بهم ریخته انقدر که سختی کشیدم این چند وقته واینکه دیگه نمیتونم مثل قبل به خونه زندگیم برسم اصلا دیگه دلو دماغه هیچی ندارم فقط بچمو میخام دلم براش پَرمیزنه دوس دارم زود ۹ماه بشه بغلش کنم اخه من بچه دار نمیشدم که خداصدامو شنید ولطف کرد بهم بچه داد الان واقعا نگرانم به هیچ وجه دلم نمیخاد ازدستش بدم خدایا بچمو برام نگه دار صحیح و سالم بیاد بغلم😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢
من بزرگترین چالشم این بود که از غذاهای خودم بدم میومد. دیگه تحمل کردمو بهتر شده
و این آخریا هم یه کرونای خفیفی گرفتم😅
انتخاب اسم
ممنونم ان شاالله
اینکه قدره مادروپدرمو واقعا باپوسته استخوان حس کردم که چقد برام زحمت کشیدن واذیتهای دوران بارداری که همتون توضیح دادید
سلامتیشه همش تو فکرشم..
چاقی خودم
مشکلات جسمانی مثل کمر درد و دل درد و پا درد و سردرد و یبوست و همه اینا هست ولی میگذره ولی چیزی ک خیلی اذیتم میکنه حساس شدنمه زودرنج شدم دلم توجه بیشتر میخواد (از طرف همسرم) ب شدت وابستش شدم و دوریش برام سخته
اینکه تو هفته سی و دو نفرهستم وهنوز یک بار هم برای همسرم ناز نکردم ودیدید که میگن بچگی نکردم ومن حاملگی و بارداری نکردم .دوست داشتم همسرم برای یکبار هم شده ازم بورسه تو هفته چند هستی یا کی باید بری دکترولی زهی خیال باطل ...ولی هنوز هم که هنوزه امیدوارم بهش و بزرگترین چالشم اینکه با توبارداریم آرزو به دل بمونم دوست ندارم با داریم تموم بشه چون هیچی از با داریم نفهمیدم
فقط سلامتی بچم شده دغدغم..
اینک میترسم کیسه ابم پاره بشه و خدای نکرده زود زایمان کنم
من کم کاری تیروئید دارم و قرصشم مصرف میکنم تمام استرسم سلامت بچمه خدا خودش مراقب تو راهی هامون باشه سختی هام برامون خاطره میشه
من خسته شدم از بس که شکمم یا کمر درد میکنه دوست دارم زود پسرمو بغل بگیرم
از خرج زایمان مادرشوهرم گفت میدم ولی الان که دیگه اخراعه میگه ندارم تمام برناممو بهم ریخت 😣😣😣 برام دعا کنین استرس زایمان گرفتم بیمارستان دولتی که شده پر کرونا
مامان میوه دل غصه نخور.. خدا بزرگه.. من چهار ساله دارم دارو میخورم.. تا الان خدا لطف کرد بهم.. نا امید نشو
دیابت بارداری ولی انشاا...ازپسش برمیاموپوزشوبه خاک میکشونم😂
من همش استرس دارم خوابای بد میبینم هیچکاری نمیتونم انجام بدم خیلی بیحالم و سردرد دارم
از بیحالی و حالت تهوو خسته شدم دلم میخواد زود این چند ماه تموم بشه به سلامتی نی نیم بدنیا بیاد و بغلش کنم
یه بار سقط داشتم.. میترسم...
اینکه ۶ماه پیش سقط داشتم چون رشدش متوقف شده بود و قلبش نمیزد میترسم از این یکی توروخدا هرکی میبینه از ته دلش برام دعا کن من توکلم به خداس میدونم کمکم میکنه ولی خیلی میترسم ❤
من مدام اضطراب دارم.نمیتونم بخوابم و همش دلم میخواد گریه کنم
اینکه بچم سالم باشه. همین
بزرگرترینشون این بود که از اون لوس بودن خارج شدم،از زودرنج بودن،قوی تر شدم،صبرم بیشتر بود،و اینکه حس میکنم الان ۷ماهه که دارم زندگی میکنم،اخه خیلی شوهرمو اذیت میکرذم.اما بارداری به یکباره تغییرم داد.من حس میکنم این تغییرات از اذیت شدنام تو بارداریه،اما هرچی هست ممنون این اذیتا و تغییراتم
اینکه دوهفته ای هست پهلودردم دخترم لگدامحکم میزنه واقعاکاش میشدزودزودرفت سونوببینم مشکلی نداره وزنش خوب باشه
اینکه نمیتونم راحت بخوابم هی باید بلندبشم پهلو به پهلو بشم واینکه جدیدا نمیتونم روپاهام بخوابم😢خیلی درد میگیرن وهی باید بری دست به آب وهی نگارانی که خدایی نکرده بندناف دورگردن بچم نپیچه خدانکنه وترس زایمان ووووووووو
من خیلی بیحالم سختمه غذا درست کنم و پهلو به پهلو شدن تو خواب و اینکه حواسم نیست تو خواب خودمو میکشم بعضی وقتا نگرانم عذاب وجدان میگیرم ☹ کاش یه دستگاه سونو خانگی داشتم هر دقیقه چک میکردم پسرمو 🤦♀️😅
اینکه چشام لرزش داره دخترم دچار این مشکل نشه
اینکه چاق شدم ، اما ب طرز عجیبی آروم و صبور شدم.
انگار دیگه از کالبد یه دختره شیطون و بازیگوش خارج شدم.
خستم خیلی خسته😔
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.