نمیدونم چی شد تصمیم گرفتم تو کت آزمایش کنم که دو تا از شد
تست زدم مثبت شدم خیلی هم هیجان داشتم
۳۰ روز از ازواجمون گذاشت خیلی منتظربارارشدن بودم هه تست میزدم منفی منفی تواینترت نوشتم از کجا بدونیم حامله ایم تا اینکه ب خودم شک کردم سینم دردمیکرد پریودنشدم ب بابام گفتم اینوبگیر بخر بزار جیبیت نوشتم توبرگع واسش شوهرم سرکار بود وقتی تست زدم خیلی خوشحال شدم یعنی دوس داشتم پروازکنم اس دادم ب شوهرم داری بابا میشی گفت دیونه مسخره میکنی توک تست چندبار زدی خبری نیس چون کیست تخمدان داشتم خیلی میترسیدم باردار نشم ولی خداشکر خدا نگاه دعاهایم کرد یه دخمل بامزع شیرینی بهم داد خداشکرمیکنم راضیم اززندگیم چند بار نگاه تست کردم خیلی کم رنگ بود بانورگوشی دیدمش شکه شدم گفتم مادرشدم دست زدم ب شکمم گفتم خوش اومدی عزیز مادر نفس مادر دیگ رفتم بهداشت .....😍😍😍
رفتم خونه بابام آجیم از قیافم فهمید
بیحال بودم
تست دادم دیدم مثبته
پریدیم دیر شدو تست زدم دیدم مثبته شوهرم ک از هیجان پشت در دستشویی وایساده بود منتظر بود ببینه چیه اومدم بیرون الکی گفتم منفیه بعد خندم گرفت فهمید مثبته بغلم کرد دور تا دور خونه چرخوندم حس خوبی بود
من ک یه هفته میگذشت از نوبتم و خودم متوجه نبودم خواهر شوهرم خونمون بود اون یکی خواهر شوهرم زنگ زد گفت فلانی حامله نیس نوبتش نشده منم گفتم ن یه هفته شده ک پریود نشدم بعد خواهرشوهرم گیر داد ک تست بگیره گرفتیم انجام دادم مثبت بود خیلی هیجان داشتم همگی زنگ زدن شوهرم گفت ک حاملم شوهرمم بعد کارش شیرینی گرفت اومد،😆🤩
چ ریلکس
من بچه ام بعدازهفت سال اومد من هرچی تست میزدم منفی میشدرفتم دکترارزوبهزادیان چندماه زیر نظرش تاتیروییدم کنترل شدسونوگرفت هرچی میرفت پیش دکترمیگفتم پس خانم دکترچراباردارنمیشم ناامیدم بودم ولی دکتر بهم امیدمیدادمن ازمعاینه می ترسیدم ولی چند جلسه که پیش رفتم عادی شد بعدا محرم گفتم برااربعین می رم پیاده روی کربلاشوهرم چون حالا تحول داشتم گفت نه شایدباردارباشی برات بده منم دلم خیلی میخواست برم ولی گفتم اگه باردارباشم که خیلی خوبه یه هفته مونده بود به شب اربعین که تست زدم مثبت شد وخداالان یه فرشته کوچولوبهمون دادواسمش گذاشتیم نازنین زینب خداراشکر
من بعد از اولین اقدامم باردار شدم.اصلا فکر نمیکردم انقد سریع مامان بشم.وقتی از پریودم ۵روز گذشت بی بی زدم مثبت شد.🥳
چه جالب واسه منم همینطوری اتفاق افتاده بود
من ۴ روز عقب انداختم امروز بی بی چک زدم ولی مثبت بود منتظرم فردا برم ازمایش
هیچ علائمی نداشتم ولی یه حسی بهم میگف حامله ام.خیلی خوش حال بودمتست مثبت شد باورم نمیشد با زن داداشم تو یه روز حامله شدیم🤣🤣🤣اخه رفیق هم بودیم
من یه ماه بعد ازدواجم چون بچه نمیخواستم منتظر پریود شدنم بودم خیلیم حساس بودم که دیدم دوروز از وقتم گذشته به شوهرم گفتم بی بی چک بگیره با دیدن تست زنگ زدم به همسرم و گریه میکردم فحش میدادم که دیدم دو دیقه نشد اومد خونه من فقط میزدم تا یک ماه باهاش حرف نزدم میخواستم بندازمش ولی مامانم نزاشت
من دچار یائسگی زودرس شدم و باردار نمیشدم. یه روز صبح تصمیم گرفتم برم دکتر و اگه بشه اقدام و درمان کنم. وقتی رفتم دکتر و آزمایش هورمونیمو نشون دادم گفت خیلی بعیده که از تخمک خودت باردار بشی اما وقتی ازم سونو گرفت در کمال ناباوری توی رحمم جنین دید و این بهترین هدیه زندگیم بود.
سال90ازدواج کردیم 96هرداروی بیخودبوداقدام به آی وی اف بارسوم انتقال جنین گرفت اونبارهم خیلی ناامیدبودن خیلی استراحت نکردم میگفتم بیخود...هشت روزگذشته بودتست دادم منفی..خیلی ازخداخواستم خیلی دعاوقرآن ونزرونیازکه خدایاسهم منم بده تا16روزم کامل صبح س 6 چک کردم 1 خط چشام بستم دیدم خط دوم کم کم ظاهرشدرفتم بالاسرشوهرم گفتم ببین.گفت یه ماچ بده...الان دوقلو دارم یه خترویه پسر.خدایاعاشششششقتم
یادش بخیر اولی رو ویارکردم، دومی خیلی جالب بودهمش صدام عوض میشد صورتم بادکرده بودشکمم دردمیکرددکترم سنونوشت رفتم دکترسنوبه تاپیک گفت جفت قدامی ودرساک چپ رحم قراردارد 🤨🤨26بهمن میوفته ضربان قلب منم گفتم ببخشیدشماعلایم بیماری قبلی دارین یاداشت میکنیدگفتش یعنی چی گفتم من داری میگی؟؟!!! گفت معلومه دیگه گفتم ینی من حاملم گفت خیلی خوشومدی😂😂ینی نمی دونستی گفتم نه بقران شروع کردم گریه کردن باصدای بلنددکترگفت شوهرت هست گفتم اره صداش کردتووجریانوگفت شوهرم باورش نمیشد اشک توچشاش جمع شدتاصدای قلبشونشنیدیم باورنکردیم گفتش که دوماه ودوهفتست 🤗🤗خیلی خوشحال شدیم یه چیزجالبترهی میگفتم ممنونم آقای دکترا ونم گف ازمن چراتشکرمیکنی ازشوهرت تشکرکن😂😂شوهرم چش روشنی یه جفت گوشواره خوشکل برام خریدخبرخوشوبه همه دادیم آخه بعدشش سال پیشگیری نداشتم باردارنمیشدم براهمین خیلی ارزوشوداشتیم💖💖خدابراهممون نگه داره مرسی خداجونم
قبلا این سوال مطرح شده خیلیا جواب دادن
تو اقدام بودیم بعد خیلی من بد اخلاق شده بودم شوهرم تست گرفت زدم مثبت شد
من کاملا ناامید شده بودم چون قبلش دکتر گفت هیچ مشکلی ندارین ولی باید بری iuiدو ماه دارو و دکتر رو ول کردم بعد ۳روز مونده به مریودم شروع کردم به تست زدن دیدم منفی هست ناامید شدم فرداش روز شهادت حضرت فاطمه بود نماز صبح خوندم دعا کردم یک تست زدم دیدم بازم منفیه بعد ۱۰دقیقه دیدم رنگ گرفته رفتم ازمایش دادم گفتن عدد بتاتون ۴۵ هست باشوهرم خداروشکر کردیم و تو ۶هفته صدای قلبشو شنیدیم
من تو ماه ششم اقدام بودم و حسابي منتظر
ديدم پريودم عقب افتاده و با كلي هيجان بي بي چك زدم و مثبت شد در همون حين داشتم با مامانم تلفني صحبت ميكردم كه ديدم خط دوم كه با تاخير اومده بود پررنگ شد همونجا پشت تلفن به مامانم گفتم مامان من فكركنم پريود شدم برم به شوهرم بگم برام نوار بخره و قطع كردم اخه هميشه دلم ميخواست با برنامه ريزي خبر بارداريمو بهشون بدم
بعدش هم به همسرم يه اس ام اس پراز ناله دادم كه باز من پريود شدم و اين ماه هم نشد و اينا... اونم كلي دلداريم داد كه خدا بزرگه و غصه نخور
ديگه به همسرم دوروز بعدش با يه جشن كوچيك اعلام كردم و به خانواده ها هم توي رستوران با يه كارت پستال اعلام كرديم كه دارن نوه دار ميشن
من باورم نمیشد آخه یکبار دیگه هم اقدام کرده بودیم نشده بود از همون اول باهاش حرف میزدم و راحت حسش میکردم. خیییلی حسه خوبیه. خداروشکر خدا منو لایق مادر شدن دونست فقط ازش میخوام کمکم کنه بتونم درست تربیتش کنم
من تا دو هفته در حال آزمایش دادن و بی بی چک کردن بودم
همش منفی و علائمم مثبت و مطمئن بودم ک مثبته خلاصه بعد یک ماه تاخیر پریودی جواب مثبت که دکتر شک کرد نکنه ۲ قلو هست ک نبود
منم توماه رمضون حالم خیلی بدبود کل ماه روهم روزه گرفته بودم دوسه روزه بعدازماه رمضون دیدم پریودنمیشم تست زدم دیدم حامله ام ولی بازم باورم نشدازمایش خون دادم دیدم واقعا حامله ام ازخوشحالی منوهمسرم گریمون گرفته بود لحظه ی قشنگی بود
من۱۲روزازپریودیم گذشته بود که خواهرشوهرم گفت بیابی بی چک استفاده کن تست گرفتم بعدبا کلی راهنمایی های روجعبش فهمیدیم منفیه شب که شوهرم اومدخونه گفت ببینم تست روبعددیداشتباه کردیم مثبته خلاصه کلی هم مسخرمون کرد😂😂
من یک سال اقدام کرده بودم بعد یک سال و یکی دو ماه. دلم خییییلی درد میکرد انگار که میخواستم پریود شم ولی پریود نمیشدم خودمم شک کردم که باردارم بیبی چک زدم مثبت بود سجده شکر به جا آوردم عکس بیبی چک و فرستادم برای شوهرم .باورش نمیشد بیبی چک خرید دوباره تست زدم مثبت شد☺
من تمام بدنم کهیر ریخته بود دکتر پوست رفتم گفت شاید بارداری تست دادم مثبت شد سالگرد ده سالگی ازدواجمون هم بود خانواده مون اومدن سوپرایزمون کنن برامون جشن بگیرن ما سوپرایزشون کردیم و بهشون گفتیم انقدر ذوق کردن که نگو
من تو اولین روز ماه محرم فهمیدم که باردارم و خیلی خوشحال شدم ب شوهرم زنگ زدم سره کار بود گفتم من باردارم گفت باشه 😐
عجبااااااا توعقدی بعد زدی مامان ماهان اسمتو
سلام.من بعد از سه سال اقدام به بارداری کردم سه ماه رها کرده بودیم که بچه داربشیم توی اون دوماه مسافرت رفته بودیم ولی همش سینه هام درد میکرد پهلوم پریودم عقب افتاده بود ولی نمیدونستم حامله ام از مسافرت برگشتیم به همسرم گفتم حالت هام یه جوریه کاش بی بی بگیری تست کنم .همسری رفته بود باشگاه حوصله بیدارشدن نداشتم ساعت یازده صبح جمعه تست دوخط افتاد مثبته زنگ زدم به همسرم چنان باشگاه رو ول کرده بود از فرط خوشحالی همش توی خونه میچرخید ومی رقصید ومنو میبوسید ومیگفت خدایا هزاران مرتبه شکر.من که باورم نمیشد رفتم ازمایش وسونو گفت سه ماه ونیمه حامله ایی بخصوص اینکه صدای قلبشو هم شنیدیم ....خیلی خیلی خوشحال شدیم .الان پسرم شش ماهشه بغلمه ....بهترین هدیه ی خدا
خیلی روز خوبی بود ک فهمیدم مامان شدم.بعد ازکلی نگرانی استرس.غصه خوردن.خدارو روزی هزار بار شکرمیکنم یه بچه سالم بهم داد
من دوتا سقط داشتم بعدش یکسال بعد اقدام کردم ماه اول پریود شدم کلی گریع کردم ماه دوم اصلا امید نداشتم 4روز ب موعدم بی بی زدم مثبت شد با دمپایی توالت اومدم بیرون از خوشحالی 😂😂😂😂😂
ما تو اقدام بودیم ، نزدیک عید بود مشغول خونه تکونی اساسی ، دیدم عقب انداختم بیبی زدم قبل از اینکه خودم جوابشو ببینم همسرم ازم گرفت دید مثبته ، اولین واکنشش این بود ک واای تو این کرونا چیکار کنیم حالا😂😂😂😂😂😂
من تنبلی تخمدان داشتم بعد ۴سال انتظار.ی شب ب شوهرم گفتم بی بی چک بخره.صبش زدم دیدم منفی شد نا امید شدم.غروبش رفتم دیدم بی بی چک دوتاخط هست.انقد خوشحال شدم ب شوهرمو آبجیم نشون دادم. دوتا دیگ بی بی خریدم زدم دیدم مثبت شد.آزمایش دادم ۷هفته حامله بودم.خداروشکر میکنم بابت هدیه قشنگش.سدناخانوم گلم
مهر ۹۸ بود پریود نمیشدم ولی دلدردای شبیه پریودی داشتم
ی روز صبح زود بیدارشدم بیبیچک زدم مثبت بود،یادمه خیلی گریه کردم امادگی مامان شدن رو نداشتم...الانم دخترم ۳ماهشه،اگ میدونستم اینقد شیرینیه عیچوقت گریه نمیکردم
من وقتی فهمیدم حامله ام خیلی ناراحت شدم میخاستم سقطش کنم چون شرایط بچه آوردن رو نداشتم ولی الان خیلی دوستش دارم خدایا شکرت
من از بوی عدس پلو بدم میومد درحدی که انگار دارم جوراب رو بو میکنم، خیییلی هم ترش میکردم
بهم گفتن حامله ای
تااینکه بی بی زدم مثبت شد😍😍😍😅
اقدام کرده بودم و پریود نشده بودم. رفتم آزمایش دادم و فهمیدم باردارم.
آره گلم ۳ ماهه ولی اصن شکم نداشتم
من دو سال قبلش یه زایمان زودرس توبیست دو هفته اونم سه قلویی داشتم اینقدر خسته و ضعیف و افسرده بودم قید بچه رو زدم و میگفتم نمیخوام ولی خدا خواست و بدون اینکه بفهمم کی فقط از پریود عحیب غریبم شک کردم بیبی زدممثبت بود
چند روزی بود همسرم سرکار نمیرفت و تو خونه بود تازه اوایل ازدواجمون بود داشتیم باهم عشق میکردیم که فهمیدیم .... قرص خوردمو پریود نشدم تست زدم خوب نشون نداد آزمایش دادم بعللله ۷ هفته بود جیگر مامان حالام رو پام خوابه الان میگم کاش کمتر ناراحت میشدم و خداروشکر میکنم تصمیم به سقط نگرفتم دخترمو هدیه ی خدا برای عروسیمون دونستیم و اسمشم گذاشتیم مرسانا عمر مامان و بابا❤
.برای بچه اول یکسال منتطر بودم . خواب دیدم خواهرزاده ی دوستم یه پسر بغل کرده . به من گفت خاله پسرت ماه گرفتگی شد بدنیا اومد؟ تا گفتم چی می گی از خواب بیدار شدم. اون ماه که باردار شدم بکنار ولی روز بدنیا اومدنش ۲۶ خرداد سال ۹۰ ۱۳ رجب ماه گرفتگی بود
سلام لطفا اگه کسي سراغ داره که دکتري با هزينه کم سزارين کنه آدرس بفرسته خيلي از زيمان طبيعي مي ترسم
ما ۱۰ سال بود ازدواج کرده بودیم ،قصد بچه دارشدن نداشتیم کلا ،پریودیمم همیشه عقب جلو میشد ،ب خاطر ۷مین اهمیت نمیدادم. آخرین بار پریودیم خیلی طول کشید ولی علائمی نداشتم ،بی بی زدم مثبت بود باورمون نشد ،رفتیم آزمایش دادم ۸ هفته ش بود الانم رو پام خوابه ۸ ماهشه ،خداروشکر میکنم ک خدا بهمون فراز و داد داشتیم بزرگترین اشتباه زندگیمونو میکردیم ۱۰ سال اومدن این نعمت و عقب انداختیم 😇😇😇😇
من همش دوس داشتم برم زیارت امام رضا وبعد اقدام کنم به بارداری..خلاصه رفتم حرم و کلی دعا کردم..بعد هنوز عقب نیفتاده بودم تست زدم منفی بود.خیلی ناراحت شدم..یک هفته صبرکردم دیدم پریودنشدم.بعد یه روز برا نماز صبح خاب دیدم باردارم.بعدتست زدم مثبت شد..کلی گریه کردم وخوشال شدم..شوهرمم خیلی بدجور بیدارش کردم.کلی ترسید🤣
چون سنم کم بود یک سال اقدام بارداری کردیم ولی باردار نمیشدم پریودمم همش عقب جلو میشد بعد یکسال که گذشت تو وضعیتی که اصلا شرایط خانوادم خوب نبود ۱۱روز از پریودم گذشت تست دادم صبح وقتی فهمیدم باردارم تو دستشویی یه عالمه جیغ زدمو خوشحال شدم❤
ماه اول اقدام بود.قراردادمدرسه هم تا اخر اردیبهشت...قرارشد اگه تا اخر مرداد باردارنشدم قراردادمتمدیدبشه و برم سرکار ....پریودم نامنظم بود.از آخر خردا دیگه پریود نشده بودم.دقیقا ۷ مرداد شب قبل از سالگرد عروسیمون تست زدم ومثبت بود اما به همسرمنگفتم.فرداش رفتم آزمایش دادم و جواب آزمایش را با یه لباس نی نی تو یه باکس به عنوان هدیه دادم دست همسرم....باورش نمیشد.هی میگف مرمری واقعااااا😉😉😉الان ثمره عشق کوچولوی ما ۵ ماهشه😘😍😘😍💗💜💖
بعداز۵ماه ک ازاقدامم میگذش باتست تو۳هفتگی فهمیدم باردارم😍
من پریودم عقب افتاده بود توی آذر ماه عروسی دختر عمم بود سرما ی خیلی بدی خورده بودم حالم خیلی بد بود و خیلی تهوع داشتم فردای عروسی همسرم که ساعت 6ونیم صبح رفت سرکار بی بی چک زدم مثبت بود دیگه زنگ زدم بهش و گفتم که مثبت بوده خیلی خداروشکر کرد ظهر اومد خونه رفتیم آزمایش دادم آزمایش هم مثبت بود کلی خداروشکر کردم بابت این هدیه قشنگش
من بچه سوم ی کم شک کرده بودم آزمایش گرفتم ۲ ماهه باردار بودم ..اولش ی خورده ناراحت شدم..شوهرم منو دلداری میداد دیگه کم کم کنار اومدم..الانم روزی هزاربار خداروشکر میکنم سه تا هدیه ناز بهم داده...
من رفته بودم جزیره هرمز دو روز کمپ و پیاده روی و دوچرخه سواری سنگین داشتم وقتی برگشتم دیدم حالم خوب نیست گفتم خستگی سفره ولی پریود نشدم تست که دادم مثبت شد باورم نمیشد من دوبار در شرایط عادی سقط کردم ولی اینبار با این مسافرت سخت بچه موندو الان ۱۰ ماهشه😍
پریودام نامنظم بود و حدود سه سال میشد جلوگیری نداشتیم ولی خبری نبود مدت طولانی بود پریود نشده بودم بیبی چک زدم ودرکمال ناباوری دیدم دوتا خط شد تنها بودم و فقط توخونه چند دقیقه رژه رفتم و گریه و خنده باهم انقدر حالم عجیب بود اصلا فکر درست کردن غذا نبودم (برخلاف همیشه تاحالا نشده یادم بره غذا نذارم)بعد شوهرم اومد خونه با تته پته بهش گفتم به جای اینکه خوشحال بشه دعوام کرد که چرا ناهار نذاشتم با اینکه خودش انتظار میکشید واسه بچه خلاصه برای اولین بار ده روزی باهام قهر کردو جاشو ازم جدا کرد من فقط کارم شده بود گریه و من بخاطراین کارش یکماه مریض بودم 😟
من گفتم بعد امتحانام دیگه اقدام کنم.از طرفی گفتم چطوره که مردم ناخاسته باردار میشن ولی ما بعد سه سال با پیشگیری طبیعی ناخاسته حامله نشدم😅حتما مشکلیه.واسه همین ماه قبل امتحانم گفتم بذار جلوگیری نکنم اما ی دفعه دیدم که پریودم ده روز عقب افتاده ونفهمیدم شوهرم ز زدم بی بی چک خرید زدم دیدم مثبته🥰🥰شوهرم خوشحال بود ولی فکر کرد ک دعواش میکنم🤣🤣🤣
من حالم بدبودرفتم آزمایش دادم.وجوابشو همسرم رفت گرف بایه جعبه شیرینی غافلگیرم کرد😍😍😍این لحظه شیرینوواسه همه دعامیکنم بچشن😘😘
قبل نماز صبح بیبی چک زدم و مثبت شد و هزاران مرتبه خداروشکر کردم البته تا قبل آزمایش باورمون نمیشد!
دوماه بود تو اقدام بودم از مسافرت ک اومدیم اسفند ماه پریود شدم فروردین بود دو هفته عقب انداختم کمر درد و سردردم داشتم بعد ۱۳ب در سر صب رفتم بی بی چک خریدم اومدم زدم مثبت بود بعد ب شوهرم نکفتم اونم منتظر بود پریود شم بعد الکی بهش گفتم اره شدم تا تدارک دیدم و با بی بی چک و ی نامه سوپرایزش کردم از خوشحالی بالا پایین میپرید با اینک ۹ماه بود عروسی کرده بودیم ولی بچه دوس داش😅
من شيش ماه از اقدام مون میگذشت حامله نشدم اخر شوهرم بردم دکتر سونو نوشت رفتیم سونو گفت کیست چربی دارم یک طرف رحمم بخاطر همین برام سه تا دونه قرص نوشت گفت از فردا بخور یک روز درمیون اون کیست ازبین میره منم اگه نرفتم گفت مشکلت یکم جدیه منم باکلی ناراحتی اومدم ب شوهرم گفتم. بره دارو بگیره اون شب یادش رفت تا دو روز نه اون یادش بود نه من دو روز بعد که هفت روز از ماه رمضون ميگذشت بعد سحری خوابیدم خواب دیدم رفتیم دکتر به شوهرم گفت خانمت سرطان داره من خیلی ترسیدم بیدارشدم دیدم حالم بده سرگیجه حالت تهوع رفتیم سریع رفتیم دکتر همین که دید گفت خانمت حامله است شوهرم گفت نه این مشکل داره دکترم خیلی عصبانی گفت من بهت میگم خانمت حامله هست خلاصه اومدیم بی بی زدیم مثبت هردو همو بغل کردیم فقط گریه
بعد از ۳ سقط و افسردگی و دوندگی زیاد بخاطر بیماری خودم و واریکوسل شوهر و قطع امید از دکترا که شما بچه دار نمیشین حتی اگه کاشت کنین درصدش کمه ۵ روز مونده به پریود حالت های بارداری رو داشتم و شک کردم بی بی زدم مثبت شد برا اطمینان آزمایش دادم شوهرم خ سوپرایز شد اما بارداری خ سختی داشتم جوری که تا آخر بارداری ۶ بار بیمارستان بستری شدم و ۳۵ هفته هم بدنیا اومد با زردی و وزن کم. اما الان هر ثانیه خداروشکر گذارم و به همه اون سختیا واقعا میارزه
نزديك يك و نيم سال بود كه به خاطر يك حمله عصبي كه داشتم، وتشخيص اوليه ام اس داده بودن، در حال مصرف دارو هاي مختلف بودم و هر بار حالم با بعضي داروها خراب ميشد. عادت ماهانم عقب افتاده بود و حالم باز يه جور عجيبي بد بود، يه جوري كه قبلا نبودم، تا تهوع هاي شديد كه ديگه قطعا گفتم باردارم و آزمايش دادم كه مثبت بود كلي ترس داشتم از سالم بودن بچه. همسرم گفت آزمايش هاي لازم براي سلامتي بچه رو انجام ميديم و بهتره كه بعد از ٩ سال بچه دار بشيم. منم قبول كردم. و الان به شدت خداروشكر ميكنم براي داشتن اين كوچولوي سالم و خوشگلم. و در ضمن اثري از حالِ بد گذشتم نيست ☺️
من دوسال ک عروسی کردیم ی توده داخل سینم بود دکتر خودم گفت مشکلی نداره ک بخوای باردارشی ولی اگه باردار شی ازابین میره اگه دارو بخوری ازبین میره ولی هروقت اقدام کنی برا بارداری یکسال یا دوسال رمان میبره منم دارو ی بار خوردم اونم نامنظم دیگه دارو نخوردم بعد چند وقت رفتم پیش ی دکتر دیگه گفت خانم بااین وضعیتت تو نمیتونی باردارشی من خیلی ناراحت شدم همش فکر میکنم باردارم ی نی نی دارم یا نی نی ام ب دتیا اومد تا ماه پیودیم عقب جلو میشد دوبار بی بی زدم منفی بود ولی بار اخری زدم ب ناامیدی مثبت بودم خداروشکر ک خدا بهم ی نی نی داد اتشالله ب هرکسی ک نی نی میخواد خدابهش بده
من تو دوران عقد بودم که یکماه پریودیم عقب افتاد به شوهرم گفتم برو یه بیبی چک بگیر وقتی زدم مثبت شد گفتم برو دوتای دیگه بگیر و اون تام زدم مثبت شد دیگه میگفتم انشالله که کیست دارم که مثبت نشون میده😄😄 روز جمعه هم بود گفتم من دلم طاقت نمیاره تا فردا رفتیم بیمارستان آزمایش خون دادم که اونجا دیگه مطمعن شدم باردارم بازم فرداش رفتم سونو دادم که گفت 6 هفته ای
من هنود به پریدی نرسیده بود که دیدم اشتهام دوبرابر شده بود و غذا ی زیادی بعد همه میگفتن حامله ای تا اینکه از وقتم گدشت تست دادم مطمعن شدم ..همون روز از خوشحالی شوهرم دوپرس غذا خورد 😃😃
من سه ماهم بودبعدفهمیدم😂😂
من بعد یه مدت که اقدام کرده بودیم حامله شدم همش منتطر بودم تستم مثبت بشه ولی هربار منفی وپریود و....وقتی حامله شدم ده روز از وقت پریودمگذشته بود ولی تست نمیدادم میترسیدم باز منفی شه ولی با دلگرمی آبجیم تست دادم و مثبت شد حتی یادآوریشم برام قشنگه ...دخترم شده همه زندگیمون خدا رو شاکرم همیشه دعا میکنم خدا هر کی دلش بچه میخواد ناامیدش نکن
من چند ماه بود که تو اقدام بودم دکتر رفته بودم بهم قرص کلومفین داده بود دوماه بود ک میخوردم دکتر گفت سه ماه بخور حامله بشی ماه دوم بود مهمونی بودیم یه روز از پریودم گذشته بود از چند ماه قبل خیلی پریودام جلو عقب میشد شوهرم شبونه از مهمونی ک برگشتیم رفت بیبی چک خرید من میگفتم منفی شوهرم میگفت مثبت میشه که به لطف خدا شب دومین سالگرد عروسیمون بود ک فهمیدم باردارم یک ماه بعدشم فهمیدم بخاطر قرص کلومفین ک مصرف میکردم دوقلو شدن🤤🤤🤤
رفته بودم مسافرت شهره شوهرم اونجا جلوگیری بعد دوسال نکردیم و وقتی ام برگشتیم شوهرم هی گفت جلوگیری نکن و روز تولدم جلوگیری نکردم بعدش تست زدم دیدم پریود نمیشم مثبت شد 😄😄والان نفسو عمرمون ۳ماهست
من بعد کورتاژ گفته بودن شش ماه نزدیکی نکن اما من سه چهار ماه بیشتر صبر نکردم وشش هفت ماه تو اقدام بودیم نمی شد رفتم دکتر قرص داد گفت اینارو بخور یکی دوماه نشدی باز بیا من رفتم خونه بعد پریود اون پنج تا قرص رو خوردم بعدشم اقدام کردیم ماه بعد دیگه پریود نشدم بی بی چک زدم دیدم مثبته اما اینبار گفتم تا صدای قلبشو نشنوم به کسی نمیگم رفتم دکتر صدای قلبشو شنیدم بعدش به خانوادم گفتم
من روز نامزدیمون حامله شدم 🤣🤣🤭🤭
۳روز پریودیم عقب افتاده بود برای اطمینان تا ۱۰ روز صبرکردم تست زدم مثبت بود منو شوهرم خ خوشحال شدیم..خداروشور الانم تو بغلمه
من بعد چهار ده سال وقتی ک اکثر دکترا گفته بودن حتی ی درصد هم شانس بارداری ندارم در کمال ناباوری تست زدم و مثبت شده بود رفتم ازمایش و سونو ک دکتر با تعجب گفت پنج هفته باردارم انگار دنیا رو بهم داده بودن
وای من اصلا فکرشو نمیکردم بادوستم بیرون بودیم گفتم من همیشه پریودیام منظم اینبار ۱۰ روزه علائم دارم ولی نمیشم اینقدر هم چای زعفرون خوردم خلاصه دوستم گفت حامله ای گفتم نه بابا مطمینم به اصرارش بی بی خریدیم اومدم خونه گذاشتم منفی بود بهش گفتم گفت فردا صبح بذار اولین ادرارت صبح از استرس ساعت ۷ونیم بیدارشدم گذاشتم مثبت بود فقط داد میزدم همونجا زنگ زدم بهش گفتم بعدم رفتم ازمایش و تا جواب اماده بشه رفتم پیشش اونروز تولد شوهرمم بود با کمک داداشمو و خواهرم تدارکات تولد رو دیدیم و شب که اومد من جواب ازمایش رو به عنوان کادو دادم بهش. بچه اون موقع یه ماه و نیمش بود. در ضمن منو همسرم هم باهم قهر بودیم و به طلاق فکر میکردیم که پسرکوچولوی من شد نجات دهنده زندگیمون خداروشکر میکنم واسه بودنش😘😘😘
من هردوتا پسرامو وقتی فکرشم نمیکردم خدا بهم داد😍😍😍اما خواهر چندساله منتظره امانمیدونم چرا نمیشه.تورو خدا واسش دعاکنید😢😢😢
سه ماه از سقطم میگذشت
شب خونه مامانم لوبیا پلو درست میکردم برای شام یهو حالم بد شد و حالت تهوع گرفتم،به خواهرم گفتم دیگه نمیتونم بقیه اش تو بیا درست کن
گفت:بارداری
گفتم:نه
بعد شام اومدیم خونه خودمون بی بی چک زدم یه خط بود، انداختم سطل زباله
شب موقع خواب نمیدونم چی شد که رفتم در سطل زباله باز کردم دیدم دوتا افتاده داشتم بال درمیاوردم
خلاصه صبحش رفتم آز دادم دیدم بلللله دارم مامان میشم
نفسم الان سه ماهشه
اصلا اقدامی نبود و یه جورایی فعلا نمیخواستیم بچه به دلایل شرایط زندگیمون و مجبور شدیم یه مدت خونه مادرم اینا سکونت کنیم و از خودمون خونه ای نداشتیم و خیلی اتفاقی متوجه شدم باردارم و جای تعجب آور اینجا بود من متوجه شدم چ شبی اقدام کردیم ولی خب همه میگفتن با یبار اقدام نمیشه حداقل یک ماه بیشتر و با آمادگی و... ولی خب خدا خواست و با همون یبار غیر منتظره چراغ خونم روشن شد.. الان خداروشکر میکنم و میگم ک واقعا خواست خدا بوده و قربونش برم که چقدر به موقع به داد من و زندگیم رسیده..شکر خدا قدمش برام خیر بود
من بعداز یک ماهدفهمیدم حامله ام بعد از اینکه یک ماه پریود نشدم تست دادم حامله ام
ما که سنی هستیم .طرف ما این جور چیزا نیست.چند سال هم عقد باشیم تا شب عروسی هیچ نزدیکی نداریم چه برسه به حامله بودن
من قبل از اینکه بریم پابوس امام رضا نزدیکی داشتیم.مادر بزرگم خواب دیده بود من سکه زیر خاکی پیدا کردم یه عالمه بعدش بهم گفت تو بارداری و بچت هم دختره باور نداشتم دوهفته گذشت پریود نشدم بی بی چک زدم مثبت شده .الانم دوتا گل دختر دوقلو دارم خداروشکر
دلمون نی نی میخواست اقدام کردیم و منتظر بودیم که برای آلرژی رفتم دکتر بهم گفت بهت میاد باردار باشی اول برو تست بده بعد دارو میدم که جواب مثبت بود😍♥️
من ۳سال بود تو اقدام بودم انقد بی بی منفی شده بود دیگه حالم از هرچی بی بی چک بود بهم میخورد فکرشم نمیکردم یه روزی بی بی من مثبت بشه سه ماه بود ک تحت درمان بودم با قرص و امپول چهار روز ود از موعد پریودیم گذشته بود میخاستم موهامو رنگ کنم مامانم میگفت نکن شاید حامله باشی گفتم به همین خیال باش تا اینکه با ناامیدی شوهرم تست خرید میدونستم منفی میشه صبح ک انجامش دادم تو کمال ناباوری مثبت شد ازخوشحالی زود رفتم ازمایشگاه ک بازم مثبت شد کلی گریه کردیم شبشم با شوهرم رفتیم شام بیرون روز خیلی خوبی بود خدایا شکررررت😍
ما از اول جلوگیری نداشتیم چهار سال از ازدواجم گذشته بود میخواستم برم کربلا سه چهار روز ک عقب انداختم تست زدم منفی بود دو شب چهار تا قرص ال دی خوردم ک پریود شم ک اونجا پریود نباشم بعد چند روز رفتم دکتر سونو انجام داد گفت پریود میشی رفتم پریود نشدم بعد چند روز تست زدم مثبت بود روز بعدش رفتم آزمایش تازه بعد ک جواب آزمایش مثبت بود استرسم گرفته بود به خاطر قرصایی که خورده بودم
علایم پریود داشتم ولی نمی شدم بدنم داغ میشد ماه اول بود اقدام کرده بودیم ولی رفتم آزمایش دادم مثبت بود❤❤♥️♥️♥️♥️🥰🥰😘😘
پریودم عقب افتاده بود بی بی زدم. منفی بود.. بعد ی هفته زدم مثبت بود رفتم آزمایش دادم مثبت بود.. شوهرم خوشحال بود میگفت دیگه ی کیلو چیزی نبینم بلند کنی
من یک سال بعد بعد اینکه بچه اولم سقط شد وبا ناامیدی وناراحت شدن از کارای وبعضی حرفا اطرافیان شب باشد گرسنگی زیاد بلندشدم چیزی خوردم بعد صبح بعد نماز تست گذاشتم درناامیدی مثبت شد خدارو شکر کردم
سلام یه هفته از پریودم گذشته بود ماه رمضونم بود فکر میکردم بدنم بخاطر ماه رمضون ضعفی چیزی کرده بخاطر همون پریود نشدم. بی بی چک زدم دیدم مثبته.و خبر هم نداشتم که حامله ام چون ناخواسته باردار شده بودم.
سلام
کنم بچه اولم رو بعد از اینکه عقب انداختم تست زدم دیدم مثبته
بچه دومم رو دستگاه گذاشته بودم ک حامله نشم
دیگ احتمال یک درصد بود ک حامله بشم
و همون یکدرصد هم گرفت و من عقب انداختم با وجود آیودی و من 5 هفته بودم ک اقدام کردم برای بیرون آوردن دستگاه و خداروشکر پسرم الان 9 ماهشه و هیچ مشکلی نداره
تفریحی زدیم وگرفت🤣دیدم عقب افتاده پریودیم،سه بارتست زدم منفی بود😐رفتم آزمایش گفت۴۰روزته
من🙄
شوهرم🤪
من با بی بی چک فهمیدم اولش خیلی کم رنگ بود متوجه نشدم بعد ک عکس فرستادم گروه مادران بهم تبریک گفتن رفتم آزمایش هم دادم مثبت شد
روز عید مبعث بی بی چک زدم مثبت شد اول صبح بود و همسرم خواب بود جیغ زدمو گریه کردم پاشو منو ببر آزمایشگاه همسرم از ترس تبخال زد 😉بعدش بخاطر تعطیلات با کلی گشتن یه آزمایشگاه پیدا کردم بعدشم جواب بتا رو گرفتم معلوم شد ۲ ماهه باردارم از خوشحالی هردومون گریه میکردیمو بخاطر هدیه روز مبعث خداروشکر میکردیم👐
اول رفتم دکتر حالم بد بود سرم وصل بعد گفت حامله ی اما من باور نکردم و بعد از 3ماه رفتم سونو باورم شد
ما تازه یه ماه بودکه اقدام کرده بودیم روزی ک میخواستم پریودشم رفتم خونه پدرشوهرتا بامادرشوهرم خونه تکونی کنیم چون قراربودپدرشوهرم ازحج بیادکلی کارکردم دوروزبعدش حسابی کمردردبودم دیدم پریودنمیشم همونجاتست زدم منفی بوداومدیم خونمون یه هفته گذشت دوباره تست زدم ک مثبت شدب اقامگفتم ظرفهارومیشوری حالم خوب نیس گفت منم کاردارم گفتم یه خبرخوش بهت میدم هاوقتی تستونشونش دادم محکم بغلم کرده بودودورخونه میچرخیدبعدظرفهاکه هیچ کل کارهاخونه روهم انجام داد
من سه سال ازدواج کرده بودم از همون شب عروسی عشق بچه داشتم .پریودیم نامنظم بود شوهرم هم اسپرمش ضعیف بود.سه سال دکتر و دوا کردیم . یک ماهی بود اقدام کرده بودیم دیدم پریود نشدم اولش گفتم منکه همیشه نامنظمم که به اصرار همکارم تست زدم دیدم یک خط پررنگ و یکی کمرنگ هست چشمام ۴ تا شد .عکس گرفتم برای مادرم فرستادم گفت نه فکر نکنم خیلی کمرنگه.به شوهرم زنگ زدم و گفتم گفت تا آزمایش ندیم مشخص نمیشه.همون روز عصرش آزمایش دادم و بله 🥰 وقتی به مادر و شوهرم گفتم فقط گریه میکردن و شوهرم کل همکاران خودشو شیرینی داد .پدرم و خواهرم هم گریه کردن .خانواده شوهرم هم گریه میکردن.اینم بگم شوهر من پیوند کبدی هستند و ما فقط به آقا ابوالفضل تکیه کردیم و علی اصغر بچمون را خواستیم.واقعا بهشون بسپارین از خدا بخواین در اوج ناباوری دامنتون سبز میشه .حالا خوشبخت ترینم آدم روی زمینم .شکرت خدا😍🤰🤱👶
ما تقریبا ی پاه بعد عروسی رفتیم مسافرت نزدیکای پریودیم بود یه بسته هم نواربهداشتی با خودم برده بودم بعد از یک هفته ک برگشتم شوهرم میگفت شاید حامله ای من میگفتم نه امکان نداره بخاطر اینکه اب و هوا تغییر دادیم عقب افتاده خلاصه شبش بی بی چک گرفتیم تست زدم مثبت شد بازم باورم نمیشد فردا صبحش دوباره تست زدم مسبت شد شوهرم ک اینقد خوشحال بود ن نگو ولی من اتا صدا قلبشو نشنیدم اصلا نمیتونستم باور کنم مادر شدن قشنگترین حس دنیاسسسسس
ئ😕😕
من بعد از ۶ ماه که اقدام کرده بودیم و نگرفته بود خیلی نا امید شده بودم ..اخه تنبلی و کیستم داشتم ..یه روز خیلی اتفاقی یکی از همسایه هامون بهم گفت قیافت شبیه زن های حامله شده ...چند روز بعد که بی بی زدم دیدم مثبت شد ..دوتامون گریمون گرفت از خوشحالی...
هیچی داستان خاصی نداره😂 از اونجایی که پریودم خیلی منظم بود دو روز از پدیودم گذشت یکم شک کردم چون اولین اقداممون بود و ۹ماه بود ازدواج کرده بودیم اصلا فک نمیکردم به این زودی باردار بشم صبر کردم چن روز گذشت و تست زدم خدارو صدهزار مرتبه شکرررررر مثبت شد
من چون قبلنا کیست داشتم پریودیم عقب جلو میشد بعدش اقدام کرده بودیم ی یک ماهی بود ک منتظر بودیم ولی نشد آخرش پریودم ک عقب افتادصبح تست زدم مثبت بود شوهرم از خواب بیدارش کردمو بهش نشون دادم و کلی خوشحال شد رفتم آزمایش اونم مثبت بود
همیشه جمعه ها صبحانه همسرم نیمرو درست میکرد میخوردیم اون جمعه تا همسرم تخم مرغ هارو جلوم گذاشت حالم بد شد رفتم گلاب به روتون بالا اوردم و چون عادتم منظم نبود حساب کردم دیدم بله همسرم همون موقعه رفت بیبی چک گرفت زدم مثبت بود کلی خندیدم باهم که مثل فیلما با حالت تهوع متوجه بارداری شدیم
من توعقدحامله شدم،چون نزدیکی نداشتیم و دختر بودم،فک نمیکردم بشم،،،بعدش کلی گریه و دعوا ک میخاستم سقط کنم نزاشتن...ولی الان خداروشکر ک دارمش
ماه اول اقدام ده روز عقب انداختم و بی بی چک زدم مثبت شد😍
پریود نشدم دوسه روز ازش گذشت رفتم آزمایش مثبت بود😍😍😍۴هفتش بود
همون ماه اول دیدم عقب زدم درکمال نا باوری تست زدم دیدم دوخط شد، درصورتی که دکتر گفته بود ممکنه خیلی طول بکشه تاباردار بشی😍😍خداروشکر
تقریبا 7الی 8ماهی بود اقدام کرده بودیم برای بچه دار شدن خیلی خیلی هرماه منتظر بودم که پریودم قطع بشه چندماه اخر دیروزود میکردم یبار یادم نمیره بخاطر سرماخوردگی مسکن خورده بودم و تستم داده بودم مثبت شده بود از خوشحالی تو برف باحال مریض رفتم ازمایش خون ببینم درسته یانه که دست از پا درازتر برگشتم خلاصه من خیلی عجول بودم فکر کردم دیگه نمیشم باردار تااینکه توماه فروردین تست زدم و مثبت کمرنگ شد سه چهار بار تست زدم خیالم راحت بشه ازخوشحالی رو پاهام بند نبودم تاکسی گرفتم رفتم ازمایشگاه که جواب خونمم مثبت بود والان یه دختر شیرین و دوست داشتنی دارم
۴ سال ازدواج کرده بودم و هیچ اقدامی نکردیم برای بچه دار شدن تا یه روز زیر شکمم درد گرفت گفتم شاید عفونت داشته باشم رفتم دکتر معاینه کرد سونوگرافی فرستاد منو متوجه شدم میوم دارم گفتن باید سریع بچه دار بشی میومنازایی میاره تازه اگه بچه دار بتونی بشی منو همسرم خیلی ناراحت بودیم دکترمونو عوض کردیم ایشون گفتن باید قبلش عمل بشی میومو در بیاری چون اگه باردار بشی یه وقت اینا درد بگیرن نمیتونی مسکن بخوری فقط باید بستری بشی خلاصه کلی منو ترسوندن تا رفتم پیشه یه دکتر دیگه که از فامیلامون هستن که ای کاش از همون اول میرفتم پیششون هم دلگرمی بهم داد همم گفتن رحمو دستکاری نکن ۳ ماه زیر نظرش بودم بعد ۳ ماه اقدام کردم به بارداری و همون موقع باردار شدم ولی خوب استرس خودشم داشت چون گفتن تا ۵ ماه امکان سقط هست ولی خداروشکر باردار شدم زایمانم کردم الان پسرم ۹ ماه و ۱۰ روزشه
شکم نداشتم تو پهلوهام بود ولی از صبح عروسی شکمم شروع کرد به بزرگ شدن و تیز شدن.. خانواده خودم ک بابام خیلی تعصبی بود و میخواست بچم رو بکنه.. ولی خوب با پادرمیونی خانواده شوهرم راضی شد اما تمام مدتی ک خونه پدرم بودم تو اتاقم میموندم نه کسی فهمید که ویار دارم یا گشنمه یان شوهرمم ک تازه بیکار شده بود و افسردگی گرفته بود خیلی اذیتم میکرد مدام از جهازم و چیزایی ک برام میخریدن ایراد میگرفت تو روی پدرم میاستاد دروان سختی رو گذروندم بعداز عروسی هم من افسردگی خیلی شدیدی گرفتم شبا خواب مدرسه رو میدیم صبحا ک بیدار میشدم انگار ک از بهشت پرتم کردن تو جهنم گریه میکردمو و خودم رو میزدم.. ولی الان ک تقریبا 5 سال گذشته میفهمم ک پسر نعمت بزرگی برام بوده و فهمیدم که اگر ک باردار نمیشدم بنا به دلایلی مطمئناً کارومون به طلاق میکشید
۳هفته باردار بودم رفتیم مشهد کلی دور دور و پیاده روی از مشهد اومدیم یک ماهی شد دیدم پریود نشدم با دوستامون نشسته بودیم گفتم شکمم درد میکنه و پریودم نشدم دیدم میگن حامله ایی بی بی چک زدم ۲۱تیربود ساعت۴مثبت شد ۲۲تیر رفتم ازمایش دیدم خدا بهترین کادو واس روزتولدم داده بهم کلی گریه کردم واسه کسایی ک بچه ندارنم دعا ک همچین لحظه ایی نصیبشون بشه
من بعد سه بار ای وی اف ویک بار میکرو باردار شدم واصلا باورم نمیشد که بارداربشم. ومامانم پیشم بودباهم خیلی گریه کردیم بعد ٧سال دخترمو بقل کردم
من هم دوران عقد باردار شدم ..بعد از ۴۰ روز فهمیدم و ۵۰ روز بود که باردار بودم عروسی گرفتیم
بعد که فهمیدن عکس العملشون چی بود
حامله نشی بهتره گلم بری خونه خودت یکم خانمی و خونه داری و عشق کنی بعد ولی وقتی خدا داد و در رفت دیگه نمیشه دست رد به هدیه خدا بزنی،الان انقدر بچم شیرینه واسه خانواده هااااااا از نوه های دیگه بیشتر ماشالله
واسه من خیلی خوبم شد😜
سخت بود گفتنش اطرافیان خیلی حرف زدن با تو دهنی شوهرمه دوس داشتم خلاف شرع نکردم و گذشت زمان قدیم،الان شب عروسی کسی پشت در واینمیسه دستمال عروس بگیره همه چی بین زن و شوهره
سه ماه خون ریزی داشتم و 10 کیلو وزن کم کرده بودم حالم به طرز فجیعی وخیم بود فک کرده بودم سرطان رحم گرفتم وقتی رفتم سونو گفت دوقلو بارداری
برای باردار شدن خیلی دکتر رفتم ولی باردار نمیشدم آخرین باری که پیش دکترم رفتم گفت باید ivf انجام بدی دوماه دکتر نرفتم کلا ناامید شده بودم ماه دوم بودم پریودم عقب افتاد چندروز بعداز موعدم بی بی چک زدم مثبت شد خدا معجزه اش و بهم نشون داد
من ای یودی داشتم وحتی فکرشم نمیکردم پریودیم که عقب افتادانقدرزعفرون خوردم وخبری نشد وبه خاطردل درد سونورفتم که بهم گفت بارداری
بی بی چک خو
سه ماه بود که اقدام کرده بودم که نمیشد سری اخر دوباره دردهای پریود داشتم مثل ماه های قبل از اعصاب خوردی تنهایی رفتم سینما ، قبل شروع فیلم تبلیغ مای بی بی بود فقط دست رو شکمم میکشیدم میگفتم یعنی میشه الان یه فندق تو شکمم باشه برات از اینا بخرم😂😂😂دو روز بعد دیدم پریود نشدم تست دادم دیدم پس درست بود با فندق خانم باهم سینما بودیم 😂✌
پریودیم لکه بینی داشتم بعدشک کردم بی بی چک گذاشتم بعدازمایش دادم فهمیدم باردارم.بارداری قشنگی بودچون اقدام نکرده بودیم خیلی حال دادبهم.
من کمردرد ودل در شدید بودم چند روز شک کردم گفتم یک تستی بگیرم ولی وای چقدر خوب بود اونروز شوهرم وقتی فهمید چنان اشکی میریخت
یک سال بود حامله نمیشدم ازبس تست دادم دیگه ناامید شدم برج ۱ بود ب دلمافتاد حامله هستم تست دادم دیدم یک خط قرمز هس بی بی چک گذاشتم تو حیاط اومدم داخل گفتم بازم منفی بود دلم شکسته بود بعداز ده دیقه دیگه گفتم یکباردیگه همنگاش کنم رفتم دیدم دوتا خط قرمزه یکیش زیادی کم رنگ بود از خوشحالی گریه کردم زنگ زدم به شوهرم اونم باورش نمیشد
یه ماه بعد عروسیمون بود که چن رو پرسیدیم عقب افتاد
بی بی چک دادم دیدم باردارم
اوایلش حس بین خوشحالی و ناراحتی بود
اما واقعا خدا رو شاکرم بخاطر وجود پسر نازم
هیچی🙁😟هنوز نفهمیدم هنوز بارداری رو حس نکردم🙁😟😭
مراقب باش حامله نشی ب نظر من زشته توی خانواده ما ک زشته چنین چیزی
در گیر داد اسباب کشی بودم کمر درد شدید داشتم که روز تولدم بی بی چک زدم دیدم باردارم 😍
مامان ماهان ، خوب که نیست تو عقد حامله بشی ، اما ما ناراضی هم نبودیم بچه تو زندگی آدم خیلی خوبه و همیشه میگیم خدا رو شکر این اتفاق افتاد
سلام من بعد ۴ ماه اقدام باردار شدم خداروشکر.۳ روز از پریودیم گذشت بی بی چک زدم خیلی خوشحال شدم
من وقتی فهمیدم حامله ام خیلی گریه کردم دوست نداشتم حامله شم میخاستم سقطش کنم اما الان که تو بغلمه خیلی دوستش دارم
۳،۴ روز از وقت پریودم گذشته بود، ولی چون پریود خیلی خیلی دقیقی نداشتم بعضی وقتا اینجوری میشد، خیلی اهمیت ندادم،چند روز باز صبر کردم، یه هفته که شد دیگه نتونستم صبر کنم ، سرِکار بودم همکارام گفتن برو یه تست بده خیالت راحت بشه، با حسی آمیخته از ترس و دلهره و خوشحالی رفتم درمانگاه، تست گرفت گفت ۱۰ دقیقه صبر کن تا جوابشو بگم، اون ده دقیقه نمیدونم چجوری گذشت برام، درست موقع اذان ظهر بود، صدام کرد گفت خانم بارداری! بغض کردم ، دستپاچه شدم،نمیدونستم چی بگم، تو اقدام بودم ولی باورم نمیشد ، دکتر گفت چیه نمیخواستی گفتم چرا ولی باورم نمیشه، سوار ماشین شدم برگشتم سر کارم، ولی تا برسم فقط اشک بود و بغض ، خدا نصیب هرکی که آرزوشو داره بکنه🙏🙏🙏
من تقریبا یک هفته و سه چهار روز پریودیم عقب افتاده بود رفتم شهرستان اونجا اجیام برام بی بی چک گرفتن رفتم زدم دیدم خدا منو مامان کوچولو کرده من این موضوع رو یه هفته قبل روز مرد فهمیدم میخواستم نگه دارم اون موقع به باباش بگم ولی دلم طاقت نیاورد و سر چایی خوردن بهش گفتم انقد شوکه و خوشحال شده بود که میگفت دروغ میگی🤨🤨🤨🤨از طرفیم خندم گرفته بود آخه اقدام به اون صورت نداشتیم که آخرش هی منو بغل میکرد میگفت من تو مامان بابا شدیم منو تو مامان بابا شدیم باورم نمیشه و از این حرفا
روزی کہ حس کردم باردارم ۔انتظار فرزند دوم نداشتم نزدیک۔عید بود حالم بد بود رفتم۔آزمایش خون و بھترین عیدی رو از خدای بزرگ گرفتم وخدارا ھزاران بار شاکرم
یک هفته ای میشد حالم بد بود گفتم دوباره بیحالیام از کمخونیه , همسایم گفت چشات میگه بارداری , گفتم امکان نداره , اونشب خواست بیبی چک بزنم . فقط یادمه وقتی دوخط شد چشام پراشک شد باورم نمیشد . الان تموم زندگیمه ❤
حالمخیلی بدبود نمیتونستم غذا درست کنم و حالت تهوع داشتم مامانم گفت حامله ایی ولی من میگفتم نه چون اصن بچه نمیخواستم داشتم درس میخوندم تا اینکه پریودیم عقب افتاد و حالم بدتر شد رفتم آزمایش دادم دیدم بعععععععله مثبته و الان این فسقلی همه ی زندگی منه😍😍😍😍 اگه یکروز نباشه میخوام دنیا نباشه
تازه پسر سه ماهم رو از دست داده بودم و دوست داشتم هرچه زودتر حامله بشم تا بتونم این غم رو فراموش کنم تو دوران شیردهی اصلا پریود نشده بودم میگفتم حتما حامله هستم دکتر هم رفتم ولی فایده ای نداشت و بعد فوت پسرم جلوگیری نکردم بازم پریود نشدم اومدم با روش خونگی امتحان کردم دیدم جواب داد به آقام گفتم یه تست بگیره ببینم چی میشه دیدم مثبت شد از خوشحالی داشتم بال در میآوردم
من که چند روز بود زیر شکمم درد میکرد خواهرشوهرم بهم گفت تو بارداری من باور نکردم تا صبح زود بهم گفت برو تست بده تست که دادم فهمیدم باردارم منو آقام از شوق داشتیم پر میزدیم😍😍
من اثباب کشی مون که داشتیم بعدکلی بالا پایین کردن شب کمردرد وحالت تهوع شروع شدکه تست زدم مثبت بود.
داستان من جالب تر بود دوماه حامله بودم خبر نداشتم مهمان خارجی داشتم خانه ما خیلی رفت آمد بود من هم حالم بد بود غذا درست دلم نمی کشید از بو هم غذا ها حالم بد میشود خوب از فامیلی یک خانم من را که دید گفت تو حامله نیستی من گفتم نه😇خیلی اسرا کرد من گفت نه بابا آخر چند ماه بود پریود نا منظم شده بود شوهر هم ممکن حامله باشی من قبول نکرد لکه بینی داشته از نماز خوانده مانده بودم تا این که مهمان رفت شوهرم برای کاری رفت مشهد من هم که لکه بینی داشته رفتم دکتر برایم سونو نوشت وقت سونو کردم دکتر هیچ چیز نگفت فکر کرد من خبر دارم گفت برای چه اومدی گفتم بعد پریود لکه بینی دارم دیگه هیچ چیز نگفت من جواب را به دکتر آوردم دکتر گفت شما دوقلو باردار استت وای خیلی تعجب کردم خیلی خوشحال شدم از خوشحالی زیاد نمیدونستم که چی کار کنم اومدم خونه زنگ زدم به همسرم در مشهد خیلخوشحال. شد و در زیارت خیلی دعا کرد که خدا امام رضا علیه السلام این دو نعمتی را به ما داده🥰🥰🥰😄😄
بارداری دومم سال ۹۸بود
چون قرص ال دی مصرف میکردم تصمیم گرفتم نخورم تا باردارشم واسه سال۱۴۰۰برنامه ریزی کرده بودم چون باردار شدن قبلیم طول کشید گفتم حتما اینم طول میکشه
بهمن ماه ۹۷دیگه قرص نخوردم و اسفند یکبار پریود شدم و عید۹۸حالم اصلا خوب نبود حالت تهوع سرگیجه جاریم گفت تست بزن شاید بارداری منم زدم و مثبت بود و الان پسر گلم نه ماه رو تموم کرده
عید سال ۹۸بود ...دقیقا روزدوم عید همگی خونه پدربزرگ شوهرم جمع بودیم شبش به شوهرم گفتم تفننی بگیر بزنم ببینم چی میشه شوهرم گرفت ،زدم ،مثبت شد...خیلیییی حس قشنگی بود...🥰🥰🥰🥰
بارداری اولم سال۹۲بود
بعد از۶سال ازدواج نزدیک ۱۷ماه بود ک اقدام کرده بودیم و خبری نبود
دیگه داشتم نا امید میشدم ت تصمیم گرفته بودم دیگه برم دکتر ک شب عروسی دختر عمم سردرد بدی گرفتم و چندروزادامه داشت و پریودم عقب افتاد واسه سردردم رفتم دکتر
دکتر پرسید باردار ک نیستی میخوام دارو بدم
گفتم ن فکنمیکنم
ک ی آزمایش بارداری نوشت ک مثبت بود و دختر گلم امسال کلاس اوله
ماه سوم اقدام کردیم ...رفتیم مسافرت دیگه یادم رفت از وقت پریودیم گذشته. بعد از سفر تا فهمیدم رفتم آزمایش خون و مثبت بود .و به شوهرم گفتم حواست باشه هر چقدر بیشتر منو ببوسی به بچمون بیشتر خوش میگذره
هیچی پریود نشدم با نا امیدی بیبی چک گذاشتم و نگاش نکردم انداختم اونور بعد یدفه چشمم خورد بهش که دوتا خطه تموم بدنم میلرزید تا ساعت ها😂 پیام دادم ب شوهرم ببین دوتاخطه اونم عکس فرستاد تو توالت از استرس 😂
سلام
من وهمسرم کاملا برنامه ریزی شده تصمیم گرفتیم بچه دارشیم وبااینکه سال۹۲ ازدواج کردم وهمیشه ترس بچه دارشدن داشتم واز طرفی دوست داشتم شاغل باشم ولی خب راهی است که همه خانم ها بعد از ازدواج خواه ناخواه باید برن وبعد از اینکه من هم قبول کردم که مادر بشم اقدام کردم وکتاب ریحانه بهشتی رو مطالعه کردم ونمازها ودعا هایی که سفارش شده در وسائل خواندیم وخدای مهربان به مامحمد کیان رو عنایت فرمود....ولی جای خنده دارش که هفته اول دائما از بی بی چک استفاده می کردم بنده خدا شوهرم هر دفعه یه دارو خانه می رفت😁
رفتیم ازایش دادیم گفت مثبت تیتر بتام ۵۰۰هست بچه اولم اخرای این ماه باردار شدم دومیم تواین ماه
من مرداد ۹۸سونو دادم کیست داشتم چون تپل بودم اول باید ورزش میکردم لاغرشم بعدکیست درمان کنم.. اخرای همون ماه رفتم مشهد که سالگرد ازدواجم مشهد باشم قشنگ ۴ شهریورکه سالگردازدواجمون بود من پریودشدم ک برگشتیم قم بعد که پریودم تموم شد حالت تهوو داشتم گفتم باخودم من ک کیست دارم کو تاحامله شم خلاصه اینه فرداش دو بی بی چک خردیم یکیش دونیم صبح زدم یه خط کمرنگ بود گفتم حتما اشتباهه دومی ۵ونیم صبح زدم اونم خط کمرنگ گفتم حتما سوتفاهمه
خوش بحال همه کی تون ک همه حامله شدین...
من نشدم 😔 تنها آرزوم قبل مرگم اینه مامان بشم
یه هفته بود زیاد عطسه میکردم ، تو گوگل زدم دلیل زیاد عطسه کردن چیست؟ زده بود یکی از دلایلش میتونه حاملگی باشه ....بی بی چک زدم و دیدم مثبته.😐😂
از زمان پریودی ام گذشته بود تست بی بی چک زدم دو بار مثبت دراومد بعدش رفتم آزمایش که الحمدالله قطعی شد
ماه اول اقدامم بود،پنج روز به موعد پریودم بی بی چک زدم منفی شد،یک هفته بعدش درد داشتم شوهرم گفت بی بی چک بزن گفتم منفیه،این درد پریوده،نزدم،بعد خوابید من خوابم نمیبرد از سر بیکاری یک بی بی چک زدم در کمال ناباوری دو خط شد،دوباره یک نیم ساعت بعد زدم دو خط شد،داشتم از خوشحالی بال در میاوردم،شوهرموبیدار کردم بهش گفتم کلی خوشحال شد خوابمون نمیبرد
ماه دوم اقدام تست زدم دیدم باردارم ولی کلی استرس داشتم چون ۲ تا بارداری ناموفق به دلیل تیرویید داشتم دوراز جون همتون ولی خدا رو شکر الان دخترم ۸ ماهشه
من تووی عقد حامله شدم خیلی شوک کننده بود چون اصلا فک نمیکردم باردار بشم چون فیبروم داشتم ولی خدا خواست و علیسان عشقم و بهمون داد و الان جوونمونه خدارو هم خیلی خیلی شکر
من تووی عقد حامله شدم خیلی شوک کننده بود چون اصلا فک نمیکردم باردار بشم چون فیبروم داشتم ولی خدا خواست و علیسان عشقم و بهمون داد و الان جوونمونه خدارو هم خیلی خیلی شکر
من ۲ سالی بود جلوگیری نمیکردم دکترم چنبار رفتم دارو داد ولی استفاده نکردم بعد ۲سال خرداد پریودم عقب افتاد ازمایش دادم منفی شد دکتر بهم امپول داد ولی نزدم ۱هفته دیگه صبر کردم ازمایش دادم بازم منفی بود ولی مشکوک بود ۳ بار آز دادم بالاخره مثبت شد خیلی خوشحال شدم خبرشو به شوهرم دادم شب اومد خونه یه خبر بد داد یه مشکلی واسمون پیش اومده بود کوفتم شد و همه ی بارداریم با استرس نگرانی گذشت خوشحال بودیم ولی همون اندازه ام نگران الان که پسرم اومده تو زندگیمون خیلی خداروشکر میکنم
ما تازه ازدواج کرده بودیم شوهرم هی میگفت بچه میخوام چون عاشق بچه سه ماه اقدام کردیم نمیشد تو سه ماه من شاید بی بی امتحان میکردم همش منفی بود شوهرم میگفت چیشد میگفتم منفی ناراحت میشد دیگه نا امید شده بود عید ۹۸بود رفتیم شهرستان ۹ساعت چیزی نخوردم حالم بهم میخورد تو ماشین نمیدونستم حامله ام رسیدم که شهرستان کلن مهمونی میرفتیم حالم بهم میخورد سر سفره همه شک کردن گفتن حامله ای گفتم ن بعد خالم دوتا بی بی خرید شوهرم خونه نبود انجام دادم ب خالم گفتم بازم منفی میشه خالم گفت ن دیدیم مثبت شد انقدر خوشحال شدم خودم ب شوهرم خبر ندادم خالم گفت شوهرم باور نمیکرد اخر خودش زنگ زد الان خدا رو شکر ی دختر داریم
۱۵ روز لکه بینی داشتم تا رفتم دکتر همینکه نگام کرد گفت تو قیافت به حامله ها میخوره پاشو برو اورژانسی یه آزمایش بده آزمایش دادم و فهمیدم باردارم
من پریود نشده بودم،حالت تهوع هم داشتم ،فکر میکردم هورمون هام بهم ریخته ،رفتم پیش دکتر گفت احتمالا آپاندیست باید جراحی بشه🤔برو آزمایش خون و سونوگرافی بده جوابشو بیار،وقتی برگه آزمایش رو دادن دستم گفتن انگار حامله ای برو سونو ببین چیزی میبینن یا نه،رفتم گفتن ی ساک حاملگی میبینیم،مبارکه😳😳😳هنگ کرده بودم،چون یک درصدم فکرشو نمیکردم
من ۲۹ شهریور اقدام کردم به بارداری هرچی منتظر بودم که ببینم باردار شدم هی بی بی میزدم منفی بود هی میزدممنفی بود یهو به دلم افتاد که برم اون منفی هارو از سطل زباله بردارم ببینم بازم منفی یهو دیدم ۲تا خط افتاده اون روز وخیلی گریه کردم از خوشحالی خیلی حس خوبی بود شب ساعت ۱۲ بود ۶مهر فهمیدم باردارم 🙂🙂الانم بقچه من ۳ماهشه
اولین اقدام بودیم پریودیم که عقب افتاد بعد ۶روزبیبی زدم که خیلی دیر یه هاله افتاد ودوستم دید گفت مبارکه هاله داره در صورتی که من نمیدونستم
یک ماه بعد عروسیمون معده درد شدید یک هفته عقب افتادم اما اصلا خاطره خوشی برام نبود چون اصلا منتظر بچه نبودم وقتی فهمیدم حامله ام از ناراحتی چقدر گریه کردم چون روزای بدی رو پشت سر گذاشته بودم آمادگی نداشتم اما مطمئنم حکمتی توش بود و الان شکر گزاریم!
من 5شهریور 98پریود شدم دهم و یازدهم کیت گذاشتم مثبت بود اقدام کردیم دیگه 5مهر بیبی چک گذاشتم دیدم بله دوخط قرمز از خوشحالی گریه و سجده شکر رفتم اخه من بچه دوسدارم اغام نمیخواس یادمه مرداد کیتم مثبت شد اون شب هر کار کردم نیومد اقدام نکرد انقدر گریه کردمو غر زدم تا شهریور اومد و شد نهال گلی من اخ الان اینقد دور بر دخترمه اغام انقدر زورم میده همش میگم یادته او شب نیومدی من چقد گریه کردم توکه نمیخواستی بچه😂😂😢😈😠😇
من تازه ازدواج کرده بودم دوهفته بعد وقتی رفتم خونه اقام ....با اینکه اقام مرد معروفی هست که همه مشکلات ب امیدخدا حل میکنه تا منو دید یکمی باهام حرف زد بهم گفت بابا تو بارداری وقتی بی بی چک زدم دیدم ای خدا یه نی نی در راه خداروشکر کردم اصلا باورم نشد اون روز
🧖♀️👩🎓🤨🙍♂️🏋️♂️😉💑💝💘💖👰🤵😜☺😂🤣😅🤰👩🦲🤱🤱🤱🥰😍🤩😜👼💞💛💞💕💑👨👩👦👨👩👦
بعد از چهارده سال و پنجمین ای وی اف الحمدالله تست بتا دادم مثبت شد که از خوشحالی فقط گریه میکردم و تقریبا همه فامیل درجه یکمون در عرضیک ساعت خونمون بودن کلی خوشحالی
صبح روزی که آقاییم عمل داشت برای دستش،قبل ازاینکه بریم بیمارستان بستری بشه،من بی بی چک زدم دوتا خط افتاد اما یکیش کم رنگ بود منم به آقاییم چیزی نگفتم تااینکه رفتیم بیمارستانو بستری شد،قبل ازاینکه بره اتاق عمل من به بهانه خریدن خوراکی رفتم آزمایش دادم وقتی جوابشو گرفتم دیدم مثبته قبل ازاینکه همسری بره تو اتاق عمل جواب آزمایشمو نشونش دادم کلی خوشحال شد اصلا باورش نمیشد هی خداروشکر میکرد😍الانم دخترم ۵ ماهشه😍
من برای بار دوم که اقدام کردم مطمئن بودم که حامله میشم همه بهم میگفتن فاصله که بین حاملگی بیفته دیر حامله میشی ولی من اهمیت ندادم توکل کردم.
از احساس خستگی و خواب زیاد و گرسنگی و حساس شدن مشامم میفهمیدم که باردار شدم تا بیبی چک که زدم منفی شد دو روز بعد دوباره زدم باز منفی بود یه ربع بعدش رفتم دیدم دو تا خط افتاده خیلی خوشحال شدم. یا بار دیگه هم زدم تا مطمئن شم بعدش رفتم سونو گرافی اونجا فهمیدم که دوقلو باردارم😍😍اولش شوکه شدم باورم نمی شد خیلی حس خوبی داشتم با خواهرم بودم دوتامون چشمامو گرد شده بود از تعجب اونجا خواهرم گوشیشو برداشت به همه زنگ زد گفت😁 .خدا دامن اونایی که انتظار میکشنو سبز کنه.آمین💜
ما چند سال بود ک اقدام بودیم ولی نمیشد بخاطر ضعیف بودن شوهرم و یه بارداری پوچم داشتم همیشه هم پریودیام عقب میفتاد،ماه رمضون بود دیدم پریود نشدم خوشحال بودم ک روزه هامو تونستم بگیرم گفتم بذار ماه رمضون تموم شه میرم دکتر ک آمپول بده بیاد،اشتهام کم شده بود و چند روزی بود صبا حالت تهوع خفیف داشتمو بدنم داغ بود ولی اصلا فکر نمیکردم باردار باشم چون همیشه تستام منفی میشدو منم نا امید،شبی ک میخواستم برم دکتر با خودم گفتم بذار ی تست بزنم ک باز دکتر اگه گف بارداری یا نه با اطمینان بگم نه،شب رفتم تست خریدم و همونجام استفاده کردم ب ثانیه نکشید مثبت پررنگ شد،من نزدیک دوماهم بودو نمیدونستم باردارم،اونجام باورم نشد تا رفتم سونو و صدای قلب کوچولوشو شنیدمو بال دراوردم از خوشحالی الانم نفس مامان هفت ماهشه و تمام زندگیمه😍خدا ب همه منتظرا این هدیه رو عطا کنه
بی بی چک زدم تو دستشویی
هیچی دیگه از خوشحالی نمیتونستم از دستشویی بیام بیرون انگار راهو گمکرده بودم
بعد ده سال انتظار 🤗😍 اصلن فکرشو. نمیکردیم، وقتی حامله شدم همه تو شوک بودن من و شوهرم از خوشحالی گریه میگردیم، الان دخترم ۸ماهشه❤ هنوز بعضی وقتا بلور نداریم😂
والا منم موندم و متعجبم از کسایی که توی دوران نامزدی و عقد باردار شدن من وقتی نامزد کردم با اینک همسرم پسرعمومه حتی یک بارم تنها بیرون نرفتیم چون خودم نخواستم حتی وقتیم عقد کردیم فاصلمونو رعایت میکردیم تا ازدواج کردیم و رفتیم سر خونه زندگیمون ۵ماه بعدش باردار شدم
تودوران عقد نزدیک عید پریودم عقب افتاده بود و بی بی چک مثبت شد.. بماند که چه روزای مزخرفی بود و چقد از طرف اطرافیان سرزنش شدم مخصوصا شوهرم که میخواست بچه رو بندازیم... اما بعدش پشیمون شد و الان دخترمون همه زندگیمون شده و نفسمون به نفسش بنده🥰💜
من بخاطر مشکل تیرویید همیشه پریود نامنظم داشتم
بعده ماه رمضونم همیشه تا چند مدت بهم میریخت
منِ خوش خیال به تفکره اینکه همیشه همینجوری میشم هیچ شکی به بارداری نداشتم
تا اینکه تو محل کار هی گفتن شبیه حامله هایی برو ی آزمایش بده
فردا روزی که ازمایش دادم رفتم سونو گفت 13 هفته ای 😁😁
خدارو هزار مرتبه شکر به خاطر هدیه اش
من دو ماه بود اقدام کرده بودم. پریود که عقب زد رفتم آزمایش دادم چند ساعت بعد رفتم خودم جوابشو گرفتم دیدم مثبته از خوشحالی گریهم گرفت. ولی خودمو کنترل کردم بعد شوهرم اومد دنبالم به اونم گفتم باز گریهم گرفت. به مامانم زنگ زدم باز از خوشحالی یه لحظه گریهم گرفت. مامانم گفت مگه چی شده گریه میکنی. خیلی وقت نبوده که میخواستین. نمیدونم یه جور حال غریبی بود. خدا رو شکر. الهی خدا به همه خوب و سالم و صالح بده انشاءالله.
برق دستشوییمون خراب بود منم قصد بارداری نداشتم ولی خب پریودم عقب افتاده بود رفتم تست زدم تو تاریک و روشنی یه خط دیدم گفتم اخی خداروشکر فعلا مثبت نشد انداختم سطل اشغال اومدم بیرون اخر شب که میخواستم سطل اشغالو خالی کنم دیدم خطش شده دو تا😆😆فرداش رفتم ازمایش مقبت شد الان خداروشکر میکنم واقعا بابت دردونه ای که بهم بخشیده
سلام منم پریودیم نامنظم بود گرفتم رازیانه خوردم پریود بشم اما نشدم و تست گرفتم مثبت شد
ما ۱۱ماه منتظر بودیم .درست وقتی که کاملا نا امید بودم ۵روز پریودیم دیر شده بود بدون اینکه ب کسی بگم رفتم آزمایش و پسرو شوهرمو سوپزایز کردم🤗💋
عمرش به دنیا نبود رفت😔😔😔😢
با بی بی چک ساعت سه شب
تا صبح از شوک خوابمون نبرد با اینکه منتظر بودیم
الانم یه پسر جینگولی دارم
نه روز عقب افتاد میدونستم باردارم آزمایش خون دادم مثبت بود قبلش نزدیک ۱۰بار تست زدم منفی بود ولی یه حسی بم میگفت حامله ای خیلی لحظه خوبی بود وقتی دکتر بهم گفت مبارکه بارداری
پارسال برای عرفه میخواستم برم کربلا یه هفته قبل از سفرم تستم مثبت شد، ماه 4 ام اقدامم بود، با نی نی با هم رفتیم کربلا خیلی خاطره ی خوبی بود، خدایا شکرت.
ی خانمی میومد خونمون برا کار بهش گفتم پریود نشدم اعصابم خورده گفت شاید حامله ای اصلا فکر نکرده بودم ممکنه حامله باشم تست دادم مثبت بود چقدر خوب
دوسال بعد از عروسیمون میگذش ک پریودیم همش عقب میافتاد و چند بار تست زدم منفی بود کلی دارو گیاهی خوردم و آمپول پریودی زدم بعد رفتم شنو ببینم ک کیست ندارم فقط دستگاه رو شکمم گذاشت گف بارداری وای ک چقد تعجب کردم باورم نمیشد گف ۱۱ هفته و ۷ روز حتی صدای ضربان قلبش برام گذاشت اصلا باورم نمیشد ی حس عجیبی بود اون لحظه
قراربود تنهایی برم سفر قبلش بیبی چک زدم مثبت شد من و نینیم رفتیم بدون اینکه همسرم بدونه
۶سال بود میخواستیم وری به هر شرایطی خیلی بلا ها به سرمون اومد ۲بار سقط یه بار زایمان ناموفق.دیگه بریده بدم یه روز دلم انقدر پر بود فقط گریه کردم گفتم به همسرم تورو به هرکی میپرستی ببر منو مشهد گفت ببرم قول میدی دیگه گریه نکنی اه وناله نکی فک کن فقط خودمو خودت هستیم بیخیال بچه میشی گفتم اره گفت حاضر شو بریم یه دور بزنیم مشهدم میبرمت😊
تو ماشین بودیم واسیاد گفت یه لحظه وایسا گفت پیاده شو رفتیم بلیت گرفتیم برا مشهد گفت اولین پرواز اونم گعت فردا صب میرسید گفت اره بلیت گرفت فرداش رفتیم اصلا باورم نمیشد وقتی رفتم حرم انگار بغض چند سالم سر باز کرده بود فقط گریه میکردم به آقا گفتم ضامنم شو خیلی خستم خیلییی دامنمو سبز کن اونشب شب وفات امام جواد بود اونقدر گریه کردم قسمش دادم قربونش برم نزاشت دل شکسته برگردم وقتی برگشتم ۱ماه بعد فهمیدم باردارم.الان دخترم بغلم خوابیده خدایا شکرت🤲🤲یا امام رضا قربونت برم آقا بطلب دوباره بیایم این دفعه دخترمم بیارم پابوست.
منم چون دوست داشتم بارداربشم اقدام به بارداری کرده بودم رفتم تست زدم مثبت نبود ولی دوروز بعر تثت دادم ثبت بود انقد زوق کردم که نگو زنگ زدم به مامانم بعد به ابجیم بعد به شوهرم نگفتم فرداش با ابجیم رفتم ازامیشگاه ازامایش دادم مثبت بو گد ابجیم زنگ زد به شوهرم گفت ی خبر خوش گفت داری بابا میشی شوهرم زوق میکنه میگه ن بابا واقعن دارم بابا میشم بعدش شب اومد خونه ی جعبه شیرنینی ومرغ گرفت رفتم باغ ابجیم اونجا جاتون خالی کباب کردیم خیلی خوب بود دخترم دنیامه
من پریودم نامنظم بود سینه هام خیلی دردمیکردن رفتم دکتر نظم پریومو درست کنم گفت شاید بارداری یه بی بی چک بزن آزمایشم نوشت ولی من طاقت نیاوردم بی بی زدم دیدم بله دوتا خط قرمز خوش رنگ افتاد بعد به همسرم زنگ زدمو کلی خوشحالی دست وجیغ وهورا صبحشم ازمایش دادم دیدم بله حقیقت داره مادر شدنم الانم خداروشکر پسرم یکسال و۸روزش
بعداز4ماه اقدام سه روز پریودم عقب افتاد اون ماه برعکس همه ماه ها حسم بهم میگفت قراره این ماه خدابهم لطف کنه وتودلی بهم بده که با بیبی چک مثبت شد ورفتم ازمایش دادم که دیدم بععععلهههه یه تودلی ملوس دارم😍😍بهترین روز بود اونروز برامون که شبش باهمسری جشن گرفتیم وکلی گریه کردیم ازذوق.😂
دخترم ۳سال ونیمشه این نی نی رو خداخواست که داشته باشیم پریودان دقیق و به موقع بود دیدم روز موعد پریودم پریود نشدم تست زدم مثبت بود اون دو روز اول یه جور گنگ بود برام اصلا نمیخواستم خونه بمونم یه حالی بودم اما دوسش دارم
مرسی از اطلاعاتی که دادی
ولا من ک سابقه کیست دارم فکر میکردم ک بازم کیست دارم رفتم دکتر برام نوشت واسه سونوگرافی ولی چون هنوز کوچیک بود معلوم نبود دکترم گفت ی کیست کوچیک داری ک خودش رفع میشه بعد دوباره رفتم پیشش گفتم سرگیجه حالت استفراع دارم بازم واسم نوشت واسه سونوگرافی این دفعه نشون داد ک حامله هستم گفت ک تبریک میگم حامله هستی پنج ماهه خیلی خیلی خوشحال شدم اشک تو چشامم جمع شده بود واسه اولین بارم شنیدم ک دارم مادر میشم خدا صد هزار مرتبه شکر ک همچین دختر نازو خوشگل سالم وسالمت رو بهم داده خدا یا شکرت
بهتره بری یه ازمایش بدی گلم من اگه پنج روز دیر شه از میدم تست بی بی چکم قبول ندارم
بگم براتون ....من بعد یه سال اقدام و دیگه دراوج ناامیدی بودم .رفتم مسافرت خونه بابام. مامانم گریه کردم وفلان. گف بیا بریم دکتر .تو نوبت دکتر همه زنای حامله رو میدیدم گریم میگرف. رفتیم تو سونو کرد ازم .گف خانم شماکه بارداریییییی.وای چه لحظه ای
یه روز قبل اینکه بفهمم باردارم آزمون تکواندوداشتم واولین باربود پریودم عقب افتاده بود ۵روزهمشم میگفتم خداباهام کمک کرده ک آزمونموبدم بعدآزمون اومدم خونه بی حال بودم یه راست بالباس رفتم توحموم خونه بابام بعدناهاراومدم خونه همش به خودم میگفتم حتماچون ازصبح گشنه بودم بیحالم شبش به همسرم گفتم ماک یه بارازدستمون دررفته یه بی بی چک بگیر بعد ۸سال صبحش جنعه بود زدیم تستو گذاشتیم روکنسول آینه شمعدون بعد همسرم نگاه کرد گفت کارخودتوکردی مبارک 😄😄😄اولین بارخداخواست وگرفت بعد ۸سال 😍😍
صبح زود بلند شدم گفتم بزار یه تست بزنم چون ازموعودم یه دوروز گذشته بود تست که کذاشتم مثبت شد بعد عصرش رفتم ازمایش باز مثبت شد شکرخدا رو که نینی سالمی بهم داد
پریودم عقب افتاده بودجاریم زنگ زدگفت توحامله نشدی من شدم سرنمازم دلم شکست دعاکردم باردارباشم فرداش تست زدم مثبت شدخدادعامومستجاب کرد
من اینقدر شکمم درد میکرد و ناف درد داشتم شدید اخر سر همه بهم میگفتن نافت افتاده چند جا رفتم دست زدن گفتن اره نافت افتاده هی انگشت کردن چرخوندن بعد با سکه و روغن زیتون محکم شکمم رو میبستن ولی من خوب نشدم اصلا وقت پریودیمم نبود شک کنم اینقدر رفتم دکتر سرم و امپول زدم ولی اصلا فایده نداشت تا یکی به من گفت حامله نیستی گفتم نه تازه قرار ده روز دیگه پریود بشم گفت حالا یه بیبی چک بزن منم فردا صبحش تست زدم مثبت بود شوهرم خواب بود صداش کردم گفتم اینو نگاه گفت دروغ بابا من گفتم روش نوشته ۹۹ درصد درسته رفتم دکتر گفت باید واستی پریوددت عقب بیافته منم پنج روز از تاریخش واستادم فردای شب یلدا بود ازمایش خون دادم دیدم مثبته هیچی وقتی به همه گفتم گفتن خدا بهت رحم کرد الان دختر خوشگلم رو پاهام خوابیده
ماه رمضون بود سحر بیدار شدم سحری بخوریم بی بی چکم مثبت شد باورم نمیشد ذوق مرگ شدیم با همسرم 😁😄
منکه چون به روش میکرو باردار شدم میدونستم شاید باردار باشم .وقتی رفتم جواب آزمایشگاه رو گرفتم کلی گریه کردم همه بیرون بهم نگاه میکردن وقتی اومدم تو ماشین به شوهرم گفتم اشک تو چشماش جمع شد و بعد به گریه های من میخندید
خیلی حس قشنگی بود شیرینی خریدم و رفتیم خونه مادرم و مادرشوهر اونام کلی اول گریه کردن و خوشحال شدن
۱۲ روز از ماهانم گذشته بود فهمیدم حاملم انقده گریه کردم از خوشحالی
همسر من اصلا راضی نبود بچه دار بشیم و من بهش گفتم حالا بیا انجام بدیم اصلا خیلی ها تا مدتها بعد از پیشگیری طولانی بچه دار نمیشن،اینجوری گولش زدم و من از دوماه قبل شروع ی خوردن فولیک اسید کرده بودم و تقریباً اطمینان داشتم ک آماده م،ی روز بعد از دومین ماه اقدام پریود نشده بودم ،بعد گفتم نه شاید تست بزنم منفی بشه، گذاشتم پنج شش روز گذشت خواهرم گفت تا همسر جان نیومده برو تست بگیر و خلاصه تا تست کردم دوتاش باهم رنگی شد و نگو بتام بالا بوده و منو میگی نمیدونم چرا آنقدر اشک ریختم و این خبر رو با خوشحالی به خواهرم و همه دادم اما همسرم باور نکرد تا اینکه رفتم آزمایش دادم،خیلی خوشحال نیود،اما الان روزی نیست ک خدا رو یه خاطر دختر کوچولومون شاکر نباشه و میتونم بگم براش میمیره واقعا،من ک نگو دیگه هلاکشم
بعد از ۱۸ سال نازایی و چندمین بار ای وی اف ناموفق ناامید شدن از بهزیستی برای سرپرستی ی نوزاد شب عید غدیر خم معجزه خدا رو به چشم دیدم . با ی خواب عجیب ناامیدانه بی بی چک زدم مثبت شد دیگه حزییات رو شرح نمیدونم چون باورکردنی نبود . دخترم بهار ۲۲ فروردین تولد حضرت رقیه سه هفته زودتر بدنیا اومد . حالا قشنگ ترین دختر دنیا تو بغلمه دارم براش لالایی میگم بعد از خواب بالای سرش شده چند فراز برای سلامتیش جوشن کبیر می خونم اخه منو باباش هنوز باورش نکردیم
یک ماه بعداز عروسیمون باردار شدم که وقتی خودم فهمیدم خیلی ناراحت شدم اما الان ی تار موی پسرمو با کل دنیاااااا عوض نمیکنم.
نزدیک پریودیم بود و منتظر بودم پریود بشم همش افت فشار داشتم و حالم بد بود که میگفتم بخاطر اینه که میخوام پریود بشم ولی هرچی منتظر شدم از پریودی خبری نبود بی بی چک زدم مثبت شد یک هفته گریه میکردم چون اصلا آمادگیشو نداشتم و انتظارشو نداشتم باردار باشم ولی قسمت بود مامان نی نی بشم الانم هنوز دختر کوچولوم نیومده مهر میاد و همچنان من هنوز استرس دارم که آیا میتونم هم ی مادر باشم هم ی خانم شاغل بنظرم که خیلی سخته انشاالله خدا کمکم کنه و توانشو به خودمو دخترم که مهر ماه قرار بیاد بده
یه بار سقط داشتم بعدش ک سه ماه بعد دوباره اقدام کردیم مثبت شد چون منتظر بودیم کلی خوشحال شدیم الان دخترم 4 ماهشه دنیای منه😍
دو ماه قبل بارداریم بخاطر کیستم تحت کنترل بودم و شوهرمم بایدعمل واریکوسل میرف، دکترگف امکان نداره فعلا باردارشی، دو ماهم نشد بیبی چکم مثبت شد❤️❤️❤️❤️خداروهزاران بارشکر❤️❤️❤️❤️
دو ساعت پریودیم عقب افتاد بی بی چک زدم دیدم مثبت شد
من اول برج دو اومدم خونه خودم تقریبا دوماه بعدش پریودیم عقب افتاد تست زدم مثبت شد خیلی ناراحت شدم هم خـودم هم همسرم خیلی گریه کردم ی مدت ب کسی نگفتیم قصد داشتیم بندازیمش ک بداز ی مدت دیگه خودم باهمسرم صحبت کردم راضیش کردم ک نگهش داریم و بعدش ب همه گفتیم😍
من وقتی که میرفتم کلاس شنابعدازچهارجلسه فهمیدم حامله هستم
زمان پریودم یه لک دیدم و باز فکر کردم باردار نشدم،ولی دیدم پریود هم نشدم😂 بیبی چک زدم یه خط کمرنگ و پرنگ دیدم و از ذوق داشتم میمردم،چند روز بعدشم رفتم آرمایش دادم و مثبت بود یعنی خوشبخت ترین بودم اون لحظات و هنوزم هستم که خدا یه فرشته بهمون داد
سلام ما یک ماه بود که اقدام کرده بودیم حالم خیلی بد بود و سینه هام هم خیلی درد میکرد ولی سر روز پریودم لک دیدم گفتم باردار نیستم که ولی خونریزی مثل پریودی نبود دو هفته صبر کردم آزمایش دادم مثبت شد خیلی خوشحال بودم و نگران چون قبلش یه سقط داشتم می ترسیدم ولی الان خداروشکر سالم و خیلی هم شیطون
من تو ماه چهارم اقدامم
وقتی دیدم یک هفته عقب انداختم بی بی چک زدم ماه قبلشم زدا بودم این دومین چکم بود
یک هفته ای ام میشد از تکرر ادرار خسته شده بودم
شک کرده بودم ممکنه باردار باشم
وقتی دیدم مثبت شد باورم نمیشد با گریه و استرس تو روز بارونی رفتم برای آزمایش دکتر ماما بخاطر کرونا نزاشت و گفت الان بارداری و برو
منم کل راه خونه رو پشت فرمون گریه میکردم
بارونم شدید میزد
اصلا روز فوق العاده ای بود
نه که عاشق بارونممم😄😄
چون میخاستم همسرم سورپرایز شه بهش نگفتم تا فرداش که غروب نیمه شعبان بود بهش گفتم و اونم کلی خوشحال شد و اشک ریخت
دیگ ما هم اسمش و میخایم بزاریم مهدیار🧡
من از بیرون اومدم یهو تهوع گرفتم .فرداش تست زدم مثبتتتتتتت
من یک هفته از پریودیم گذشته بود
چند روز قبلش بی بی چک خریده بودم چچون ۴ ماه بود تو اقدام بودم این دومین بی بی چک بود همین که دیدم مثبت شد رفتم آزمایشگه همسرمم محل کارش بود
وقتی رفتم دکتر ماما گفت همون درسته نیازی به آزمایش نیست هر چی اصرار کردم نزاشت آزمایش بدم
منم با گریه از روی خوشحالی
کل راه رو پشت فرمون گریه میکردم بارونم میزد واقعا روز قشنگی بود یک روز قبل نیمه شعبان بود
میخاستم همسرم رو سورپرایز کنم واسه همین غروب فرداش ینی غروب نیمه شعبان بهش گفتم اونم اشکش در اومد اسمشم میزاریم مهدیار🧡
من 8سال بود بچه دار نمیشدم
دیگه بیخیال دکتر رفتن شدم و از ائمه کمک خواستم
هرسال و هر روضه ای که گهواره ی حضرت علی اصغر بود میرفتم و برا آقا لالایی میخوندم و حاجت میخواستم
تا اینکه بهمن ماه خواب دیدم که آقا اومدن بغلم و یه خانومی گفتن علی اصغره براش لالایی بخون😢
منم خوندم و بعدش خانومه گفت بارداری😢
از خواب پاشدم و بعد از چند روز بی بی چک زدم و خداروشکر معجزه شد و من مادرشدم😍
نمیدونین که چه حالی بودیم و تا بریم آزمایش بدم بی بی چکو همش نگاه میکردم و خداروشکر الان 8ماهمه و پسرم آبان ماه بغلمه
این حس خوب و ناب رو برای تمام چشم انتظارا آرزومندم
چقد نظرات جالبن
من بی بی زدم اول یه خط بود با ناراحتی خوابیدم
پا شدم دیدم شوهرم خوشحاله فهمیدم بعد من خط دوم مثبت شد
الان عاشق ❤دخترمم
سه ماه اقدام کردیم نشد بخاطر مسایل کاریم گفتیم ک یکم عقب بندازیم ک همون ماه فهمیدم باردارم🙃
من تا یه روز گذشت و پریود نشدم فهمیدم گند زدم هرچند اورژانسی خورده بودم تست زدم مثبت شد همونجا زدم تو سر خودم خخخخخخ آخه ۸ ماه بعد ازدواج بود دوست داشتم چند سال بعد بچه بیارم... ولی الان هر ثانیه خداروشکر میکنم که فرزندی سالم و عششششقی ناز بهم داده ولی با نفهمی هام اونو نمیخاستم... هر چند دوماهگی به بعد عاشقش شدم و منتظر تکوناش بودم😍 واسه همه ارزوشو دارم 🙏🏻
من۲ماه بارداربودم نمیدونستم روزه هامومیگرفتم ورزش میکردم چونه ام جوش زده بودچون هرجوشی علامت داره رفتم دکترتوحین بارداریم کیست هم داشتم ک ب مرورزمان آب شد
سلام من همیشه عقب جلو مینداختم یا دیر پریود میشدم..
بعد نزدیک پریودیم بود که دیگه پریود نشدم صبح ها حالت تهوع داشتم و سرگیجه.. بعد از سه روز که از پریودیم گذشت تست زدم باردار مشکوک بود. بعد از یه هفته تست زدم مثبت شد.. باورم نمیشد چون بعد یه سال باردار شدم اصلآ باورم نمیشد تا اینکه آزمایش دادم و تو بیمارستان نشستم تا وقتی که جوابم آماده شد وقتی بهم گفتن مبارک باشه مثبته منم همیجور وایسادم نگاه میکردم بهم گفتن خانم مبارک باشه باردارین.. بعد شوهرم کنارم بود زنگ زد همه جا رو پرکرد که باردارم 😂😂😂
من ۹.ماه بعد از ازدواجم باردار شدم تخمدونام ضعیف بود امیدی نداشتم به این زودیا حامله شم تست زدم بعداز یه ساعت برگشتم.نگاه تست کردم دیدم مثبت وای چقد من و شوهرم گریه کردیم
چند روز بود ورم کرده بودم شوهرم گفت بارداری. یه شب حالم بد شد صبح بی بی چک مثبت شد
یه روز صبح اقام گفت چقد بی حالی اینا قبلش توی خونه بی بی چک گرفته بود گفت انجامش بده گفتم ن بابا هیچی نیست الانم انجام بدم من میدونم منفی هسته خلاصه با اعتماد کامل که باردار نیستم انجام دادم دیدم بعد چند دقیقه مثبت شد سریع داد زدم گفتم اینکه مثبت شد کلی منو اقام خوشحال شدیم
من بعد ۲سال انتظار پریودیم چند ماه هی عقب میافتاد ماه های که عقب انداختم چندبار بی بی چک زدم هی منفی بود و منم ناامید شدم تا ۲۵ شهریور یکی بهم گفت بچت دختره گفتم من حامله نیستم گفت چرا حامله ای و بچت دختره منم ۱۲ روز بود عقب انداخته بودم حالت تهوع و سردرد و بی اشتهایی شدید داشتم ی ۲۶شهریور بی بی زدم و مثبت بود باور نکردم حالم بد شد زنگ زدم به شوهرم اومد منو برد دکتر ازمایش واسم نوشت صبح آزمایشو دادم بعد فراموش کردم شب شوهرم اومد خونه یه جفت جوراب بچگونه باهاش بود و جواب آزمایش من.
خیییییییییییلی گریه کردم خدا امیدمو زنده کرد و جالب اینه شب تولد شوهرم بود وقتی فهمیدیم حاملم
ما بچه نمیخواستیم شاغل بودم و کلی مشغله داشتم یبار از دستمون در رفت شوهرم گفت قرص بخور گفتم 10 ساله جلوگیری دارم محاله حامله بشم. بسلامتی ماه بعد در کمال ناباوری باردار بودم و تستم مثبت بود شوهرم تا دو روز باهام حرف نمیزد از بس ناراحت بود میگفت یدونه بجه بس بود ولی الان دخترم زندگیشه میمیره براش
بیایین جواب بدین مردیم ازکنجکاوی😀
من بچه اولمو فکر میکردم معده درد دارم بعد 1 ماه از پریودیم که گذشته بود تست زدم یکی کمرنگ بود بعد رفتم ازمایش فهمیدم که باردارم کلی ناراحت شدم ولی الان دیگه نه
بچه دوممو که فهمیدم همه میگفتند سقطش کنم ولی خودم دلم نمیخواست نکردم
من یکسال اقدام کردم نشد رفتم دکتر کلی ازمایشو سونو دادم سالم بودم دکتر گفت شوهرتم باید ازمایش بده شوهرم گفت نه ول کن نرفت.بیخیال شدیم سال بعدش یه هفته عقب انداختم گفتم عادیه ولی یه بی بی چک زدم دیدم مثبته از بس منفی شده بود تو اون مدت باورم نمیشد چند تا بازم زدم مثبت شد فرداش رفتم ازمایش دادم دیدم درسته یعنی انقد گریه کردم
هنوزم موندم چجور حامله شدم😐
منم س سقط داشتم برج چهار پارسال بعد سه ماه جلوگیری ول کردم ولی میترسیدم ک شاید نامله بشم یا نشم اولش سه تا تست گرفتم و دوتا خط کم رنگ بود إزمایش و سنو دادم ک فهمیدم شش هفته حاملم الانم حلمایی مامان بغلمه
بعد دوسال اقدام نذر ابوالفضل کردم هدیه تولدمو بهم داد...ولی کیک زیاد خوردم دیابتی شدم ...هم از هدیه ام خوشحال بودم و هم ناراحت چون دکترم گفت تو سه ماه اول ممکنه بخاطر قند قلبش تشکیل نشه و اینکه لکه بینی داشتم فک میکردم سقط شده
من اقدام کرده بودم برا بارداری ک دو هفته بعدش آبله مرغون گرفتم،همش خدا خدا میکردم حامله نشده باشم چون آبله مرغون خیلی خطر داره برا جنین،ولی با این حال حامله شده بودم و خدارو هزار مرتبه شکر بچه ام هیچیش نشد و صحیح و سالم ب دنیا اومد
سلام شاید باورتون نشه ولی وقتی من فهمیدم دخترم 15هفته و5روز بود
خدا بهمون بعد۳سال وخورده ای گل پسرمون روبهمون داد زمانیک حتی فکرشو نمیکردم تست زدم و دیوم ک خداروهزازان هزاران بارشکرباردارم و بعدش سریع نمازونمازشکرم خوندم ان شاءالله همه این لحظه زیباروتجربه کنن و خدا نگهدارهمه بچه هاوبچه های ماباشه ان شاءالله
ماه سوم اقدام دیگه بعد دو ماه اصلا نرفتم دنبال بیبی چک زدن،پریود هم نشدم اما چون لک لانه گزینی رو دیده بودم ، فکر کردم همون پریوده و به خاطر هورمونا اینجوری شدم ،تا بعد تعطیلات عید رفتیم سیزده بدر و اونجا پسر برادر شوهرم که ۴سالشه بهم گفت زن عمو تو نینی داری ،تو پارکینگتونه ،اون روز به حرفاش خندیدیم ،فردا به شوهرم گفتم یه بیبی چک بزنم ،زدم دیدم مثبت شد ،عصرش رفتم آزمایش خون دادم جوابشو ۱ساعت بعد گرفتم گفت ۵هفته حامله ام
من بعد از یک بارداری خارج از رحم که خیلی اذیت شدم بعد تقریبا شش ماه که دکتر گفت بیا برای عکس رنگی و... فهمیدم دختر نازمو حامله ام با بی بی چک فهمیدم تا جواب آزمایشم بیاد خیلی می ترسیدم مثل بار قبل نباشه
اخرماه محرم بود رفتم تست گرفتم پنجاه بار فقط رفتم نگاهش کردم باورم نمیشد باردارم چون بعد سیزده سال خدا بهم داده بود
دوماه بعدعروسیمون حامله شدم ازوقت پریودم گذاشته بود رفتم بهداشت نوشت سونی تاببینه ساک حاملگی تشکیل شده یانه منم رفتم سونی گفت کیست داری منم شک کردم گفتم آخه من پریودم منظم بود رفتم پیش متخصص زنان اون نوشت بازم سونی رفتم یه سونی دیگه اون گفت ساک حاملگی تشکیل شده وسه هفنه ای باردارم خوشال شدم گفتم دارم مامان میشم درست خودم نمیخواستم شوهرم میخواست اما دیگه حامله شدم همون ماه های اول بود خواب دیدم پسردارشدیم به شوهرم گفتم گفت مادختردارمیشیم هفته ۱۶بودم دکتر نوشت برا تعیین جنسیت من بازتوخواب دیدم پسره بازبه شوهرم گفتم باورنکرد خلاصه رفتیم سونی گفت بچتون پسره شوهرم دپرس شده بود امامیگفت چه فرقی داره سالم باشه خلاصه الان پسرم ۱۸ماهشه خداروشکرمیکنم که سالم وتندرست هستش
ماه اول اقدام نشد بعدکلی ناراحت شدم بعدماه دوم رفته بودم تشیع سردارسلیمانی شب تومسجدخوابیدیم انقدگرسنم میشدک نگوکلی اشوحلواخوردم اصلاسیری نداشتم بعد فرداش توجمعیت یهوهول دادن ترسیدم وجیغ زدم زیردلم خیلی دردگرفت بعدچندروزفهمیدم حامله بودم دلم ب حال بچم سوخت ک اذیتش کردم😔
من بعد ۸ سال حامله شدم حالم بد بود یه روز بیشتر دیر نکرده بود بعد گفتم تست بدم دیدم مثبت نشد شب تست دادم دوباره مثبت شدباز باورم نشد دوباره تست دادم بازم مثبت شد بازم گفتم برم ازمایش خون تاشب که ازمایش دادام مثبت بود دیگه باورم شد خیلی ذوق کرده ام خدارو شکر کرده ام که مامان یه پسر شیطون و خشکل شدم
بعد دیدن بی بی چک بخاطر مشکلات زناشوییم کلی گریه کردم سره نماز. و ب دوستم خبر دادم بعد یک هفته ک خودم کنار اومدم باهاش ب همسرم گفتم و اون ب یسری دلایل اصلا ذوق نکرد اما الان عاشقشیم گوگولیمونه💋
ما یک بار به قصد بارداری نزدیکی داشتیم و من از همون موقع قشنگ حس کردم که باردار شدم و ۱۰ روز بعدش برای اطمینان بیبی زدم و مثبت شد.
من چند سال بود اقدام میکردم چند بار تست زدم مثبت شد ولی جرات نکردم بهش اعتماد کنم و به شوهرم بگم رفتم آزمایش خون دادم شوهرم جواب رو گرفت تو خیابون میرقصید و میومد یه روز تمام خودم و مامانم و خواهرشوهرام از خوشحالی گریه میکردیم
من ک اصلا دلم نمیخواست بچه دار بشیم شوهرمم نازایی داشت ۷ماهی میشد جلوگیریرو قطع کرده بودیم ولی خدا خواست این بچرو به ما داد شوهرم تهران بود و من شهرستان وقتی بهش گفتم برای شب امد پیشم و خیلی خوشحال بود
بی بی چک
من بعدازپنج سال انتظار وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوشحال شدم وخداراشکرکردم چون خیلی منتظرم این لحظه بودم
منم بعد ۹ سال انتظار باردار شدم وقتی ۳ ماهم بود فهمیدم .چ مامان باهوشی 🤦♀️
باید اول شهریور پریود میشدم.دو روز که عقب افتاد تست زدم و مثبت شد.اصلا فکرشم نمیکردم که باردار باشم چون قرص اورژانسی خورده بودم.وقتی خواست خدا به چیزی باشه چیزی نمیتونه جلودارش باشه
ما یبار اقدام کردیم ولی اصلا فکرشم نمیکردم باردار بشم چون پریودیم نامرتب بود. بعد یبار تو جمع دوستام گفتم ۳۴ روزه پریود نمیشم مُردم. اونا هم به شوخی گفتن شاید حامله ای. یدفه به خودم اومدم گفتم یعنی ممکنه؟؟ اومدم خونه بی بی چک زدم دیدم بلللله
تو ماه رمضون اصلا فکرشم نمیکردم 🤪
دو هفته بود كه پريودم عقب افتاده بود، 😩ميخواستم موهامم دكلره كنم منتظر بودم پريود بشم تمومشه برم ارايشگاه 👱🏻♀️، ولى خبرى نبود يه بار چك كردم منفى بود موهامو دكلره كردم 👱🏽♀️يه هفته ام گذشت باز خبرى نشد، 🤪چون معمولا چند روز عقب ميوفتاد و هر ماه بى بى چك استفاده ميكردم، اين بار همسرم لج كرد نخريد بى بى چك و گفته بود حق ندارى تو هم بخرى🤣، منم عليرغم اينكه ميدونستم چقدر بچه دوست داره ، حس كردم شايد نميخواد بچه 😒جرات نداشتم تنهايى چك كنم. اخر دل به دريا زدم و خريدم اومدم خونه چك كنم همسرم بيدار شد يه دعواى بد كرديم 😡بعد من چك كردم مثبت بود. با گريه از سرويس در اومدم ، همسرم صورتم رو ديد همه چى رو فهميد. اون روز قشنگ ترين روز زندگيمون بود.❤️
تولد بچه داداشم بود شام چندنوع غذا بود منم شکمم صابون زده بودم کلی بخورم ولی وقتی غذا ها رو دیدم زد زیر دلم میخاسم بیارم بالا. هیچیش نتونسم بخورم😣
همون شب بی بی چک زدم مثبت بود
من ۳سال تواقدام بودیم انقدر بی بی چک گرفتم تست زدم همش منفی میشد دیگه امیدنداشتم وناراحت بودم حتی دکتر هم رفتیم برام آزمایش نوشت ولی چون هزینش بالابود نتونستم ازمایش بدم دیگ کارم شده بود نذرو نیاز دعا اخه سنمم کمه همیشه پریودیم نامنظم بود عقب مینداختم ی بار ۵روز عقب انداخته بودم بازم دلهره داشتم میدونستم حامله نیستم ولی جاریم اومدخونمون گفت میره داروخونه منم ک ازهمه جاناامید گفتم این بارم تست میزنم بااینکه میدونم منفی میشه جاریم برام بی بی چک خرید شب رفتم تست کردم خیلی عادی نگاهم نکردم واقعا دیگه خسته شدم بودم دلگیروقتی نگام بهش افتاد درکمال ناباوری دیدم مثبته وااااای بهترین لحظه ای که داشتم انقدر گریه کردم سجده شکر به جااوردم ازخداخواستم هرکی نداره بهش بده زنگ زدم شوهرم بیادازسرکار تواون نیم ساعتی ک میخواست بیاد برای من ۱سال طول کشید قلبم تندمیزد حس عجیبی داشتم شوهرم ک اومد باورنمیکرد اصلا شوکه شده بودیم الانم ۲۴هفتمه ازخدا میخوام دخترگلم سالم وسلامت بغل کنم ازخدا میخوام هرکی نداره بهش بده
من پسر میخاستم و قبلش اقدامات لازم رو انجام دادم و با بار اول حامله شدم وقتی تست مثبت شده بود ترسیده بودم شوهرم هرچی میپرسید چی شد میگفتم منفی شده از حالم فهمیده بود ک دارم دروغ میگم میخندید اخر وقتی گفت من ک میدونم مثبت شده تا دوساعت گریه میکردم از این ک تو دلم یکی دیگه بود ترسیده بودم نمیدونسم چم شده اونم میخندید میگف چته اخه ترس ک نداره 😂 خداروشکر الان یه پسر دارم و داره بازی میکنه
همیشه پروییدم بی نظم بود وبا جلوگیری طبیعی باردار شدم!خواست خدا بوده و راضی ام به رضاش🙏🏻
یک ماه بعد ازدواجم باردار شدم..تو همون یک ماه کیت زدم و زودتر موفق شدم چون عاشق بچه بودیم😍
ده روز از رمضان امسال روروزه بودم دیدم ک پریم عقب افتاده ولی چون نامنظم بودم فکرشو نمیکردم باردار باشم خلاصه درست وقت اذان مغرب دیدم لکه قهوه ای اومد وگفتم پری شرو شد و روزمو باطل کردم
صبحش دیدم دیگه لکه قطع شد و ب سرم زد بیبی بزنم که دیدم خیلی زود روشن شد و ندونستم از دسشویی چجوری بیام بیرون😂😂😂شماره همسرمم یادم رفت ی لحظه.ب سختی بهش زنگ زدم و خبردادم ک گف زود حاضر شو بریم آزمایش ک دیدیم بتا بالای هزاره گفتن احتمالا دوقلو هس که این احتمال ب یقین تبدیل شد و الان شش ماهه دوقلو ی پسر و ی دختر باردارم خداروشکر واقعااااا خدا ب همه منتظرا نی نی بده ان شااالله
من بعد از 7سال انتظار در کمال ناباوری اول صبح تست زدم مثبت شد نفهمیدم چجور با گریه خودمو رسوندم بهداشت گفتن مثبته ولی من باور نکردم و رفتم آزمایش دادم الان خداراشکر یه دختر ناز دارم که با دنیا عوضش نمیکنم
بچه ها توروخدا يكى جواب بده نگرانم هفته ٦هستم عفونتم دارم الان يكم ترشح قهوه اى ديدم و يه لخته كوچيك اندازه سر سوزن خون ديدم نگران شدم بخاطر چيه؟؟
نه ماه بعد از ازدواجمون، توی مسافرت بودم که خیلی بد حال بودم، شبی که از مسافرت رسیدم شیفت شب بودم، بینهایت خسته و بیحال شدم، صبحش بیبی تست زدم مثبت بود، کلی گریه خوشحالی کردم
۱هفته عقب زده بودم.فکر میکردم ماله قرصایه خشک کنه .قبل عید بود خونه تکونی ام حسابی کرده بودم .بعد بی بی زدم دیدم مثبته .
روز عروسیم توو اتلیه حالت تهوع داشتم فرداش با بیبی چک تست کردم و دیدم بلهههه😄😄😄
1سالی بود که جلوگیری نداشتیم. چون همسرم مشکل داشت. دارو و امپول هم مصرف میکرد. اما یه روز خسته شد از مصرف امپول هاش و گفت دیگه ادامه نمیدم. 3ماه بود که دارو مصرف نکرده بود و فکرشو نمیکردم باردار بشم. 10 روز از پریود نشدنم گذشته بود. ماه های قبل هم 4 یا 5 روز رد میشد از وقتش. بی بی چک میزدم منفی بود. اون ماه هم گفتم حتما عقب افتاده و دیگه بی بی چک نزدم. ولی دوستم اصرار کرد بعد از 10 روز عقب موندن پریودی بی بی چک زدم. مثبت شد. اون شب تا صبح با شوهرم نخوابیدیم که بریم ازمایشگاه😍.
سلام هفته بیست ونهم هستم ازمایش دیابتم لب مرز بود دکتر م گفتن باید سه هفته دیگه تکرار بشه خیلی نگرانم اگه سه هفته دیگه دیابتم بالا باشه باید انسولین استفاده کنم؟؟
با برنامه ریزی پیش رفتیم و ماه دوم اقدام بعد از اومدن از کربلا باردار شدم امام حسین بهم داد این هدیه زیبارو
من ماه ۷ اقدام بودم کلا حس عجیبی داشتم دو روز که پریودم عقب افتاد ۴ صبح بی بی چک زدم مثبت شد 😍😍 کلی گریه کردم بعدم ساعت ۱۲ شوهرمو سورپرایز کردم
تو دعوا با خانواده همسر فهمیدم 😊خیلی دلم میخواس سوپرایزش کنم شوهرمو ک نشد
اولین ماه اقدامم بود فکرشو نمیکردم ولی یه حسی میگفت ک باردارم صبح تست زدم دیدم مثبته به شوهرم گفتم یکی دیگه بخر بیار که بازم مثبت بود رفتیم ازمایش دادم ک بتام۱۰۰۰ بود😍😍 چقد گریه کردم اونروز🤣
الانم وروجکم ۵ماهشه روپام داره میخوابه😍
فشارم افتاد تا برسم خونه تقریبا بی حال شدم شک کردم بی بی چک امتحان کردم فهمیدم مامااان شدم
من از حالت تهوع هام فهمیدم و چون تازه عروسی کرده بودم خیلی ناراحت شدم و چند ماه گریه میکردم
رفتم ازمایش دادم البته قبلش هم خواب دیده بودم
من همیشه پریودیم عقب میوفتاد هرماه هم تست میزدم میدیدم نه خبری از حاملکی نیست اون ماه هم عقب افتاد هی به شوهرم میوفتم تست بزنم میکفت نه هرماه میزنی تا یه روز که شوهرم سرکاربود منم رفتم زدم تست مثبت در اومد اولش باورم نشد بعد همینجور هم به تست نکاه میکردم میکفتم اشتباه نشده باشه بعد جند دقیقه دیدم نه کاملا درسته😁همون موقع یه عکسی گرفتم ازش که بمونه یادکاری همون موقع زنک زدم شوهرم اونم اولش باورش نشد بعددیدم اومد خونه کفتم چرا زود اومدی گفت ازخوشحالی نتونستم بشینم سرکار
من اصلا یک سال پرید نمیشدم خیلی حالم بد بود گفتن غده توده تو شکمت در امده خیلی ترسیدم تعطلات بود من رفتم بیمارستان نفهمیدن امدم خونه مامانم گف قبل دارو اول تست بزن خدارو هزارمرتبه برای هدیه که بهم داد همه میگفتن من بچه دار نمیشم
من فکرشو نمیکردم بعد حالم بد میشد سرگیجه شدید داشتم رفتم دکتر گفت عفونت گوش داری زده ب مغزت خیلی ترسیدم دارو مصرف میکردم دیدم پریودم عقب افتاده بعد تست دادم دیدم مثبت خیلی خوشحال شدم بعد استرس داشتم دارو مصرف میکردم مشکلی پیش نیاد
من زیز دلم درد میکرد اما پریود نمیشدم،تست زدم اما منفی بود و انداختم دور،همسرم گفت اینجا نوشته باید ده دیقه صبر کنی،رفت برداشت نگاه کرد بهم خبر داد که حاملم😆بهترین خبر زندگیم بود
من تنبلی تخمدان داشتم دکتر بهم دارو داد برای تقویت تخمدان و نظم پریودم من قصد بارداری نداشتم چون پسرم ۴سالش بود واز طرفی هم دکتر بهم گفت امکان بارداریت صفره برای همین بهم گفت پیشگیری نکن چون حالا حالا ها باردارنمیشی منم همون ماه اول پیشگیری نکردم ۱۰ روز از پریود گذشت تست زدم مثبت خیلی گریه کردم آخه شوهرم گفت بچه تا۱۰ دیگه نه ترسیدم به خودم گفتم چقد احمق به حرف یه دکتر خودمو بدبخت کردم
شوهر که فهمید برعکس یعالمه خوشحال شد وبغلم کرد وخیلی شکر گذارم بخاطر وجود آدرین جونم
نه عزیزم چیزی نگفتن، باهام شوخی میکردن فقط
تهوع داشتم صبح ها بی بی چک زدم دیدم باردارم😍😍بعد ازمایش دادم😍
نه گلم خیلی همون ثانیه اول شوکه شدن میگفتن شما تحصیلکرده هستین ولی بعدش کاملاً طبیعی و همراهیمون کردن
ما بعد ده سال بچه دار شدیم
سر اولی خارج از رحم بود مجبور شدم سزارین بشم چون جای بدی بود ،شش ماه بعد رفتم آزمایش گفتن که لوله هام بسته است باید جراحی بشم که دکتر بهم وقت داد و من رفتم لاپاروسکوپی شدم اومدم بعد از ۲۵روز باید پریود میشدم که نشدم از زمان عمل تا روزی که فهمیدم حامله هستم هیچ نزدیکی نداشتم ،آزمایش دادم و فهمیدم شش هفته حامله ام و دکتر من اصلا در حین عمل متوجه نشده بود
میخواستم برم دندون پزشکی پرسیدن باردار که نیستین گفتم نه دیگه گفت برین دوساعت دیگه بیاین نوبتتونه .... ما رفتیم دوساعت دیگه برگشتیم گفتن دکتر رفته فردا عصر بیاین ... دیگ آقام اصرار کرد بیا ی بی بی چک بده ی موقع باردار نباشی عوارض داشته باشی دندون پزشکی بری .... ورفتیم تست دادم و بعععععععلههه دیدیم مثبت شد
اره
اره برداشتیم الان پنج انگشته شده😍
بدون هیچ مشکلی بچه دارنمیشدم بعد۵سال انتظار دیدم پریودم عقب افتاده گفتم حتمامریضی چیزی گرفتم چون سابقه نداشت تااینکه۴روزگذشت میترسیدم بیبی بزارم، اولای ماه رمضون بود که شب تاصبح بیداربودم موقع خواب بالاخره بیبی گذاشتم اما فقط۱خط بود کلی گریه کردم رفتم خوابیدم خواب بابای خدابیامرزمو دیدم که گف پاشوادامه بده، غروب که بیدارشدم رفتم دسشویی چشمم افتاد بیبی چک قبلی بازکردم دیدم ۲تاخط شده سریع رفتم یه بیبی دیگه آوردم زدم و دیدم بله۲تاخط آقاموصداکردم و ازخوشحالی فقط توبغل هم گریه کردیم
دوماه بود اقدام کرده بودیم علائم داشتم قبل پریودیم بی بی زدم منفی میزد برای بار دوم 7 روز از پریودیم گذشته بود بی بی زدم یه خط خیلی کمرنگ افتاد رفتم ازمایش دادم 🌺😎مثبت بود🤰🏻✨
پیام من پس کجا رفت؟
من که آی وی اف کردم کلی روز شماری کردم تا اون روز که برم آزمایش بدم خدارو شکر بعد سه با مثبت شد شوهرم جواب و گرفت و از ذوق نمی دونستم باید چکار کنم
من
منتقریبا از همون اوایل فهمیدم باردارم قبل از این که آزمایش بدم یا بیبی چک تازه یه هفته بعد از این که احساس کردمباردارم آزمایش خون دادم ولی منفی بود چون زود آزمایش داده بودم یه ۱۰ روز بعد یه بیبی چک گرفتم مثبت بود
من پارسال عید نوروز بود
رفتیم مهمونی تو راه یاد سینمایی دعوت افتادم که خانم خیراندیش صورتشو میمالید به برف.تو ماشین حالم بد بود و مطمئن نبودم از چیه.بااینکه هواسرد بود اما صورتمو به شیشه ماشین میچسپوندم ک خنک بشم.همش بیحال بودم و انرژی حرف زدن نداشتم.بعد تعطیلات که همش تو خونه دراز کش بودم بیبی چک گرفتم و فهمیدم حامله شدم....خدا میدونه چقد خوشحال شدم.ازخدا میخوام این حال خوب رو نصیب همه کنه😇😇💫💫💞💞
شوهر من اصلا خوش حال نشد
حدود یک سال و نیم اقدام میکردیم و باردار نمیشدم مشکلی هم نداشتیم هیچ کدوم،ماه قبل اینکه بفهمم باردارم با همسرم تصمیم گرفتیم به خاطر شرایط کرونا و شرایط اقتصادی فعلا یکسال از فکر بچه بیایم بیرون و بعد یک سال بریم دنبال علتش که چرا هنوز باردار نشدم ولی چون میدونستم باردار نمیشم جلوگیری هم نداشتیم😂ماه بعدش ماه رمضان سر تایم پریودم لک دیدم و تا چند روز ادامه داشت به هرکی هم میگفتم میگفتن به خاطر ماه رمضان بدنت ضعیف شده خون نمیاد،منم سر هشت روزم پاک شدم ولی دوباره روز ۱۱ لک دیدم و شک کردم به بارداری،بیبی چک گذاشتم دو خط شد ولی نوع دو خط شدنش را توی راهنمای بیبی چک خطا زده بود،ولی من دلم راضی نشد و ظهرش رفتم آزمایش دادم و خیلی ناباورانه مثبت بود😍😍😍
تکرر ادرار داشتم میخواستیم بدیم سفر بی بی چک زدم دیدم مثبت😍😍😍
اقدام داشتیم.. موعدم بود و من پریود نشدم..حالت هامم عوض شده بود. دیگه قبل بیبی چک و آزمایش مطمئن بودم باردارم..
من یک سال و نیم اقدام بودیم بعد هشت ماه که بار دار نشدم رفتم واسه درمان شوهرم واریکاسل داشت ای یو ای هم کردم جواب نداد بعد دوسه ماه دیگه ول کردم درمان و گفتم بزار برم دانشگاه حالا دیر نمیشه پول دستم بیاد ای وی اف میکنم بعد پنج ماه سال گرد ازدواجمون بود به هفته هم بود پری عقب افتاده بود ناامید بودم میگفتم تم حامله نیستم ولی بی بی چک گرفتیم روز سالگرد ازدواج که شب هم مهمون داشتیم بی بی زدم ظهرش مثبت شد اشک تو چشام جمع شد از خوشحالی داشتم دغ میکردم فرداش ازمایش خون دادم مثبت بود کلی مامانم بغلم کردو بوسم کرد و خوشحالی
سه سالی عروسی کرده بودم برام مهم نبود که بچه دار نمیشدم ولی خیلی بچه دوس داشتم. با خدا حرف زدم گفتم اصلا ناراحت نیستم هر وقت خودت دادی ولی سالم باشه. یه هفته بعد بیبی چک زدم بادارم شوهرم اصلا ذوق نکرد انگار هزار تا بچه داشته 😁 فقط گفت خدا رو شکر ان شا الله سالم باشه دوران بارداری سختی داشتم دوران بارداری هیچ کس درد های منو درک نکرد. یک سال اول زندگی بچم هم خیلی سخت گذشت هم برای اون هم برای من. متوجه شدم سنگ صفرا دارم.حالا میفهم چرا دوران بارداریم اینقد درد داشتم. کلا زهرمارم شد.الان فسقلم نزدیک دوسالشه خدا روشکر پیشمه و میخنده.این برام خیلی ارزش داره
روی دختر اولم بی بی میزدم ی خط خیلییییییی خیلیییییی کم رنگ بود رفتم آزمایش دادم جوابشو اول از پذیرش پرسید شوهرم اونم بهش گفت منفیه دیگ ن خودش نگا آزمایش کرد ن من از ناراحتی اومدیم خونه ایقد گریه میکردم تا خواهرم نگا ازمایش کرد دید مثبته😂😂
روی دختری دومم رفتم ای یو دیمو دراوردم اما به شوهرم نگفتم هفته ۷همینجوری رفتم بی بی چک خریدم زدم مثبت بود چون مطمن بودم فوری بعد دراوردن آی یو دی باردار میشم ولی فک نمیکردم سرعتش ایقد بالا باشه ولی به شوهرم نگفتم تا شوهرم رفت سر کار(یه شهر دیگ) بعدش رفتم آزمایش دادم مثبت بود فرداش ک شوهرم از سر کارش اومد بردمش رستوران و آزمایشو نشونش دادم😊 همش اسم و تاریخ آزمایشو نگاه میکرد باروش نمیشد باردارم آخه نمیدونست آی یو دی رو دراوردم😁
من ازمایشای قبل بارداری رو انجام دادم.پرولاکتینم بالابود.دکتر گف ب این زودی باردار نمیشی.دوباره ازمایش بده برا پرولاکتینت.پریودمم ۱۰ روزعقب افتاد.با کمال ناباوری بیبی چک زدم مثبت شد.اصلا باورم نمیشد
بارداری دومم هم تست زدم شب فک کردم منفیه فردا صبحش به اسرار دوستم دوباره تست زدم مثبت شد اون یکی رو هم نگاه کردم دیدم مثبت شده
من سه ماه بود ازدواج کرده بودم مادرشوهرم بهم گفت خواب دیدم تست بزن گفتم من قرص میخورم گفت حامله ای دزدکی شوهرم تست زدم روز تولد شوهرم فهمیدم باردارم و هدیه هم بهش بی بی چک دادم و هردو همو بغل کردیم و کلی اشک ریختیم
8 روز از موعدم گذشته بود از مسافرت برگشتیم مادرم گفت تست زدی گفتم نه میترسم مادرم مجبورم کرد تست بزنم شوهرم مشغول تعمیر کولر بود حسابی خوشحال شد
من پریودیم همیشه عقب جلو میشد اون برج باید ۲۵ میشدم نشدم،گفتم سیم دیگه حتما میشم نوار بهداشتیم حاضر آماده گذاشته بودم،دل کمردرد شدید،سینه هامم سنگ، شوهرم میگفت امشب میشی، نشدی فردا حتما میشی، با دوستم رفتم بیبی چک گرفتم، از ذوق دوستم به خونه نرسیدیم، توی سفره خونه رفتم تو دستشوییش گذاشتم،حواسم نبود شیرآب روشویی چشمیه، ظرفمو گذاشتم رو روشویی یکم اب ریخت توش،خخخ اومدن به دوستم گفتم منفیه، گفت میدونم ازاین عرضه ها نداری،بیا بریم،خخخ،شبش رفتیم خونه مامانمینا،مامانم کتلت گذاشته بود،منم که عاشق کتلت،وقتی خوردم انگار بدمزه ترین غذایی بود که تاحالا خوردم،فهمیدم بندو آب دادیم،شوهرمم هی میگفت من از قربوت خودم مطمئنم، فرداش شوهرم گفت بیبی چک بذار گفتم اونا پنجاه پنجاهن،میرم ازمایش، آزمایشم دوساعته آماده شد،باهمون دوستم رفتم،گفتم تو برو بالا من دیگه نمیام، رفت جوابو بگیره اما نیومد پایین، خودم رفتم بالا دیدم داره از ذوقش گریه میکنه منو محکم بغل کرد آزمایشگاهیه گفت خواهرته گفتم نه دوستمه، دیگه اومدیم پایینو دوستم زنگ زد به مامانمینا گفت و.....
واااا بقیه هم فهمیدن ک حامله ای
۶ماه از عروسیمون گذشته بود و بچه نمیخاستیم فقط میخاستم چکاب ببینم سالم هستیم یانه. که هم تنبلی شدید داشتم هم همسرم مشکل داشت. دکتر گفت هروقت تصمیم به بارداری گرفتی بیا دارو بنویسم بخوری.
ماهم فک کردیم بچه دار نمیشیم جلوگیری رو ول کردیم بعدش تا دوماه دیدم پریود نمیشم فک کردم واسه تنبلیه ولی همسرم گفت چون جلوگیری ول کردیم شاید باردار باشی بی بی چک خرید و زدم.فکنمیکردم مثبت بشه😁. بایک بار اقدام بدون هیچ دارو و درمان و نذر و دعایی.
من نمیدونستم باردارم فکر میکردم پریودم کلی هم چیز میز میخوردم ک واس جنین ضرر داشت همون روزا کلی کار های اداری هم داشتیم.. ولی خیلی پر خور شده بودم خیلی.. وقتی دیدم از زمان پریودی خیلی داره میگذره ب خواهرم گفتم گفت حتما بارداری تست بزن زدم باردار بودم کلی خوشحال شدم😍😍 اما یک هفته بعد سقط شد😭😭😭😭😭😭😭😭
ماه چهارم اقدام که قشنگ دیگه ناامید و بیخیال شده بودیم و فکرشم نمیکردم باردار باشم افتادم و پام داغون شد😁چون شنیده بودم عکس برداری برای جنین ممکنه ضرر داشته باشه قبل از اینکه برای پام برم دکتر گفتم یه بی بی چک بزنم مطمئن بشم
با همسرم دم دسشویی داشتیم حرف میزدیم یهو چشم خورد به بی بی چک و دو تایی شروع کردیم جیغ زدن😍😂 آخرم بیخیال پام شدم محکم بستمش خداروشکر خودش خوب شد😂
تو اولین بارداری که متاسفانه سقط شد شب قبل از تست بی بی چک فال حافظ گرفتم دقیقا تو یکی از مصرع هاش اومد گوهری در گنجینه داری مطمئن شدم همون شب باردارم فرداش بی بی چک زدم مثبت شد...واسه بارداری دوم شب اومدم خونه خیلی خسته بودم بی بی چک رو واسه فرداش گرفته بودم ولی چون اون ماه اقداممون خیلی کم بود مطمئن بودم باردار نیستم گفتم بی بی چک بزنم که خیالم راحت بشه فردا منتظر پریودی باشم تو ناباوری بی بی چکم مثبت شد😍😍 انشالله هم من هم همه خانمای باردار به سلامت این دوران رو پشت سر بزاریم و نی نیمون به راحتی به دنیا بیاریم🙏🙏
من پریودم عقب افتاد فکرشم نمیکردم باردار باشم...خیلیم زعفرون خوردم که پریود بشم بعد دوروز بی بی چک زدم مثبت شد..دوروز بعدشم آزمایشم مثبت شد🤗
من بچه اولمو ازمایش دادم فهمیدم بعد انقدر بیبی چک میزدم باورم نمیشد میخواستم مطمئن شم بچه دومم به شوهرم گفتم من که حامله نیستم بزار یک تست بزنم در کمال ناباوری حامله بودم اخه تازه اقدام کرده بودیم
من چند سال دکتر رفتم خودمو شوهرم مشکل داشتیم دکتر نامه داد برا کاشت.ولی تا یماه نامه رو دست نزدم حس عجیبی داشتم زن برادرم اومد گفت یجوری هستی بیا تست بده گفتم بابا من الان 7ساله دکتری میکنم دارو میخورم نه بابا باردار نیستم بعد گفت حالا بیا بخریم تست دادم مثبت بود هممون تو شوک بودیم یه دختر اسمشو گذاشتم نفس😍😘 خدایا هزاران بارشکرت
ی هفته از وقتم گذشته بود با اینکه وقت عاداتم منظم نبود وبارداری دومم میشد گفتم ی تستی بزنم دیدم مثبته🙃
رفتم دکتر رحم پلی کیستیک داشتم گفت خانومایی مثل شما حداقل یه سال طول میکشه خودمم دیر به دیر پریود میشدم دوماه بود نشده بودم برام طبیعی بود ولی همینجوری یه بی بی چک زدم یه خطش کمرنگ بود حواسم نبود فک کردم کمرنگ حساب نیس😂😂 شبش رفتیم خونه دوستم گفتم براش کلی بهم خندید گفت حامله ای دیگه، تازه ام کلاس خیاطی نوشته بودم😂😂
دقیقا دیروزش داشتیم باشوهرم میگفتیم ک ۳سال دیگه بچه دارشیم فرداش بیبی زدم مثبت شد شوکه شدم😶😱
ماه سوم اقدام بودیم ی هفته عقب افتادم ازمایش دادم مثبت شد از خوشحالی تو ماشین منو شوهری گریمون گرفت
من یک سال تو اقدام بودم دکتر گفت بخاطره مشکلی که ارثی هست امکان هست تا چندسال باردار نشی
دقیقا دو هفته بعد از سالگرد ازدواجمون که ماه رمضون بود پری عقب افتاد من شروع کردم به گرمیجات خوردن و ورزش کردن تا بیاد
توی محوطه ی خونمون یکی از همسا ها رو دیدم لهم گفت انقدر ندو شاید حامله باشی
منم در اوج ناباوری تست زدم و مثبت شد دو شب بعد پای سفره هوس بستنی کردم ناچارا به شوهرم گفتم بنده خدا تا یک ساعت هنگ بود و اشک ریخت
الانم عشق مامان 7 ماه و 3 روزشه
من سردرد عجیبی شدم
که راهی بیمتارستان کرد اونجا تست دادم گفتن مثبت
از خوشحالی بحدی گریه کردم
که دردم دوبرابر شده
اخه مسافر بودم
این خبر باعث کنسلی سفرم شد
و از همه مهم تر بچه من هدیه امام حسین اخه اربعین سال پیش ازش خواستم
که یک نگاهی به منم بکنه و حاجت دل منو بده
که خداروشکر خوشحالم کرد
و تو محرم امسال بچه ام بدنیا میاد...
زیادش رفته
و کمش مونده دیگه 💞🧿🙏
دیدم یه ماهه پریود نشدم گفتم شاید نامنظم شده اخه همیشه اینجوریه تا اینکه رفتم ازمایش خون دادم بعد جوابش رو با شوهرم رفتم بگیرم که دکتر گفت بارداری از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم دست پاچه شدم گریه کردم شوهرمم داشت گریه میکرد میگفت باورم نمیشه دارم بابا میشم خلاصه که خیلی لحظه ی شیرینی هس انشاالله خدا دامن منتظرارو سبز کنه 🙏❤
من بعد از دعوايي سخت با همسرم با لكه بيني فهميدم😥😥😥
من همون روز ک پری نشدم تست زدم مثبت شد 😍😍😍😍
پریود عقب افتاده بود سینه هام درد گرفته بود مدام حال استفراغ داشتم تست زدم مثبت بودرفتم ازمایش خون مثبت بعد شش سال انتظارالان بغلمه نفسم الان ده ماهشه
8ماه بود اقدام کرده بودم اماخبری نمیشدترسیدم رفتم دکتردوتاازمایش ساده من وهمسرم دادیم همچی خوب دارو دادماهی یکی بود خوردم ماه بعددیدم پریود نمیشم صبرکردم 10روز بگذره تامطمئن بشم آخه شده بودبعد10روز دیرکردن هم پریودمیشدم بی بی چک زدم بعدنمازصبح دیدم 2تاخط شوهرمو از خواب بیدار کردم بعدش ازخوشحالی خوابمون نمیبرد
من مدیر مدرسه ام. گلودرد چرکی داشتم و ۱۰ روز عقب انداخته بودم. تو مدرسه بودم، رفتم داروخانه یه چرک خشک کن بخرم بخورم، گفتم نکنه باردار باشم، به جای چرک خشک کن، بی بی چک خریدم. فوری رفتم دستشویی، با بدبختی تست کردم، دیدم ۱ خط شد. اومدم از در دستشویی بیام بیرون، دیدم واااااااای دو خط شد. همونجا اشکم سرازیر شد. به معاون مدرسه الکی گفتم، یه کار بانکی دارم فوری برمیگردم. رفتم آزمایشگاه آزمایش دادم گفت ساعت ۳ آماده میشه. ساعت ۳ پیک جواب ازمایشو برام اورد و فهمیدم مامان شدم. و چون شب تولد حضرت زهرا، از پدرشون خواستم که یه جوری به دل همسدم بندازه که راضی به بچه دار شدن بشیم، نذر کردم اگه پسر شد، اسمشو بزارم محمد. همینکارم کردم.
سلام😍من بعد از ۹ سال با ۲ بار ای یو ای ناموفق و۱ بار ای وی اف ناموفق که دیگه روحیمونو از دست داده بودیم ......یه روز از پلها افتادم طوری که کمرم داشت میشکست رفتم عکس بندازم از کمرم اقایی که میخواستن ازم عکس بگیرن گفتن شما بارداری من از شما عکس نمیگیرم ...منم گفتم من ای یو ای و...ای وی اف کردم کلی دارم خوردم من باردار نمیشم اقای دکتر که چهره خیلی مهربون نورانی داشت به من گفت دخترم برو ازمایش خون بده اگر با شیرینی نیومدی اینجا .....منم رفتم آزمایش دادم باردار بودم بتام رو ۱۰۰۰۰ بود خیلی خوشحال بودیم وهستیم خیلی😍😍😍😍😍شیرین خریدم برای اون اقا ببرم گفتن ماهمچین شخصی اینجا نداریم ...خودممم موندم خدا خیلی مهربونه خیلی
هیچی والا رفتم سبزی اش دوغ بخرم گفتم یه بیبی چک هم بخرم ببینم چی به چیه حالا که بچه نیست بزار مطمن بشم نیست خیالم راحت بشه یه هفته عقب انداخته بودم رفتم خانومه تو داروخونه بود گفتم یه بیبی چک بده دااااااااد اقااااااا فرهاد بارای بیبی چکمون رسیده اقا فرهاد از تو کوچه جواب داد بله خانم دکتر رسیده😑یدونه خریدم زدم رفتم اشمو گذاشتم به خیال اینکه منفی بعد دوساعت دیدم دوخطههههه😄😍
شب شهادت امام رضا ع بود با شوهرم بحث حسابی داشتم در حین گریه نمیدونم اونوسط که حتی هنو چنروز مونده بود به وقتم پاشدم رفتم تست زدم دیدم مثبت شد 🤩🤩حالم دگرگون شد
نزدیک به دوسال بود که فهمیده بودم ذخیره تخمدانم نزدیک به صفر شده و شانس راههای درمان رو از دست دادم. راههای سنتی و گیاهی رو امتحان کردم و فقط معجزه میتونست به من یه کوچولو بده. برای راه آخر تصمیم گرفتم عمل لاپاراسکوپی انجام بدم، سه هفته قبل از عمل دیدم پریود نمیشم که برم تاریخ رو تعیین کنم، بی بی چک زدم بعد نیم ساعت هاله افتاد، دو روز دیگه تست کردم دیدم بازم هاله میافته اما پر رنگ تر، ازمایش دادم دیدم باردارم. خدا معجزه اش رو بهم نشون داد.
تازه میخواستیم از ماه بعدش اقدام کنیم. خودم شک کرده بودم ولی به کسی نگفته بودم. صبر کردم یک هفته از پریودم که گذشت پیش خودم گفتم فردا صبح بی بی چک می ذارم. تا صبح خوابم نبرد. ۶ صبح پاشدم بی بی گذاشتم دیدم مثبته 😍 بعد همسرم و بیدار کردم همون جوری تو خواب و بیداری بهش گفتم 😂😍 تا یک هفته هنگ بود طفلی 😍❤
مرسی عزیزم همچنین عزیزان شمارو
من پنج سال نازایی داشتم و با کلی دوا و دکتر نتیجه نگرفتم شوهرم هم گفت دیگه دکتر نمیریم ولی از شانس خوبم رفتم تو یه آزمایشگاهی کار میکردم ک دکتر زنان تو اونجا مطب داشت منم مرتب میرفتم طرفش اسرارش کردم واسم عکس رنگی رحم بنویسه تا عکس رنگی رو گرفتم بعد چن روز دکتر گفت یه تستی بده دادم مشکوک بود بعد سه روز آز گرفتم مثبت شد و کلی ذوق و گریه کردم از ترس اینکه بچم چیزیش بشه کارمو ترک کردم با کلی احتیاط تو خونه موندم 😊 الانم ثمرهی وجودم ۷ ماهشه
۵ سال بود عروسی کرده بودم یسال بیشتر بود اقدام بودیم رفتم پیش دکتر آمپول داد گفت ماه بعد اگ نباشی باید همسرت آزمایش اسپرم بده.خیلی دلم شکست .امپولاروزدم ۴ روز عقب انداختم ولی چون قبلا هم کیست داشتم کلا عقب مینداخنم و شک نکردم.رفتم دکترم آزمایش اورژانسی گفت برو انشالله ک باردارباشی نوشت سریع رفتم چند تا خیابون بالاتربود هیچوقت یادم نمیره یکساعت بعد ک رفتم جواب .گرفتم از پرستار مسعول آزمایش از همه می پرسیدم ببینن جواب چیه گفتن برو اون اتاق دکترهست میگه پرسیدم گفت مثبته باورم نمیشد چندبار گفتم مطمعنید گفت اره.نفهمیدم چجور اومدم بیرون گریه میکردم عین دیونه ها. تندتند پیاده میرفتم مطب دکترم رسیدم گفت بلههه
ما اصلاً آمادگيشو نداشتيم.
دكترا گفته بودن من باردار نميشم
وقتي بي بي چك زدم باورم نشد تا اينكه آزمايش دادم. براي ما معجزه بود
دوران عقد بودیم بدون دخول رابطه داشتیم که یه شب با حالت تهوع شدید از خواب پریدم و پریودمم عقب افتاده بود،ازمایش خون دادیم مثبت بود شوک شده بودیم نمیدونستیم خوشحال باشیم یا شوک زده..الان دخترم سه ماهشه و حسرت لحظه هایی رو میخورم که یه لحظه به خاطر حرف مردم ناراحت بودم☺️🥰♥️
من پریودیم عقب افتاده بود..اول خونه داری مون بودیم. جلوگیری هم نداشتیم. .رفتیم بی بی گرفتیم یادمه سرشب بود زدم مثبت بود😍هنوزم دارمش
من بعد از ۱۲ سال خدا بهم نظر کرد و دوقلو داد،چشمام اصلا جواب آزمایش نمیدید کلی پلک زدم تا ببینم مثبت بود 😍😍😍
دکترا ناامیدم کرده بودن دوهفته گذشته بود از وقت پریودیم ولی فکرشو نمی کردم همه گفتم تست بزن ولی خودم میگفتم غیرممکنه اما تستم مثبت شد و انگاردنیا رو بهم دادن بعد ۴سال😍
برخلاف هر ماه ک سر وقت پریود میشدم سه روز دیر کردم بی بی چک زدم و مثبت شد خونه مامانمم اینا بودم
ماه دوم اقدام بودم که یک هفته مونده به عادت ماهانه ام بیبی چک استفاده کردم مثبت بود باورم نشد گفتم شاید خرابه که زودتر نشون داده فرداش دوباره خریدم دیدم بازم مثبته.الان گیلاس مامان پنج ماهشه.😍❤😍
ده روز از زمانی که باید پریود میشدم گذشته بود منم چون همیشه زمانش یکی نبود شک کردم پنج ماه از عروسیمون گذشته بود که بیبیچک زدم مثبت شد و بعدش آزمایش دادم مثبت بود
بعد از سه سال و دوتا سقط ک داشتم اصلا فکر نمی کردم دیگه بچه دار بشم همش کمردرد دل درد شدید داشتم گفتم پریود میشم تاهمش تو بارداری ترس از دست داشتنشو داشتم ولی خداروشکر خدا بهم یه دختر کوچولو داد خودم هم نفهمیدم چه جور گذشت کی باردار شدم☺😊
من بعد یازده سال بعد خیلی دکتر رفتن و کاشتن طبیعی باردار شدم درست همون شب که شب یلدا بود تست زدم وشب یلدای ۹۸ شب یلدای به یادماندنی عمر من و شوهرم شد الانم هرروز خداراشکر میکنم که این پسر گل را بهمون داد
منوشوهرم مسافرت بودیم توراه هی هوس ذرت مکزیکی میکردم درروز3یا4بارمیخوردم ولی به این فکرنکردم که باردارم بعدکه برگشتیم خونه تست زدم مثبت دراومدکلی خوشحال شدیم.
هیچی دیگه از دل درد زیاد و تیر کشیدن های گاه و بی گاه گفتم برم دکتر سونو بنویسه شاید دوباره کیست دارم تو شکمم تست پاپ اسمیر هم خریدم دوتاهم ویزیت پرداخت کردم بی بی چک گذاشتم اما منفی بود ۷روز عقب انداخته بودم اصلا اصلا فکرشو نمی کردم دکتر گفت من فقط امروز هستم برو سونو انجام بده بیا بببنم تو محل مادرمینا انوقت ظهر کسی سونو انجام نداد اومدیم شهر ری درمانگاه حرم اشنامون انجام داد رفتم تو دراز کشیدم منتطر شدم بگه اوه اوه تایپ کن یه کیست به قطر فلان طول فلان عرض فلان برگشت بی هوا کفت خوب تایپ کن مشاهده کیسه زرده در سمت چپ رحم به قطر فلان...اومدم بیرون شوهرم منتظر بود. نشستم کلی گریه کردم بغلم کرد گفت سرطانه؟؟کیستت بزرگه؟؟؟دستم جلوی دهنم بود و گریه می کرد گفت حرف بزن ببینم چته گفت حامله ام کلی بهم خندید و بغلم کرد تو راهروی درمانگاه 🙈🙈🙈بعد از اون خواب های طولانی سر درد های فحیح حالت تهوع ها شرو شد بجز سه ماه اول ولقعا بارداری عالی داشتم تا ماه ۸سر کار رفتم و تا ۹ماهگی رانندگی کردم خیلییی عالی بود خدایا شکرت که مهدیارو بهم دادی خدا دامن همه ی زنان دنیا رو سبز کنه واقعا حس خوبیه
یه هفته بعد عروسی با اولین اقدام فکرشوهم نمیکردم ب این زودی حامله شم😍
بامنی
چند ماه بود ک اقدام کرده بودم واسه بارداری و هر سری بی بی چک میزدم ولی مثبت نمیشد،تا اینکه شکمم درد میکرد ولی انقد بی بی چک استفاده کرده بودم اینبار گفتم تا وقتی ک موقع پریودم نشه بی بی چک نمی زنم مگه اینکه پریود نشم.دقیقا روزی که باید پریود میشدم و نشدم شبش ساعت ۱بیبی چک زدم و مثبت شد ب همسرم گفتم باورش نمیشد فک میکرد مثل سریای قبل شوخی میکنم،تا اینکه نشونش دادم هر دومون ازخوشحالی گریه مون گرفته بود بعدش همسرم از خوشحالی ساعت ۱ شب به همه زنگ زدو خبر داد😂😑وقتی رفتم سونو۶ هفته بودم😍
من ی سال و خورده ای بود دکتر میرفتم برای بچه.اخرش خسته شدم تیرماه بودگفتم دیگ نمیرم ببدنم و خودم استراحت میدم. همیشه هم پریود نامنظم داشتم تا اینکه مهرماه بود همش حالت تهوع و سردرد داشتم و گلاب ب روتون هرچی میخورد بالا میاوردم و اولش فک کردم مشکل معده پیداکردم و می گفتم باید برای معده برم دکتر و اصلا باورم نمی شد بخام باردار بشم چون قبلش خیلی کارای سنگین انجام داده بودم بعد ک بی بی چک زدم مثبت اومد از شوق داشتم سکته میکردم باورم نمی شد ک ی ماه و نیم بارداربودم و خبرنداشتم
ماه اول بود که اقدام میکردم، همش کمرم درد میکرد،یه شب خواب دیدم خواهرم میگه پاشو تست بارداری رو استفاده کن، با اینکه هنوز به تاریخ پریودم نرسیده بودم تست مثبت شد،بعد رفتم آزمایش خون دادم،
ماه پنجم اقدام بودم و ماه رمضون بود عقب انداخته بودم ولی خب چند روزم روزه گرفتم ولی چون تهوع شدید داشتم همسرم نزاشت دیگه روزه بگیرم ولی زود بی بی چک نزدم ، یه روز صبح همسرم که رفت سرکار پاشدم و بی بی چک زدمو دیدم سریع خطا پر رنگ شد ، وای چه لحظه ای برا همه کسایی که آرزو دارن اون لحظه رو آرزو میکنم ،
ما دو تا بچه داشتیم دختر و پسر همیشه هواسمون بود که باردار نشم تا اینکه یه بار خطا کردیم ولی سریع رفتم قرص اورژانسی خوردم اونم دوتا دیگه خیالم راحت شد که خطر رفع شده😆تا اینکه گذشت و موعد پریودم گذشت یه هفته گذشته بود و چون درگیر خرید و ثبت نام مدرسه بچه ها بودم اصلا حواسم نبود تا اینکه کم کم شک کردمچرا نمیشم مطمین بودمحامله نیستم جالبه حتی دردای زیر شکمی هم داشتم هرروز منتظر بودم پریود شم بعد ده روز با خودم گفتم ضرر نداره یه تست میگیرم بی بی چک زدم دیدم فقط یه خط داره خوشحال شدم باردار نیستم اخر شب خواستم آشغالا رو بندازم بی بی چک هم برداشتم دیدم واااای اینکه دو تاخطه پررنگه چطور اولش نبود هیچی دیگه به شوهرم که گفتم خیلی خوشحال شد خودم داغون بودم ویار بدی هم داشتم کلا بارداری وحشتناکی بود اخرش تو ۳۵ هفتگی دچار زایمان زودرس شدم و دختر نازم بدنیا اومد دختری که با دنیا عوضش نمیکنم🥰
یه هفته دلدرد داشتم بعد حالت تهو هم بهش اضافه شد به همه چی شک کرده بودم جز بارداری🥴
همینجوری تست دارم مثبت بود،۲روز گریه میکردم😆
اما الان تو ماه هشتم خداروشکر میکنم ک باردارم و روز شماری میکنم واس به دنیا اومدنش😍
سلام من پریودم عقب افتاد. میخواستیم بریم مسافرت اما ب کسی نگفتن. وقتی برگشتیم بی بی چک زدم و مثبت شد. باورم نشد چند بار امتحان کردم. بعدش هم ولنتاین و سالگرد ازدواجمون بود. با بی بی چک و گل آرایی و شمع آرایی شوهرمو سورپرایز کردم 😊😍
فدات
چند روز بود حالم بد بود از دکتر رفتن متنفر بودم دو تا دختر دارم یکیش هشت سالشه و دومی سه سالشه البته الان سه سالشه ، هیچی دیگ همسرم گفت برو دکتر شاید دارو داد خوب شدی رفتم دکتر گفت حامله ای گفتم ن بابا خدانکنه اقای دکتر یه دختر یه ساله الان دارم گفت تست بگیر تست گرفتم دیدم بله حامله هستم خیلی گریه کردم گفتم مگه میشه چجوری اخه اقای دکتر من روش جلوگیریم آمپول سه ماهه بود گفت بهت نساخته رفتم ازمایش دیدم دوماهه حامله هستم و پسر هم هست، الان پسرم شده همه دنیام، جونم براش در میره،😍😍😍😍
اصلا نفهمیدم سه روز از پریودیم گذشت و بیبی زدم دیدم خیلللی مثبته سریع رفتم آزمایش و دیدم بعله...فقط یکی دوبار رابطه آزاد داشتم هفته ۸بارداری رفتم سونو و دکتر گفت دوتا فسقل تو راهی داری
بعداز ۷ ماه ازدواجم بعد ماه مبارک رمضان اصلا فکرشو نمیکردم باردار باشم ۵ روز از پریودیم گذشته بود حال تهوع داشتم همه میگفتن بارداری اما من میگفتم نع من مطمئنم تست زدم باردار بودم والان خدا هزار مرتبه شکر میکنم که دخترنازمو بهم داد
من ده ساله که بچه میخواستیم حامله میشدم ولی بخاطر مشکلی که داشتم ماه ۵ سقط میشدن بعد چهارمین سقط دوماهی میگذشت پرید شدم دیگه خوب نشدم یک ماهی گذشت رفتم دکتر دارو داد خوب شدم بعد دیگه پرید نشدم شوهرم میگفت تو حامله ای میگفتم نه نیستم اینقد اسرار کرد که رنگت صورتت عوَض شده که رفتم تست زدم دیدم مثبته هیچی دیگه بعد نه ماه استراحت مطلق دختر گلم به دنیا اومد
توشلوارم🤣🤣
من يك سال تو اقدام بودم منتظر ني ني بودم دقيقا ١٢فروردين بي بي چك زدم منفي شد بعد از چندساعت مثبت شد همسرم رفت ٥تا بي بي چك خريد گف همه رو امتحان كن جواب هركدوم بيشتر بود همون درسته😂😂😂😂بعد از چند ساعت هر٥تا مثبت بود همسرم تو ساختمون سر صدا ميكرد با خوشحالي ميگفت بابا شدم بابا شدم😂😂😂😂😂😂
روز ولنتاین فهمیدم که باردارم تستم که دو تا خط شد باورم نمی شد انگار یه دریچه جدید تو زندگیم باز شد مسئولیت مادر شدن برام خیلی استرس داشت اما خداروشکر پسرم تمام وجودش عشقه و زندگی را برام شیرین می کنه
من یک پریودیم نامنظم بود دیدم یک ماهه ک پریود نشدم بیبی چک زدم درجا مثبت شد خیلی گریه کردم چون اصلا امادگیشو نداشتم
یک هفته معده درد داشتم و بیبی چک زدم دیدم مثبته بعدش صبح رفتم ازمایش دادم دیدم مثبته و خدا داره بهمون یه هدیه بزرگ میده😍❤️
دوماه پریودیم عقب افتاده بودتواون مدت دوباردکتررفتم هم بی بی چک هم آزمایش میدادم منفی بود۴تاهم آمپول زدم ک پریود شم نمیشدم بجزاون دکترمم یه آمپول داده بودک پریودشدم بزنم واسه شروع درمان نازایی؛دیگ بارچهارم رفتم ک بادکترم دعواکنم چراپریودنمیشم آزمایش دادم مثبت بود حتی قلب نی نی هم تشکیل شده بودولی تااون موقع جوجوم رو نمیکردخودشو😍😍
تازه دوماه از عروسیمون گذشته بود من بچه دوس داشتم شوهرم دوس نداشت فقط ی بار جلو گیری نکردیم که نتیجش شد حسین مامان
من بعد ۱۱سال انتظار خدا خوشحالم کرد و دقیقا روز تولدم ۴ خرداد ۹۶ رفتم ازمایش دادممثبت شد بهترین هدیه رو تو روز تولدم از خدا گرفتم خدااااشکرت😍😍😍
نزدیک زمان پریودم بود یه احساسی داشتم که اصلا تا اون زمان هیچ وقت اون حس رو تجربه نکرده بودم وقتی ۳ روز پریودیم عقب افتاد بی بی چک زدم دیدم مثبته اصلا باورم نمیشد چون قرص اورژانسی خورده بودم ولی وقتی رفتم سونو صدای قلبشو شنیدم انگار تو ابرا بودم
❤️
پريود نميشدم .فكرميكردم عاديه. سه ماهم بود تست زدم ديدم مثبته شك كردم رفتم ازمايش گفتن مباركه😬
منم چندروزعقب افتادم بی بی چک زدم مثبت بودولی شک داشتم رفتم آزمایش هم دادم مثبت بود خداروشکر الان دخترنازم نشسته پیشم داره بازی میکنه
۶سال بعد ازداواج با همسرم تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم و بعد سه ماه خودم با کمی درد زیر دلم متوجه شدم بی بی چک زدم دیدم مثبته بعدشم آزمایش دادم تا مطمئن بشم،قبلش چکاوم رفته بود ،کاملا آمادگی مادر شدن رو داشتم و با برنامه ریزی بود خداروشکر الان یه کوچولوی ناز دارم
دو روز از پریودیم گذشته بود تست زدم مثبت بود تازه قرص اورژانسی خورده بودم اصلا انتظارشو نداشتم چون میخواستم دو ماه دیگه اقدام کنم حالام کاریست که شده چه میشه کرد🥰
تو اقدام بودم ماه سوم یک روز تاخیر بودم تست دادم مثبت بود خدارو شکر
سلام من بچه دومم بود یسنا اصلا دلم نمیخاست بار دار باشم ی روز انداختم عقب انداختم بی بی چک گرفتم تست دادم منفی بود خوشهال شدم اخه پسرم 4سالش بود بد فرداش رفتم گ اشغال سطل خالی کنم دیدم شده دوتا خط بدو رفتم از مایش گفت مسبته
دقیقا ی ماه بعد اقدامون پریودیم عقب افتاد بی بی چک کردم مثبت در امد😂😂 قبلش خواب دیده بودم انگشتر طلا با الماس ابی واسه خودم خریدم کلی ذوق کرده بودم تو خواب😍😊🥰
یکماه بعد از عروسیمون پریودم عقب افتاد بیبی چک گذاشتم مثبت بود
خدا انشالله همه ماردارو ذوق مرگ کنه😂😂😂😂از جوونه.
انشالله اشک شوق بریزین از هرلحظه دیدن معجزه خدا.
واقعاً معجزه خداست بارداری و زایمان.
هوا به شدت آلوده بود تا نشستم تو ماشین اومدم شیشه رو کشیدم پایین
هرچی خورده بودم آوردم بالاااا توماشین
یعنی ماشین رو حسابی بهش حال دادم😀😃😄😁😆😅🤣😂😀😃😄😁😆😅🤣😂☺☺😉
من از همون موقع که اقدام کردیم میدونستم حامله میشم وقتی مریودم عقب افتاد مطمئن شدم ولی بی بی چک که گرفتم از خوشحالی با همسرم خنده و گریمون قاطی شده بود همون شبم اسمشو انتخاب کردیم
داستان بارداریم جالبه
صبح زودبهم خبردادن مادربزرگم فوت شده خلاصه ماشدیم رفتیم شهرستان کل مسیرگریه کردم جونکه خیلی دوسش داشتم یادش بخیر😓😥😢😢
توی مراسم بوی پیازداغ وی عالمه غذاحالموبهم میزد
الهی ازعمه بزرگمم بشدت اوموقع ی دفعه بدم اومد
گذشت تابرگشتم خونه ام منکه اصلابعدازظهرهاخواب نداشتم ی دفعه خوابم میبرد
ازموعدپریودمم گذشته بودبشدت سینه هامم دردمیکردهمسرم بهم میگقت باردارم ولی من قبول نمیکردم به زورخودش برام بی بی چک گرفت چن روزی صبحهایادم میرفت بزنم دیگه روز۴یا۵زدم دیدم به سرعت۲تاخط قرمزافتادزنگ زدم همسرجان کلی خوشحال شدیم بعدش زنگ زدم خواهرم اخه خیلی منتظربودخاله بشه؛باورش نمیشد
الانم گل دخترم گیسوخانم خیلی نازه خوشگله
من نه عقب انداخته بودم نه علائمی داشتم
فقط دردخیلی خیلی شدید تو آخرین پریودیم و بعدش توقسمتای زیردلم وکمرم داشتم وقتی رفتم بیبی چک بگیرم دکترداروخونه گفت تا عقب نندازی مشخص نمیشه بعد رفتم خونه مامانم گفتم بیبی چک گرفتم تا یه هفته دیگه امتحان کنم خواهرم ازذوق گفت برو الان امتحان کن دیگه منفی شد یکی دیگه بگیر بعداً.رفتم و همینجوری امتحان کردم و دیدم دوتاخط شد🥰🥰انتظارداشتم البته چون جلوگیری نداشتم... ولی جاخوردم.و الان جوونه دلم شده یک سالو سه ماه😂🥰🥰
من دو روز عقب افتادم بی بی زدم منفی بود دوباره یه هفته بعد باز زدم منفی بود بالاخره بعد دو هفته ساعت هفت صبح بی بی زدم مثبت شد با خوشحالی تو حیاط با صدای بلند به شوهرم گفتم مثبته مثبته یهوو دیدم بنایی که خونه بغلیمون کار میکرد داشت از پشت بوم مارو میپایید بیشعور، تا دید من دیدمش سریع قایم شد و اعصاب منو به هم ریخت ذوقمو کور کرد ولی الان به شوهرم میگم بنا هم جزء اولین نفرات بود که فهمید من باردارم
وقتی فهمیدم باردارم که عقب انداخته بودم قبل از این پسر کوچولوم هم یه بار حامله شده بودم که سقط شد نموند برام😔😔بعد چندروزی دیدم نمیشم داشتیم باهمسری کشتی میگرفتیم😁که یهو از دهنم در رفت نکن بچم😄😅🙊🙈موند چی دارم میگم بعد گفت میرم بی بی چک میگیرم رفت گرفت برام و صبح از خواب بیدارشدم زدم و دیدم بله..وقتی رفتم و ازمایش دادم دیدم ۲ماهمه😌وقتی صدای قلبشو شنیدم خیلی خوشحال شدم تا وقتی ۴ماهم شد یه حسی داشتم هی گفتم خدایابچمو به تو سپردم ووقتی رفتم سونو و گفت بچه پسره و هیچ مشکلی نداره کلی گریه کردم ازخوشحالی
خدایا عاشقتم مرسی بابت پسر کوچولوم😌
من ماه اول اقدام بود تجربه اول دکتر بهم گفت تا ۱۲ ماه طبیعی و من استرس نکنه این ماه باردار نشم ۱۰ روز نزدیک پریودی کلی بی بی چک خریدم هر روز میزدم ۵ روز نزدیک پریودی یکم خط افتاد باز هم توجه نکردم تا ۱ روز از پریودی گدشت زدم مثبت شد صبحش بدون این ک به همسرم بگم رفتم آزمایش دادم و ساعت ۳ رفتم جواب بگیرم وقتی گفت مثبته تمام تنم یخ کرد و پیاده دویدم تا مطب دکتر که خ فاصله داشت بعد پیش دکتر هم کلی گریه بعد دکتر رفتم کلی بادکنک و لباس بچه خریدم با کیک و فشفشه اتاق و تزین کردم رفتم تو اتاق همسرم از سرکار اومد سوپرایزش کردم😍
من حالم خیلی بد بود ، بی نهایت درد و بی جونی.. چون سابقه کیست و جراحی داشتم فکر کردم اونه. تازه بعد عملم درصد حاملگیم کم بود. رفتیم بیمارستان بعد کلی سونووازمایش. دکتر گفت حامله ای. ما اینجوری شدیم 😳😳 گفتم من که حامله نمیشم. گفت حالا که شدی و اونجا بود که ما تو بغل همکلی زار زدیم🤪
من قرص میخوردم بخاطر تنظیم پریودم بعد سروقت پریود نشدم و میگفتم حتما قرص برای ی کارخونه دیگس حتما باز هورمونم قاطی کرده، بیبی چک داشتم قبل نماز صبح زدم دیدم مثبت شد اصلا باورم نمیشد کلی گریه کردم و نماز شکر خوندم بعدش دیگه خوابم نبرد بیبی چکو تو ی جعبه گذاشتم و یجوری گذاشتم شوهرم بیدار شد ببینه بعد خودمو زدم بخواب، وقتی شوهرم بلند شد رفت سمت آشپزخونه بلند شدم و از آینه چک میکردم ببینم میبینه یا نه که دید و کپ کرد برگشت اتاق و بغلم کرد و گریه کرد، هیچ وقت هیچ وقت اون روزو فراموش نمیکنیم 😊
یه هفته ازپریود نشدنم گدشت یه روز صبح تست زدم مثبت شد باورم نشد رفتم ازمایش دادم گفتن مثبته ازهیجان وخوشحالی کلی گریه گردم اخه ناامید شده بودم والان هنوزباورم نمیشه مادرشدم 😊😇🥰
ماه اول اقدامم از علائمم مطمئن بودم که باردارم واسه همین خیلی جا نخوردم وقتی بیبی چکم مثبت شد😁😍
من سه تا سقط داشتم بعد از گذشت یه سال از سقط اخر مااقدام کردیم بعد حدود دو سه ماه از اقدام..
یکی دوروز عقب افتاد پریودیم بیبی چک نذاشتم گفتم شاید نشون نده یا اشتباه بگه.دلم ولی میگفت باردارم
اول کاری رفتم ازمایش دادم.گفتن یه ساعت دیگه امادست.گفتم زنگ میزنم تلفنی میپرسم.پشت تلفن گفت چندروز عقب انداختی؟ گفتم سه چهارروز
گفت عدد بتا خیلی بالاس چندبار. تکرار کردم.اونجا ته دلم خالی شد.گفتم شاید بچه نیس سابقه مول داشتم.
خلاصه سونو دادم شش هفته بود.
دوهفته بعد دادم هشت هفته قلبشم میزد شکرخدا.کلی ذوق کردیم
ولی ذوق اصلی رو همسرم وقتی کرد که 13 هفتگی عکس نینی جونمو بهش نشون دادم تو سنو..
هم عکسو بوسید هم منو..
کلی تو بهت بودیم جفتمون.
طفلک تا اون موقع اصلا ابراز خوشحالی نمیکرد میترسید خدایی نکزده بازم سقط بشه من امید الکی نداشته باشم.
خداروشکر الان دارمش و کلی شیرینه دخترم..
نصیب همه بشه ان شالله
من عقب انداخته بودم هی منتظر بودم پریود بشم خواهر شوهرم گفت برو بی بی چک بگیر شوهرم رفت گرفت تست زدم اول مشخص نشد گفتم ن بابا پس من حامله نیستم بعد چند دقیقه خواهر شوهرم اومد بی بی چک و نگا کرد گفت مبارکه من شوکه شده بودم ولی خیلی خوش حال شدم و از اون خوشحال تر که فهمیدم بچم دختره یکی از ارزوهام براورده شد😍😍😍😍😍😍😍😍
شاید مامان بشم چندروز دیگه شایدم نه ...
واسه بچه اقدام کرده بودیم انقد عجله داشتم یک روز در میون بیبی چک استفاده میکردم یعنی داروخونه ای خرید میکردم میگفت تستای منو تموم کردی دیگه بعد از یک ماه باردار شدم😆😆😁👶❤
سه ماه از عروسیمون میگذشت چند روز حالم بد بود بی بی چک گذاشتم فهمیدم باردارم دقیقا یک ماه و نیم باردار بودم الانم دخترم نه ماه و بیست روزشه خیلی حس خوبی بود امیدوارم همه این حس قشنگ رو تجربه کنن
من بعد چهار سال. انتظار ...خیلی خوشحال شدم باورم نمیشد
یه نسخه رفتم پیش دکتر لشنی برام سونو نوشت که وقتی پریود شدم روز چهاردهم برم انجام بدم دیگه خواست خدا من پریود نشدم اون ماه وبعد سه روز عقب انداختم تست زدم دیدم مثبته بال درآوردم
تازه ماه رمضان بود، کل ماه اول روزه گرفته بودم🥰
خاطره خالمو بگم ک حامله شده واسه بچه اولش خالم ۱۵سالش بوده ک عروسی کرده میگه اصلا نمیدونستم ک پرد چیه تا خونه شوهرم پرید شدم بعد گفت بعداز مدتی دیدم چیزی تو شکمم تکون میخوره میگه رومنشده ب شوهرم بگم رفته پیش جاریش گریه کرده گفته نمیدونم چطوری مارمولکی رفته تو شکمم تکون میخوره😂😂😂😂ب جاریش گفته برو از مادر شوهرم بپرس ببین مارمولک چطوری میره تو شکم ادم 😂😂😂اونم رفته پرسیده میگه تا پرسیدم مادر شوهرم فهمیده ک حامله است 😂😂😂الان اون مارمولک تو شکم خالم خودش دوتا مارمولک داره😂😂😂😂
سلام من که سر هردو بچم وقتی فهمیدم ک سنوگفت۲ماهه ست
ماه اول اقدام باردارنشدم ماه دوم ک اقدام کردم روز قبل اینکه پریود بشم تست مثبت شد طه روز بعدم ازمایش دادم ❤
دو نصف شب بعد اینکه دوماه بود پریود نشده بودم و فکر میکردم بخاطر عفونته و اصلا نمیخواستم باور کنم بالخره با ترس و لرز بیبی چک زدم و مثبت شد و چقدر بخاطر این موضوع دو نصف شب جیغ و داد راه انداختم و گریه کردم که من نمیخوام حتی زنگ زدم مامانم اینا اومدن🤣🤣🤣ناخواسته شد ولی الان نفسم به نفسش بنده😍😭
دو سه ماهی بود که اقدام به بارداری کرده بودیم،هرماه از چند روز مونده به پریودی بی بی چک میزدم و منتظر بودم،چند روزی بود الکی گریم میگرفت و دل نازک شده بودم ،مامانم میگفت حامله ای منم میگفتم نه بابا مگه الکیه اگه قرار بود به این زودی بشه تو این دو سه ماه میشد آخه امیدمو از دست داده بودم،بعد هنوز پنج روز مونده بود به تاریخ پریودی بی بی زدم ی خط کمرنگ اومد باورم نشد فکر کردم خرابه دو سه روز بعد رفتم یکی دیگه گرفتم بازم ی خط کمرنگ افتاد ،دیگه خودم داشت باورم میشد که باردارم، به شوهرم نگفتم که سوپرایز بشه دقیقا روز پریودی ی بی بی دیگه گرفتم اینبار خطش پر رنگ بود به مامانم گفتم و رفتم آزمایش دادم و مثبت بود خیلی ذوق داشتم دیگه شب که شوهرم اومد سوپرایزش کردم و کلی خوشحال شدیم و اشک شوق ریختیم
منم پریودم عقب افتاد بود تست دادم منفی نشون داد بعد دیدیم که حامله نیستم شروع کردم خونه تکونی از م کمی خون آمد دیگه نیمود رفتم آزمایش دیدم شش هفته ام من خوشحال شدم ولی شوهرم نه
یک ماه نبود که اقدام کرده بودیم پریودم عقب افتاد ولی شک داشتم بی بی چک زدم منفی بود بعد نه روز ازمایش دادم مثبت ولی بتا پایین بود گفتن دوباره باید سه روزدیگه تکرار شه چی کشیدم همش میترسیدم پوچ باشه اما بعد سه روزبتا رفته بود بالا و بهم گفتن مثبته🤩 سر ازمایش اولم با شوهرم بود اون خوشحال بود ولی من نگران میگفت مطمئنم مثبته.ازمایش دومم با مامانم گرفتیم جوابشو خیلی یهویی شد ولی 😍
من چند سال بود همش منتظر بچه بودم ولی شوهرم گفت نمیخام بد ۷سال ک گذاشت بچه دار بشیم هر ماه تست میزدم ولی منفی بود.ی شب رفتیم خونه ننه جونش نذری داشتن .داشتن سمنو میپختن خیلی هم شلوغ بود.بد گفتم برو یه تست خونه هست بیارش بزنم رفتم تو دستشویی زدم بد دیدم منفی بود بد گذاشتمش تو دستمال گذاشتمش تو جیبم رفتم تو حیاط دادمش ب شوهرم گفتم پرتش بده منفی هست شوهر ناراحت منم ناراحت .بد چند دقه شوهرم صدام زد بیا هنوز پرتش ندادم دوتا خط افتاد و مثبت شده بود بد فرداش ۵تا تست دوباره امتحان کردم تا باورم بشه الانم تو ۷ماهم.خدایاشکرت
من بارداری خارج رحمی داشتم..عکس رنگی داده بودم لوله هام جفتشون بسته بود..مهر ماه لاپاراسکوپی کردم لوله هام باز شد.دکتر گفت میتونی اقدام کنی من کلی استرس داشتم ک نکنه باردار نشم یا خارجی بشه...همون ماه اقدام کردم دو هفته بعد اقدامم بی بی زدم مثبت بود..دوردز بهد سونو دادم داخلی بود کلی ذوق کردم..چون قبلشم ی بارداری پوچ داشتم
دخترم چهارده سالشه و پسرم شش ماهه شش سال بود که باردار نمیشدم و همسرم میگفت دکتر نرو اگر خدا بخواد خودش میده یواشکیش رفتم دکتر و یه آزمایش داد سوم پریودی برم ماهم رفتیم مسافرت و منتظری پری بودم نیومد تا شب تولد امام رضا بود یدفعه ای به دلم افتاد بیبی چک بزارم و خدا رو شکر شب تولدشون کادویی زیبا بمن هدیه دادن هر روز شکر خدارو بجا میارم از بودنش
شب عروسی ابجیم تست زدم مثبت شد😍
اخه وقتی کاراشو میکردم هی گر میگرفتم و حالم بد میشد
ما خودمون اقدام به بارداری کردیم.و باورمم نمی شد ک حامله بشم دیدم ک پریودیم عقب افتاده بی بی چک گذاشتم مثبت بود اصلا باورم نمی شد اصلا.و الان یک سالشه😍
بارداری دومم بعد سه ماه از عمل اندومتریوزم بود واصلا قصد بارداری نداشتم
همه میگفتن ی بچه دیگه بیاری منم شدیدا مخالف بودم ولی همون موقع بعد عروسی دوستم بی بی چک زدم دیدم مثبت 😅😍الانم شکر میکنم
چه جالب نصف بیشتر تو عقد حامله شدن🤨 حالا من چهار ماه بعد از عروسیم حامله شدم از همه قایم میکردم فکر میکردم زوده خیلی خجالت میکشیدم
ی هفته بعد عروسیم شانسی بی بی زدم مثبت بود🤩🤩
تازه ازدواج کرده بودیم،دکتر ب شوهرم گفته بود باید دارو استفاده کنی برای بچه دار شدن،منم تنبلی تخمدان داشتم کیست،چون بچه نمیخواستیم نه دارو خوردیم نه چیزی و فک میکردیم بچه دار نمیشیم و در کامل ناباوری حامله شدم،تو موفعیتی حامله شدم ک شرایط سختی داشتیم،ویار داشتم شدید،ولی میگفتم مشکل معده دارم،ولی نمیدونم چرا رفتم داروخونه بیبی چک گرفتم تو پاساژ🙈 رفتم تست کردم،دیدم بعلههههه،زنگ زدم فقط ب شوهرم بیا ک بدبخت شدیم ،محل کارش دور هرچی گفت چی شده گفتم بیا ک بدبخت شدیم ،😂😂😂یادش بخیر نمیدونم چم شده بود
ما که کلا با کاندوم جلوگیری داشتیم و من دوروز کمر درد داشتم و تایم پریودیم بود همش تو محل کار نوار میزاشتم فک میکردم امروز دیگه پریود میشم لکه بینی هم داشتم چون سه شب پشت سر هم کیسه آب داغ میزاشتم رو شکمم انقد ک پوستم میسوخت دیگه پریود نشدم تو مترو بودم حس کردم یچی از داخل شکممو سمت خودش کشید ترسیدم ب مامانم گفتم خواهرم گفت بیبی بزن شاید حامله ای منم بیبی زدم و مثبت شد خییییلی حیرت زده و بهت زده شدم و خییییلی هم خوشحال 😍😍😍😍😍😍😍باباشم ک داشت شاخ درمی آورد ولی حسابی خوشحال شدیم اما واقعا خدا بچمو حفظ کرد من همش کیسه آب داغ میزاشتم فک میکردم قراره پریود شم🤦♀️🤦♀️🤦♀️🤦♀️
من دوماهه ازدواج کردم،اقدام کردم ماه پیش بعد رفتم مشاور گفت اشتباه کردی چون اسید فولیک اینا نخوردی گفت نترس باردار نمیشی،پریودم دوروز عقب افتاد بیبی هاله کمرنگ انداخت ازمایشم مثبت شد
من که ی کوچلو ۱۸ ماهه داشتم تازه حس کردم که داره خستگیم کم میشه ،پسرم از شیر گرفته بودم ، ازش فاصله گرفتم ، هفته بعدش پهلو درد عجیبی گرفتم دیدم دسته گل به اب دادیم ،خدا خواسته دوباره باردار شدم 😍
چند ماه اقدام کرده بودیم برای بارداری متأسفانه نمیشد تا اینکه فهمیدم کم کاری تیروئید دارم، رفتم دکتر قرص مصرف کردم ماه بعدش پریود شدم خیلی ناراحت شدم گفتم دیگه بچه دار نمیشم تا اینکه برای ماه بعد اقدام کردیم بازم گفتم نمیشه، سرما خوردم رفتم دکتر گفت باید آزمایش بدی چونکه عفونت خونت زیاده، آزمایشگاه بهم گفت مشکوک به بارداری هستی، فردا صبح بیا دوباره آزمایش بده، جواب آزمایش گرفتم رفتم دکتر گفت بتا مثبته اما برای اینکه مطمئن بشی باید سونو بدی منم رفتم سونو اونجا بود که برای اولین بار صدای قلب دخترم رو شنیدم باور کردم حامله هستم، خیلی لحظه خوبی بود هیچ وقت یادم نمیره، هیچ وقت، کلی گریه کردم 😍😍😍😍
بچه اولم پریودیم عقب افتاد سه بار تست زدم منفی بود رفتم آزمایش خون دادم مثبت شد خییییلی خوشحال شدیم دقیقا روز ۱۸ ماه رمضان ۹۷ بود که دو روز بعدش از درد شدید رفتم بیمارستان همه جا تعطیل بود فرستادنم زایشگاه که معلوم شد خارج از رحم حامله ام سه روز بستری بودم خییییییلی خییییییلی روزای سخت و وحشتناکی بود . شش ماه بعد خدا یه فرشته دیگه بهمون داد که الان یک سالشه
ما بعد از نه سال در کمال ناباوری،مادر شوهرم فوت کرده بود،منم یه هفته بود عقب انداخته بودم،پسرم یکسالشه، ولی انگار خواب دادن میبینم،😍😍😍😍
من نمیخواستم شوهرم میخواست که خدا هم خواست و تو ۱۷ سالگی ی پسر بهم داد یکسال بعد عروسیمون حامله شدم، ولی الان بیشتر از جونم دوسش دارم و هر شب قبل خواب کلی خداروشکر میکنم بخاطرش💋❤
من ۱۰روز از ازدواجمون گذشت خونه بابام دعوت بودیم همگی بعد خ بیحال بودم اجیم رفته بی بی چک گرفته خندم گرف مسخرش میکردم تا تست دادم دیدم دوتا خط دراومد شوهرم خوشحال و خجالت زده از خانوادم بود ک زود باردار شدم😂😂
۳ سال قبل از اینکه اقدام ب بارداری کنم خواب دیدممن و یکی از فامیلامون هر دوبارداریم.بعد از سه سال بهمخبر دادن ک بارداره.پیش خودمگفتم شاید منم باردار باشم.هنوز چند وقت مونده بود ب پریودم.رفتم قران باز کردم و ایه تو را به فرزندی از جانب خدا بشارت میدهیم برام اومد.خیلییی خوشحال شدمگفتم حتما باردارم.دو سه روز از پریودمک گذشت بی بی چکگرفتم.خیلی میترسیدم ک بزنم و منفی بشه.
قایمش کردم رفتم دستشویی ک اگرمنفی شد تو ذوق شوهرم نخوره.تا بی بی چک زدم مثبت شد درجا.از ذوق داشتم دیوونه میشدم.سریع اومدمبیرون گذاشتمش تو ی جعبه و دادم ب شوهرم.وقتی بازش کرد کلیییی خوشحال شد و ّعلمکرد و شکممو بوسید و گفت سلام بابایی 😍😍😍😍
بک سال ونیمه تحت درمانم دیگه ناامید وافسرده بودم همه چی وبیخیال شدم آخه آزمایش شوشو افتضاح بود همه فاکتوراش مشکل داشت.دوهفته پیش حالم خیلی بعدبود چندروزی به پریودیم مونده بود اصلا همه تنم درد میکرد بی بی زدم منفی شد اما باورم نشد چون تاحالا اینطوری نشده بودم صبح زود بعد منفی شدن بی بی بااسترس زیاد پسرمو خونه تنها گذاشتم سریع رفتم آزمایشگاه آز خون دادمو برگشتم توراه همه فکرم پیش پسرم که خواب بود ،بودش.امدم دیدم خوابه منم تو اتاقش خوابم برد بیدارکه شدیم تو واتساپ از آزمایشگاه پرسیدم گفت جواب مثبته اما دو روز دیگه باید تکرار شه...همون روز راهی شیراز شدیم باید میرفتیم نشد که آز تکرار کنم.سه شنبه وقت دکتر دارم این دوهفته مثل تمام عمر برام گذشته خیلی استرس دارم نمیدونم چی میشه امیدوارم هرکی متنمو میخونه برام دعا کنه ان شاالله هرچی خیره همون بسه.من یکسال ودوماه پیش یه دوقلوی سه ماهه ازدست دادم دلم آشوبه خدا خودش بخاطر این ماه عزیز ولیای تشنه حسینش هیچ بنده ای وتو چشم انتظاری وناامیدی قرار نده.منم مورد لطفش قراربده این حس قشنگ مادری وازم نگیره خییییییلی قشنگه باتمام دلشوره واسترساس بازم قشنگه.الهی آمین.
منم ۳ماه بود اقدام میکردم برا بارداری ولی خب نتیجه نمیداد شوهرم خیلی میترسید اخه تو فامیل خودش ارثی ناباروری داشتن رفتیم دکتر ازمایش واینا وسونو وکلی دردسرهمه رو انجام دادیم که ماه اینده بعدپریودی بریم پیش دکتر ولی ماه اینده هرچی منتظر پریودی بودم نشد روز ۵ام بی بی زدم دیدم ۲خط افتاد ناگفته نماند روز عروسی برادرشوهرمم بود کلی ذوق وگریه واینا
من یک ماه از ازدواجم گذشته بود خیلی دوست داشتم باردار باشم تا ی روز امدم خونه بابام خواهرم 10 سال بچه دار نمیشه اون ساعت 4 صبح بیدارم کرد تست دادم مثبت شد کلی خواهرم گریه کرد از خوشحالی الانم خداروشکر قندوعسلم 2 ماهشه خدایا بازم شکرت
من ۵ سال بود که اقدام میکردم ولی باردار نمیشدم دکترا میگفتن تو به شکل طبیعی باردار نمیشی منم کلا نا امید شدم چون هم خودم هم شوهرم مشکل داشتیم ..دیگه حتی بهش فکرم نمیکردم ..تو هفته آخر اسفند ماه دیدم نسبت به غذا بی میل شدم و بوی یه سری غذا ها حالمو بد میکنه ولی به همه چیز فکر میکردم جز بارداری وقتی به شوهرم گفتم حالم اینطوری اون گفت فاطمه بخدا بارداری گفتم نه بابا مگه میشه اونم رفت تست خرید من زدم دقیقا ۲۹ اسفند بود که وقتی تست زدم دیدم هردو خطش قرمز شد باورم نمیشد سه بار تست زدم دیدم همشون همینن بخدا قسم انقدر از ذوق گریه کردیم که انگار یه عزیزمون رو از دست دادیم ..بعد تعطیلات عید هم رفتیم آزمایش دادیم که دیدیم اونم مثبت....
رفتم واسه آزمايش هاي قبل بارداري هم خودم هم همسرم دكتر برامون نوشت ازمايش بعد كه جواب آزمايش حاضر شد بردم پيش دكترم گفت عالي هر وقت اقدام كني زود باردار ميشي كه ما قرار بود بريم مسافرت به همسرم گفتم بريم برگرديم بعد اقدام كنيم رفتيم برگشتيم اقدام كرديم اولين اقدام گرفت چون ما بعد ٧ سال خاستيم بچه دار بشيم همه مي گفتن دير ميشي ولي همون اولين اقدام شدم وقتي فهميدم روز جمعه بود همسرم خواب بود زود بي بي چك مثبت شد رفتم پريدم رو تخت جيغ زدم داري بابا ميشي همسرم انقدر ذوق كرده بود مي گفت دروغ مي گي وقتي ديد كلي خوشحال بود به همه هم فرداش با جواب ازمايش برديم با شيريني گفت همه كلي ذوق كردن
اولی رو بعد از سه سال آمپول وسونو و دردسر خواب حضرت زهرا و دیدم و باردار شدم.دومی بعد۵سال دوباره دوندگی با التماس به حضرت علی اصغر😍خدابهمون داد
دکتر بهمون گفته بود که بچه دار نمیشیم مشکل از شوهرم بود تازه درمان روشروع کردیم که من حالم بد بود سردرد داشتم وهرچیزی رونمیخوردم خواهرم گفت یه بی بی چک بگیر من وشوهرم خندمون گرفت آخه کسی خبر نداشت که مشکل داریم تو راه برگشت شوهرم گفت بذار بخرم ضرر نداره که گفتم باشه رسیدم خونه رفتم تست روزدم وای خدا مثبت شد باخوشحالی آمدم بیرون شوهرمو بغل کردم واز خوشحالی داد میزدم مامان شدم هردواز خوشحالی گریه میکردیم قشنگترین روز برامون شد
سال پنجم ازدواجمون بود مسافرت شمال بودم صبحها خیلی حالم بد بود برگشتم خونه بیبی چک تست کردم مثبت بود. همونجا تو حموم نشستم رو زمین و از خوشحالی زار زار گریه کردم. بعدم رفتم آزمایش خون و بقیه مراحل
من رفتم سونوگرافی دیدم صدای قلب میاد گفتم دکتر صدای چیه؟؟ گفت خانم ۵ ماه باردارین نمیدونیییی؟؟؟ 😂😂😂
یک ماه بعد عروسی پریود نشدم تا یک هفته صبر کردم همش میگفتم ما که کاری نکردیم ما که از کاندوم استفاده کردیم محاله حامله باشم راستش از مامان شدن به این زودی میترسیدم بالاخره بی بی چک گذاشتم و مثبت شد گریه کردم از ناراحتی و استرس بازم گفتم غلطه فرداش آزمایش خون دادم و گفت مثبته و مبارک باشه بازم کلی گریه کردم از ناراحتی و ترس.به شوهرم گفتم خوشحال شد اما همراه با استرس بابا شدن. به مامانم گفتم کلی خوشحال شد و کلی دعوام کرد که ناراحتم
همه بهم میگفتن اقدام کنید تا حامله بشی حداقل ۶ماه طول میکشه ماه دوم اقدام سمت راست شکمم درد میکرد هنوز هم به موعد پریودیم نرسیده بودم رفتم دکتر دست زد به شکمم گفت بارداری گفتم نه خیالتون راحت به این زودی ها باردار نمیشم گفت پاشو برو آزمایش بده اگه باردار نبودی بیا من مطبمو تعطیل میکنم میشینم خونه😂😂 رفتم آزمایش دادم باردار بودم🥰🥰
سردخترم تومراسم تعزیت بودیم پلومرغ بودحالم بدبودنهارنخوردم ازمایش رفتم دادم گفتن حامله ای وقتی دکترگفت بروفرداچکاب کامل وبفکردکترزنان باش ازخوشحالی گریم گرفت بعداز۴سال وسرپسرم درست ۵سال تادخترموبردم دستشویی شستم بیبی نگاه کردم مثبت بودازناراحتی واسترس نخواستن گریه افتادم الان خداروشکرجفتشون بدنیانمیدم
بچه اولم تودوران عقدباردارشدم ودومی هم کلاه رفت سرم اورژانسیه جواب نداده بود ووقتی فهمیدم کلی گریه کردم ولی الان که بغلش میکنم کلی خوشحالم
سلام.من 5 سال باردارنشدم.کلی دکتر رفتم کلینیک نوین مشهد و بیمارستان مادریزد.ی دوره آی وی اف کردم جواب نگرفتم.تنبلی تخمدان داشتم.دیگه بیخیال دوا درمون شدم.ب پیشنهاد یکی از آشناها رفتم تخمدان هام رو بادکش کردم 6 جلسه...دیگ بیخیال شدم و سپردم ب بخدا
ی روز جمعه رفتم کوه اونم ب حالت دو و فرار کردن اصلا فکر نمیکردم باردارباشم.اومدم خونه بیحال بودم بی بی زدم شوک شدم مثبت بود بازم باور نکردم گفتم حتما بی بی خرابه روز بعدش دوباره تست زدم و مثبت بود.2 ماهه باردار بودم.😍😭 من و همسرم بدون اینکه بدونیم جنسیت چیه شب قدر بود همزمان با هم گفتیم محمدعلی😍😭😭 خدا دامن همه چشم انتظارارو سبز کنه.حس قشنگیه😍
من از پیاده روی کربلابرگشتم بیبیچک زدم دیدم باردارم😍
خیلی خوبه
سلام ماعروسی نگرفتیم رفتیم مشهد پابوس امام رضا چون بچه هم خیلی دوست داشتم نیت کردم اگ زود بارداربشم اسمش بذارم رضااز مشهد ک امدیم یه جشن کوچیک گرفتیم فرداش پریود شدم تمیز ک شدم نزدیکی داشتیم یعنی همون شب زفاف هیچی دیگ پریود نشدم حالم بدبود چن بار بی بی زدم کم رنگ بود گفتم نیستم دیگ یه گروه مامایی داشتم تست فرستادم گروه گفت مثبت مبارک باشه باورم نمیشد باشوهرم رفتم ازمایش دادم مثبت بود الان پسرم۲سالشه اسمشم چون نیت کرده بودیم گذاشیتم احمدرضا چون باباش احمددوست داشتم هردوش گذاشتیم😉پایاان
من ناخواسته باردار شدم،نه من خوشحال شدم نه همسرم..تو بارداری همش درگیر بودیم..برا همین دیگ میلی به آوردن بچه ندارم چون خاطره خوشی ندارم..الان که خاطرات بقیه را میخونم تو دلم میگم چقد خوشبختن
دوسال بعد عروسیمون بود تصمیم داشتیم بچه دار شیم.ماه چهارم اقدام بعداز اینکه از مشهد برگشتم دیگه پریود نشدم و بعد هفت روز که پریودم عقب افتاد بی بی چک زدم دیدم یه خط افتاد چند لحظه بعد یه خط کمرنگ دیگه افتاد،بال درآوردم😇.قلبم اومد تو دهنم😍موقع نماز صبح بود که فهمیدم.بلافاصه بعدش نماز شکر خوندم😊
وقتی پاسپورت گرفتیم واس کربلا ودمبال کارای سفر بودیم حالم بدبود پریودیم عقب افتاد شک کردم بیبی چک زدم مثبت انداختم زود اما بعد از اینکه اومدم سطل اشغال خالی کنم دیدم دوخط کنارهم مثبت درامده بود ومن شکه شدم وجیغعع
من بعد از دوتا تجربه سقط خودبخودی و کلی دوا دکتر با ناامیدی فراوان فکر کردم که پریودم عقب افتاده رفتم آزمایش،بدم که مطمئن بشم حامله نیستم در شرایط بد زندگی بودم و اصلا به حاملگی فکر نمیکردم... تا برم دکتر برام آمپول بزنه و پریود بشم خیلی ناامید بودم ولی آزمایشگاه بهم گفت احتمالا حامله ای یادمه همسرم زنگ زد حالمو بپرسه با ناراحتی گفتم میگن حامله ای اونم با ذوق زیادگفت خداروشکر💟💟💟🙏
بچه اولم ۳ ماه اقدام کردیم پریودیم عقب انداخت و نسبت ب بوها حساس شدم یکم شک کردم بی بی زدم روز هشتم دیدم مثبته کلی هم خوشحال شدیم😍😍
پسرم دوماه موند ۲ سالش تموم بشه دیدم باز مریودم ۶ روز عق انداخته زیر شکم و کمرم شدید درد میکرد فکر میکردم همین روزاست ک پریود بشم دیدم ن بابا خبری نیس و درد و سفت شدن سینه هم داشتم ..خیلی مشکوک شدم ولی بخودم امیدواری میدادم چون جلوگیری طبیعی داشتم فکرشم نمیکردم باردار باشم رفتم بی بی زدم دیدم بعله درجا اون خط دوم هم مشخص شد من کلا اینجوری بودم😲😲😲نههههه 😉😆😆
ولی خداروشکرررر الان تو ماه پنجم هستم ومنو همسرم درکنار پسر گلم منتظر دخترگلمون هستیم😍😍😍🤗🤗
از موعد پریودیم چند روز گذشته بود شک کردم صبح بی بی چک زدم مثبت شد..بهترین حس دنیا بود😍😍
۶ماه بعد عروسیم اقدام کردیم هنوز به پریودیم مونده بود تست زدم دیدم منفیه ناراحت شدم انداختمش یه گوشه دوساعت بعد رفتم بندازمش سطل آشغال دیدم مثبت شده دودل بودم و سردرگم دو روز بعد دوباره تست زدم اینبار همونجا دوتا خط کمرنگ افتاد😍
الان آوین قشنگم دنیای من و باباشه😘
من باردار نمیشدم..اقدام را بیخیال شدم ورفتم باشگاه...ده روز قبل از موعد پریودیم حالت تهوع وسرگیحه وضعف شدید داشتم...اصلا فکرشم نمیکردم..یه روز عقب انداختم تست زدم مثبت شد...اصلا باورم نمیشد...من بیخیال شده بودم ولی خدا حاجتم را داد
بیرون بودم رفتم یه کیلو خیار خریدیم اومدم خونه همشو با لیمو و نمک خوردم پشت سرشم یه کاسه ابغوره...یه چند دقیقه بعدش ب خودم اومدم ک چرا این همه خیار رو خوردم بعد تست زدم مثبت بود اصن فکرشم نمیکردم
من ک اصن خوشحال نشدم تو دسشویی گریه میکردم داد میزدم ب شوهرم میگفتم برو بیرون نمیخوام ببینمت😂😂😂اخه زود بود همون ماه اول عروسیمون حامله شدم..حتی میخواسم کارنو بندازم🥺خداروشکر ک دارمش الان خیلی خوشحالم و حسرت میخورم ک چرا اون روزو با شوهرم جشن نگرفتم😔😔
منم بعد عروسی اصلا فکرشو نمی کردم ولی بعد یکماه از عروسی باردار شدم وخیلی ناراحت ک چقدر زود بوده،،ولی الان آرین جونم تمام زندگی منه😘😘
عروسی کردیم زود اقدام کردم چون عاشق بچه بودم بعد علایم پریودی داشتم خیلی ناراحت بودم فک می کردم پریود میشم ولی بعدش بی بی زدم مثبت شد وخداروهزار بار شکر می کنم
من بعد یه سقط و تنبلی تخمدان باور نداشتم حالا حالاها باردار بشم چند روزی بود که زیرر دلم درد میکرد شک کردم و بی بی زدم اولش چیزی معلوم نبود بعد دومین خطم افتاد فقط گریه کردم .روز پدرم بود رفتم ازمایش دادم و همسرمو روز پدر سوپرایز کردم.
ماه رمضان سه روز آخر باید پریود میشدم خوشحال بودم کامل میگرمش اخرین شب ماه رمضان بیبیچک زدم هر دو خط قرمز شد اشک شوق میریختم😍😍خدایا شکرت به خاطر هدیه قشنگت😊😊
سه ماه تواقدام بودم .یه روز مونده به پریودم دیدم سینه هام درد مکنه شک کردم .بی بی چک زدم دیدم منفی انداختم سطل اشغال .ده دیقه بعد دیدم مثبت .رفتم ازمایش دیدم مثبت
من خواهرم آی وی اف کرده بود پیشش میموندم بهش میرسیدم رفت آزمایش داد بعد ۲۰ سال مقبت شد منم همون موقع نزدیک موعدم بود دو روز مونده به پری با شوهرمم دعوا کرده بودم شوهرمم واسه اینکه از دلم درربیاره دلخوریارو بشوره ببره بی بی چک خریده بود گفت توهم بزن شاید مام نی نی داریم زدم و مثبت بود 😍😍😍
جالبه اینجا همه جوابها جوریه که انگار اکثرا باردار نمیشدن وچشم انتظاربودن
مامانای گل زنداداشم بعد از 9سال. با یبار سقط د یبار پوچ. دوباره حامله شده تو 7هفته لطفا دعاش کنید خیلی نگران. دعاکنید خدا براش نگه داره. 😞😞😞😞😞😞لکه بینی و درد داره خیلی استرس داره خیلی..... توروخدا دعاش کنید ممنون میشم.
بعد از 3سال و دوبار سقط، محرم دوسال پیش طلا نذر حرم حضرت ابوالفضل و امام حسین کردم که همون ماه دیگه پریود نشدم و خداروشکر یه دختر سالم بهم دادن و معجزه خدا و ائمه رو دیدم
دو هفته عقب انداختم حالت تهوع و سرگیجه هم داشتم تست زدم مثبت بود
سلام ما ۲۲ تیر یکبار اقدام کردیم و بعد چند ساعت قرص اورژانسی خوردم بعدشک کلی زعفران و گرمیجات خوردم ولی گرفته بود همه علائم پریودی داشتم ولی پریود نشدم بی بی چک زدم دیدم باردارم
همسری فهمید دعوامون شد😑😑😀😀چون میگفت سبستم بدنت ضعیف میشه خطرناکه بخاطر کرونا ولی بعدش گفت خواست خدا بوده 😊😊
بعد از سه ما اقدام جدی ماه رمضون بود منتظر پریود شدن بودم به موعد پریودم رسیدم خبری نشد فردا بی بی چک زدم منفی شد گفتم حتما بخاطر روزه گرفتن یکی دو روز پریودم اینور و اونور شده ۳ روز دیگه ام گذشت باز خبری از پریود نبود دوباره بی بی چک زدم بازم منفی، خیلی کلافه شده بودم و کلی گریه کردم فرداش با همسرجان با کلی استرس رفتیم آزمایشگاه، متصدی آزمایشگاه که میخواست جواب رو بده با نا امیدی پرسیدم چی شد منفیه؟ گفت مثبته دیگه مبارکه. بهترین حس و حالی بود که تجربه کردم اون لحظه بهترین و به یادموندنی ترین لحظه عمرم بود
من هفت ساله از ازدواجم میگذشت دو سال بود اقدام میکردیم ولی حامله نمیشدم هر روز گریه میکردم رفتم پیش یه دکتر خیلی خوب که همیشه دعا گوش هستم گفت کمتر از سه ماه حامله میشی اصلا باور نکردم ولی داروهاشو استفاده کردم عید رفتیم شمال خونه مادرشوهرم هر چی غذا میخوردم سیر نمیشدم مخصوصا ماهی و فسنجون از پرخوری خودم به شک افتادم برگشتم خونمون دقیقا روزی که باید پریود میشدم همینجوری الکی بی بی چک گرفتم مثبت شد هنگ کرده بودم رفتم پیش دکترم گفتم شما گفتی سه ماه تا یکسال طول میکشه ولی من همون ماه اول باردار شدم خندید گفت ناراحتی؟ باورم نمیشد شب شوهرم از سرکار اومد یه کفش نوزاد خریدم و سورپرایزش کردم کلی خندیدیم خدایا شکرت هرکی آرزوی بچه داره دلتو شاد کن.
يك هفته پريود نشدم ٨ماه اقدام بودم حس كردم باردارم چون عفونت شديد يهو گرفتم بى بى زدم مثبت سد تو توالت گريه كردم از خوشحالى الانم ٧هفته هستم
من ۷ساله ازدواج کردم بعد سه سال از ازدواجم باردار شدم اصن نفهمیدم سقط شد بعدازاون تنبلی گرفتم وپریودام نامنظم از اسفند تا مرداد ماهی دوبار دکتر میرفتم گفتن ای یو ا بده چون مشکلم برطرف شد همسرمم مشکلی نداشت اما باردار نمیشدم تا اینک کلا قید دکترو زدم مهرماه پریود نشدم گفتم ک بازم نامنظم شده پریودم اما دختر داییم رفت بی بی گرف مثبت شد کلا هنگ کردم شوهرمم خونه نبود ب اونم گفتم کلی ذوق کردم.الان بازم باردارم واقعا جلوگیری هم داشتم اما ننیدونم خواست خدا بوده یا هرچی ناشکر نیستم و خداروشکر میکنم ک مادر شدم
همسرم هرروز بی بی چک میگرفت میگفت حتما مثبته من به خودم اعتماد دارم.خدارو شکر مثبت بود
من ۹ روز بود که عقب انداخته بودم. همون شب هم مادرشوهرم خونمون بود ساعت ۱ شب بیبی چک زدم مثبت شد تو اتاق خواب شوهرم کلی شادی و جیغ کشید مادرشوهرمم فهمید و همگی خوشحال شدیم.فرداش هم ازمایش دادم مثبت شد
شش ماه بود كه اقدام كرده بوديم هر بار بى بى چك ميزدم منفى بود
همش خدا خدا ميكردم زودتر جوابش مثبت بشه چون خودم و همسرم عاشق بچه بوديم
تا اينكه يه روز بعد از ظهر زدم و مثبت شد يه بى بى
ديگه داشتم بازم محض اطمينان زدم اونم مثبت شد
از خوشحالى گريه ام بند نميومد يه حس غريبى بهم
دست داده بود شب منتظر موندم همسرى بياد حضورى خبر رو بهش بدم كه عكس العملشو ببينم
كه اونم دست كمى از من نداشت و از خوشحالى گريه ميكرد
و بعد رفتيم سونو و ديدم كه دو ماهمه 🥰
درست وقتی که اصلا به بچه دار شدن فکر نمیکردم و قصد نداشتم حالا حالاها مامان بشم دوهفته پریودم عقب افتاد منم اصلا فکرم به بارداری نمیرفت و همچنان بدون هیچ استرسی منتظر بودم پریود بشم تا اینکه یه روز بعد از اینکه شوهرم رفت سرکار بسرم زد برم بیبی چک بگیرم رفتمو و اومدم خونه و دوتا خط پر رنگ دیدم و حسابی شوک شدم و خوشحال بعدشم رفتم محل کار همسرمو یک جعبه که توش بیبی چک بود یک نوشته، دادم بهش و اونم حسابی غافلگیر کردم و هر دو از ناخواسته اومدن این مهمون کوچولو خوشحال شدیم😍 آخه اگر به خودمون میبود که حالا حالاها اقدام نمیکردیم
من یه ماه عقب انداخته بودم ولی نمیدونستم باردارم بعدش تپش قلب شدید گرفتم که دکترم نفهمید من باردارم بعد دوماه خودم تست دادم دیم باردارم خیلی خوشحال شدم و یه پیراهن نوزادی از قبل داشتم تست گذاشتم رو پیراهن که شوهرم اومد این جوری شگفت زده کنم وقتی هم دید از خوشحالی اولش شوکه شد خیلی خوشحال بودیم الان پسر قشنگم ماه دیگه یک سالش میشه این ثمره عشقمون تمام زندگیمونه
من هشت ماه تو اقدام بودم درست ماه اخر که نا امید شدم عقب انداختم ده روز بعد تست زدم مثبت شدتا صدا قلبشم نشنیدم وبه شوهرم نگفتم هیچکدوم باور نکردیم
ب سنگ کلیه ربطی داره؟؟؟میشه بم بگین
من پنج ماه بود اقدام کرده بود و چون حامله نشده بودن ناامید بودم خواهرم سه ماهه بچه سومشو باردار بود و خیلی دوست داشت منم باردار بشم که برای اولین بار اونم بتونه خاله بشه و بچه هامون با هم بزرگ بشن داشتیم واتس اپ تصویری صحبت میکردیم مامانمم خونه من بود بهم گفتن حالا پاشو بی بی چک بزن شاید حامله ای این ماه اما من میگفتم نه الان منفی میشه منم غصه میخورم خلاصه که بی بی و زدم مثبت شد بااااورررم نمیشد انقدر هول شده بودم فقط جیغ میکشیدم خواهرم و مامانمم از شوق زیاد من گریه شون گرفت چه حس خوبی داشتم شب هم شوهرم و سوپرایز کردم و گفتم بابا میشه اونم از ذوق زیاد گریه ش گرفت الان پسرم پنج ماهشه و هربار خدا رو بیشتر شاکرم بابت حس ناب مادر شدنم🥺🥺🥺😍😍😍😍
واسچی سنگ کلیه؟
منم توی عقد حامله شدم.پریودیم عقب افتاده بود. رفتم تست دادم. مثبت شد. شب عروسیم چهار ماه بودم.. خداروشکر الانم دخترم شیش ماهشه
صبح ميخواستم برم واسه ليزر ساعت٦ كه بيدار شدم گفتم يه بي بي چك بزنم با خيال راحت برم در اوج ناباوري تست مثبت شد اصلا فكر نميكردم حامله باشم تا ساعت ٨ كه آزمايشگاه باز بشه فقط راه ميرفتمو شوكه بودم، وقتي همسرم زنگ زد خونه گفت چرا نرفتي گفتم پريود شدم حال ندارم😅ظهر جواب آزمايشو گرفتمو با كيك همسر جانو سوپرايز كردم وقتي اومد بي بي چك و آزمايشو ديد مث من شوك شده بود جفتمون فقط اشك ميريختيم... ايشالا خدا به همه بده
والله ما میخاستیم وشد تامام 😆😆😆😆😆
۳بعدازعروسیم باردارشدم نمیدونستم حامله رفتم باشگاه داشتم پرس پامیزدم یهوحامله ام بدشداول فک کردم بخاطرنون کره عسل هست ولی بازم ادامه دادم به ورزش داشتم ورزش های شکم میزدم که حالم خیلی بدترشداومدم خونه یکم استراحت کردم بهترشدم ولی همش خاله همسرم میگفت حامله ای گفتم ن باباولی تست زدم حامله بودم دوماهم بود😂الهی قربون نی نی ام برم
ازقبل تصمیم داشتیم برای بارداری و بعد از ماه رمضان تست زدم و مثبت شد و خیلی خوشحال شدیم البته بچه دومم. برای بچه اولم 4ماه جلوگیری نکردم وبعد حامله شدم و تو اون 4ماه هرچی تست میزدم منفی بود خیلی استرس گرفته بودم
داستان من خیلی طولانیه.من دو سال بعداز ازدواج باردار شدم و سونو آنومالی فهمیدن مشکل قلبی داره.مجبور به سقط شدم.بماند که چقدر زجر کشیدم.بعد از اون تا ۳ سال نخواستم.بعد که خواستیم بارداریم این دفعه پوچ شد😔😔😔😔خلاصه که افسردگی گرفتم.کلی آزمایش دادیم دکترا گفتن سالمید.بعد از ۶ ماه دوباره باردار شدم.گفتن ممکنه این سری هم پوچ باشه😔
ولی خداروشکر نبود و اللان دخترم صحیح و سالم پیشمه💜💜💜💜💜💜🥰🥰🥰🥰
یکماه بود اقدام کرده بودیم بعدمن همش کمردرد ودردای پریودی داشتم. شوهرم همش میگفت بارداری .خلاصه بیبی زدم شوکه شدم دیدم مثبته.پسرم ازخوشحالیش نمیدونست چیکارکنه😁
۶ ماه بود که اقدام کرده بودیم هرماه منتظر بودم که باردار باشم ولی خبری نبود ماه هفتم دو روز عقب انداخته بودم که گفتم بذار تست بزنم اصلا فکرشو نمیکردم مثبت باشه گفتم مثل هرماه منفیه ولی مثبت شد😍 من و شوهری هم کلی ذوق کردیم و گریه امون گرفته بود😭😍
من ۶ماه بعد ازعروسیمون چون دکتر میکفت هم تخمدانت تنبله هم فیبروم داری باید زودتر بچه دار شی وگرنه هرچی بگذره باید درمان کنی برای نازاییت من که عاشقه بچه ام امابا اینکه همسرم ناراضی بود برای بچه دار شدن و میگفت الان زوده اما اقدام کردیم ماه اول اقدام وقتی پریود شدم جشن گرفت ماه دوم فکر کردیم زمان تخمک گذاریم گذشته ولی اشتباه میکردیم 😂 و حامله شدم شوهرم میکفت گولم زدی🤣
چون پریودیمم دقیق بود بیبی زدم فهمیدم تو توالت وقتی مثبت شد کلی کریه کردم ازخوشحالی
من اصلا فکرشم نمیکردم باردارباشم چون همیشه پریودیم عقب جلو میشد .شوهرم بهم میگفت بارداری من میگفتم نه بعدهمینجوری یه تست گرفتم دیدم بعلههه الآنم گل پسرم توبغلمه😍
سلام بعد ۴ ماه اقدام و چون پرویدم کاملا منظم بود ۴ روز عقب افتاد حدس زدم بی بی گذاشتم مثبت بود عکسشو واسه همسرم فرستادم و بعدش ازمایش دادم 😍
سرگیجه داشتم شوهرم گفت دلم نیگه حامله ای رفتیم ازمایش دادم.تودسشویی اونجا تست زدم گفت مثبته
من چون واسه حاملگی دکتر میرفتم دکترم ک ت این تاریخ برو ازمایش بده رفتن دادم با اینکه هیچ امیدی نداشتم وقتی رفتم حوابو بگیرم دکتر ازمایشگاه یه چندتا سوال پرسید ازم بعدم گفت مبارکه یه جیغ بنفشی زدم دکتره گفت مراقب باش دخترجان کار دست خودت ندی😍وای ک روز قشنگی بود
من بعد از 18 سال ناباروری ماه رمضون سال 97 دیدم حالم بده همش خسته بودمو بی انرژی فکر کردم بیماریه بدی دارم باشگام میرفتم لکه بینب هم داشتم کلی زعفرون و سیاه دونه خوردم که خونریزیم درست بشه و پریود شم رفتم دکتر که ببینم بیماریم چیه برام تست بارداری نوشتو رفتم آزمایشگاه بهم گفتن بارداری. اصلا باورم نمیشدو کلی گریه کردم سر کارایی که کرده بودم که پریود شم. خداروشکر الان پسرم 20 ماهشه و سالم و تندرست. خدایا شکرت
منم تنبلی تخمدان داشتم بعد ۴ماه تدوایی پریود نشدم رفتم دکتر گفت برو این امپول بزن تا پریود بشی به شوهرم گفتم اجازه پریود نداد گفت دکترت وعوض کو هموجا گفتم تست بگیروم تست گرفتم مثبت بود خوشحال شدم
من مثل همیشه ک قبل از پریودی هام دل درد بودم این دفعه هم همینطور بود فکر نمیکردم حامله باشم دیگه چند روز از پریود شدنم گذشت رفتیم آزمایش دادم وقتی مثبت شد بهترین هدیه خدا واقعا اون شب رو یادم نمیره خدایا شکرت از وجودش😍
ماه رمضان رو کلش رو روزه گرفتم و منتظر پریودی بودم که روزه بخورم ولی ماه رمضان تموم شد و من پریود نشدم به همسرم می گفتم برو تست بخر میگفت من مطمئنم تو حامله نیستی اخه هم قرص خورده بودم هم کاندوم استفاده میکردیم اما ۶ روز که از ماه رمضان گذشت تست گذاشتم مثبت شد گریم گرفته بود اخه مبترسیدم یه تست دیگه گذاشتم دوباره مثبت شد رفتم با گریه به همسرم گفتم و اون اصرار به سقط داشت آخرم من نذاشتم
ماه اول بود ک اقدام میکردیم انقد ذوق داشتم دوروز هنو مونده بود به پریودیم صبح ب دلم افتاد تست بزنم زدم مثبت شد 😍😍
پریودم سه روز عقب افتاده بود صبرکردم ی هفته شد شوهرم بی بی چک خرید امتحان کردیم مثبت درومد کلی ذوق کردیم باهمسری😀😀😀😀
سلام ما با برنامه ریزی قصد بچه دار شدن داشتیم و خدا را شکر طبق برناممون باردار شدم و خدا را شکر یه هفته که گذشت پریود نشدم مطمعن بودم که حامله هستم و تست هم زدم مثبت شد و خدا را شکر میکنیم ۱۰۰۰۰۰۰بار شکر خدای مهربان
دوسه ماه بود اقدام کرده بودیم،ولی پریود تنظیم و سروقت بود ، ماه چهارم ی روز عقب افتاد ، داشتممیرفتم سرکار ی بی بی چک گرفتم، توی محل کارم اول صب بی بی چک رو زدم ، دوتا خط قرمز ک دومی خیلی پررنگتر از خط خودم بود ، در جا زنگ زدم شوهرم ، گفتم اونم خوشحال بشه
من بعد۸ سال جلوگیری
۳ماه اقدام کردم و باردارشدم
الان دخترم ۴۱ روزشه..خدایاشکرت.🤩🙏🙏
من از تاریخ پریودیم رد شده بود تست زدم مثبت بود
ماه پنجم اقدام بودم چله ی زیارت عاشورابرداشتم ۳روزمونده به موعددورم خواب دیدم بی بی چکم مثبته.فرداش گفتم بزارهمینجوری ی امتحان کنم چون علائمی نداشتم وهنوز۲روزبه دوره مونده بودامیدی نداشتم ولی درکمال ناباوری مثبت شد
دو روز از موعدم گذشته بود و پریود نشده بودم
خوشحال شدم که شاید باردارم
روز سوم یک لکه بزرگ خون دیدم
کلی ناراحت شدم و گریه کردم
گفتم پس نی نی ندارم 😢
اما تا روز بعد دیدم که خونریزی ادامه نداره
شک کردم که نکنه خونی که دیدم از علائم حاملگی باشه
سرچ کردم و فهمیدم بله خونریزی لانه گزینی بوده
چند روز بعدش هم بیبی چک زدم و مثبت دراومد😍
بعدازیه سال جلوگیری درست روزسالگردعروسیمون ازمایش دادم مثبت شد.حس خیلی قشنگی بود😍😍😍😍
بعداز۷بارای وی اف کردن تواصفهان وتهران ونتیجه نگرفتن استرس داشتن دفعه ۸ امیدم بیشتربوددکترپاکروش فرق داشت بابقیه دکترهاروز۵بعدازانتقال برام ازدادمن هم روی صندلی عقب خوابیده ومامان وشوهرم جلوماشین جلودرمطب وایسادیم تاشوهرم باجواب بیادزودتربهش زنگ زدم گفتم چنده داشت میلرزیدگفت فکرکنم ۴۰گفتم واقعاگفت اره دیگه یه شیشه اب راسرکشیدم وگفتم خدایاشکرت البته یه دفعه خداطبیعی قبلا بهم داده بودتوماه رمضون حالم بدمیشدنمیتونستم روزه بگیرم بی بی گرفتم خودم وشوهرم شوکه شدیم چون ۳بارعمل کرده بودم ونتیجه نگرفته بودم ولی متاسفانه قلبش تشکیل نشد
ما تقریبا یه سال بودکه اقدام کرده بودیم ولی باردار نمیشدم هرچی دکتر و ازمایشم میدادم مشکل از اسپرم شوهرم بود که ضعیف بودن خلاصه رفتم یه دکتری معاینه کرد بهم گفت یه چیزی میبینم تو رحمت ولی نمیدونم چیه بهم وقت داد که برم کولپوسکوپی که خیلیم میترسیدم به مامانم گفتم گفت نرو نمیخواد بری به حرفش گوش کردم نرفتم
تا که عید شد دکترم کفت برو خوش باش اصلا بهش فکر نکن شاید بعده عید اومدی دیدی بارداری ....بعدش قرار شد بعد عید ۱۷ برم سنو واژینال ببینم چی میگه دکتره که گفت بـــــــــــــــــارداری خانــــــــــوم ساک بارداریت تشکیل شده یه ماهش هست منم داشتم بال در میاوردم میخواستم بپرم تو بغله دکتره اومدم بیرون به شوهرم گفتم باور نمیکرد اخه شوهرم عاشق بچه س دیگه اومدیم شام رفتیم بیرون یه جشن کوچولو گرفتم 😍😍😍😍
من اولش عادت ماهانه نمیشدم فقط لک بینی داشتم .بعدش زیادازحدمیخوردم .ازبوی سطل آشغال دومترجلوتربدم میومد.ولی اصلاتاآخربارداری بالانیاوردم یاچیزی دلم نخواست یهویی.
بله خیلی خوب یادمه.عادت ماهانه نمیشدم رفتم دکتربرام آزمایش نوشت وقتی روز گرفتن جواب آزمایش بود ازهمه ی روزا زودتر بیدارشدم. منی که تا ساعت ۱۲ خواب بودم همیشه اونروز ۷ بیدار بودم بدون اینکه به کسی بگم رفتم جواب آزمایشم رو گرفتم تو همون بیمارستان رفتم پرسیدم جوابش چیه وقتی گفت ۸هفته بارداری گفتم چی واقعا نه نمیشه اصلا باورم نمیشد خیلی ذوق زده شده بودم نمیدونستم بایدچیکارکنم .به اولین نفری که زنگ زدم مامانم بود ،مامانم شکه شده بودنمیدونست چی بگه فقط گفت مبارک باشه.بعدبه شوهرم زنگ زدم اون بیش ازخوشحال شدازپشت موبایل معلوم بود
ماهه بعداز اقداممون صبح زوو شوهرم داشت میرفت سرکار من بی بی زدم دیدم مثبته . شوهرم ماشینو روشن کرده بود داشت راه میفتادبره که گوشه ی درو باز کردمو لا دست روی هوا علامت مثبت کشیدم و گفتم مثبته شوهرم دیگه نفهمیده بود چجوری تا محل کارش رفته بود
دو سه هفته بود میدیدم منی که شلوغه و شیطونه فقط دلش میخواد بخوابه و خیلی سسته تست زدم دیدم مثبته بارداریم
ماه سوم بودم ک اقدام ب بارداری کرده بودم ۴هفته کامل حالم بد بود همش بالامیاوردم تست میدادم منفی میشد تایه صبح شانسی یکی دادم دیدم مثبت بودم همش بالاپایین میپریدم😂شوهرمم داشت غش میکرد ازخوشحالی
رفتم دکترببینم آمادگی بچه دار شدن دارم ک دکترازمایش گرفت گفت پرولاکتینت نمیدونم چیت بالاست نمیتونی بچه داربشی خطرناکه بهم قرص دادگفت این قرصوبخوراماحواست باشه همش چک کن اگه باردارشدی دیگه نخوربچه سقط میشه بعدانقدرمنوشوهرم گریه نذرنیازرفتیم ازچندتادکترپرسیدیم گفت خانم باید عمل کنی تا بچه داربشی بعدهمه بعدبی بی چک زدم دیدم مثبت شدرفتم ازمایشواینافهمیدم دوماه بودحامله بودم ولی نشون نمیداده بخاطرهمین رفته بوده بالاپرولاکتینم😍خلاصه انقدرتواون یک هفته من گریه کردم خودموکشتم خیلی بدبودخدابه همه اونایی ک بچه ندارن دامنشونوسبزکنه واقعاخیلی بده بچه نداشتن.الان یهپسرنانازدارم امیرعباس عمرمنه
من چهارسال اقدام میکردم چندین بار ای یو آی ولی متاسفانه نتیجه نمیگرفتم .اسفند ماه هی تنگی نفس داشتم اصلا نمیتونسم بخابم .میترسیدم کرونا باشه .تو اینترنت زدم دیدم زده علایم بارداری
یه تست تقلبی دانلود کردم فرسادم برای خاهرام از خوشحالی گریه میکردن😬میترسیدم بگم الکی گفتم
شبش شوهرم گفت برم تست بگیرم گفتم نه بابا همه علائم پریودی رو داشتم کمر درد پا درد سینه درد گفتم امروز فردا پریود میشم الکی باز خودمون امید کنیم تا صبح شه .
اینم بگم همیشه من ۱۳ماه پریود میشدم اسفند ۸شدم
نهم فروردین بود که شک کردیم
من منتظر بودم ۱۳بیاد ببینم پریود میشم یا نه بعدش برم ازمایش
خلاصه شوهرم یواشی رفت تست گرفت گفت صبح امتحان کن
اون شبو تا صبح بیدار بودیم از استرس و هیجان ساعت شیش خابیدیم
ساعت۱۰تست گذاشتم چشمامو بسته بودم هی زیر چشمی یواشی نگاه میکردم وقتی دیدم دوتا دارع میشه باورم نمیشد چشمامو هی باز بسته میکردم ببینم درست میبینم😭😭😭 شوهرم بیدار کردم گفتم برو یکی دیگ بگیر رفت سه تا گرفت سه تاش مثبت شد بازم شک دادشتم
ظهر بود رفتیم درمانگاه ازمایش خون دادم نیم ساعت باید صبر میکردیم من از استرش داشتم میمردم
شوهرم رفت جوابو بگیره وقتی داشت از پله های درمانگاه میومد پایین جواب ازمایشو گرفته بود تو هوا میرقصید و میومد😭😭😭خیلی لحظه خوبی بود انشالله نصیب همه اونایی که چشم انتظارن بشه 🙏🙏🙏🙏🙏
تقریبا ۲۰ تاببی چک زدم
من شوهرم مشکل داشت ، نزدیک ۲ سال بود که بچه میخواستیم و بچه دارنمیشدیم، دکترا میگفتن آی وی اف ، ولی خوب از نظر مالی مشکل داشتیم، تا اینکه پارسال بعد از ماه صفر من دوهفته عقب انداختم، هرچی به شوهرم میگفتم تست بخر میگفت نه ، باز مثل هرماه حامله نیستی و ناراحت میشی و اعصاب منم بهم میریزه، تا اینکه یک روز صبح جمعه که دقیقا روز ولادت حضرت محمد و امام صادق بود از خواب بیدارشدم ، دیدم خواهرم پیام داده که دیشب خوابت رو دیدم که حامله ای ، به شوهرم گفتم اونم رفت بی بی چک خرید ، وقتی تست گرفتم ناباورانه دیدم تستم مثبته، نمیدونین چه لحظه ای بود دوتاییمون فقط از شدت خوشحالی اشک میریختیم ، اسم پسرمم رو به خاطر اینکه روز ولادت بهم عیدی دادن گذاشتم محمدصادق، الانم خداروشکر ۲ ماهه اس، انشالله هرکی نداره، خدا دامنش رو سبز کنه
سلام مامانا' من چون بچه هام کوچیک بودن حالا حالا قصد بارداری نداشتم ' یادم نبود ماه قبل شدم یا نه ولی اصلا یک درصد احتمال نمیدادم باردار باشم آخر شب تست دادم مثبت شد انقد شکه شده بودم بلند بلند میخندیدم بچه ها همینطوری مات مونده بودن چرا تو دستشویی میخندم 😅😅😅😅
من قرار بود مردا ۹۸ که پریود شدم ۳ روز بعدش بریم باری آی وی اف. بعد رفتیم مسافرت اومدیم چند روز تاخیر داشتم همین طوری تست زدم مثبت شد . واقعا معجزه بود. تمام کارهای اداری بیمارستان برای آی وی اف رو هم انجام داده بودیم تا این حد .
من زمستون بود مریض شدم رفتم دکتر خاست دارو بنویسه پرسید حامله نیستی گفتم نه اما شوهرم گفت چرا هست چون همیشه عقب مینداختم اصلن فکر نمیکردم حامله باشم بعد داروهامو خوردم شوهرم گف ی تست بزن شاید بارداری.شب برام بیبی چک گرفت منم گفتم صب قبل اینکه شوهرم بره سرکار بیدار شدم زدم گذاشتم تو دستشویی بعد اومدم بیرون صبونه اماده کنم بعد یادم افتاد برم تستمو ببینم وقتی دیدم مثبت ی حس غریبی داشتم گریم گرفته بود دیگ شوهرمم دید بوس و بغل و گریه و اینا تا رفتیم آزمایشگا قرار شد ساعت ۶ جوابش بیاد شوهرم زنگ زده بود پرسیده بود ک +یا نه.زنگ زد ب منم خبر داد😍
من تو عقدم پریود نشدم بعد پانزده روز رفتم آزمایش دیدم مثبته خیلی ناگهانی شد و شوکه شدیم تا یک ماه کارم فقط گریه و غصه خوردن بود بعد از کلی ماجرا عروسی گرفتیم روز عروسیم نزدیک پنج ماهم بود نوزده هفته بودم خداروشکر اصلا شکمم مشخص نبود
الان پسرم نه ماهشه و بیش از حد عزیز شده برای همه خانواده
تو اقدام بودم ..ماه قبلش تست زدم منفی بود ..پریودی هم چندروز عقب افتاد ..خواهرم پیشم بود ..همین جوری تست زدم گفتم منفیه حتما مثل قبلا ..بعداز چندقه .دیدم مثبته ..خوش حال شدم..البته ..بچه دوممه ..اقامم گفتم ..باور نمیکرد..
منم سه بار سقط کردم اولی بچم تو غربالگری اول گفتن مشکل داره باید سقط کنی دومی خود ب خود سقط شد سومی قلب نداشت دوازده هفته سقط کردم بعد از هفت ماه میخواستیم بریم آزمایش ببینیم از چیه اونارو میخواستیم و با برنامه باردار میشدم ی شب در میون و از این حرفا بعد از هفت ماه با ی بار اقدام سوم امام حسین بود بی بی زدم مثبت شد کلییی استرس داشتم که نکنه باز اونجوری شه روز شهادت حضرت رقیه صدای قلبشو شنیدم شبای احیا ماه رمضون هم ب دنیا اومد این کوچولوی من خداروشکر
دلدرد و کمرد داشتم...پریود نمیشدم غصه میخوردم ک مریضم باید برم دکتر...چهار روز بعداز عقب افتادی بی بی چک زدم مثبت بود.از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم😍😍
من درگیر دفاع پایان نامم بودم ، انقدر سرگرم بودم که یادم نبود پریودم عقب افتاده
از جلسه دفاع که اومدم خیلی بی حال بودم ، البته استرس عجیبی هم داشتم از حالت عادی خارج بود ، همون روز بیبی چک گذاشتم دیدم یه خط کمرنگ افتاد ، فرداشم امتحان کردم همین بود ، شبش رفتیم آزمایش که مثبت بود ، منو شوهرم واقعا مونده بودیم باورمون نمیشد ، اصلا نمیتونستیم بریم خونه از ذوق ، ایشالا ۲۷ روز دیگه بقلم میگیرمش
چهارماه اقدام بودم تو چهار ماه هرماه پنج شیش تا بیبی چک میزدم همش منفی میشد بیچاره ماه آخر شوهرم با ناامیدی یکی آوردگفت خانم از بس بی بی چک خریدیم هم گرون شدن هم آبروم رفت 😊😊😊😊😊گفت این دیگه آخریه چه باردار باشی چ نه دیگه نمیخرم دیگه خداروشکر بار دار بودم همون دونه آخریمون بود😆😆😆😆😆😆 موقعی که شوهرم فهمید گفت کاشکی زودتر تهدید میکردم 😂😂😂😂😂😂😂
پس نظر من.کو
خیلی بی حال بودم یهو گفتم بزار بی بی چک امتحان کنم ک مثبت شد
وای چقد بد بود داشتم کارای عروسیمو میکردم دیدم چند روزه حالم خیلی بده پریود هم نمیشم خداااااااااا خیلی سخت بود خیلی غصه خوردم از ترسم به مامانم هم نمیتونستم بگم کارم شده بود گریه خلاصه تند تند کارای عروسی روکردیم هیچ چیز از عروسیم یادم نیست خدا برای هیچکس انقدزغریبانه مادر شدنو نخواد حالت تهوع رو قایم کردن خیلییییی بده الان ولی خدا رو شکر پسرم همه جونمه ده ماهشه
والا من بسیار تنها بودم.همسرم میرفت سرکار ، من مدااام زنگ میزدم کجایی کی میای.این شد که تصمیم گرفتم بچه دار شم با اینکه خیلی از زایمان میترسیدم.ماه اول بدون پیشگیری که نشد.ناراحت شدم.ماه دوم منصرف شدم از بارداری.ولی خوب پیشگیری نکردم.بچه ام نخواستم.دو هفته بود عصبی و بداخلاق بودم.نصف شبا با عصبانیت شوهرمو بلند میکردم که برام یچیزی بیاره گشنم بود.یه صب ک از پریود گذشته بود رفتم تست بزنم ، مادر بزرگ شوهرم اومد خونه من تو دستشویی بودم نمیدونستم که چی میگه.تست رو که زدم دیدم مثبت شد.عصبی شدم.منظر شدم مادربزرگه بره.وقتی رفت شوهرم بهم گفت :مادربزرگم خواب دیده بچه بغلمه!!!!!😳هنوز نگفتم که حامله ام.وقتی لباساشو پوشید که بره زدم تو گوشش😢🤣گفتم بدبخ شدم.تستم مثبت شد.شوهرم با اینکه منگه چک بود ، خوشحااااال شد بشکن زنان رفت سرکار🤦😁
من 5سال بود ک عروسی کردیم همیشه پریودیهام نامنظم بود کیست داشتم کلی دکتر رفتم بودم جواب نگرفتم تا اینکه اخرین بار رفتم دکتر پریودیم برای اولین بار منظم شد دوبار شدم ماه سوم دیدم قبل از پریودیم انگار تب کرده بودم بدنم آتیش بود لبام صورتم خیلی تیره شده بود تست زدم مثبت شد کلی خوشحال شدم خداروشکر اخه قرار بود همون ماه اگه حامله نمیشدم برم عمل کنم خیلی میترسیدم
اومد بعدش که دید به خواهرر شوهرم نشونش دادم انقدر خوشحال شد زنگ زد به مادرشوهرم اینا خلاصه شوهرم باز باورش نمیشد شام موندیم اونجا بعد ساعت ۱۲ شب شوهرم دوباره رفت داروخونه شبانه روزی یه تست دیگه خرید 🤣
من همش هوس میکردم بخصوص هوس انار فصلشم نبود ابمیوه شو شوهرم برامگرفت .بعد تست زدم ک دیدم مثبته کلی ذوق کردیم.الانم ی جیگری توخونه مون داریم ک بادنیا عوضش نمیکنم
من ۴ سال بود بچه دار نمیشدیم همسرم مشکل داشت دوسال پیش دکتر رفته بودیم نتیجه نگرفته بودیم کلا بیخیال بچه شدم تصمیم گرفتم درسمو ادامه بدم وزندگیمو بکنم در اوج نا باوری وقتی داشتم برا گواهینامه کتاب میخوندم قرار بود برم امتحان دیدم خیلی کسلم اصلا حال ندارم سرگیجه دارم ۳ روز مونده به پریودی رفتم یواشکی تست خریدم به شوهرمم نگفتم رفتم خونع خواهر شوهرم رفتم دستشویی تست زدم اول یه خط بود باز نا امید شدم خواستم بندا مش دور دیدم دوخط افتاده باورم نمیشد😢بعدش اول زنگ زدم به شوهرم باور نمیکرد میگف نگه دار تست و خودم بیام ببینم😂
من یکسال باردار نمیشدم خودم عاشق بچه بودم داغوون شده بودم میرفتم مدرسه 😀ورزش میکردم میدوییدم میومدم خونه دل درد وحشتناک میگرفتم فک میکردم میخوام پریود بشم حوله داغ میزاشتم رو شکمم شانس اوردم سقط نشد بخدا من خیلی از پیاز داغ متنفرم کلا یه شب یهو ب بابام گفتم طور خدا رو اش برام پیاااز دااغ زیاد باشه بابامم به مامانم گفته بود بخدا سمیرا هیچوقت اینجوری نمیشد بارداره برام تست گرفت مامانم دادم مثبت بود واقعا باورم نمیشد خودبه خود گریه میکردم انگار هیچوقت فکر نمیکردم باردار بشم به همسرم گفتم فرداش رفتیم ازمایش دادیم وایسادیم تا جوابش اومد چون پارتی داشتیم اومد تو ماشین داد میزد مبااارکه مامان کوچولو مامان شدی زوووق داشتم وااای قابل توصیف نیسست😉😉
شبش خواب دیدم ک دارم گوجه و خیار پنیر میخورم بیدار شدم به مامانم میگم دلم گوجه خیار پنیر خواست بعد خودم مشکوک شدم چون چند بار بود خواب بارداری میدیدم بی بی چک زدم مثبت شد تا ی ساعت تو دسشویی تو شوک بودم😂😂😂
من بعدازاینکه 1 هفته پریودم عقب افتاد احتمال میدادم که باردارباشم،ب همسرم گفتم بی بی چک هرید بعدازنمازصبح تست زد دیدم که مثبت شد ازخوشحالی نمیدونستم چیکارکنم،سریع رفتم همسرم بغل کردم این خبرخوب بهش گفتم😍
صبح زود باهم رفتیم آزمایشگاه وقتی جواب مثبت شد خوشحالیمون چندبرابرشد
من یه اقدام مشکوک داشتم بعدش قرص اورژانسی خوردم ماه بعد پریود نشدم هر چی بیبی هم زدم منفی بود تا رفتن آزمایش بگیرم گفتن باردارم خیلی شوکه بگویم چون هیچکدوم بچه نمیخاستیم پلی خدارو شکر الان پسرم ۴سالشه
ماه اول بود که تو اقدام بودم خیلی امید نداشتم ولی هی لحظه شماری میکردم که وقتش برسه برم آزمایش بدم برای همین زود رفتم که گفتن منفیه خیلی ناراحت شدم😔 دو سه روز بعدش دیدم پریود نمیشم حالمم خوب نبود گفتم بزار یه یه تست بگیرم ببینم چی میگه؟ زدم گذاشتم نیم ساعت موند به کارام رسیدم خیلی نا امید رفتم دیدم دو تا خط قرمز پر رنگ افتاده😍 شُک شدم اومدم با جیغ به شوهرم گفتم اونم شک شد فرداش رفتیم آزمایش دادم مثبت بود الانم دختر خوشگلم رو پام خوابه خدایاااا شکرت🙏😍😘🥰
من هیچ از حامله بودنم خوشحال نشدم بلکه کلی ناراحت هم شدم
منم دو ماهی بود پریودم عقب افتاده بود تست زدم دوخط افتاد بعد نماز صبح شوهرمو بیدار کردم بهش گفتم ...گفت هم خوشحالم هم استرس گرفتم...
سه سال بود منتظر بچه بودیم تصمیم گرفتیم بریم مشهد تاامام رضا حاجتم بده اومدم قرص خوردم تا توسفر پریود نشم وقتی از سفر برگشتم یه هفته گذشت ولی پریود نمیشدم حالم خیلی بد بود صبح ساعت 5 بی بی زدم مثبت شد بینهایت خوشحال شدم و نماز شکر خوندم واشک میریختم الان بچم 4ماهشه خیلی از اومدنش به زندگیمون خوشحالم😍😍😍
اره سوال منم هس کسی چیزی نگف
من سرگیجه داشتم یهو افتادم توخونه ۱هفته قبل امدن پریودیم تست زدممثبت شد
شب هفتم پدرم فهمیدم باردارم! گریه میکردم میگفتم بابام نیست که بهش خبر بدم😭 از یه طرفم میگفتم اصلا تو این شرایط آمادگی ندارم ! کلی کار دارم! دکترام مونده! اصلا زوده! چون دو ماه بود ازدواج کرده بودیم!خلاصه قاطی کرده بودم!!!!
بیچاره شوهرم هم قاطی کرده بود نمیدونست چیکار کنه!
اما الان میبینم پدرم رفتن ولی همیشه به فکر من بودن و این بچه هم از دعای ایشون بوده💚
سلام گهواره جان ،مامان نيكان دلش ني ني ميخواست بعد از سومين بار كه اقدام كرده بود بلاخره نيكان جون اومد توشكمش ولي جالب اينجا بود كه بي بي چك گزاشتم صبر نكردم زياد تا اولين خط افتاد فكر كردم مثل دفعه هاي قبل حامله نيستم انداختم تو سطل فرداي اون روز رفتم wc همينكه در سطل باز كردم دستمال بندازم ديدم بي بي چك دو تا خط داره باورم نميشد در اوردم از تو سطل نگاه كردم ديدم اره واقعا دوتا خط ولي بازم باور نكردم همسرجان رو فرستادم داروخانه بي بي چك گرفت گزاشتم ديدم بلعهههههه واقعا باردارم ❤️
من چهارده ماه بود منتظر بود هی هرماه تست،هی منفی،اون ماه همسرم رفت تست گرفت گفت تست بزن گفتم مثل ماهای قبل منفیه دیگه گفت ایندفعه رو بخاطر من بزن تست زدم که دیدم مثبت شدهمسرم خیلی استرس داشت که بهش گفتم کلی ذوق کرد که الان دخترم شش ماهشه انشاالله قسمت همه ارزومندا
منم معده درد خیلی بدی داشتم ..رفتم دکتر برام آزمایش نوشت اونجابودکه فهمیدم باردارم ...خدارو شکر الان تمام زندگیمه
دوماه بعداز عروسی اقدام کردیم .ولی هیچ خبری نبود دوسه بار دیگه هم اقدام کردیم بازم خبری نبود بعد محرم پارسال بود بی بی گرفتم صبح زود رفتم تست دادم مثبت بود اصلا یه حسه عجیبی داشتم.بعد رفتم همسرمو بیدار کردم بهش گفتم اونم منو بغل کرد و بوسم کردو .فرداش رفتیم آزمایش دادم که فهمیدم 6هفته باردارم^😍😍
من چند روز معده درد عجیب داستم که فکر میکردم مریضم قبلشم آزمایشو سونو و بیبی چک زدم منفی بود رفتم سونو معده و کبد ببینم چرا حالم بد دکتر گفت خانم حامله ای هفته هفتم اولشم گفت چیکار کردی جنین مرده بعد گفت نه زندس
منم فقط گریه
بعد یه سقط بعد یه سال و نیم با کلی تلاش باردار شدم🙂
اصلا فکرشم. نمیکردم حامله باشم به اسرار دوستام بی بی چک زدم دیدم بله حاملم به همسرم. گفتم. گفت الکی نگو گفتم بخدا مثبته گفت خا حالا چیکار باید کنیم بچه نمیخواست... کلی ماجرا بود که برا خودش به داستان طولانیه بالاخره راصی شد نگه دارم و الان دنیای من و. باباشه و داره یه سالش میشه زندگی من
من توی اقدام بودم و روزها رو می شمردم که پریودم برسه تا اینکه یک روز عقب انداختم و هر روز تست میزدم تا سه روز که روز چهارم از روی رگهای چشمم حدس زدم حامله ام توی اینترنت خونده بودم، بازم تست زدم و یه خط کم رنگ افتاد دیگه کامل مطمئن بودم به همسرم خبر دادم و خیلی خوشحال شد و یه فریاد شادی سر داد ولی باز هم رفتم تست بتا دادم که اونم مثبت شد و شادی ما چند برابر شد.
هفت ماه از عروسیمون میگذشت اصلا قصد بچه دار شدن نداشتیم.که دیدم پریودیم عقب افتاد.تا ی ماهم صبر کردم دیگه باز نشدم یواشکی به خواهرم و شوهرم گفتم تا اینکه اجیم گفت بیبی چک بزن بلد نبودم ولی بالاخره زدم و مثبت شد کلی گریه کردم همسرمم فهمید هم گریه کرد هم خوشحال شد.اخه امادگی روحیشو نداشتیم استرس گرفته بودیم.بارداری خیلی سختی داشتم.دخترم بخاطره کرونایی که گرفتم هفت ماهه دنیا اومد ولی الحمدالله الان جفتمون سالمیم و دردونم تو بغلم.خدا دامن همه رو به فرزند سالم و صالح سبز کنه ان شالله
توعقدبودیم پنج روزپریودیم عقب افتادتست گرفتم مثبت بودکلی گریه کردم مامانم دعوام کردیه عالمه دارودوای خونگی خوردم ازبلندی پریدم چیزای سنگین بلندکردم تاسقط بشه امانشدومجبورشدیم عروسی بگیریم...الان فرشته کوچولومون هفت ماهشه
من تازه ازدواج کرده بودم که دیدم به همه چی خونم الرژی دارم بوی تازه چوب مبل و فرش و ... بی بی چک زدم دیدم منفی یکی دو روز همیجور بیتال بودم که یکی گفت برو ازمایش که رفتم و بتا مثبت شد 🙈🥰
من دو روز بود حالم خیلییی بد میشد و همش میبردنم دکتر و زیر سرم، هنوزم موعد پریودیم نشده بود. تازه یه هفته مونده بود. دکتر که خواست امپول بنویسه گفت باردار که نیستی نمیدونم چرا یهو اومد تو دهنم گفتم شایدم باشم. در صورتی که اصلا اقدام نکرده بودم و جلوگیری میکردم. شوهرم گفت اخه چرا الکی میگی شاید باشم ما که میدونیم نیستی. بعد چندروز بی بی چک زدم دیدم مثبت شد😂 شوهرم هنوزم هنگه میگه چطور شد
بعد از ۶ ماه اقدام پریودیم عقب افتاد بی بی چک زدم منفی بود انداختم سطل اشغالی بعد ۱ ساعت رفتم اشغالارو بردارم دیدم مثبت شده😍
من که فهمیدم باردارم خوشحالم شدم
هشت هفته حامله بودم نمیدونستم هیچ علائمی نداشتم چون پریودم بهم ریخته بود عادی بود تستم میزدم منفی بود یه شب عروسی دعوت بودم کلی رقصیدم صبح با دل درد کمردر شدید حالت تهوع وسرگیجه شدید مواجه شدم چون تو اقدام بودم شک کردم رفتم ازمایش خون دادم مثبت بود😍😍
۱سالی بود اقدام داشتیم ولی تقریبا ۸ماهشو عفونت داشتم بعد ک درمان شد خورد ب کرونا و تعطیلی و...😑متاسفانه ی مدت مشروب تقریبا زیاد خوردیم تو نت خوندم ک تاثیر میذاره و بارداری سخت میشه ب شوهرم گفتم دیگه تعطیلیام تموم شد بسه دیگه😐
رحلت امام بود با خالم اینا نشسته بودیم حرف از خوبیا و رسیدگیای خانواده شوهر بود ک خالم گف من جای تو بودم با این شرایط بچه میاوردم مام خندیدیم گفتیم ملات میریزیم نمیگیره😑بعد ب خالم گفتم ک تو نت اینجور خوندم فک کنم ازونه گف اون برا کسیه ک همیشه شراب خوردن باشه ربطی نداره
گذشت ۱۹ خرداد دیدم وقت پریودمه ولی ن خبری از دردای قبلش هس ن لکی دیدم
۲روز گذشت باز خبری نشد شک کردم ب شوهرم گفتم خندید
فرداش برا اینکه پیش خانوادش فعلا چیزی نگه الکی گفتم کنسله پریود شدم اونم باور کرد ب بهونه قرص رفتیم داروخونه بی بی چک خریدم😁شب خوابم نبرد از ذوق منتظر بودم صب شه تست بزنم ۶صب پاشدم دیدم مثبته فرداش رفتم آزمایش و دکتر...خواستم ب شوهرم تولدش بگم ولی انقد ک من تو پریودیم بد میفتم شک کرد ک پریود باشم با نقشه قبلی سر ب سرم گذاشت و وسط شوخی و خنده فهمید پریود نیستم خواستم بپیچونم گفتم زیاد نیس فقط لکه خندید گف حامله اییی😍دیگه منم از ذوق اشکم درومد خندیدم لو رفتم
خودشم از ذوق ۱۲ شب زنگ زد ب مامانش و مامانم خبر داد
خلاصه ک کلی نقشه داشتم برا گفتن ب خودش و مامانا ولی همه رو خراب کرد😅😅😅
من چهارماه اقدام داشتم.سه ماهشوعقب مینداختم بی بی چک میزدم منفی میشد.ماه۴دیگه نزدم گفتم مشکل دارم.برم دکترببینم چیمیشه.همونجا سونوکردگفت بارداری.بقیه توضیحاتشودیگه نشنیدم چیگف.فقط بفکرخبردادن به همسرم بودم که بیرون بود🥰😍
تا یک هفته همش دردای پریودی داشتم منتظر بودم پریود بشم وقتی نشدم گفتم بزار زعفرون بخورم تو پریود بشم فک نمیکردم باردار باشم ولی گفتم بزار برا اطمینان یه تست بدم بعد زعفرون بخورم تست دادم دیدم مثبته همون تو حموم تا بیس دیقه شوکه بودم که تست بارداریم مثبت بود حس خیلی خوبی بود
من یه هفته عقب انداخته بودم ولی به شدت دل درد پریود داشتم.لک دیدم رفتم دکتر ازمایش دادم دیدم بله باردارم.هنگ کردم و خیلی گریه کردم😁
منکه یواشکی شوهرم تست خریدم ک اگ مثبت شد سوپرایزش کنم بعد منفی شد اعصابم خورد شد انداختم تو سطل.بعد شوهرم بیدار ک شد گف چرا تست نمیزنی و باذوق میگف هنوز نشدی پس بارداری منم چون بیش از این ذوق نکنه گفتم صب زود زدم منفی شد گفت الکی میگی بعد از سطل درآوردم نشونش بدم منفی یهو دیدم دوتا خط شده.خودم کلی سوپرایز شدم😂😂
یه مدت هرچی میخوردم بالا میوردم مدام سرگیجه و ضعف داشتم و حالم خیلی بد بود شوهرم شوخی شوخی گفت لابد حاملهایی برو تست
منم یه بیبی چک زیاد اعتماد نداشتم چون میگن احتمال خطا داره رفتم آزمایش
وقتی خانومه گفت حاملهایی انقدر شوکه شدم که برگشتم بهش گفتم شوخی میکنید؟😶😂🤦♀️ اخه همش ۴ماه از عروسیمون گذشته بود
اومدم خونه شوهرم ک اومد گفت رفتی؟گفتم نه حالم بهتره نیازی نیس🙄
فرداش رفتم کیک و....خریدم و غافلگیری و یه جشن دونفره و....شوهرم که از خوشحالی گریش گرفت...
با تست خونگی فهمیدم باردارم
مامانم خواب دیده بود یه جایی مثل بهشتم، از درختا رد شدم ، رسیدم به درخت سیب ، یکیو چیدم بامزه خوردم، ازم پرسید به منم میدی؟ منم بهش گفتن که دخترت بارداره این سیبم مال اونه 🤩😍😍😍
وقتی بهم گفت باورم نمیشد تا هفته بعدش که دیدم تاخیر پریودی دارم ، بی بی چک زدم دیدم مثبت شد، دوییدم رفتم آزمایش دادم
جواب اونم مثبت شد
از ذوق تا خونه دوییدم😂
دوسال تحت نظر دکتر بودم یک لوله رحم داشتم اونم چسبندگی داشت عمل کردم باز کردم سپتوم رحم هم داشتم اونم عمل کردم ولی سر لمل خون ریزی گرفتم دکتر گفت دوماه دیگه دوباره باید عمل کنی روزی که فرداش باید واسه عمل میرفتم حالت تهوع داشتم از موقع پریم دوروز گذشته بود بعداظهری بود تست زدم مثبت شد از خوشحالی اینقدر گریه کردم اخه دکتر گفته بود شاید دیگه نتونی باردار بشی
بیبی چک زدم اوکی شد رفتم دکتر 😊😊😊😊😊خیلی حس خوبی بود
دو سال توی اقدام بودم زیر نظر دکتر با کلی آمپول و دارو و4بارiuiجواب نگرفتم خیلی روزای بدی بود قید دکتر رو زدم روز۳۶پریود آزمایش بتا دادم مثبت بود خودم همسری بابا مامانم خلاصه همه از خوشحالی گریه میکردیم هنوزم هر روز خدا رو شکر میکنم که منو از اون برزخ نجات داد
ماه رمضان بود، ۱۴ روز از اقدام مون میگذشت، احساس خستگی و ضعف داشتم، رفتم تست زدم مثبت شد. باورم نمی شد چون اون ماه فقط یک بار اقدام کرده بودم، ولی مثلا ماه های پیش که یک شب در میان اقدام کرده بودم نشده بود.
من و شوهرم همسن هستیم، واسه همین اون میگفت واسه من پدر شدن زوده درحالیکه نگران بودم برای من دیر نشه. کرونا که اومد و دید هیچ چیز قابل پیش بینی نیست گفت حالا میتونیم اقدام کنیم.رفتم دکتر برای چکاپ آزمایش داد. فوق تخصص غدد گفت تو تنبلی تخمدان داری و اصلا باردار نمیشی. سه ماه قرص نوشت که هر روز کلی تهوع و سرگیجه داشتم و به بدنم نمیساخت ولی میگفت مجبوری بخوری.دوره که تموم شد رفتم دکتر زنان چون دیگه دارو کلافم کرده بود اونم ازمایش قبلیمو دید و گفت بدنت کاملا سالمه و اصلا لازم نبوده اینهمه اذیت شی. دوهفته بعد احساس کردم تکرر ادرار دارم و مدام گرسنه بودم. پریود هم که نشدم ازمایش دادم و دیدم مثبته.اصلا همون زمانی که رفته بودم دکتر زنان باردار بودم.بمن خیلی ها میگفتن جلوگیری نداشته باشی گاهی چندماه زمان میبره که بگیره ولی من اولین اقدام بدون جلوگیری باردار شدم😊
من یواشکی حامله شدم😅 منظورم اینه که شوهرم همش میگفت الان زوده یه سال دیگه منم قرصامو نخوردم حامله شدم به خاطر همین همش منتظرش بودم 😍😍الانم که شیطون به دنیا اومده دنیای باباشه این کوچولو هم فقط و فقط عشقش باباشه انگار نه انگار که باعث این اتفاق دوست داشتنی خودم بودم 🤨😁❤️❤️❤️
من عمم خاب دیده بود ک مادربزرگم خدابیامرز بهش میگ محدثه حاملس پارچه گرفتم برا بچش عمم زنگ زد گفتم ن نیستم ی هفته بعد ک کارمون داشت ب طلاق میرسید بیبی چک مثبت شد ب شوهرم نشون دادم کلییی خوشحال شد و همون باعت شد دوباره عاشقانه ادامه بدیم😍این کوچولو از اول پاقدمش خوب بود... مرسی خدا
خونه دخترداییم بودم همینطوری ی تست بارداری انجام دادم یهو دیدم مثبت شد 😲😍
دخترداییم بعد از ۴سال تلاش دوهفته بعد من حامله شد 😌
یکی دو روز پریودم عقب افتاده بود درحالیکه اصلا سابقه نداشتم ، حالم خوش نبود و از همون اول میدونستم باردارم ،اما همسرم میگفت نه ،بیبی چک گرفتیم زدم فک کردم خرابش کردم ولی بعد نگاه کردم دیدم بله ،باردارم. بعد ازمایش دادم .فک کنم سه هفته ام بود .اینقدر زود متوجه شدم که پزشک اول جنین رو نمیدید و واژینال معاینه ام کرد تا ببینه حاملگی خارج از رحم نباشه، اما بعد دوبار ازمایش پزشک دوم نینیمو دید .مثل دونه گلابی بود .😍الانم تو بغلمه فداش بشم .
منم بعد یک ماه از عروسیم گیرم اومد دیگ سه ماهی رفتم سنو گفت دوقلو نشستم چقد گریه کردم گفتم تو سن ۱۷ سالگی اونم دوقلو چکار کنم ولی الان خیلی پشیمونم که چرا گریه کردم
یک درصدم فکر نمیکردم باردارباشم ولی خیییلی خوابم زیاد شده بود شب به خودم شک کردم واول صبح بدو بدو رفتم داروخونه بله 😥😳دیدم دوتا خط افتاد تایک هفته خودموهمسرم شوووکه بودیم البته از خوشحالی
من یک ماه بعد عروسیم اصلا آمادگی نداشتم مامانمم میگم پریودیت عقب افتاده میگفتم نه حامله نیستم اصلا نمیتونستم قبول کنم مادربشم بعدچن وقت تست دادم مثبت بود کلی گریه کردم نمیخواستم بچه داربشم.ولی الان یک ساله شده دخترنازم خداروهم شکرمیکنم
منو خواهرم دوقلوییم باهم عقب انداخته بودیم باهم تست زدیم مثبت بود و جالب اینجاست حتی سن حاملگی مون هم باهم بود و جالبتر بچه هامون تو ی روز بدنیااومدن
مال من پسره مال خواهرم دخمل🥰
چند روز بود سردرد های شدید میگرفتم رفتم خونه مادرشوهر م فشارم گرفتم فشارم بالا بود همونجا تودلم افتاد که من باردارم رفتم بی بی زدم مثبت بود نمیدونن چه هس حالی داشتم داشتم از خوشحالی دیونه میشود خدا بعد بیست سال پسرم بعمون الانم پسرم زندگی من باش شود خدایا شکرت
من ازعروسیم۶ماه گذشته بود،رفته بودم چندتالاک خریده بودم ولی یه حسی میگف نمیتونی اینارواستفاده کنی.چندهفته بعدپریودیم عقب افتادبی بی زدم مثبت شد.واقعانم نتونستم استفاده کنم چون ضررداره برابچه! منوشوهرم عاشق بچه ایم.برادرشوهرم وجاریمم بچه دارنمیشدن مادرشوهرم هم مشتاق نوه بود.خیلی استرس داشتم که نکنه منوشوهرمم نشیم.براهمون زوداقدام کردیم
حالت تهوع و سرگیجه و بی بی چک و شروع ماجرا
منو همسرم رفته بودیم آنتالیا احساس کردم سرماخوردم همسرم بهم دیفن هیدرامین داد تاخود شب گیج گیج بودم اصلا اینجوری نمیشدم هرگز انگار آدمارو نمیدیدم یادمه ماست و سس رو اشتباهی گرفتم ی کاسه سس بجای ماست ریخته بودم تو ظرفم🤣 یکی از همسفرا بهم گفت که بارداری و...
خلاصه اومدیم ایران بیبی چک زدمو.... همسرم بیصبرانه پشت در wc منتظر
که مثبت شدو خییییییلی خوشحال شدیم کلی همدیگرو بقل کردیمو اشک ریختیم اونموقع بود که معنی اشک شوق رو برا اولین بار حس کردم
منکه یه ماه بعد ازدواجم فهمیدم رفته بودیم مسافرت خونه مادر شوهرم هی یه احساسی بهم میگفت باردارم رفتم تست گرفتم اونم قایمکی که مثبت بود اولش بخاطر سن کنم میترسیدم ناراحت شدم ولی بعدش کلی خوشحال شدم و شد فرشته زندگیمون
18روز عقب انداخته بودم فکر نمیکردم حامله باشم چون هم جلوگیری داشتیم و هم بچه نمیخاستم فعلا چون درس میخوندم بعد درد هم داشتم رفتم تست زدم مثبت بود اینقد گریه کردم😆
منوهمسرم نزدیک ی سال بودهمش اقدام میکردیم نمیشد عیدقربان رفتم مامانم خالمم اونجابودگفت دخترم چراکمکم نکردی منم گفتم خاله بخداخیلی بیحالم انگاردارم مریض میشم...خالم دستمالوگرفتوشروع کردب رقصیدن گفت ک بارداری منم چون فک میکردم نیستم توجه نکردم..اومدم خونه دوروزازپریودم ک گذشت ب همسرم نگفتم روزتولدش خودم رفتم بی بی چک گرفتم دیدم مثبته شب تولدش بهش گفتم ازخوشحالی نمیدونست چیکارکنه منم همش ازخوشحالی گریه کردم..الان پسرم پنج ماهشه خداروهزارمرتبه شکر
منم تو ماه چهارم اقدام بودیم همش استرس داشتم راه میرفتم نفسم بالا نمیومد دو رورز عقب انداختم همش درد پریودی داشتم هر لحظه فکر میکردم الانه که پریود بشم امیدم نداشتم حامله بشم بیرون بودم یه بی بی چک گرفتم اومدم زدم دیدم حامله ام کلی گریه کردم تا شب همسرم اومد سورپرایزش کردم😘🥰کلی ام باهم گریه کردیم😍🥰😘
هیچی ما همینکه ازدواج کردیم شوهرم گفت بچه میخام بعدشم رفت20 تا بی بی چک گرفت روزی دوبار میگفت ببینم تست کن هنوز 10 روز مونده بود به تاریخ پریودم دیگه از بس عجله داشت شوهرم رفتم ازمایش دادم
ماه اول اقدام باردار شدم قبل از این که تست بدم متوجه شدم بودم حالم فقط منتظر بودم موعد پریودی سر برسه بعد با خیال راحت برم آزمایش بدم جواب تست هم قبول نداشتم خلاصه تاریخ پریودیم دیدم نشدم ساعت ۱۲ ظهر رفتم آزمایش دادم ساعت ۱بعد از ظهر جوابش آماده شد و مثبت بود 😍😍😍
بی بی چک زدم منتظر موندم دیدم تغییر نکرد بعدش شوهرم رفت دید اومد باخوشحالی بهم گفت بارداری...یادش بخیر چ روزای شیرینی بود
روز اول عید بود ک باید پریود میشدم و میخواستیم بریم مسافرت و ماه سوم اقدام بودم بی بی چک خریدم و رفتم خونه شوهرمم بیرون بود همون شب تست کردم دیدم یه خط شد انداختم زمین ناامید بعد یه ربع رفتم بندازم دور ک دیدم دوخط شده ولی کم رنگ ولی مطمعن شدم ک باردارم سریع زنگ زدم شوهرم و بهش گفتم ک باردارم خیلی خوشهال بودیم رفتیم ازمایشگاه گفت برو صبح بیا ما ام ک صبح قرار بود بریم مسافرت
رفتیم و بعد چند روز دیگه همون جا از دادم گفتن منفیه بزار دوباره چک کنیم دوباره گفتن منفیه صبر کنین با یه کیت خارجی ازمایش کنیم ک ما گفتیم نمیتونیم منتظر بمونیم شماره گرفت گفت زنگ میزنم
به شوهرم زنگ زد و گفت مبارکه خانمت بارداره شوهرمم با خوشهالی گفت دیدی من گفتم تو بارداری
ماتازه فقط ۱باراقدام کرده بودیم ۱ماه بعدشم حالم بدمیشدهی میگفتم چراپریودنمیشم چون پریودمن همش منظم بود.شوهرم میگفت حتمابارداری.بعدمن میگفتم یعنی فقط همون۱بارآدم حامله میشه.خلاصه چن روزی حالم خیلی بدبودتایروزشوهرم مرغ گرفته بودمیخواستم بشورمش تهوع شدیدگرفتم.زنگ زدم به مادرم گفت شک نکن حامله ای.تست انجام دادم مثبت شد.
ماهم چهارم عید بود اقدام کردیم بی بی چک زدم نشون نداد گفتم پس حامله نشدم نگو حامله بودم بی بی چک نشون نمیدادرفتم دندونم درست کردم توسیزده بدر چقد بپر بپرکردم بعد دیدم پریود نشدم یه ماهو ده روز گذشته بود زدم دیدم حامله ام اصلا باورم نمیشد رفتم ازمایش دادم دیدم اره یه فسقلی تووجودمه بعد ۹سال خداروشکر
منم پریدم عقب افتادهی چای بادارچین خوردم هی کارای خونه کردم هی پله هاروبالاپایین کردم که بلکه پریودشدم زیردلم دردمیکردمجردیمم بادلدردشروع میشودشوهرم گفت برودکترشایدقرصی چیزی بده درست شه همش بی حالی رفتم دکتردیدم بستست دیدم ازمایشگاه روبروه گفتم یه ازمایش بدم یکم شک کرده بودم چون خواب دیدم بچه بغل دارم میرم هیت امام حسین بعدجواب ازمایش فکرنمیکردم باردارم خانمه گفت مبارکه خیلی تعجب کردم نمیتونستم راه برم شروع کردم به گریه کردن خداروشکرکه الان یه دخترخوشگل دارم قربون امام حسینم برم که منودخترم باهم دعوت کردبه عزاداریش
من تو عقد حامله شدم صب ک بیدار شدم همسرمو فرستادم تست بگیره خونه خواهر شوهرم
وقتی مثبت دیدم نمدونستی از خوشحالی بال در بیارم یا بشینم از بدبختی گریه کنم
آخه اسفند ماه بود اوایل کرونا ک نمیشد مجلس بگیریم
سینه هام درد میکرد بی بی چک زدم بعد یک سال اقدام مثبت شد زمانی که قیدشو زدم تا چند ماه بعد دوباره اقدام کنم ولی برخورد شوهرم اصلا خوب نبود هنوزم بهش فکر میکنم بغض میکنم
یه مدت بود دوست و رفیق و اشنا منو می دیدن میگفتن باردار نیستی چرا نمیذاری باردار شی تا اینکه بابا بزرگم به رحمت خدا رفت جوش زده بودم قسمت چپ بدنم کامل بی حس شده بود و درد میکرد شوهرم عمه جانم میخواست بهم قرض عضله شل کن بده عمه جانم نذاشت گفت شاید باردار باشه رفتم بی بی چک زدم مثبت شد رفتم ازمایش دادم دوماهه باردار بودم یک ماه فقط گریه کردم به کسی چیزی نگفتم خجالت میکشیدم بگم دیگه عمه جانم با شوهرش به خانوادمگفتن
ی هفته قبل پریود ی روز صبح ک شوهرم بهم گفت قیافت مثل بارداراست گفتم ن بابا گفت اگه حامله بودی چی ...و دو روز بعد از عقب انداختن تست زدن و باردار بودم الانم دخترم دوماهشه 😊
ما رفتیم مشهد زیارت امام رضا تو بازار حالم بد شدخونریزی داشتم ولی مثل همیشه نبود اونجارفتم دکتر گفتن ازجفت بچت کنده شده بایدراه نری منم رفتم حرم امام رضاوالتماسش کردم بچم بمونه سالم ب دنیا بیادبیارمش پابوست الان پسرم۲ماهشه وعشق منوباباشه
منکه قصد بارداری نداشتم چند روز عقب انداختم بیبی زدم مثبت بود اصلا باور نمیکردم شوهرم تا چهار پنج ماه هی باهام قهر بود ولی الان که اومده دنیا از همه کس تو دنیا بیشتر دوسش داره اون موقع که بار دار بودم خیلی کارا کرد که سقط بشه ولی خدا رو شکر الان یه تار موش رو با دنیا عوض نمیکنه
ما ی سالو سه ماه اقدام داشتیم شیش ماه اولو کلی قرص خوردم بعدش گفتم ولش کن دیگه نمیخوام ی شب خواب دیدم دارم ب بچه شیر میدم زدم تعبیر خواب دیدم بارداری تست دادم مثبت شد ی کفش کوچولو گرفتم کادو دادم ب شوهرم کلی خوشحال شد خدایا شکرت
من شش ماهم تموم شده بود نمیفهمیدم باردارم با دخترعمووعمه هام بیرون بودیم گفتن چرااینجوری راه میری مث حامله ها😂گفتم ن بابا حامله نیستم تست دادم منفی بوده😐گفت بیاایناها اینجا ازمایشگاهه بریم همون غروبی رفتیم همونجا ازمایش دادیم نیم ساعت بعدش رفتیم گفتن مثبته چهارتایی باهم گفتیم چیییی😳😳 باورنمیکردم یه ازمایشگاه دیگه هم اون نزدیکا بود رفتیم نشونش دادیم گفتن اره 😳چون بعداز ۸سال باردار شده بودم اصلا فکرشم نمیکردم ک باردارم اینقدر گریه کردیم هممون😭
من ماه های قبل همش منتظر بودم اما اون ماه اصلا فکرشو نمیکردم خیلی حالتام عوض شده بود انگار تو بدنم انقلاب شده حال بدی داشتم یهو گفتم بزار یه بی بی چک بزنم وقتی دوتا خط دیدم شوک شدم زبونم بند اونده بود قلبم به تپش افتاد باور نمیکردم چند روز بعد دوباره زدم بازم مثبت شد بازم میگفتم یه وقت اشتباهه رفتم ازمایش دادم و مطمئن شدم انگار دنیا رو بهم دادن الهی همه ی مامانای گل خدا بهشون یه نی تی سالم و صالح بده دختر ناز منم سالم و سلامت به دنیا بیاد شکر خدایی که همیشه بهترینارو برای بنده هاش میخواد ❣
هردوتامون اقدام کردیم دیدیم پریودم عقب افتاده رفتم آزمایش خون دادم مثبت بودخیلی خوشحال شدیم بین راه مادرشوهرمودیدیم براش گفتیم خیلی خوشحال شد
توباشگاه رقص همش مالین اهنگها پهلوم بشدت دردمیگرفت تحمل میکردم خونم امدم همیطور ۳روزازین جریان گذشت ووقت پریودی تاخیرافتاد بی بی چک زدم مثبت بود از دادم ۵هفتم بوده😅😅😅
بعد چندماه اقدام به بارداری با عقب افتادن پریودیم تست زدم و آزمایش دادم مثبت بود با همسرم خیلی خوشحال شدیم
من چندروز همش خوابم ميومدم همش ميخوابيدم تا اينكه همه ميگفتن بارداري منم ميگفتم نه تا اينكه يه روز خونه مامانم سرم گيج رفت و افتادم رفتم ازمايش دادم ديدم مثبته و خدا يه فرشته كوچولو گزاشته تو دلم كه اگه خدا بخاد مهر مياد بغلم
من قرص مصرف میکردم و دوماه پریود نشدم ماه اول آزمایش نشون نداد دکتر گفت واکنشه بدنته حتما بازم مصرف کن ماه بعد بازم نشدم رفتم سونو گفت ۷ هفته ای تو این مدت برا اینکه پری بشم آب گرم و دمنوش و ورزش و همه چی رو امتحان کردم ولی پسرم خواست خدا بود و تمام
من و آقاییم قصد بارداری داشتیم ولی چون تازه ۷ ماه میشد که ازدواج کرده بودیم همه می گفتن زوده براتون 🙄 ،روش جلو گیریمونم طبیعی بود،آقاییم میگفت نی نی میخوام و منم از خدام بود ،جلوگیری رو کنار گذاشتیم و بعد از یه هفته بیبی چک زدم😅که معلوم نبود خیلی زود بود؛دوباره هفته بعدش زدم یه خط قرمز و یه خط دیگم کم رنگ بود ؛خیلی شوق و ذوق داشتم نمیدونستم چجوری به آقاییم بگم ،حالا بماند که بهش گفتم و اصلا ذوق نکرد ،یک ماه بعدش رفتم آزمایش بارداری دادم دیدم مثبته وخدا رو شکر کردم،اصلا روم نمیشد به کسی بگم باردارم .....🤗 الانم یه دختر ناز و شیطون داریم که چند روز دیگه ۹ ماهش میشه و مامان و باباش عاشقشن......
ما از مهمونی برگشتیم. صبر کردم شوهرم بخوابه. وقتی خوابید تست زدم. مثبت شد. همونجا تستو گذاشتم اومدم بیرون... چن دیقه نشستم. گفتم اشتبا دیدم. دوباره رفتم نگا کردم دیدم اون خط هنوز روشنه... دوباره اومدم بیرون. همونجوری مات و مبهوت مونده بودم. فرداشم جمعه بود. نمیتونستم برم آزمایشگاه... خلاصه وفتی دیگه از شوک اومدم بیرون، نماز خوندم و خوابیدم. و هیچی به شوهرم نگفتم تا صب شنبه برم ازمابش و مطمین بشم. صب شنبه آزمایش دادم و تا ظهر 100 بار زنگ زدم آزمایشگاه تا جوابو گرفتم. بعد رفتم یه جعبه خریدم یه جفت جوراب و یدونه پستونک گذاشتم داخلش و یه کارت تبریک کوچولو یه طرفش نوشتم سلام بابایی 29/اسفند1399 منتظرم باش
اونطرفشم بی بی چک رو چسبوندم. وقتی از سر کار اومد، بهش گفتم حدس بزن امروز چه روزیه و جعبه رو بهش دادم...
باز کرد و اونم مث من کلی شوکه شد وبعدشم کلی عکس گرفتیم و....
بارداری من کاملا ناخواسته و اتفاقی بود چون بچه ی دومم بود به این زودی ها نباید اقدام میکردم ولی ۱۰ روز از وقت پریود م گذشته بود بی بی زدم مثبت بود و الان خدارو شکر یه دخمل خوشگل و سالم دارم
خونه ي مادر شوهرم بوديم يه مدت تازه ٢ماه بود عروسي كرده بوديم ٨روز عقب انداختم بي بي چك زدم مثبت بود شوهرم وخودم اينقد خوشحال شديم من گريه كردم اونم دوويد به مامانش وابجيش گفت اما مامانش اصلا خوشحال نشد به هيچكدوممون تبريك نگفت حتي ناراحتم شد منم خيلي ناراحت شدم اونروز ناهارم نخوردم
منم سه ماه گذاشته بودم باردار بشم هنوز تاریخ پریدی نیمده بود کمردردشدیدداشتم زیردلمم میزد همش میگفتم حامله ام دوروز از تاریخ گذشت رفتم تست گذاشتم دیدم بلههههه خدا بهم نینی داده ک هر لحظه شکرگذارخداهستم
من ماه قبل بارداریم ای وی اف کرده بودم و مثبت شد اما سقط شد همون اول و ماه بعدش ناباورنه به لطف خدا طبیعی باردار شدم😍
من یک هفته مونده ب پریودی خواب دیدممادر شوهرم ی انگشتر بهم هدیه داد و زن عموم ک فوت شدن ی دختر داد ب من و رفت صب بیدار شدم ک هم تولدم بود هم سالگرد ازدواج حضرت فاطمه ص و امام علی ع دیگه گفتم خدایا خودت کادومو بدم تست زدممثبت شد🤩
هیچ وقت اینو نگو مطمن باش اگه خدایی نکرده اتفاقی براش بیفته داغون میشی چون تو زمانی بود که انتظارش رو نداشتی.وگرنه قشنگ ترین حس دنیا رو بهت دا ده مادرشدن.لیاقتش رو داشتی.خیلیا کلی دوا ودرمون میکنن تا خدا نی نی بده .ولی تو راحت صاحبش شدی.شاکر باش و عاشق بچت
ساعت۶ صبح با بیبی چک کلی از خوشالی جیغ زدم و پریدم بغل همسرم بیچاره اصن هنگ بود😂😂😂
بعدش از خوشالی گریه مون گرفت و الان م که خوشبخت ترینیم با بودن یارا💙
ما با خیال راحت و اسوده ودر نهایت ارامش اقدام کردیم بعد دوهفته من می گفتم فکر نکنم اخه ده سال ازدواج کرده بودم و کلا روش پیشگیری طبیعی بود.خودمون تو این ده سال نخواستیم.همسرم گفت من انقدر مطمنم که با همین بار اول باردار میشی چون جفتمون سالم هستیم.بی بی چک گرفت تو ان هفته مهمون داشتم فقط خدا خدا میکردم برن چون تو ان لحظه دوست داشتم تنها باشم بعد یک هفته تست زدم و دیدم دوتا خط خوشگل هویدا شد.یعنی فرشته کوچولوی من تو راهه.تو ابرها بودم صبح همسر سرکار بود زنگ زدم عصر با شیرینی و یه تنگ گل امد خانه رفتیم سونو روز بارانی بود از خوشحالی بال دراورده بود زمان برگشت هوس چیپس سرکه نمکی کردم گفت اینبار میخرم ولی دیگه خبری نیست کلا ما دنبال تغذیه سالم هستیم اجازه خوردن این جور هله هوله رو نداریم.خداروشکر یه پسر سالم و شیطون دارم😘😘😘😘
پریودیم عقب افتاده بود و همش منتظر بودم پریود شم، چند روزی عقب افتاده بود. چون ماه قبلشم پریودیم عقب افتاده بود اصلا اهمیت نمیدادم. حتی ی بار سنگین هم بلند کردم. فردا صبحش تصمیم گرفتم بیبی چک بزنم و وقتی مثبت شد مات و مبهوت شدم. چون اصلا نمیدونستم یک ماهه اقدام کردیم یا دو ماه. فکر نمیکردم به این زودی بگیره. 😄😄. بعدم زنگ زدم به همسرم و حتی خودش حدس زده بود واسه چی بهش زنگ زدم. خلاصه خبر باباشدن رو هم پشت تلفن بهش دادم.
من همونی که تصور میکردم شد ولی باورم نمیشد بیبی چکم مثبت بود ازمایش بتا هم همین طور ولی میترسوندم که چون درد داری ممکنه خارج از رحم باشه اگر دوباره درد داشته برو بنداز که خداروشکر به حرفشون گوش ندادمو فرشته که خدا بهم بخشید الان پیشمه
سه ماه از عروسیم گذشته بود.به شوهرم گفتم بیا برا بچه شروع کنیم اخه معلوم نیس با همین بار اول باردار شم.نمیخوام خبلی اختلاف سنی داشته باشم با بچه مون.اما شانس ....با همون باراول دو ماه پریودیم عقب افتاد بی بی زدم مثبت در اومد.هم خوشحال بودم هم ناراحت.میگفتم خیلی زوده.به شوهرم گفتم پشیمونم بیا یه کاری کنیم نذاشت:.خداروشکر میکنم الان واقعا که کار بدی نکردم.همه جونمه
تو ماه اول اقدام
انگاری میدونستم با همین یه ماه اقدام حامله میشم
مثبت شدن بی بی شک قشنگ ترین چیزه
دوسه بار بیبی چک زدم منفی ،دیگه امیدی نداشتم ،ازطرفی پریودیمم هرماه عقب میزد،دیگه سومین بار محض تفریحی زدم دیدم مثبته 😀همون روز رفتم آزمایش اونم مثبت 😀کلی خدا رو شکر کردم
درد زیر دل داشتم و حس می کردم زیر دلم ورم کرده رفتم پیش متخصص زنان فکر می کردم کیست باشه.دکتر گفت بخواب روی تخت یه سونو بگیرم. سونو که گرفت گفت خانم مبارکه ۱۳ هفته بارداری هستی.همون موقع ازم ان تی هم گرفت گفت به احتمال زیاد پسر هم هست. باورم نمیشد چون من قرص می خوردم یه شب هم فراموش نکرده بودم.نمیدونم چطور شد؟زنگ زدم به شوهرم مشهد بود. ماجرا رو گفتم. خیلی خوشحال شد گفت همین الان توی حرم امام ازشون خواستم خدا به عقلی بهت بده راضی بشی بچه دار بشیم که امام جوابمو در جا داد.
من هنوز پریودیم عقب نیوفتاده بود تو خواب ۲شب لرز کردم بعد شوهرم گفت فکر کنم بارداری.تو اقدام هم بودیم که بی بی چک زدم و دیدم بعله😍😍
من ۶ ماه بعد از عروسی اقدام ب بچه دار شدن کردیم اما هر دفعه ک اقدام میکریدیم نمیشد و دکترم رفتم دارو میداد بهم ولی اثری نداشت منم دیگه بیخیال شدم ۳ ماه بعد یکی از دوستام گفت ک قیافت یه جوری شده گفتم چجوری گفتم یه جوری عوض شده نکنه بارداری گفتم ن بابا نیستم یه چند نفر دیگه هم بهم گفتن بارداری گفتم نه بابا هیچ علایمی ندارم گفت قرار نیست ک علایمی داشته باشی بازم گفتم ولش کن دوباره بی بی چک میزنم منفی میشه و گریه میکنم تا اینکه محرم شد روز تاسوعا بود متوصل شدم ب حضرت ابوالفضل ک خدا بهم بچه بده اگه پسر بود اسمش رو میذارم ابوالفضل ۳روز بعدش خواهر شوهرم اینا میگفتن صورتت پر لکه شده مردمک چشمت زیادی بازه نکنه بارداری گفتم ن بابا نیستم هی مجبورم کردن بی بی بزنم ساعت ۱۲شب بود با ناامیدی رفتم ک تست بزنم ولی وقتی مثبت شد چنان جیغی کشیدم از خوشحالی تو دستشویی ک هیچ وقت یادم نمیره بعدشم ک رفتم ازمایش دادم گفتن ۲ماهه باردارم😭😭وای ک چقدر خوشحال بودم الانم اقا ابوالفضل بقلم خوابیده ک خیلی خیلی برام با ارزشه ببخشید سرتون رو درد اوردم😍😁😁
من رفته بودم مسافرت با خودم نواربهداشتی بردم موقع پریودیم بود زیر شکم درد میکرد همش فکر میکردم مریض شدم ولی هیج خبری نبود . تا با اسرار آبجیم بی بی چک گرفتم مثبت شد چون بعد از ۱۲سال حامله شدم اصلا بابرم نمیشد رفتیم آزمایشگاه که بله خدا بهم یه نی نی داده از خوشحال فقط گریه می کردم. الان یه دختر گل دارم .
۹سال چشم انتظاربودم موقع پریودیم شد دردای شدیدم داشتم اما پریود نشدم ۲٠روز گذشت اما اینقدرتست های منفی دیده بودم تست نمیزدم تا بلاخره بعدیک ماه زدم و خطش خیلی کمرنگ شد شک کردم دوباره تست کردم مثبت بود پنج بار تست دادم اصلا باورم نمیشد دعا کنین سالم بغلش بگیرم طول سرویکسم کم میترسم🙏
ماه اول اقدامم. هفت. روز مونده. به. پریودیم. تب کردم تب شدید. بابدن درد رفتم دکتر کلی. داروآمپول داد شوهرم. گفت. آمپولاتبزن ولی. من احساسم میگفت باردارم. بهش گفتم اونم. هی میگفت. خودتو. مسخره. مگه میشه. تو ماه اول. اقدام باردارباشی کلی اصرار کردم. تارفتم. آزمایش. دادم هی تو را بهم میگفت. تو باردار نیستی توهم. زدی ولی جواب. مثبت بود. خدااااروشکر
شش ماه بعد عروسي از ماه عسل اومديم دقيقا يه هفته قبل پريود از جام كه بلند ميشدم سرم انگار سبك بود راه ميرفتم ، تا ديدم يه روز عقب افتاد پريودم صبح زود رفتم بي بي چك گرفتم و بدو بدو رفتم سركار نرسيده رفتم تو دستشويي و قشنگ ميدونستم الان دو تا خطش قرمز ميشه
هوس ماکارونی کردم منی که متنفرم ازش..بعدشم خواب بودم خواب دیدم که هوس شیرینی که متنفرم ازش کردم وقتی بیدار شدم بوش تو دماغم بود.یه شب لوبیا خوردم حالم بد شد بالا اوردمبعد ده روز به اجبار شوهرم بی بی زدمچون قبلش هر سری میزدم منفی بود ولی اون شب مثبت شد
من تو عقد بودم ،چون خیلی پریدی منظمی دارم وقتی چهار پنج روز عقب افتاد ،به شوهرم گفتم اول به بی بی چک بخر بیار بعد برو سر کار ،وقتی مثبت شد دستام میلرزید هم خوشحال بودم هم ناراحت ،به شوهرم گفتم نرو سر کار از همون جا رفتیم دکتر و سونو که بعللللله ،به خاطر کرونا نتونستیم عروسی بگیریم😔😔😔 و با توکل به خدا زندگیمون رو شروع کردیم الان هم واقعا خدا رو شکر میکنم.😇😇
من 5 سال همش دکتر اینا میرفتم جواب نمیگرفتم دیگه بیخیال شدم گفتم خدا خودش هر وقت بخواد میده، پریودیمم منظم نبود دیگه پارسال همچین روزایی بود که اسباب کشی داشتم میدیدم زیر دلمو خیلی میگیره فکر میکردم دارم پریود میشم خلاصه بعد اسباب کشی رفتیم مشهد اونجا همش فشارم میوفتاد پایین حالم بد میشد بهم میگفتن نکنه حامله ای منم که ناامید بودمو اصلا 1 درصد فکرشو نمیکردم میگفتم نه نیستم میگفتن بی بی چک بزن ازونجایی که خیلی این کارو کرده بودمو همش منفی بود میترسیدم بی بی چک بزنم بازم منفی باشه و دوباره روحیه خودمو شوهرم خراب بشه دیگه برگشتیم شهرمون چند مدت گذشت دیدم هنوز زیره دلمو میگیره و ول میکنه دیگه یواشکی تست زدم دیدم 2تا خط شد اصلا باورم نمیشد سریع رفتم شوهرمو بیدار کردمو بهش گفتمو رفتیم آزمایش دادم دیدم بله 2 ماها حامله هستم اون لحظه رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. خداروشکر بعد 5 سال خدا بهمون یه فسقلی ناز داد که الان تو بغلمه
بعداز13سال؛ب لطف خداوامام حسین؛نی نی دارم؛آنیسای من ک دنیامه مثل ی معجزه اومدتوزندگیم؛ی روزی پاییزی؛دقیقا20مهر98بود ک بی بی چک زدم بعدازسالها انتظار و دکتر و دارو بالاخره مثبت شد؛هزاربارشاکرم واسه این نعمت قشنگش
چند سال اقدام کردم باردار نمیشدم رفتم دکتر بعد از چند سال ببینم علتش چیه برا شوهرم لزمایش اسپزم نوشت دکتر از تاریخ ازمایش شوهرم داشت میگذشت تمیداد میترسید از اون باشه بلاخره راضی شد من از خونه خواهرم برگردم ازمایش بده اما همون شب که راضیش کردم فرداش دل درد شدید گرفتم خواهرم به زور گفت بی بی بخر تو بارداری گفتم نه بابا گفت بخر از اون اصرار از من انکار اخه دوست نداشتم باز بخور توذوقم اخر گفت اگ باردار نبودی پول تستو من میدم🤣 زدم انداخت سطل گفتم نبودم دستکش پوشید اورد بیرون گفت بارداری مثبت ازمایش دادم مثبت شد
سلام مامانا ببخشیدا اما ماجرای تلخ منو بشنوین۴سال و نیمکه عروسی کردیم۲سالشو عقد بودم منو شوهرم همو میخاستم اما خانوادها اصلا راضی به ازدواج ما نبودن تا خودمون وسایل خونمون و خریدیم یکم طول کشید من همش جلوگیری میکردم شوهرمم قلیان میکشید بعداز۲سال دیدم هی پریودیم عقب میوفته اونم۱۵روزاینا یه ماه۹روز عقب انداخت بودم به شوهرم گفتم تست بخریم گفت نه بابا تواین۳سال انقدتست زدیکه اینم منفی میشه زدم دیدم شد دوتا اما خیلی کمرنگ بود واسه۱۰روز عقب انداختنم رفتم ازمایش دادم۲۵۰بود دکترم گفت عددت خیلی کمه بچه رشدش تویه۶هفته متوقف شده داره سقط میشه وبعداز۲روز خونریزی کردم۷ماه گذشت توماه اول اقدام دیدم عجیب ذرت مکزیکی هوس کردم و۴روز عقب انداختم ماه پیشش۴تاتست زدم هاله مینداختن باورم نشد اما دیدم پریود نشدم تست زدم دوتا خط پرنگ شدخیلی تست زده بود۱۰تا چون باورم نمیشد تویه۱ماه انقد زود باردارشده باشم دکتر برام شیاف نوشت استفاده کردم رفتم سونو گفت۵هفته و۶روزت همه چیز نرمال دیدم شب تو خواب خونریزی کردم رفتم سونو گفت بچه رشدش متوقف شده والانم هنوز۲ماه از سقطممیگذره انشالله که هیچ مادری اینجوری زجر نکشه فقط برام دعا کنین هروقت خدا بهم دادبرام فرق نداره فقط دیگه ازم نگیره چون واقعا خیلی سخته به زور خودمو جمو جور کردمکه افسرده نشم اما فک کنم انقد عصبی شدمکه هروز با شوهرم دعوا میکنم نمیدونم چرا😔😔😔☹️☹️😣😣
۱ماه قبل از اینکه اقدام به بارداری کنم یه خواب خیلی عجیب دیدم،دیدم همسرم یه بچه داد بغلم گفت این بچه ماست ولی من همش گریه میکردم که من حامله نبودم که پس این بچه ما نیست خلاصه ماه بعدش اقدام کردم به بارداری تو اسفند ماه بعد از ۱۳ به در خیلی حالم بد بود و حالت تهوع داشتم ۲۰ فروردین صبح که همسرم رفت سر کار بی بی زدم مثبت شد بدون اینکه به کسی بگم رفتم آزمایش دادم جوابش رو که گرفتم بعد از ظهر به همسرم نشون دادم و کلی ذوق کرد تازه شب تولد حضرت عباس بود ما هم اسم پسرم رو گذاشتیم سید عباس
من ماه اول اقدامم بود بعد از ۲سال و نیم زندگی مشترک،بعد نماز صبح بی بی چک زدم یه خط افتاد منم خوابم میومد رفتم خوابیدم،صبح پاشدم دیدم دوتا خطه شاخ دراوردم😂
عصرهم ازمایش دادم که مثبت شد
ان شاالله خدا به هرکسی که میخواد بهترینشو بده🤲
بعد از دو سه ماه اقدام بی نتیجه هربار بیبی منفی دقیقا زمانی ک اصن فکرشم نمیکردم حامله شدم با بیبی چک متوجه شدم
منتظر بودم پریود بشم تا بعدش اقدام کنیم
هیچ نشدم تست زدم مثبت بود اول شوک شدیم بعد ذوق زده
خیلییی حس خوبی بودد.
بعد شیش ماه درمون از عفونت
ی دو هفته همش مریض بودم و سرم درد میکردوبه لطف خدابیامرز مادرشوهرم همش خواب بودم.
بعد دوهفته از من انکار و از شوهرم اسرار ک بی بی چک بزن
منم یه روز جمعه صبح تست زدم
و با تعجب و خوشحالی بدو بدو رفتم سمت شوهرم..
وووییی خدایاا شکرت بابت همه چیز.
یکی از شبهای ماه رمضون استخر بودم... تمام یک ماه گذشته اش و سینه هام درد میکرد و دل پیچه و اینا ... فک میکردم از پلیپ روده امه ...یهو به دلم افتاد... که نکنه حامله باشم... دیگه داخل حوضچه آب گرم نرفتم گفتم حالا اگه یه درصد باشم مشکل نتراشم... فرداش ساعت ۵ عصر به اصرار دوستم بیبی زدم و با یه بحث جالب که از من انکار و از اون اصرار میگفت مثبتی من میگفتم نه.. خلاصه صبح زود قبل کار رفتم آزمایشگاه..ساعت ۱۰ بهم تلگرام کردن و خلاصه فهمیدم باردارم...بعد از کار یه لباس و پستونک و اینا و یه نامه به جناب پدر نوشتم و به همسرم خبرشو دادم
😍😍😍😍😍
سلام ماه رمضان بود بعد از نماز جمعه رفتم خونه بابام پسرم از درخت سیب خونه بابام سیب خواست
پاشدم از درخت سیب بکندم که در حین سیب کندن چشمم سیاهی رفت و فورا فهمیدم باردارم و از ته دل خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم
انشاءالله خدا دامن همه خانمهای منتظر رو سبز کنه
سلام. تو ایام عید 97. 3فرودین بود که همسایه مون اشناشو معرفی کرد واسه اینکه بیاد خواستگاریم بعدش خانواده ام قبول کردن منم نمیشناختم اما قبول کردم دیدم همسرم. چند جلسه همو دیدم بعدش پسندیم.😅عقدکردیم.یعنی16فروردین.بعد عقد کردم. .بعد 20 روز بعدش 5 اردیبهشت عروسی گرفتیم. من یه روز قبل عروسی پریودیم پاک شدم. ماه بعدش که خونه خودم مریض نشدم. 5روز گذشت از پریودیم رفتم دکتر آزمایش زدم منفی بود. دکتر گفتش عفونت داری بعدش بستری شدم بعد از چند روز که می خواستم مرخص بشم دوباره ازهم تست گرفتن یعنی 13خرداد پرستار تو بیمارستان گفت بارداری.....خیلی خوشحال شدم گریه ام گرفته انگار چندسال اذواج کردم.... 😅😅. خیلی خوشحال شدم و گریه ام گرفت چون سختی زیادی تو مجردی کشیدم و از اینکه خدا یهوی همه چی بهم داده آرامش و خوشبختی خیلیییی.... خدارو هر روز شکر میکنم که بهم لطف کرد.... راست گفتن با هرسختی آسانی هستش.
خلاصه اینکه یعنی خواستگاری و عقد و عروسی و لحظه که فهمیدم. باردارم جمعان 2ماه😅😅😅😅😅.بود.
یک هفته عقب انداختم خونه خالم بودم گفت برو یه بی بی چک بخر ضرر نداره منم قصدشو نداشتم، دیگه اومدم خونه چهار صبح بود از داروخونه شبانه روزی بی بی چک و خریدم و اومدم خونه زدم حالا بارها این اتفاق افتاده بود سالی دو بار بی بیبی چک میزدم منفی میشد، اما اون شب دو خطش رنگی شد و من از تعجب میخندیدم صبحشم با شوهرم رفتم ازمایش اونم مثبت شد 😂😍😶
مااقدام کرده بودیم پریودیم عقب افتاده بود۱۰روز ساعت۵صبح پاشدم بیبی چک زدم مثبت بوداومدم شوهرنوبیدارکردم وگریم گرفت بیچاره ترسیده بود که چی شده 😃😃بعدکلی ذوق کردیم وخابیدیم تابیدارشدیم به همه زنگ زدگف که داره بابامیشه 😁
یادمه که حالت تهوع داشتم و سرگیجه تازه از شمال اومده بودم گفتم شاید بخاطر اونه ، تا اینکه یه شب فشارم افتاده بود شدید پایین رفتم سرم بزنم دکتر برام آزمایش نوشت بعد رفتم تا اینکه فهمیدم یه تو راهی داره میاد
من ۳۶ سالم بود ازدواج کردم بعد از عروسی اقدام داشتیم من چکاپ قبل از بارداری رفتم تیروئیدم ب شدت کم کار بود دکتر بهم دارو داد و گفت با این شرایط اگه مراقب تیروئیدت نباشی شانس بارداری صفر
منو همسرم خیلی زمان نداشتیم سن هر دومون بالا رفته بود
۲ ماه و خورده ای گذشت دیدم بی حالم خواهرم ۱۲ ظهر بهم زنگ زد و گفت کجایی و چیکار میکنی گفتم خونه دراز کشیدم گفت این موقع روز ؟دختر تو حامله ای برو بیبی چک بگیر بزار
فرداش ساعت ۳ شب از شدت هیجان رفتم گذاشتم دیدم دوتا خط شد رفتم همسرم و بیدار کردم تو عالم خواب نفهمید اما بعدش هر دومون نماز شکر خواندیم
خیلی ها فکر میکردن ما دیگه بچه دار نشیم اما خدا خواست و این اتفاق قشنگ افتاد تو زندگی مون الان دخترم نزدیک ۲ ماهه خدارو شکر میکنم واسه این هدیه قشنگش
یک هفته بود مادرم میگفتن بارداری از چشمات معلومه من چون اسباب کشی داشتم میگفتم نه از خستگیه 30بهمن بعد ۶ ماه اقدام مامانم به زووور بیبی خرید و گفت امتحان کن تست کردم و گداشتمش رو میز گفتم عمرااا مثبت باشه که یهو دیدم دوتا خط افتاده 🥺🥰خدایاشکرت امیدوارم هر کسی آرزوی نینی داره یه آرزوش برسه
من تنبلی تخمدان داشتم ولی شدیدنبود دکترگفت اگه میخوای بچه دارشی یه دوره قرص بخورکه منم نخوردم پریودامم نامنظم بود تااینکه دیگه دیدم خیلی گذشت ازپریودیم علائم پریودی هم داشتم مثل دل درد و کمردردواینا براهمین تخم شویدو رازیانه درست کردم وخوردم دیدم بازم پریودنشدم شک کردم بیبی چک زدم مثبت شدباورنکردم تاآزمایش دادم ازخوشحالی داشتم سکته میکردم والان پسرکوچولوم ۳ماهش ازخداممنونم وازش میخوام به هرزنی که واقعادوس داره بهش بچه بده
من دکتر بهم گفته بود ب صورت طبیعی نمیتونم باردار بشم باید ivfکنم هزینش و نداشتیم ولش کردیم گفتم اگه خدا خودش بخواد میشه دقیقا یک سال بعدش تو ی مهمونی دراز کشیده بودم ب خاله شوهرم گفتم زیر دلم خیلی درد میکنه گفت ب چشمات میخوره حامله ای همون شب تست زدم دیدم حامله ام
من یه هفته عقب انداختم ماه ششم اقدام بودیم بی بی زدم ساعت هفت صبح مثبت شد چشام دو دو میزدن از خوشحالی میپریدم بالا و پایین و جیغ میزدم زنگ زدم به شوهری تو راه سرکار جیغ میزدم😁😁😁😍😍😍
5روز از وقت پریودم گذشته بود خواهر شوهرم گفت برو تست بزن گفتم بیخیال حتما فردا میشم دیگه صبح بیدارشدم یک راست بی بی چک زدم مثبت شد از شوق گریه میکردم
من بعد یک سالو نیم از عروسیمون می گذشت بهمن ماه بود وقت پریودم گذشته بود بی بی چک زدم مثبت بود هردومودن تو شک بودیم اخه قبلش 5روز قرص ال دی استفاده کرده بود
خداروشکر الان یه دختر خوشگل دارم
من پریودیم همیشه منظمه
این ماه خیلی مشغله داشتم پریودیم هم عقب افتاده بود،تو ذهن خودم حساب کردم دیدم دو روز عقب انداختم،بعد فرداش داشتم با خواهرم صحبت میکردم متوجه شدم خااااک تو سرم ده روز عقب انداختم😱😱😱
و بی بی چک گذاشتم و مثبت شد...
من بچه ی دوم رو اقدام کردم ..سه سال بود که منتظر بودم شاید باورتون نشه ولی عین هر سه سال هر ماه بی بی چک میزدم...ولی همیشه منفی بود..دقیقا ۱۳بهمن روز تولدم باز با بیخیالی بی بی چک زدم...اول منفی بود خیلی توی ذوقم خورد..توی سطل آشغال انداختمش ولی باز به خودم گفتم بذار ۵دقیقه بگذره رفتم وازتوی سطل بیرونش آوردم حتی دخترم گفت مامان چرا دستتو کثیف میکنی..وقتی دیدم دو خط شده انگار تمام دنیا رو بهم دادند به شوهرم زنگ زدم گفتم دوباره داری بابا میشی کلی خوشحال و گفت به جای من تو هدیه تولد تو بهم دادی...خداروشکر میکنم دوهفته ی دیگه زایمانمه..ان شاءالله که خداوند بزرگ به همه این حس رو عنایت کنه..الهی آمین
واااای نگو من کیست پلی کیستیک دارم اصلا پریود نمیشدم از همون اول بعد عروسی چون میدونستم بدون قرص پریود نمیشم خودم رفتم دکتر که وضعم افتضاح بود تخمکم با قرص دفعه اول رسید به 7
9 ماه همش قرص و سونو ولی اصلا فایده نکرد یادم آخرین دفعه رفتم دکتر گفت تخمک هات زیاد خوب نیس ناامید شدم گفت دفعه بعد باید شوهرت بیاد آزمایش بده کاملا نا امید برگشتم اصلا انتظار بارداری نداشتم آخه دیگه ول کردم بیخیال شدم چون آمپول زده بودم باید 16 روز بعد آمپول یا باردار میشدم یا پریود چون دفعه قبل هم آمپول زده بودم نه باردار شدم نه پریود واسه همین فکر میکردم الکی ولی برای اطمینان بی بی چک زدم اول یه خط اومد ناراحت پرتش کردم گوشه دسشویی و اعصابم خورد بود بعد که یدفعه چشمم افتاد بهش دوتا خط دیدم از خوشحالی زبونم بند اومده بود انگار رو هوا بودم خیلی حس خوبیه خدا نصیب همه بکنه
بعد از سه سال دوا دکتر کردن شوهر من قرار بود عمل کنه تا مشکلمون حل شه برای۳۰ فروردین۹۵ وقت جراحی داشت چهارمین روز عید بود که شوهرم گفت راستی نشدی ها راستش اصلا بخاطر این که خیلی وقت بود منتظر نینی بودیم و نشده بود انتظارشو نداشتم و یادم رفته بود که عقب انداختم بی بی زدم یه خط پررنگ و یکی کمرنگ افتاد تا تعطیلات تموم شه وآزمایشگاها باز شن هرروز بی بی میزدم بازم باورم نمی شد تا اینکه آز دادمو دیدم که مثبته اون اوایل که دنیا اومده بود باورم نمی شد منم مامان شدم.
شوهرم بهش میگه ناجیه بابا تو منو از شر مامانت خلاص کردی 😄 آخه از عمل میترسیدو منم هی غر میزدم سرش
من بخاطره اینکه دوبار سقط داشتم همیشه چند روز قبل از پریودی کار سنگین نمیکردم چند روز بود که از پریودی میگذشت تست زدم حامله نبودم بعد یه لکه هم دیدم گفتم حامله نیستم دارم پریود میشم دیگه وقتی خیالم راحت شد کلی کارای خونه کردم بعد از چند ساعت دیدم دیگه خونریزی ندارم شک کردم آخه من هیچ وقت تو زمان پریودی لکه بینی ندارم خلاصه فرداش صبح زود رفتم آزمایش دادم دیدم حامله هستم اول به مامانم گفتم کلی ذوق کرد.
من چون تاریخ قاعدگیم عقب افتاده بود خودم صبح بدون اینکه به همسرم بگم رفتم آزمایشگاه، بعد گفت جوابش رو تلفنی هم میگیم، بعد تماس گرفتم گفت مثبته بیاید جواب رو بگیرید
سه ماه بود ازدواج کرده بودم ۲۵روز پریودم عقب افتاد تو خونه پدر شوهرم بی بی چک استفاده کردم مثبت بود شوهرم یک ماه تموم غصه بهم داد که سقط کنم منم نکردم 😂ولی الان تموم زندگیمون شده در کل روز بدی بود 🥴
من یک سال بود ازدواج کردم جلوگیری هم نداشتیم چون خیلی بچه دوس داشتیم دیگه بعد یک سال خودمو اماده کردم ماه بعد برم دکتر که همون ماه۴ روز پریودم عقب افتاد متمعا بودم که بچه نیس اخه همیشه عقب مینداختم کلی هم رفتم خونه تکونی کمک مادرشوهرم فرداش شوهرم رفت بی بی چک خرید مثبت شد اصلا باورم نمیشد گفتم الکیه اینا رفتم ازمایش بازم باورم نشد تا رفتم سنو خیالم راحت شد ولی شوهرم میگه الان که ۶ ماهته شکمت بزرگه میفهمم واقعا بارداری
مگه میشه یادم نیاد تک تک لحظه هاشو یادمه و عاشقشونم.
خونه ی مادرشوهرم برای اولین بار داشتم بدون تعارف و ولع عجیب غذا میخوردم اونجا بود ک شک کردم ک باردارم البته چون چندروز هم پریودم عقب افتاده بود بخاطر همون اون ولعمو ک دیدم مطمعن شدم یاددددش بخیر😍
من چند روز خیلی احساس خستگی میکردم بدون اینکه به شوهرم بگم دو تا بی بی چک گرفتم اولیش منفی بود دو روز بعد وقتی شوهرم خواب بود دوباره چک کردم دوتا خط پر رنگ بود😍😍 باز چیزی بهش نگفتم عصر به یه بهونه ای رفتم آزمایشگاه آخه باورم نمیشد منتظر موندم تا جوابش حاضر شد تا جواب آزمایشو دیدم از ذوق زیاد بلند گفتم مثبته😄😄😃
بعدش با لباس بچه برگشتم خونه😂😂😂
ما نه ماه بعد ازدواجمون بچه دار. شدیم تاریخ۱۳۹۷/۹/۷ ی پیامک اومد. که قشنگترین تاریخه اتفاق قشنگی میفته براتون بعد. بی بی چک زدم اول ی خط افتاد. بعد. زود پاک شد. دوباره عصرش رفتم بی بی چک زدم خط کمرنگ افتاد. ازمایش خون دادم مثبت شد. دقیقا همون تاریخ قشنگ من متوجه تو دلی های نازم شدم و اولین سالگردمون ۴نفره شده بودیم خداروشکر هزار مرتبه شکر❤️❤️
جوش شیرین وشامپوبزنین اینترنت میاد
من بعداز15سال بعدازدوزایمان ناموفق اول ماه محرم 98باردارشدم الهی شکرخدا خدایه دخترخشکل ونازبهم داده خدایابابت هدیه قشنگت ممنونم
چند ماه بود اقدام میکردیم اما نمیشد تا عید 98رفتیم مشهد و از امام رضا خواستم بهم عیدی یه بچه سالم و صالح بده از مسافرت که برگشتم حالم بد شد اما بیبی چک هیچی نشون نمیداد با تب و بدن درد روز تولد همسری رفتم آزمایش دادم مثبت شد یه گل گرفتم تولدشو پدرشدنشو تبریک گفتم، خواستم برم ازمایش ویار کرده بودم یه چیپس فلفلی با سه قاشق رب انار خوردم یکم حالم بهتر شد بعد رفتم آزمایش😄😄🙈🙈
من دی اقدام کردم به بارداری ک تا مرداد باردار نشدم رفتم دکتر ک متوجه شدن واکسن سرخک نزدم و بارداری برام خطر داره اگ باردار میشدم بچه ام با مشکل بدنیا میومد واکسن زدم و سه ماه استراحت داد دکتر و من برا اطمینان ۴ ماه بعد اقدام کردم و عقب انداختم و بی بی چک زدم اول منفی شد کلی داغون و ناراحت یهو چشم خورد بهش دوخط وای خدایا شکرت انقدررگریه کردم و سجده کردم
من رفته بودم بندر مسافرت اونجا اینقد هوس تخمه و شیرینی میکردم خودمم تعجب کردم چرا اینجوریم وقتی برگشتیم کرمان بعد چند روز مامانم دوتا غذا رو با هم درست کرده بود دیدم حالت تهوع دارم ولی چون گریودیم عقب و جلو میفتاد فکر نمیکردم حامله باشم آخه همش منفی بود یه صبح ساعت 7 بیدار شدم گفتم بزار امتحان کنم دیدم مثبت شد الانم دختر کوچولوم خوابیده و ما هم خداروشکر میکنیم بابت این نعمت بزرگ و قشنگش
هیچی نزدیک زمان عادت ماهیانم بود دلم به شدت درد میکرد به طوری که شبا نمیذاشت بخوابم منم فکر میکرد درد پریودمه هی قرص مسکن میخوردم یه هفته گذشته خون نیومد شک کردم تست گذاشتم منفی شد فرداشو پس فرداشم منفی شد رفتم تست خون دادم گفتن حامله ای اینقدر خوشحال شدم که نگو نمیدونستم چجور به بقیه بگم
من بعد اسباب کشی تولد شوهرم بود مهمون داشتیم اونشب فقط لک بینی داشتم چند روز بعدم حالت تهوع یه ماه بعدش رفتم سونو برا سنگ کلیه گف حامله ایی تست زدم مثبت شد خیلی خوشحال شدیم حس عجیبی داشتم خدارو شکر 😇😇😘😜😙
ماه اول اقدام کردیم
فکرشو نمیکردم همون ماه اول بگیره
گفتیم حالا تا بیاد بگیره ی چن ماه طول میکشه😂😂
دو روز از پریودم گذشت بی بی چک زدم مثبت شد باورم نشد همون موقع رفتم ازمایش دادم دیدم بعله باردارم
الهی شکر
لطف خدا شامل حالمون شد😍
سال اول اقدام به بارداری کردم بعد سه ماه باردار شدم ولی متاسفانه بچه م مشکل داشت سقط قانونی کردم شیش ماه بعداز سقطم نا خواسته باردار شدم و الان هفت روزه که نی نی خوشگلم تو بغلمه خدارو بابت این هدیه قشنگ شکر میکنم
ما ٢سالي بود كه ني ني ميخواستيم نميشد
يدونه خواهرم رو از دست دادم تو جوني و حالم خيلي بد بود و باردار هم نميشدم كه اوضاع روحيم رو بهتر كنم
رفتم دكتر گفت جوني اگه اي وي اف كني سريع ميخيره و انقدر هرماه استرس نميكشي
كاراشو كردم و بار اول كه انتقال دادم دم عيد بود همه كارامو كردم و به خودم رسيدم و مطمئن بودم كه ميگيره كه ١١فروردين تست دادم و منفي بود ... انقدر گريه كرديم هردو كه اصلا باورمون نميشد
چون جنين داشتم ٣ماه بعد دوباره انتقال دادم اما اينسري ديكه خودم رو خيلي اماده نكردم و همه چيو سپردم به خودش
ازمايش رو دادم و گفت ساعت ١١زنگ بزن
انقدر استرس داشتم كه المي ميخنديدم و خودم رو با روحيه نشون ميدادم
مامانم و شوهرم هم الكي خوش بودن كه حالا نشدم مهم نيست
زنگ زدم و گفت مثبت
چنان جيغي زدم كه خودم گوشام سوت كشيد
٣تايي كلي گريه كردم
با شوهرم تو بغل هم كلي اشك ريختيم
بعدم نماز شكر خوندم و رفتيم كلي شيريني خريديم و اولين بستش رفت ازمايشگاه😉
من بچه تخواستم ولی شوهرم خیلی دوس داشت من یک هفته عقب زدم شوهرم برا اربعین رفته بود کربلا تست زدم معلوم نشد گفتم نه باردار نیستم کربلا که بود پیاده رفته به نیت باردار شدنم برگشت رفت برام تست خرید امد تست دادم دیدم باردارم
پریود نشدم
بیبی چک زدم مثبت بود
بعد سه سال تلاش واسه باردار شدن نا امید شدندقیقا تو همونماهی که مناصلا منتظر نبودم و دست از تلاش برداشته بودم و منتظر پریودی بودم فهمیدم باردارم سه بار توی همون روز رفتم آزمایشگاه آزمایش دادم
دکتربهم گفته بودکیست داری وباردارنمیتونی بشی وبایددارومصرف کنی ومعده ام دردمیکردواسباب کشی هم کردیم ویه روزدلمه میخوردم دیدم حالم بدشدودکترایناوازمایش گرفت وگف حامله ای بازم باورنمیکردم
من شک داشتم ک احتمالا حامله بشم .باورکردنی نیست اما روز پریودم عقب نیوفتاده بود بی بی چک کردم مثبت شد فرداش آزمایش خون دادم گفتن شاید حامله باشی چند روز بعد دوباره بده تا حتمی معلوم شه و اینکه بی بی چک اینقدر زود نشون بده دکترا تعجب کرده بودن اما یه حسی بهم میگف یه فرشته کوچولو مهمون دلم شده و الان اون فرشته ی زیبا تو بغلمه. خدایا شکرت
معده درد شدید داشتم نمیتونستم راه برم از درد میپیچیدم به خودم رفتم دکتر داخلی گفت چیزی نیست خوب میشی لکه بینیم داشتم گفتم پس مال عادته ولی همیشه قبل عادتم یک هفته تمام بدن درد داشتم تست زدم مثبت شد 😍
ما ماه ششم بود که اقدام میکردیم پریودم یک هفته عقب افتاد بیبی چک زدم یه خطش کمرنگ شد یکیش پررنگ با دیدنش چشام گرد شد چون اصلا فکرشو نمیکردم مثبت شه سریع به شوهرم زنگ زدم که آب دستته بذار زمین یه بیبی چک بخر بیار که دومیو که زدم هر دوتا خطش پررنگ شد از ذوق اشکم دراومد😍
محل کارم بودم پنج شنبه صبح بود که یهو سرگیجه و حالت تهوع شدید گرفتم کلی ترسیدم، با تمام ناباوری بی بی چک مثبت شد طوری که منو همسرم از تعجب و خوشحالی خشکمون زده بود😍 الانم بهار من یکسالشه❤
من بعد از هشت سال، خدا دخترمو بهم داد، دیگه کلی دکتر و دارو دیگه کلا ناامید، دکترم میگف باید ivf کنی اینطوری باردار نمیشی، دیگه تو فروردین ۹۸ پریودم عقب افتاد، گفتم شاید عفونت دارم ، یه مسافرت یه روزه هم با همسر و خانوادم رفتیم و برگشتیم بعد ۴/ ۲/ ۹۸، رفتم دکتر گفتم فروردین پریود نشدم،دکترم گفت بخواب سونو بگیرم،گرفت گفت بارداری،تو۴هفته ای، همونجا روی تخت گریه ام گرفته بود،😭با همسرم رفته بودم دکتر اون تو ماشین نشسته بود، اومدم بهش گفتم چیزی نیس یه جوجوی خوشگل خدا بهمون داده اصلا باورش نمیشد،انقد گریه کرد اومدیم خونه نماز شکر خوند چقدر سر نماز گریه کرد دیگه رفت کلی شیرینی خرید شام رفتیم بیرون، به مامانم که زنگ زدم گفتم دوتاییمون داشتیم گریه میکردیم، خیییییلی حس خوبی بود،الانم یه دخمل خیلی نازو شیطون خدا بهم داده، منو همسرم عاشقشیم❤❤❤❤ خدا همه اونایی که اولاد ندارن رو دامنشون رو سبز کنه به داشتن اولاد سالم و صالح، 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
سه روز بود از پیاده روی اربعین 98 برگشته بودم و دقیقا سه روز از زمان پريودم گذشته بود.بی بی چک زدم همون لحظه اول مثبت شد.تو راه برگشت از کربلا هم خواب دیده بودم یه پسر بچه از زمین برداشتم که بچه ام پسر شد 😍
ازمایش خون دادم
هفت سال بود که عروسی کرده بودیم یکسال ونیم اقدام کرده بودیم ولی نمیشد پریودیام عقب وجلو میفتاد، هم بی بی چک هم آزمایش خونم منفی بود، بیست روز از ماه رمضان گذشته بود از اول روزه گرفته بودم،میخواستم دندونامو ارتودنسی کنم، رفتم مطب دکتر عکس دندونمو نبرده بودم یه کلینیک پیش مطب دندون پزشکی بود رفتم پیش ماما گفتم پریودیم عقب افتاده تست بار داریمم منفی بوده، گفت یه سونو برات مینویسم ببینیم بارداری یا نه، نبودی بهت دارو میدم، اگه دارو جواب نداد معرفیت میکنم مرکز نازایی، زنداداشم نذاشت فرداش روزه بگیرم باهم رفتیم سونوگرافی تا نوبتم شد صلواتو ذکر گفتم،رفتم تو دکتر گفت مشکلت چیه گفتم پریودیم عقب افتاده بعد که معاینه کرد به منشیش گفت بنویس ۴هفته بارداره وقتی اینو گفت گریم گرفت، رفتم بیرون زنداداشم با نگرانی نگام کرد منم گفتم باردارم و همدیگرو بغل کردیم، رفتیم یه دست لباس دخترونه خریدیم چون دختر دوست داشتم که بچمم پسر شد وعشق زندگیمه، شبم خونه بابام بودیم همسرم اومد براش شیرینی بردم گفتم بابا شدی مبارکه اونم خیلی خوشحال شد،الانم پسرم عشق من و باباشه، خیلی عاشقشیم، هزار بار خدارو شکر☺☺ببخشید طولانی شد
قبل از بارداری خواب دیدم همسرم کلی سیب خریده آورده و یه شبم خواب دیدم مامانم یه دسته بزرگ موز بهم داد گفت بخور برات خوبه...نمیدونستم تعبیر دوتاش بچه است....تا اینکه یه شب دیدم یه پسر بچه بغلمه بعد که بیدار شدم حس عجیبی پیدا کردم رفتم بی بی چک گرفتم دیدم مثبته....آخه پری هام خیلی خیلی نامنظم بود و اینکه تو 12سال زندگی مشترکمون سه بار باردارشدم ولی خودبخود تو ماه دوم سقط شده بودن... برای همین اصلا فکرشو نمیکردم...الانم پسر گلم هشت ماهشه...جالبه بدونین پسرم دقیقا شبیه همون بچه ای هست که تو خواب دیدم و این به نظرم معجزه الهی هست...😍😍😍🤗🤗🤗خدا قسمت همه بکنه🙏🙏🙏💞💞💞💞
گهواره جان،جونم برات بگه ک من روزی ک فیلم عروسیمون گرفتیم جات خالی همسری کباب با نان و ریحون گرفت ک من از بوش بدم اومد ف کردم کبابش بده.چندروز بعدش پاگوشایی پسرخالم بود ک خیلی حالم بد بود از بوی همچی بدم میومد بعد مهمونا گفتن نکنه حامله ای چشمات یجوریه منم فردا صبحش خیلی حالم بد بود رفتم ازمایش خون ک جوابش ۱۱صبح اومد ک باردارم
توعقدباردارشدم یماه بعدش عروسی گرفتیم خیلیم قر دادم و اصن بفکربچه نبودم کلی کارسنگین ورزش دمنوش رابطه زیاااد، همه کااار میکردم بدون اینکه مهم باشه برام نینی،،خدابرام نگهش داشت والان همه ی زندگیمه
هم من بچه دوست داشتم هم شوهرم بچه که میدیدم ذوق میکردیم بعد تصمیم گرفتیم باردار بشم اولی 8هفته از دستش دادم خیلی ناراحت شدم خیلی گریه کردم بیمارستان خوابیدم از پشت تلفن با شوهرم حرف میزدم و گریه میکردیم بعد 3 ماه دوباره باردار شدم خداروشکر دوران بارداری خوب بود الان گل پسرم یکسال شده خداروشکر میکنیم هر لحظه رو...
من دوماه بود اقدام ب بارداری کردم..ماه اول پریود شدم ماه دوم😘اصن فکرشم نمیکردم باردار باشم.زنداییم التماسم کرد گف من ی بیبی چک دارم بیا بزنش شاید حامله بودی...من میخندیدم میگفتم نه.یادش بخیر اونروز خیلی روز خوبی بود خلاصه با اصرار زنداییم بی بی چک زدم و مثبت شد وقتی زنداییم گف مثبته باورم نمیشه دیتمو گذاشتم رو صورتمو میخندیدم از ته دل از شدت خوشحالی خیلی حس نابی بود. ....برا همه اونایی ک هنوز باردار م
نشدن ارزو مندم😍
من حدود ده ماه از اقدام گذشته بود...اولش خودم اصلا نمیخواستم باردار بشم ولی ماه های آخر استرس داشتم و همین باعث میشد هر ماه بی بی چک منفی باشه اما خرداد بود که پریود نشدم و به شوهرم گفتم حامله ام و بریم آزمایش....
مسول آزمایشگاه بهم گفت برای این یه روز عقب افتاده حامله نیستی!!!
ولی خودم میدونستم که هست...خیلی حس خوبی بود و کلی گریه کردم
با این که هیچ کدوم مشکلی نداشتیم خیلی طول کشید تا باردار بشم
دختر اولم توحجله شدم رفتم ازمایش دادم دومی هم چند روز از پریدمی عقب افتاد بی بی چک زدم مشخص شد
اسفند ۹۷سر کلاس داشتم درس میدادم حس کردم ی چیزی تو شکمم پاره شد و ضعف کردم افتادم بردنم بیمارستان سونو گرفتن کیست بدی بوده داشته دفع میشد دکتر بهم گفت اندومتریوزای بزرگ و بدی داره نمیتونی ک نازایی میاره دو تا دکتر دیگم همینو گفتن عید رفتم مشهد با دل شکسته و به امام رضا متوسل شدم سه ماه بعد با اولین اقدام حامله شدم البته حاملگی سختی بوذ و زایمان زودرس سخت تر ولی ممنونم از خدای بزرگ و امام رضای عزیزم، هیچوقت امیدتونو از دست ندین
وای اون روزو هیچوقت ازیادم نمیره.من ۸ساله ازدواج کردم اولش بچه نمیخاستیم تادوسال جلوگیری میکردیم بعدش ک خاستیم نمیشد فقد یبار رفتم دکتر ازمایشو اینا دادم هیچیم نبود بعد اون سالا انقد حرف شنیدم ک چرا نمیری دکتر چرافلانو فلان منم هزینه دکتر رفتن برام مشکل بود بخدا توکل کرده بودم زده بودم ب بیخیالی ک هرچی خدا بخواد تااینکه این سال اخری پریودیم خیلی عقب جلو میشد رفتم دکتر گفتش کیست داری باید یاباقرص یاجراحی برداشته بشه قرصو مصرف نکرده بودم دیدم دوباره پریودیم عقب افتاد اونم تقریبا دوماه بااسرار خواهرام ک چرا تست نمیزنی ببینی منم حقیقتس خسته شده بودم ازبس تست میزدم منفی درمیومد اعصابم خراب میشدو دلم میگرف شوهرمم طفلی خیلی بچه دوس داره باتستای منفیم خیلی ناراحت میشد تااون روز بااسرار تست زدم باخودم هی غرمیزم ک میدونم بلاخره ک منفیه تاتستو زدم دوتاخط سریع شد وای باورم نمیشد مث خواب بود برام بادوو رفتم ب شوهرم گفتم خیلی خوشحال شد پرواز کرده بودیم الانم فرشته کوچولوم ۴ماهشه قربونش برم
منو شوهرم میخواستیم از هم جدا بشیم به خازر اینکه فقط 5 روز پریودیم عقب افتاده بود بیبی زدم مثبت شد باور نمیکردم ولی باردار بودم سه روز از غصه غذا و اب نخوردم میخواستیم سقطش کنیم ولی نتونستم و نگهش داشتم الانم پسر شده دنیای من و باباش و زندگیمون از این رو به اون رو شد خداااارووووشکر هیچ کار خدا بی حکمت نیست ممنونم از خدا
سلام من اولین سال ازدواجم باردار شدم بعدکه زایمان کردم دخترم به خاطر مشکل قلبی شش روزش بود فوت کرد بعد اونم دوتا سقط داشتم وهشت سال حامله نشدم تا اینکه روز اول رجب رفتم حرم امام رضا ع همه دکتری رفته بودم میگفتن سالمین دوتاتون رفتم پیش آقا بادل شکسته از زخم زبون مردم گفتم از دل شکسته خودم گفتم از تنهاییام گفتم همونجا تو گریه هام قشنگ حس کردم زیر دلم تیر کشید دوسه ماهی بود پریودم نامنظم بود همش عقب مینداختم فک میکردم حاملم تست میزدم میدیدم منفیه تا اینکه بعد زیارتم تو ماه شعبان قرار بود پریود بشم بازم عقب انداختم گفتم اینم مثل اونسریاست دیدم نه بابا یه هفتم رد شد پریود نشدم تست که زدم دیدم مثبته فقط خدا میدونه اون لحظه چه حالی داشتم وقتی به شوهر گفتم دوتامون فقط گریه میکردیم بعد اون حاملگیم که پسر م بودبعد که پسرم دوسال و نیمش بود رفتیم زیارت حضرت معصومه س اونجام از بی بی خواستم اگه صلاحه خداست بی بی واسطه بشه بچه سالم خدا بهم بده قرار بود تو مسافرت که دقیقا قم بودیم پریود بشم نشدم بعد رفتیم شمال اونم با بچه کوچیک خیلی سخت بود بازم پریود نشدم برگشتیم خونمون چن روز گذشت گفتم حتما خستگیه راهه پریود نمیشم بعد یه هفته دیدم نه بابا خبری نیست رفتم تست زدم مثبت بود خدا ان شاءالله شادی اون لحظه رو واسه همه آرزو منداش قسمت کنه خداروشکرم که یه دختروپسر از وجود گرامی امام هشتم و خواهر بزرگوارشون قسمت منو همسرم کرده خدا دامن همه آرزومنداشو سبز کنه الهی آمین.
تفریبا سه روز از موعد پریودیم گذشته بودسه ماه بود برای بارادری اقدام میکردیم خبری نبود،ساعت 7 و نیم صبح شوهرمم سرکار بود رفتم داروخانه بی بی چک گرفتم اومدم خونه دیدم مثبته،فوری لباس پوشیدم رفتم درمانگاه نزدیک خونمون ازمایش دادم،یکساعت بعدش جوابو گرفتم دیدم باردارم،دیگه صبر کردم شوهرم از سرکار اومد بهش گفتم،خیلی خوشحال شد،فوری به مامانش زنگ زد خبرو داد
من یازده سال باردار نشدم با میکرو باردار شدم وقتی میکرو کردم هفته دوم بی بی زدم منفی شد به شوهرم گفتم فکر کنم حامله نیستم دیگه رخنه خوابم را جمع کردم و کارهای سبک را انجام میدادم تا روز آزمایش رفتم آزمایش دادم آزمایشگاه برگ را بهم دادم اصلا چیزی نگفت من پرسیدم آقا چی شده گفت مثبت من گریه میکردم از خوش حالی😂مرد میگفت وا همه میخندن مثبت تو گریه میکنی 😂😂الانم دختر روی پام خوابیده
چند ماه بود اقدام به بارداری کردم بعد سه ماه تو خونه بی بی زدم مثبت شد من و شوهرم خییییلی خوشحال شدیم کلی خدارو شکر کردیم رفتم آزمایش خون مطمئن شدم 😍😍😍 ولی باید تو سه ماهگی نمونه برداری میرفتم تا از نظر ژنتیک مطمئن میشدم که سالمه بخاطر یه مشکلی که بود تا سه ماهگی کلی استرس داشتیم...دو روز مونده بود به عید زنگ زدن گفتن جنین سالمه مشکلی نیس این خبر از خبر بارداری بیشتر منو خوشحال کرد کلی گریه کردم فقط نمیدونم چجوری شکرگزارش باشم
سلام گهواره جان
منم سه هفته گذشته بود از بارداری دیدم حالم خیلی بده خیلی عصبی ام کلافه حالت تهوع که رفتم بی بی زدم دیدم بله ....
سلام...قبل موعودبودتهوع داشتم وزیرشکم چپم تخمدانش بزرگ شده بودبارورشده بودکه فهمیدم باردارم واون شب ماهی شکم پرداشتم که ازش بدم اومد10روز قبل موعوددقیق بود وهیچ کس حرفم باورنمیکرد واژینال سنو که دادم گفت چپ بارور شده تخمدانت 😂😂😂
همگی سلام .
من یک ماه و یه هفته بود ک متوجه شدم باردارم ،همش حالت تهوع داشتم،بی بی چک زدم مثبت بود باور نکردم زود رفتیم سونوگرافی ،صدای قلب نازشو شنیدم فقط داشتم گریه میکردم شوهرم و بغل کردم و از خوشحالی فقط گریه میکردم
من خودم موقعی ک ۳ماه بودفهمیدم خیلی هیجان داشتم ازشوق گریم گرفته بود بهترین حس دنیا مادرشدنه واقعا ازخدابابت هدیه ارزندش سپاسگزارم پسرم تاج سرمه🤩😍🤴
پریودم عقب افتادبی بی چک زدم دیدم مثبت شد
من یکسال بود درگیر بودم دیگه دکترا ناامیدم کرده بودن میخواستم برم برا سونوی رنگی رحم کلی چیزای دیگه بعد ی دکتر بهم معرفی کردن ک گیاهی بود قبل اینکه برم برا سونو رفتم پیش دکتر گیاهیه اونم چون عقب انداخته بودم اسرار ک باید تست بگیره ازم بعد کلی غرغر کردن من و آب خوردن واسه اینکه جیشم بیاد رفتم تست دادم رفتم داخل گفتم بنظرتون مشکلم چیه اونم گفت حامله ای و بچه یک ماه و نیمه س انقدر از خوشحالی گریه کردم ک نگو و نپرس. ولی خیلی لحظه ی قشنگی بود.خداروشکر بخاطر گل بهار مامان🥰
ما خودمون باهماهنگی اقدام کردیم و باردار شدم..مادر بودن یکی از قشنگترین حسای دنیاست
من ۸سال نازایی داشتم دو با ر ای وی اف انجام دادم منفی شد ولی بار سوم درحالیکه من منتظر بودم شوهرم زنگ بزنه بگه منفیه تو راه بهم زنگ زد گفت مثبته فدات شم منم کلی ازخوشحالی گریه کردم اصلا باورم نمی شد خداروشکر الان عمر منه ماهان فداش بشم
سالگرد ازدواجمون حامله شدم
از خوشحالی گریه کردم و همون لحظه احساسم وبرا نی نی یجا نوشتم ونگه داشتم
ما که خودمون قصد بارداری داشتیم. بعد از سه ماه تلاش بی وقفه 😂 بلاخره باردار شدم🌹وقتی بی بی چکم مثبت شد شوهرمو بغل کردمو گریه کردم.
الانم یهپسر شیطون بلا دارم.😃
اول یه تست گرفتم منفی شد بعد سه روز یه تست دیگه گرفتم شوهرم گف اگه منفی شه من میدونم باتو🤭😂😂😂تست موقعه اذان صب استفاده کردم یهو مثبت شد کلی ذوق مرگ شدم😍شوهرم بیدارکردم واسه نماز تست وگذاشتم تو سجادش وقتی دید ینی انقد ازاین ور ب اون ورمیپرید خدامیدونه😍خداروهزارمرتبه شکر
من مریض شدم دکترگفت شایدکروناباشه بروآزمایش بده آزمایش کرونادادم داروخونه نزدیک بودهمونجاتودرمانگاه بی بی زدم دیدم مثبته خداروشکرکرونامنفی بود حاملگی مثبت بعدسه سال انتظار فقط گریه میکردم
من هی پریودام عقب جلو میشد تا اینکه یهو دیدم 10روزه عقب افتاده و من حالم بد تست زدم مثبت دراومد
ماه سوم اقدام. بی بی چک مثبت شد رفتیم آزمایش. وقتی جواب گرفتیم اشتباهی خوندم کلی گریه کردم که منفی شده. بعد دو ساعت خوب نگاه کردم دیدم مثبته
همسرم بعد شش سال جلوگیری یک شب گفت بچه دار بشیم گفتم باشه گفتم تا تشکیل بشه و بچه بشه طول میکشه اقا ما بله دادیم همون اولین رابطه باردار شدم ده روز بعد دیدم خونریزی دارم کم گفتم روز اول پریودمه شوهرم ناراحت شد چرا حامله نیستم بعد دیدم پنج روز عقب انداختم رفت بیبی چک گرفت دو خط شد گفت می دونستم میشه خییلیییی خوشحال شد منم تو شک
بچه اولمو بعد هشت ماه اقدام و انتظار باردار شدم کلی گریه و خوشحالی اما دومی ناخاسته بود که دوماه دیگه بدنیا میاد خداروشکر
ذوق و شادی من تا ۷ هفته بیشتر نکشید قلبش تشکیل نشده بود کورتاژ کردم هنوز نتونستم قبول کنم
من قبل از بارداریم مشهدوکربلا رفتم از ارباب فرزند صالح وسالم خواستم ماه بعد که از کربلا برگشتیم بارداربودم بابا میگفت روشنک کربلایی🙃
من چهار سال بود بچه دار نمیشدم دکترم خدا از سرش نگذره بهم گفت امکان داره هیچ وقت بچه دار نشی باید ایودی انجام بدی من نرفتم وقتی دکترم این جور گفت تا خود خونه گریه کردم حالم خیلی بد شد بعد یک سال بعد ماه رمضان بود روزه بودم وقتی روزه میگرفتم حالم بد بوددلم درد میگرفت بی جون شد ه بودهمش میگفتم میخوام پریود بشم پای پیاده با دهان روزه رفتم پیاده روی گفتم تا پریود بشم شوهرم گفت ی تست بگیر گفتم نیستم ولی باز میگیرم وقتی داشتم میومدم خونه جوری حالم بد بود که میخواستم غش کنم خیلی راه رفتم شوهر گفت تست زدی گفتم نه صبحولی گفت الان برو بزن رفتم تست زدم وقتی دوتا خط شد دلم میخواست جیق بکشم زنگ زدم شوهرم گفتم مثبه باورش نشد رفت دو تا تست دیگه گرفت همش مثبت شد اون لحظه سجده کردم خدارو شکر کردم الهی شکر خدا ی دختر ناز بهم داد الهی خدا دل همه شاد کنه روی دکترم هم سیاه که دلم رو خون کرد
من بعد 6 ماه از عروسیم گذشت زخم رحم شدید گرفته بودم رفتم برا درمان گفتن شاید بچه دار نشی شکر خدا فوری گرف جالب اینجاست تا حامله میشم شوهرم گوشی ب دست تمام دنیا خبر دار میکنه وای ادم از خجالت اب میشه
من 7سال بود ازدواج کرده بودمو فعلا هم بچه نمیخواستیم خودمون چون سنمون کم بود بعدش رفتیم مشهد یهو به دلم افتاد که یه بی بی چک بگیرم یهو زدم دیدم مثبت انقدر گریه کردم نمیدونستم از خوشحالیه یا ناراحتی ولی الان برای هر ثانیه که با پسرمم از خدا ممنونم
من 19 اسفند موقع پریودیم بود دکتر میرفتم بخاطر بچه جفتمون مشکل جزعی داشتیم پریود نشدم امیدی هم به بارداری نداشتم شوهرم میگفت تست بزن ولی ماه های قبل اینقد تست زدن بودم دیگه خسته شدم بود خلاصه پریودنشدم تا 16فروردین به اسرار شوهرم رفتم ازمایش دادم عصرش که رفتم جواب گرفتم پرسنل آزمایشگاه با کلی استرس و تپش قلب گفتم جوابش چیه نگاش کرد گفت مثبت شوکه شدم گفتم مطمعنید ی جوری بد نگام کرد گفت اره خدارو همون لحظه چند بارشکر کردم اونم فقط نگاه میکرد بعد خواهرام چند بار بهم زنگ زدن که بدونن جواب چیه من جوابشون ندادم دلم میخواست اولین نفر شوهرم باشه که خبر بهش بدم وقتی بهش گفتن اونم پشت سرهم فقط میگفت خداروشکر بعد باشیرینی رفتم خونه خواهرم مامانم و همه دست زدن و تبریک گفتن شوهرمم وقتی از سرکار اومد شیرینی گرفت رفتیم خونشون چند روز بعدشم همه خواهر برادر و عروس و دامادارو شیرینی و شام دادیم موقع که متوجه شدیم دختر و سالم بازم همه رو شام دعوت کردیم
من 4 روز مونده به پریودم دقیقا روز عید غدیر بی بی چک زدم. یه 10 دقیقه گذشت و درست زمانی که میخواستم بندازمش دیدم ا ااا یه هاله کوچولو افتاده. یه مارک بی بی چک دیگه هم داشتم رفتم اونم زدم اون یکی سربع تر هاله انداخت. صبح زود بود رفتم به سجده و کلی گریه کردم از خوشحالی تو همین حوالی شوهرم بیدار شد و من با دوربین رفتم گفتم چندتا خط میبینی اونم خوووااااب. یهو گفت دوتا و همو بغل کردیم بماند که موبایلم در همین لحظه فیلمو قطع کرد ولی ما کلی گریه کردیم از شوق و البته بگم اون فیلم هم کمدی ترین فیلم تاریخ سبنماست و به هیشکییییی نشون نمیدیم😂😂😂😂
منم سه ماه اقدام بودم که روز پریودیم بود بی بی زدم مثبت شد واون لحظه شکرخدامیکردم
در اوج ناباوری دقیقا ماهی که اصلا انتظارشو نداشتم و داشتم خودم برای دفاع پایان نامه ام آماده میکردم دقیقا چند روز قبل دفاعم وقتی متوجه تاخیر تاریخم شدم خیلی ناامید مثل ماههای قبل بی بی چک زدم و دراوج ناباوری دیدم دو هاله مشخص شد و خداوند رو شاکرم بابت این نعمت بزرگی که در دلم قرار داده ان شاءالله به لطف خودش به سلامت بغلش کنم😘😘😘🌷🌷🌷
من روز تولدم فهمیدم که باردارم شب قبلش جشن گرفتیم و تکرر ادرار شدید داشتم فرداش رفتم دکتر و برام آزمایش بارداری نوشت و مثبت بود😊نیمه شعبان هم با تولدم تو یه روز بود😊
من روز پدر بود که فهمیدم باردارم و خبر پدر شدن همسرم رو بهش هدیه دادم ..واقعا روز قشنگی بود ..😍♥️
دکتر به همسرم گفت هیچوقت بچه دار نمیشید واریگوسل دارید و تعداد اسپرم ها رو به صفره ماه هم نا امید و گریون وقت عمل گرفتیم برا واریگوسل نگو من باردارم خخخخ خداروسکر الان دخترم دارم
ما داشتیم اسباب کشی میکردیم از خیلی وقت پیشش اقدام کرده بودیم اما خبری نبود تو اسباب کشی هم موقعه پریودیم بود یه شب دیدم پریودشدم اما خیلی کمه لک بود یه دو سه روزی همینجوری بودم شوهرم گفت شاید حامله ای گفتم نه بابا لکه بینی دارم مگه میشه گفت حالا تو یه بی بی چک بزار ضرر نداره رفتم گذاشتم دیدم عهههه این که مثبته😁بعدشم که تا چهارماه بخاطر اینکه اسباب کشی کرده بودم همش لکه بینی داشتم که دیگه بعدش رفع شد
پریود نشده بودم همش عقب وجلو میشد بی بی چک زدم مثبت بود قبلش ی سقط هم داشتم ولی باورم نمیشد قشنگ افتاده بود تو عروسی برادر شوهرم 🤣🤣🤣🤣
من بعدازدواجمون یسال میشه که یه روزپریودنشدم عقب افتاد.. گفتم نه باردارنیستم بعدبه شوهرم گفتم برام تست بیاره روزبعدش تست دادم یه خط نشون دادبایه خط دیگه که کم رنگ عکس گرفتم فرستادم دوستام😂که باردارم یانه بعدگفتن اره بعدش من
رفتم یه ازمایش دادم که خداروشکرمثبت بودحالاهم رهاعشقم که زندگیمون شیرین ترکرده
تودوسال رابطه برامون مهم نبودخطابره..یه سالی هم میشدکه پریودیم عقب وجلو میشد..ماه رمضون بود ۵روزشدکه پریودم عقب افتاد.درحالیکه عجیب نبودولی دلم شورزد.بی بی چک زدم مثبت شد.باردار بودم و۲۰روز رو روزه گرفته بودم.فکرمیکردم ضعفم بخاطر روزه اس...وقتی فهمیدم گریه کردم،نمیدونستم چیکارکنم. شوهرم خوشحال بود سجده شکررفت ونماز خوند..اما الان میگم ای کاااش زودتر بدنیا میاوردمش...قربونش برم من😍😍
من بااینکه باورم نمیشددفعه اول تو یه شب بارداریم اتفاق افتاد واز حالت هام متوجه شدم بعدم بی بی و آزمایش خداروشکر واقعا....
شوهر من چون دوستش باردار نمیشدن و بهش گفته بود توهم ناباروری داشت .از فردای عروسیمون هی دکتر و سونو میرفت وهی دعا میکرد بچه دارشه.انقد فاز ناباروری داشت منم باورم شده بود و راحت بودن.برنامه ریزی کرده بودم دوسال بعد پیگیر شم.یه مدت از سرکار می اومدم هی میخوابیدم.انقدر خواب بهم مزه میداد.سه ماه پریود نمیشدم وفکر میکردم کیسته.خلاصه رفتم برا درمان کیست که یه مطلب اتفاقی تو نت دیدم و شک کردم .رفتیم ازمایش و بعداز ظهر همسر جان با جواب رقصان اومد دنبالم .الان دخترکم ۶ ماهشه.😍
یه پسر۱۴ساله دارم که مشکل ذهنیوجسمی داره بخاطرمشکلاتی که پسرم داشت میترسیدیم بچه دارشیم بکل اصلاامیدی نداشتم دوباره مامان بشم ویه بچه ی سالم خدابهم بده.تورژیم بودم که لاغربشم و۱۸کیلوهم کم کردم وهرروزصب پیاده روی میرفتم یه هفته اصلاازبیحالی نتونستم برم پیاده روی دوماهم بودعقب انداخته بودم ولی سابقه زیادداشتم عقب ببفته همسرم گفت ضررنداره بروآزمایش بده گفتم برای چی الکی برم آزبدم منکه میدونم همچین چیزی نیس وقتی رفتم آزمایشگاه بهم گفت مثبته باورنمیکردم بهت زده بودم چشمام پراشک که خدایاراضیم به رضات امیدموناامیدنکن حالاپسرنازم ۴ماهس که خداخواست بعداز۱۴سال صبرباداشتن پسربزرگم که برکت خونمونه یه کوچولوی دیگه بهمون بده
پریودم عقب افتاد آزمایش دادم منفی شد. آمپول زدم که پریود بشم. نشدم و به شدت بد حال شدم، ماه رمضون بود روزه میگرفتم ،عفونت زنانه گرفتم، لکه بینی گرفتم گفتم خب امروز فردا پریود میشم. آخرش بعد دو هفته دوباره آزمایش دادم که مثبت شد! با مسول آزمایشگاه بحث میکردم که جواب اشتباه شده😂 آخرشم بخاطر لکه بینی سونو اورژانسی فرستاد دکترم و من تا آخرین لحظه فک میکردم بخاطر اون آمپول هورمونام بهم ریخته و جوابم مثبت شده تا زمانی که صدای قلبشو در کمال تعجب شنیدم😍
من اقدام اولم پریود نمیشدم ولی هرچی ازمایش دادم منفی بود و سونو دادم هیچی تا۸ هفتگی ازمایش و سونو نشون داد . مامانم هی میگفت حامله ای من میگم مریممقدسم مگه وقتی هیچی نیس خخخخ
یک ماه بعد عروسیم کمرم درد میکرد و شکمم فک میکردم کیستی چیزی دارم
رفتم دکتر گفت برو سونو بده دادم گفت خانم سالمی دوازده روز زودتر از موعد پریودیم رفتم ازمایش دادم
میگفتم منفیه ولی یهو تو خیابون بودم ک پیام اومد رو گوشیم ک خانم مثبته و باردارید همون لحظه جیغ زدم و گریه کردم تو خیابون بودم کلن همه برگشتن نگام کردن
الانم نی نی کوچولوم هشت هفته هست😍😍
من دوسال و سه ماه بعد عروسیمون اقدام کردیم گفتم میخوام بچم سالگرد عقد و عروسیمون به دنیا بیاد...همه میگفتن امکان نداره جور در بیاد منم گفتم جورش میکنم ادام کردیم تو تیر ماه ماه بعد که پریم به روز عقب افتاد پری نشدم تست زدم مثبت شد که با شوشو خیلی سوپرایز شدیم که نبردمون موفقیت آمیز بود و وقتی رفتم دکتر سزارینمو برام روز عقدمون زد 2فروردین که همونم شد...حالا روز عقد و عروسی و تولد گل پسرم باهم یکیه 2فروردین😍☺
سلام من سر هر دو بچه ام چون خودمون میخواستیم دو سه روز بعد از اقدام بی بی چک زدم و مثبت شد. همیشه دوست داشتم یهو باردار بشم وخیلی غیر منتظره ولی نشد چون میدونستم ذوق آنچنانی هم نداشتم. دوست داشتم مثلا دو ماهم باشه بعد بفهمم متل تو فیلما ویار داشته باشم بقیه بگن تو احتمالا بارداری. ولی چند روزه میفهمیدم.
درست ی سال ازعروسیمون گذشته بود من وهمسرجانم تصمیم گرفتیم بچه داربشیم رفتیم پیش ی متخصص بهم دارو داد ویه برنامه نوشت واسه من و همسرم ازروی اوبرنامه بعد یه ماه باردار شدم الانم خیلی خوشحالیم خدانصیب همه کنه الهی هیج خونه ای بی بچه نمونه
ما هفت ماه بود منتظر بودیم که ماه آخر چند روز حالم خیلی بد بود فک کردم مسموم شدم چیزی نمیخوردم بعد دیدم تهوع هم بهش اضافه شد بی بی چک زدم دیدم مثبته اینقدر ذوق داشتیم سه تا بی بی چک زدم مثبت که شد منو شوهرم از خوشحالی گریه کردیم یادش بخیر چه شب خوبی بود😊😊😊😁😁
منم شهریور پارسال بود رفتیم منتظر پریودی بودم کلی نوار با خودم بردم مسافرت تو کل مسافرت همش رو پا بودم و توی بازار،از مسافرت برگشتم بی بی چک زدم مثبت شد
شوهرم کلی خوشحال بود
رفتم بتا دادم
۱۴ هزار بود گفتن دو قلوعه
رفتم سونو
گفت یه کیسه تشکیل شده
خلاصه که الان نیلسای من ۴ ماهو ۲ روزشه🥰🥰🥰
بارداری من خداخواسته بود و بچه اول
اصلا امادگیش نداشتم و خیلی میترسیدم و همسرمم از من بیشتر می ترسید چون گفته بودم،حامله بشم میکشمت😑 چون پریودیم منظم بود درست سرتاریخ دو بی بی چک زدم مثبت شد خیلی ترسیدم فردا با همسرم رفتیم آزمایش دادم بعدش خودم رفتم سرکار قرار بود همسرم نتیجش بگیره وقتی بهن تلفن زد پشت تلفن از ترس صداش میلرزید که بگه مثبت😂
منم بعدش به خدمتش رسیدم
اولیم دوران عقد بود تا فهمیدم ۶هفته بودم بابام تا دوماه قهر بود باهام دومیمم پریود نمیشدم الان تازه فهمبدم تو ۴ماهم
بیست ماه از عروسیمون گذشت پریودم شش روز عقب افتاده بود. بیبی چک زدم مثبت شد.خیلی گریه کردم و ناراحت بودم. شوهرم خیلی خوشحال بود ولی من یک ماه فقط گریه میکردم چون اصلا انتظارش و نداشتم. ولی الان به خودم بدوبیراه میگم که چرا ناشکری کردم. الان پسرم تمام زندگیمه
من ۷سال از عروسیم میگذشت و ۳سال بود جلوگیری نداشتم ولی باردار نمیشدم ازطرفی شوهرم ۸ماه بیکار شد اسفند۹۷بود پریود شدم دوباره باید ۱فروردین ۹۸میشدم دل دردای شدید مثل پریودی داشتم سینه هام خیلی درد میکرد ۱۱روز عقب انداختم ولی چون قبلا هم شده بود یک هفته ۱۰ روز عقب بیوفته همش میترسیدم بیبی چک بخرم و منفی باشه تا اینکه بلاخره شوهرم خرید و صبح زدم و درعین ناباوری دیدم مثبته از تو عمدن دستشویی داد زدم گفتم مثبته و گریه کردم
من بعد از شش سال ناباروری و یه عمل لاپاراسکوپی و دوبار آی یو آی و یه آی وی اف و خوردن کلی دارو بعد از دوماه که از آی وی اف ام گذشت در اوج نا امیدی باردار شدم من با سونو که رفتم پیش دکترم فهمیدم حاملم چون بی بی نشون نداد و وقتی دکتر گفت صدای قلبشو میشنوی فقط گریه کردم 😊😊😊
من اولش پادرد داشتم فکرمی کردم ازتیروییدمه بعداً دیدم پاهام روزبه روز ورم می کنه رفتم دکتر دکتر وقتی میخواست آزمایش بنویسه چون که علاعم های دیگه ای هم داشتم گفت بی بی چک به امتحان کردم دکتر گفت بارداری منم خیلی خوشحال شدم
من کلیه ام رو تازه عمل کرده بودم درست بعد از یک ماه بعد عمل باردار شدم.سینه هام داشت کم کم بزرگ میشد من چون قبلا شنیده بودم هر از چندگاهی باید سینه رو ماساژ داد تا خدای نکرده اگه توده ای چیزی باشه متوجه بشیم منم تا سینمو فشار دادم ازش شیر اومد من ترسیدمگفتم خدایا دیگه چه بلایی سرم اومده تو اینترنت سرچ کردم گفتن یا توده داخل سینه هستش یا بارداریه.منم چون یه هفته عقب انداخته بودم بی بی چک زدم دیدم بله باردارم.و از خدا بابت این هدیه خیلی شکر میکنم چون درست موقعی داد که به حضورش نیاز داشتم چون من بعد عمل کلیه ام خیلی روحیه مو باخته بودم و همیشه حس میکردم خیلی سخت باردارشم ولی خدای بزرگ نذاشت یک ماه هم بگذره.
نگم براتون😂سه سال از عروسیم میگذشت و من همچنان ولع سفر وگست وگذار داشتم و همچنان از زایمان وحشت داشتم.ده روز بود تو مسافرت بودیم وشهر ب شهرمیچرخیدیم برگشتیم خونمون ی هفته بعدش پریودم عقب افتاد همیری رو فرسادم بی بی چک خرید زدم دستام میلرزید ک نکنه باردارم و بدون امادگی و..دیدم کمرنگ افتاد بعد فرسادم دوتا دگ کرفت و دوروز دگ ناشتا اولین ادرار زدم دیدم بععععععله پررررررنگ پررنگ همسری رو بیدار کردم با بی بی چک بالاسرش مات مونده بودم پاشد کلی خندید ب قیافم ک بهت زده بودم بغلم کرد وکلی بوسم کرد و کلی هم ازم مراقبت کرد خدایی چون بارداری سختی داشتم و۶ماه استراحت مطلق بودم حتی غذاهم باید درازکش میخوردم ک خلاصه،شکرخدا ب عظمتش شکر هزاران بارررررر نینیم الان دقیقاااا ۴ماهش تموم شد
خدا پسرمو دوباره بهمون داد خیلی خطرا از سرش رد شد حتی تو اتاق عمل موقع زایمان هم لحطه اخر امکان داشت خدای نکرده نداشته باشمش برهمین حکمت خدا باید تاعمر شاکر خدا باشیم
تا خدا نخواد برگ از درخت نمیفته
سلام بهمن پارسال 4ماهگی سقط کردم خیلی حالم بد شد همش گریه میکردم تا بچه میدیم بعد اون دکترم گف تایکسال باردار نشو بدجوری دلم گرف. بعد 6ماه یکماه پریودی عقب افتاد رفتم آزمایش منفی بود☹️دوباره ماه بعد عقب افتاد مامانم نذاشت آزمایش بدم تا 3ماه بعد ک آزمایش دادم دیدم 2ماه باردارم و این بهترین اتفاق زندگیم بود الانم گل دخترم کنارمه بهترین روزا رو میگذرونیم😍😍😍😍😍
پریود نشده بودم.احساس میکردم یه چیزی تو وجودم هست ولی باورم نمیشد.سرم خیلی شلوغ بود اون روزا کارم زیاد بود وقت نمی کردم برم داروخانه بی بی چک بگیرم کارم که کمتر شد یه روز رفتم درمانگاه به دکتر گفتم فکر کنم باردارم
برام آزمایش نوشت ازم پرسید چند روزه عقب افتاده گفتم ۷۰ روز آزمایش و خط زد سونوگرافی نوشت.اون روز صدای قلبشو شنیدم
پر از زندگی و پر از امید بود
بدترین روز زندگیم بود چون یه بچه یک ساله داشتم از وقتم گذشته بود چند روز بیبی چک زدم مثبت شد دو ماه تمام فقط گریه کردم. هر کاری کردم سقطش کنم ولی خداروشکر نشد😍😍 قربونش برم هنوز نیومده عاشقشم .خداروشکر😘😍
من ۲ سال بود ازدواج کرده بودم سنم کم بود و توقع مادر شدن از خودم نداشتم لکه بینی داشتم فکر میکردم پریود میشم چند بار هم تست گرفتم یه بار مثبت میشد یه بار منفی که ۱۹ روز از وقت پریودم گذشته بود رفتم ازمایش دادم مثبت بود و نزدیک عید بود ........
وقتی صدای قلب جنینم را شنیدم فهمیدم مادر بودن چیه اینکه با ضربان قلب من ی قلب درونم میزنه حس ناب و پاکی هست خدا این حس قشنگ رو قسمت همه خانما بکنه
ما خودمون بچه میخواستیمواقدام کردیم شکرخدا صاحب گل پسرخوشگلم شدیم😁❤❤❤❤❤
عقب انداخته بودم
توبیمارستان شبکار بودم نصفه شب که همکاراخواب بودن رفتم تست زدم مثبت شد
عکسشو فرستادم براشوهرم که خونه بود دوتامون گریه میکردیم 😭😂
هیچی هم خودم هم همسرم سرما خورده بودیم رفتیم دکتر
دکتر گفت باردار که نیستی گفتم نههههه🙊🤭🤭😐😐 گفت حالا یه تست بده
رفتیم تو توالت بیمارستان تست زدم مثبت شد 😐😐😐با چشم گریون البته از سر شوق اومدم بیرون به همسرم گفتم اونم گریه شد🥺🥺🥺😍😍😍خداااااا نصیب همه ی خانوما کنه این حسو
من یوگا میرفتم و اون روز كلاس داشتم پریودمم عقب افتاده بود خب ما خودمون بچه میخواستیم اما انتظارشا نداشتم واقعا. شوهرم به خنده و شوخی گفت مراقب باش حركات شدید نزنی یهو حامله ای و بعد از كلاس سر راه برگشتن ب خونه بی بی چك گرفتم و خب مثبت شد و من تا چند ساعت توی شوك بودم. نمیدونستم بخندم یا گریه كنم؟😊
خدا قسمت همه ی منتظرای نی نی كنه اون لحظه ها را
من خودم چون سه تا سقط داشتم دیگه ناامید شدم اونم تو هفت سال سه تا سقط کردم یکسال از سومی سقطم گذشته بود روزا حالت تهوع داشتم بازم فکر باردار شدن نداشتم شوهرم واسه که نگران بود میترسید از معدم باشه بی بی چک گرفت همینکه زدم مثبت شد بازم میگفتم اینم نمیمونه رفتم سونوگرافی گفت دوماهه بارداری از خوشحالی خواهرمو بغل کردم بلند گفتم دوماهمه همه بهم میخندیدن
ماه پنجم اقدام بعد گذروندن پروتکل کنترل استرس برای زودتر باردار شدن در حالی که اگه نمیشدم معرفی نامه داشتم برای مراجعه به مرکز باروری، فردای عقب انداختن بی بی چک زدم و یه خط محو بود... هنوزم باور ندارم که شده... 😭
ماه دوم اقدام بود سینه هام درد شدید داشت.تقریبا میدونستم ممکنه باردار باشم
یک روز از تاخیر پریودیم گذشته بود تست خونگی زدم و مثبت شد
خط دوم روی تست خییییلی کمرنگ بود
سریع رفتم آزمایشگاه و آزمایش خون دادم
الهی شکر مثبت بود
بسم الله رحمن الرحیم اول داشتم ظرف میشستم بعد یادم افتاد عادت ماهیانه نشدم سینه هامم درد میکرد دوییدم یه بیبی چک داشتم از قبل تست زدم مثبت در اومد نشستم از ترس کلی گریه کردم 🥴😂❤
ما قرار بود بریم شمال گفتم بذار ی بیبی بذارم اگه حامله بودم چرت و پرت نخورم ی وقت، اخه اصلا پریودم عقب نیفتاده بود
صبح زود قبل از سر کار رفتن دیدم دو خط شدم در کمال ناباوری 😍😂همون موقع سر دستشویی اولین کاری ک کردم داشتم حساب میکردم چقدر از عروسیمون میگذره😂😂😂😂 عالی ترین حس دنیااااا بود ولی
بعدش رفت ازمایش دادم و تا جواب ک ساعت دو اماده میشد همسرم بیست دفعه زنگ زد😂😂😂😍😍😍😍❤️❤️❤️
من پنج ماه از خانه داریم میگذشت خیلی دوس داشتم بارداربشم اما شوهرم نمیخاست شوهرمم بخاطر کارش باید ازهم سی چهل روز دور میبودیم منم ک بچه میخاستم البته بگم من الکی ب شوهرم گفتم تو جلوگیر نکن من فرص میخورم اما خب باردار نشدم بعداز پنج ماه ک دفعه اخر ک اومد گفت دیگ قرص نخور بچه دارشیم من دوروز مونده بود ب پریودیم گفت پاک شدی اقداممیکنیم ازشانس من همون دوروز گرفته بود وای خیلی بادر نکردنی بود اخه من ک نمیدونستم باردارم همش زیر دلمم درد میکرد هی میگفتم الان پریود میشم الان میشم تا یک هفته ک ازمایش دادم مثبت بود البته قبلش تست مینداختم هر روز اما با تست باور نداشتم تا ااینک جواب ازمایشوگرفتم مثبت بود رفتم ب دکترنشون دادم گفت باید استراحت کنی عدد بتا پایین احتمال سقط وجود داره کلی گریه زاری وایییییییی تا اینک دوباره ازمایش دادم خوب بود خداروشکررررررررر
من بعد عروسیم یه بار پریود شدم بعد از پریودی اول حامله شدم اینقدر عفونت شدید داشتم به فکرم نمیرسید حامله بشم از یه طرف وقتی تست زدم مثبت بود خیلی گریه کردم گفتم چطوری به کسی بگم به این زودی بعد عروسی حامله شدم😂
دوماه بود تو اقدام برای بچه دارشدن بودیم.ماه دوم عقب انداختم تست زدم مثبت بود
تنبلی تخمدان داشتم ، مرتب می رفتم سوزن می زدم تا پریود شم ، بعد دو سال ، عمل نازایی کردم ، پریودیم افتاد رو روال درست ، ماه بعدش دیدم دوباره پریود نشدم ، به دکتر گفتم برام دوباره سوزن بنویسه ، دکتر بهم گوش نکرد ، بهم گفت تا جواب آزمایش نیاری برات آمپول نمی نویسم ، با شوهرم رفتیم آزمایش دادیم ، بهمون گفت یک ساعت دیگه بیاید واسه جواب ، رفتیم تو خیابونا چرخ خوردیم و برگشتیم ، بازم گفت جواب آماده نیست ، نیم ساعت دیگه بیاید ، ما هم پشت در آزمایشگاه نشستیم تا جواب آماده شه ، شوهرم جواب رو گرفت نگاه کرد و دوباره برگشت تو آزمایشگاه ، بعد با خنده از آزمایشگاه اومد بیرون و بهم گفت حامله ای .
عید نوروز بود کلی خونه تکونی خونه خودم و مامانم انجام دادم کارای سنگین . تو عید دیدنیا همه جا رفتیم کمرم شروع کرد به درد دوروزم عقب انداختم بی بی چک زدم مثبت بود باورم نمیشد 😍بهترین لحظه بود یه سالم بود اقدام کرده بودم نمیشد
خودمون میخواستیم پریودم 10 روزعقب افتاد شک کردم بی بی چک زدم مثبت بودکلی ذوق کردم خییلی حس خوبیه انشاا...هرکس نداره قسمتش بشه
من روز ۱۵ ماه رمضون
آقام شبش بی بی چک گرفته بود
سحر بیدار شدم ازش استفاده کردم بعدش رفتم سحری آماده کردم با آقام خوردم
اصلا امیدی نداشتم حامله باشم بعدش رفتم وضو بگیرم برای نماز یهویی دیدم مثبته اصلا حالم دست خودم نبود 😁😁😁😁
چقدر گریه کردیم با آقام خیلی خوشحال بودیم
الانم پسرم عشق زندگیمونه😍😍😍😍
کاملا برنامه ریزی شده بود واسه همین بیبی چک زدم مثبت بود خیلی برام جای تعجب نداشت
یکسال بعدازدواجمون باردارشدم چهار روزازپریویم گذشته بودببی چک زدم مثبت بودباشوهرم رفتیم آزمایش جواب روکه گرفتیم شوهرم بهم نشون ندادهرچی گفتم انگارجواب مثبت بود گفت نه بعدا موقعی که رفتیم سوارماشین شدیم منوبوسیدوگفت بارداری بعدشم که مستقیم رفت براشیرینی فروشی کلی شیرینی پخش کرددوقلوبارداربودم ولی متاسفانه اوایل شش ماه سقط شدن بعدچهارماه دوباره حامله شدم الان یه دختریکسالویازده ماهه دارم وخداروشاکرم
وااای سلام من میخاستم وزن کم کنم خدااا میرفتیم باشگاه همراه دوستم همه ورزشارو انجام میدادم فقد بپر بپر یا روی شکم خیلی سختم بود وااای خدا دیگه به دوستم گفتم خیلی درد شکم دارم 😁 باهم رفتیم تست گرفتیم منفی بود خیالم راحت شد وایییی دیگه ازاین دلدر رفتم سنو گفت قلبش هم تشکیل شدهههههه واااای اولش بخاطر شرایط زندگیم ناراحت شدم ولی الان پسرم تمام زندگیمه .دوستم که باهام بود ناراحت شده بود ولی چیزی نگفت اخه پنج سالی بود سقت کرده بود دیگه باردار نشدن میخاست بره ای وی اف چهارماه بعد من باردار شد همش میگفت باردار نمیشم من رفتم جواب ازمایششو گرفتم مثبت بود خداروشکر و دوتایی پشت گوشی گریه کردیم خدایا شکرت خدایا به عظمتت قسم هیچ وقت این ککوچولوهای یی گناه مریض نشن الهی امین
ماه اولی بود ک عروسی کرده بودم سه چهار روز از موقع پریودیم گذشته بود دیدم نشدم وقتی بی بی چک زدم دیدم باردارم روم نمیشد ب شوهرم بگم ....😅
دارو مصرف میکردم ولی چون پریودیم منظم نبود وقتی از پریودیم رد شد توجه نکردم بعد یه هفته تاخیر یه روز مغرب شوهرم گفت بیبی چک بزنم گفتم منفیه مثل همیشه اون اصرار داشت که بزنم وقتی زدم همون اول یه خط افتاد ولش کردم دستامو شستم درد باز کردم شوهرم پشت در بود پرتش کردم تو بغلش گفتم منفیه نگاهش کرد گفت اینکه دوتا خطه گفتم چیی شاید کاذبه بعدشم آز دادم مثبت بود 😍
وااای من یادم نمیاد از بس استرس داشتم قبلش یکی سقط کرده بودم ولی بی بی چکو دارم و الان یه دوقلوی ناز دارم خداروشکر
من 1سال و نیم بود اقدام کرده بودم باردار نمیشدم تا پریودیم عقب میفتاد بیبی میزدم منفی بود بار اخر بی بی زدم ناامیدانا گفتم اینم منفیه اومدم بیرون بعد گفتم بزار بندازمش دور ک رفتم دیدم مثبته شوکه شده بودم هیچی دیگه طاقت نیوردم ب همسری گفتم 😂😂انقدر نقشه کشیده بودم برای گفتن خبر بارداریم همش باد هوارفت ازبس ک ذوق داشتم
من خیلی سختی کشیدم ...بعد 7 سال بارداری برام کلی تعجب اور بود ....و غیر قابل باور....چون تمام درمانهایی که کرده بودم جواب نداده بود ..انگار چیزی شبیه معجزه ...خودم تا 3 ماه اول بارداریم رو نمیدونستم ...چون پریود میشدم اونم بموقع....ماه 4 بارداریم بود که متوجه شدم .....
ما بعد از 8 سال در انتظار یه نی نی که بغل کنیم مونده بودیم همه راهارو رفته بودیم جواب نگرفته بودین از آی وی اف تاآی یو ای . خلاصه دکترمو عوض کردم بهم گف کیست داری بدبختی کیستم هم با آمپول قرص هم برطرف نشد دکتر گف که عمل کنیم این ماه که پریود شدی روز 4 . 5 زنگ بزن واسه عمل از بیمارستان وقت بگیر . روز 4 پریودی زنگ زدم بیمارستان گفتن دستگاهمون خوابه بمونید واسه ماه آینده . ما هم مثل همیشه که ناامید به هم نگاه کردیم چون به هر دری میزدیم بسته بود .
ماه بعد من پریودیم عقب افتاد رفتم پیش دکترم گف که بخاطر کیسته برگشتم خونه نزدیکای عید بود خونه تکونیمو کامل انجام دادم هر چی کارای سخت خونه بود رو انجام دادم بعد از چند روز رفتیم واسه خرید آجیل عید به شوهر گفتم من میخوام یدونه بی بی چک بگیرم خدارو چی دیدی شاید مال ما هم معجزه شد شوهرم گف ول کن اگه مثبت نشه بازم ناراحت میشبم من گوش ندادم رفتم داروخونه یدونه گرفتم اومدیم خونه ناهارمون رو خوردیم شوهرم خوابید من رفتم بی بی چک رو انجام دادم .باورم نمیشد دوتا خط بود همونجا جیغ کشیدم شوهر از خواب پرید اومد پیشم منو دید بی بی چک هم دید دیگه طاقت نیوردیم همون لحظه رفتیم آزمایشگاه . اونجا هم مثبت بود نمیدونی دل تو دلمون نبود سونو هم رفتیم که 7 هفته بود خدایا باورمون نمیشد مال ما فقط یه معجزه بود خدایااااااااااااااااا شکرت که ما هم تونستیم بچه خودمونو بزرگ کنیم ..
ما خودمون میخواستیم ولی نمیشد بعد دوماه گفتم بزا ی تست بدم ک دادم و دیدم مثبته اولش یکم ترسیدم ولی بعدش از خوشحالی مردمممممم
بعد پنج سال دوا درمون و سه تا سقط رفتم که یه دوره درمان جدید رو شرو کنم قرار شد سه ماه یه مدل دارو بخورم بعد برم برا داروی اصلی که همون ماه اول بدون دارو حامله شدم باورکردنی نبود..خداروهزاربارشکر
اقدام کردیم بعد روزی که قرار بود پریود بشم تست زدم مثبت بود اصن فکرشم نمی کردم به این زودی بگیره.خیلی هیجان زده شده بودمو خداروشکر میکردم
من که حالم اصلا خوب نبود فقط از غذا بدم میومد تا دوماه نمبدونستم بادارم همسایه اومد خونه ما بهش گفتم حالم خوب نیست گفت چرا بعش گفتم از غذا بو بدم میاد رفت تست باداری اورد منم زدم فهمیدم بادارم اصلا باورم نشد توباداری خیلی ازت شدم نتونستم داورست بخوابم نفسم خیلی تنگ بود همیشه بستر بود تا خدا این گل پسر بهم داد حالا پسرم یکسال دوماه ۰🥳🥳🥳🥳
چندروز از پریدم گذشت رفتم آزمایش دادم دیدم مثبت خیلی خوشحال شدم 😊😊😊
دقیقا طبق برنامه ریزی سه ماه بعد عروسی اقدام کردیم و خداروشکر لطف خدا شامل حالم شد
دومین ماه اقدامم بود صبح بیدار شدم بی بی زدم مثبت شد باورم نشد ۲ تا دیگه دادم بازم مثبت شد و کلی خوشحال شدیم
باردار بودم.خیلی خوشحال بودیم من و شوهرجان کلی باهاش حرف می زدیم و بوسش میکردیم.یه روز افتادم رو خون ریزی رفتم سونو گفتن خارج از رحمه و باید سقط بشه.عمل کردم و سقطش کردیم.یکماه بعداز عملم دکتر گفت دوتا پریودی بعد عملت اقدام کن.دوماه بعداز پریودیم اقدام کردیم یکماه بعدش خواب دیدم ،خواب دیدم یه زن تو خواب دوتا نطفه تو دستشه یکیشو نشونم داد گفت قبلی پسری بود نطفه دیگری رو نشونم داد گفت این یکی دختره.نطفه رو واردم کرد دیدم حامله ام و سزارین شدم .همون ماه حامله شدم دقیقا ماه محرم دخترم گیرم اومد
هم سزارین شدم و هم امسال ماه محرم دخترم بغلمه
😍😍😍😍😍
فروردین ۹۸ من و همسرم تصمیم گرفتیم یه بچه بیاریم چهار ماه اقدام کردیم نشد و من یه بیماری خیلی بدی گرفتم سه ماه با بیماری سرو کله میزدیم که مهرماه بود دیدم پریود نمیشم من گفتم طبیعیه،شد ۴۱ روز و من پریود نشدم دوستام میگفتن بارداری امامن میگفتمنه بی بی چک خریدم صبح ۷ بود که استفاده کردم یه خط اومد بعد گذاشتم کنار یهو دیدم شد دوتا خط اصلا باورم نشد زود رفتمهمسرمو از خواب پروندم که دوتا خط اومده رفتم درمانگاه محلمون آزمایش دادم و گفتن بارداری اصلا باورم نمیشد تو بارداری بودم که بیماریمم کم کم خوب شد روز به روز بهتر شدم.حال خوب الانمو مدیون دخترمم و خدارو هزاران بار شکر میکنم....
من یک هفته بود داشتم واسه دفاع پایاننامه آماده میشدم. کلی استرس داشتم و همش پای لپتاپ نشسته بودم و تو اون یک هفته سر جمع یک ساعتم نخوابیدم و هر یک ساعت از معده درد غذا میخوردم که تو یک هفته ۴کیلو اضافه کردم، وقت پریودم هم بود اما نمیومد هی میرفتم زعفرون
دم میکردم میخوردم🤭🤭 اصلا از استرس دفاع یادم رفته بود همون ماه اقدام کرده بودیم، فکر میکردم این علائما از فشار و استرس دفاعه. فردای روز عاشورا بود با شوهری رفتیم اصفهان دفاع و ویار بریونی کردم😋😋 وقتی که برگشتیم مامانم و خواهرام و مادرشوهرم اومده بودن خونمون بودن واسه تبریک دفاع رفتم تست زدم مثبت بود دیگه خبر خوش هم بهشون دادیم با کیک و جشن یهویی💖❣️
من یه بارداری پوچ داشتم که بعدش کلا بیخیال شدیم و بجز درجه یک ها به هیچکس نگفتم این قضیه رو.بعدش افتادیم تو فکر خرید خونه بعد که خونه خریدیم اقدام کردیم روزی که بی بی چکم مثبت بود خیلی خوشحال شدم اما خیلی هم استرس داشتم که نکنه دوباره پوچ باشه هفته 6 رفتم سونو دادم دکتر گفت جنین نمیبینم احتمالا اینم پوچه شاید مشکل ژنتیکی داری. صبر کردم تا هفته 9 رفتم دکتر و حبه من خودشو نشون داد و قلبشم ضربان داشت بچم. اون لحظه بی نظیر بود. ایشالا که خدا به هر کی دوست داره مادر بشه این خوشحالی رو بده
سه ماه از اقداممون میگذشت اصلا وابدا امید نداشتم ک بشه چون اون ماه اصلا رو تاریخ تخمک گذاری اقدام نکرده بودیم اماشد که خداشکر🤩🤩.
شوهرم ماموریت بود سه روز خودمو کشتم ک جلوزبونموبگیرم ونگم تابیادوقتی اومد بهش یه جفت پاپوش هدیه دادم ازخوشحالی کلی گریه کردیم.
من یک سال تحت نظر دکتر بودم تا اینکه کرونا اومد و من از ترسم پیش دکتر نرفتم اصلا هم به بارداری فکر نمی کردم بیست و یکم اردیبهشت امسال سه روز پریودم عقب افتاد شک کردم چون سابقه نداشت پریودم عقب بیفته فرداش بی بی چک زدم مثبت بود باورم نشد گفتم اشتباهه فرداش هم بی بی زدم مثبت بود رفتم دکتر سونو کرد گفت حامله ای به شوهرم گفت باور نمی کرد بعدش هم گفت مبارکه
اقدام کرده بودم۱۵روز ازتاریخ پریودیم گذشته بود شت میزدم منفی بود ازمایشم منفی بود دیگه امید نداشتم میگفتم کیست دارم همین روزا بود ک باشوهرم بخاطر جریانی باهم قهرکردیم ومن خونه پدرم بود با مادرم رفتم سونو ک ببینیم جریان چیه بهم گفت حامله ای خلاصه ب مامانم گفتم بریم داروبگیریم سقطش کنیم پدرم نزاشت و خلاصه باشوهرمم قهر بودم رفتم پیشش بهش گفتم خیلیم خوشحال شد باهم صلح کردیم رفتیم خونمون
من چند سال بعدبچه اولم باردار شدم ولی پوچ بود و کورتاژ کردم و بعد از کورتاژ تا چندسال باردار نشدم و دکتر میرفتم و هر۳ماه ازمایش جدید تا اینکه بعد ۳سال دکتر برام یسری امپول و دارو نوشت که طبق دستور استفاده کنم و من خونه مامانم شمال بودم و شوهرم تهران و داروهامو نگرفته بودم تا اینکه از تاریخ پریودم گذشت ۳روز و یهو به دلم افتاد اینبار باردارم با اینکه هر چند وقت پریودم عقب میزد و بیبی چک زدم دیدم مثبته و به شوهرم پیام دادم داروهامو نمیخاد بگیری و سریع فهمید باردارم از لحنم و کلی خوشحال شدیم بعد چند سال انتظار ...خداروشکر میکنم 🙏🏻
انگار فقط منتظر بودیم دکتر داروشو بنویسه😂
اوایل ماه رمضون بود و سردردای شدید میگرفتم هرروز ک عجیب بود سر تایم پریودیمم فقط یه لکه دیدم که انگار برای لانه گزینی جنین بوده خلاصه مشکوک شدم و ازمایش دادم جواب ازمایشمو همسرم گرفت و زنگ زد بهم ک حامله نیستی الکی ازمایش دادی گفتم مگه عدد بتامو چند زده گفت 2000 گفتم خب اینکه مثبته خنگه😂😂😂خلاصه قط کرد همه عالمو خبر کرد از ذوقش😁😁😁
سر بچه دومم قرص میخوردم، اما باردار شدم، بعد کهربا بیبی چک فهمیدم، ناراحت شدم چون نمیخواستم بهر حال نگهش داشتن اما دوست داشتم پسر باشه، ماه هفتم سونو دادم دختر بود اونقدر غصه خوردم تا خونمون با خدا درددل کردم دوماه بعد که بدنیا اومد پرستاره گفت مبارک اینم گل پسرت باورم نمیشد، اونقدر خدارو شکر کردم که نگو، البته که فرقی نداشت یدختر داشتم
شوهر بچه خیلی دوست داشت دقیقا ۸ماه بعد عروسیمون خیلی اسرار داشت گفت یک بار فقط اقدام کنیم نشد تا یک سال کاری باهات ندارم گفت من توکلم ب خداس هیچی دیگه من تو گوشیم برنامه مادرشو داشتم از اونجا فهمید روز تخمک گزاریم کی بود دقیقا همون شب اسرارکرد منم گفتم باشه ۵اسفند ۹۷ اقدام کردم بعد فکر نمیکردم با یک بار باردار بشم خونه تکونی کردم عروسی دخترخالم بود کلی رقصیدع بودم من همیشه ۳روز زودتر پربود میشدم اسفند هم ۲۱ خونریزی بهم دست داد چون ۱۸سالم بود تجربه نداشتم فک کردم پریود شدم و باردار نیستم بعد ۴روز خونریزی شدیدم بند اومد شوهرم گفت شاید بارداری که انقدر بیخیالی من میگفتم نه فقط بیش از حد درد تو زیر شکم و کمرم داشتم همش بی حوصله بودم اخر بی بی چک زدم بااسرااار یک خط کمرنگ یک خط که محو بود اما یکم معلوم بود باز گفتم باردار نیسم اما خواهرشوهرم زورم کرد رفتم آزمایش بتا دادم و متوجه شدم باردارم اما کل ۹ماه و استراحت مطلق با دردای شدید و امپول بچمو نگه داشتم بخاطر سهل انگاری های اوایل ...خلاصه بارداریم خیلی با درد و استرس گذشت اماالان یک فرشته دارم که وقتی نگاهش میکنم میگم همه دردا ارزش داشتنشو داشته واقعا امیدوارم همه حس مادر بودن و تجربه کنن و خدا بهشون بچه های پاک و سالم و صالح عطا کنه ....آمین 😍😘💜
من چنسال بود آرزوی بچه دارشدن روداشتم وچون چاق بودم تخمدانهام ضعیف بوددیگ بیخیال شده بودم میرفتم باشگاه ورژیم گرفتم توباشگاه هی حالم بدمیشدوعادت ماهانه ام ب عقب میوفتاد هی میگفتم چرااینجوری میشم حالت تهوع داشتم سردردشدید نگوباردارم اصلا ب ذهنم ومیرسیدکه بارداربشم خدامعجزه شوتوزندگیم بهم نشون دادنبایدناامیدبشیم
منم عقد بودمو رفتیم مسافرت بعد از ۹ روز همون شبی که رسیدیم خونه تست زدم و دیدم مثبته😐والان خداروهزارمرتبه شکر میکنم برای بودنش🙏
من اوایلش شدید سینه هام حساس شد ولی فکر نمیکردم باردار باشم😁یهو ذهنم رسید رفتیم بیبی چک گرفتیم و امتحان کردم ک دیدم بعلهههه😊
دقیقا مثل عکس این خانومه😂😁
منم بعد ۱۵ سال با انجام IVFباردار شدم پنجم اردیبهشت ۹۸ رفتم با مامانم بتا دادم و من برگشتم خونه چون استراحت مطلق بودم و مامانم موند ازمایشگاه تا جواب ازمایشمو بگیره... اومد و گفت دخترم بالاخره مامان شدی و سجده شکر کردیم .....اما حیف و صد حیف که قسمت نشد مامانم ببینه پسرمو ۲۵ روز مونده بود زایمانم ناباورانه فوت کردن 😭😭😭😭😭😭😭
صبح زود بود دیگه نا امید بودم که حامله میشم گفتم بهتره کارامو انجام بدم و با کار خودمو سر گرم کنم بد قبل شوهرم بیدار شدم ساعت ۶ صبح بود گل کاشته بودم تو باغچه کاشتم تو گلدون و بداومدم اشغالامو دور بریزم ۷سال بود منتظر نینی بودم ۷ سال اشک میریختم هر کی بچشو ناز میداد و شیر میداد اشکم در میومد بدشب قبلش بیبی زده بودم صبح که آشغالها رو بردم بندازم دیدم دو خط مثبته داشتم بال در میوردم خدایا شکرشکر شکر
من ۴۰ روز بود عقب افتاده بود پریودیم بعد از نماز بی بی چک زدم مثبت شد خونه رو گذاشته بودم رو سرم از خوش حال جیغ میزدم صبح رفتم ازمایش دادم خیلی خوش حالم
من دوسال نیم عروسی کرده بودیم ولی من میرفتم مدرسه بچه نمیخواستیم بعد خرداد ماه دیگه اقدام کردیم همون ماه باردار شدم تست هم خونه بابا بزرگش داده بودم قبل اینکه تست بدم همه هه میگفتن بهت میاد باردار باشی چون شوهرم میگفت تیرم خطا نمیره تو کار سنگین نکن فقط بشین اونا هم شک کرده بودن واسه همین ماه اول همه فهمیدن😂دردش به جونم وروجکیه برا خودش
سه روز عقب انداختم بی بی چک استفاده کردم جواب مثبت بود باشوهرم کلی گریه کردیم خیلی حس خوبی بود
ما خارج از کشور بودیم. پریودم عقب افتاده بود، هر چقدر اصرار میکردم شوهرم بره بی بی چک بخره نمیرف. آخرش با دعوا راضیش کردم بره اونم هی اصرار میکرد خبری نیس وقتی آمد بازم دعوا کردیم و من بیخیال تست شدم صبح روز بعد یواشکی تست گذاشتم دیدم مثبته نمیدونستم چیکار کنم تنها بودم و اصلا کسی رو نداشتم تا خوشحالی خودمو تقسیم کنم تا اینکه بیخیال قهر شدم. و بیبی رو گذاشتم لای یه عالمه گل خشک و گذاشتم بالا سر همسرم، وقتی بیدار شد خواست دوباره قهر کنه وقتی بیبی چک رو دید از خوشحالی نمیدونست چیکار کنه، کارتم رو پر پول کرد که برم خرید😍😍😍
من خودم میدونستم حامله ام بیبی چک زدم مثبت شد انقدرم عجله داشتم ده روز پشت هم بیبی چک زدم تا مثبت بشه😀
بارداری اولم که الان پسرم12سالش شوهرم سرباز بود دوران آموزشی بود دلش نخواست بمونه منم باردار بودم نمیدونستم بخاطر اینکه بمونه ب دروغ گفتم حامله ام بعد چند روز حالم بد شد رفتم دکتر فهمیدم بار دارم با داری دومم بعد12سال بود ک اونم شک داشتم حامله ام چون نامنظم شده بودم رفتم حموم حالم بد شد از پله ها افتادم پایین رفتم دکتر گفت حامله ای الا خداروشکر دخترم11ماهشه شوهرم نذر کرد ک دختر باشه خداروشکررررر ک الان هست
۸ ماه بود اقدام داشتیم منفی پشت منفی تست پشت تست ، خیلی تحت فشار بودم از طرف خانواده شوهر ، تاریخ پریودیام دستشون بود.. ماه خشتم روز ۱۴ سیکل رفتم سونو گفت فولیکولت آزاد شده ، مطمئن بودم اون ماه حامله نمیشم چون نزدیکی نداشتم قبل آزاد شدن ، ولی همون ماه قبل عقب افتادن پریودیام شیطنت دوستانه با دوستم بود ک زدم و مثبت شد .. خیلی خوشحال شدم، خدایا دوستم حامله بشه ک سه ساله منتظره ..
بچه بزرگ کردن سخته هیچ وقت فک نمیکردم انقد یخت باش
حالم خیلی بد بود تست بی بی چک زدم مثبت بود بخاطر عدم آمادگی جسمی و روحی، کلی گریه کردم. اما خداروشکر الان ۴ماهشه گل پسرم
آخرماه رمضان بود پسر اولم سرشو گذاشته بود روی شکمم داشت تلویزیون نگاه میکرد یهویی گفت مامان نی نی داریا منم متعجب نگاش کردم گفت بخدا دست بزن هنوز پنج شش روز مونده بود به پریودم رفتم بی بی چک زدم کمرنگ دوتا شد یه هفته بعد روز عید فطر دوباره بی بی زدم مثبت شد کلی ذوق کردم خدا عیدیمو سر صبح داد الان دختر نازم بغلمه
من خوابگاه دانشگاه بودم رفتم حمام احساس کردم زیر شکمم برآمده شده شک کردم بیبی چک گرفتم یبار منفی بود ده روز بعد که دوباره گرفتم مثبت بود فک کن تو دسشویی گیر کرده بودم نمیدونستم چکار کنم .هیچی دیگه تافهمیدم انگار ویارگفت بگی اومدم چهارماه نتونستم لب به اب بزنم اززمین و زمان و غذا همه چی بدم میومد بالا می اوردم
وااااااای مگ میشه یادم بره جوررررری مریض شده بودم انگار آنفولانزا گرفته بودم خیلی شدید حالم بدبود رفتم بیمارستان دیگ داشتن بهم پنسیلین میزدن ک یهو همسرم گفت مطمئنی حامله نیستی🥺منم ب دکتر گفتم وایشون هم سریعاً برام آزمایش نوشتن همونجا آزمایش دادم وباهمون حال داغون منتظربودم جواب منفی روبگیرم ک داروهاموبخورم وامپولموبزنم داشتم میمردم... خلاصه اینکه شوهرم پرواز کنان اومدسمتم گفت حامله ای😂😭منم یه جیغی زدم تو بیمارستان ک دیگ همه فهمیدن ولی خداییش حالم خوب خوب شد😂انگار ن انگار مریض بودم
من تازه متوجه شدم باردارم، ماه دوم اقدام بودم،با شروع ماه محرم نمیدونم چی به دلم افتاد که هم نمازهام روسروقت میخوندم، هم ذکر خیلی میگفتم، جوری که صلوات شمار همش دستم بود،چندروز قبل تاسوعا بودکه بادیدن یه مطلبی دلم یک دفعه ای شکست وبلند بلند گریه کردم وحضرت ابوالفضل روخواستم واسطه قراربدم ومتوسل بشم بهش برای حاجت دلمون و........ که باعث شد روز تاسوعا نذری بدم به نیت اینکه خدابهمون نی نی بده، واگه حاجتمون روگرفتیم سال بعد هم بدیم. خلاصه دوروز بعد تاسوعا که پنج روز قبل موعدم بود فهمیدم باردارم
گهواره جاننکن برات ک من اصلا خبر نداشتم باردارم و کل ماه رمضان رو روزه گرفتم تازه جابجایی خونه هم داشتیم ک با همسرم انجامدادیم وقتی دیدم حالم خیلی بده تست زدم مثبت شد اصلا باورمنمیشد توشوک بودم اون شب ب همسرم چیزی نگفتم تافردا شب ک دیگ طاقت نیاوردم و بهش گفتم خندید کف باپوشک ۸۰تومنی چیکار کنیم😂🤪
وقت پریودم همیشه عقب جلو میشد تحت درمان بودم دوفاستون میخوردم خیالمم راحت بود که خبری نیس بیبی چکم ۷ بار به فاصله ۷ روز منفی نشون داد مام خوش خیال قرار گذاشتیم شهریور ماه با ۹تا از دوستامون بریم استانبول خونه اینا کرایه کردیم بیلیتم خریدم شب قبل رفتن که دگ ساکامونم حاضر بود بیبی چک زدم مثبت دراومد دگ مام با توکل به خدا رفتیم و گشتیم و اومدیم رفتم سونو دیدم ۱۰ هفتمه😑😑😑
من چون عفونت داشتم رفتم دکتر دوسال بود عروسی کرده بودیم گفتم بزار اقدام کنیم خلاصه ب دکتر گفتم اونم ازمایش اینا نوشت گفت سالمه منم یک ماه بود جلوگیری نمیکردم و خیلی فک نمیکردم ماه اول بشه رفته بودیم شهرستان منم کلی نوار برده بودم ک پریود شدم لنگ نمونم پاهامو کمرم خیلی درد میکرد مطمین بودم پریود میشم ک اونم لکای خیلی کم رنگ داشتم تا سه روز بعد ک قطع شد اومدیم خونمون تست زدم دیدم مثبته از خوشحالی گریه میکردم کلا هنگ بودم ب شوهرمم ک گفتم انم گریه میکرد از خوشحالی رفتم سونو دیدم 6هفتمه بچمم پسره 😍👦
بارداری اولم یک سال و نیم بعد از عروسیم بود.روزی باید تست بی بی میزدم شوهرم ماموریت طولانی رفته بود و در غیابش با خواهرم انجام دادم،بدون شوهرم دیدن اون صحنه برام خیلی غم انگیز بود،شوهرم دو ماه کنارم نبود و تو همون مدت بچم بع خاطر قلب نداشتن سقط شد،خیلی عذاب کشیدم چون بار غمش رو تنهایی به دوش کشیدم،ولی الان یه دختر ناز هشت ماهه خدا به من داده و ازش ثانیه به ثانیه از خدا ممنونم،سه سال از ازدواجمون گذشته بود که بالاخره ارزوی مادر شدن تبدیل به حقیقت شد :)
خیلی باحال بود سه ماه اقدام بودم اسفند ماهش کلی خونه تکونی و کار سنگین کردم گفتم اين ماه اقدام درست حسابی نداشتیم هیچی نمیشه... پریودمم از وقتی اقدام داشتم نا مرتب بود برا همین بی بی چک هم نمی گرفتم از طرفی می گفتم دلم نمی خواد بی بی چک منفی ببینم اصلا فک کنم دو هفته پریودم عقب افتاده بود که یه صبح جمعه بی بی زدم بدو بدو همسرمو بیدار کردم که پاشو بیا بچه مونو ببین اونم تو خواب می گفت کوو کوووو؟ تازه بعدشم قبول نمی کرد می گفت اینا الکیه روز جمعه ای دکتر اورژانس بیمارستان و چقد دنگ و فنگ که آزمایش بنویسه و همون جا اورژانسی تو نیم ساعت جواب مثبت شو بهم دادن
آره من یادمه خیلی روز خوبی بود بال نداشتم که بپرم خیلی خوشحال بودم.. چون مادربودن خیلی حس خوبیه.. من صبح زود که از خواب بیدار شدم. تست انجام دادم وفهمیدم حاملم..
11 سال بچه دارنشده بودم رفتم دکتر واسه عقب افتادن پریود م سونوکرد تومطب گفت شما ک سه ماهه باردازین داشتم غش میکردم باورم نمیشد فقط گریه کردم ...اینقدر اختلاف داشتیم ک فردای همون روز قرار بود بریم دادگاه واسه طلاق وقتی فهمیدم باردارم فقط گریه همه چی یهویی خوب شد 😢😢😢😢😢😢همیشه خداروواسه این نعمت یهویی شکرمیکنم خدایا مرسی😘😘
دلم گرفت ازینکه اکثرا کامنتا به زودی بعد اقدام باردار شدن .خوش بحالتون قدر این نعمت و بدونید که بی چشم انتظاری و دغدغه بچه دار شدید .منم بعد ده سال در اوج نا امیدی و ناباوری خدا سرم منت گذاشت و این نعمت و تو دلم گذاشت.الهی هرکی آرزو داره زود زود دامنش سبز بشه ،همه ی مامانا هم صحیح و سالم فارغ بشن🙏
من ۳ماه پریود میشدم باردارم بودم وقتی فهمیدم که پسرمو ۳ماه باردار بودم
۱۶شهریور ۹۷ عروسیم بود ۱۹ روز بعد عروسیم روز ۵ مهر بی بی چک زدم دیدم باردارم...فردا دوساله عروسی کردیم پسرقشنگم یکسال و سه ماه و نیمشه
روز نیمه شعبان بود با خواهرم اینا بیرون بودیم خواهرم گفت بهم ی جوری شدی مثل حامله ها هسی گفتم ن بابا حامله نیسم.درصورتی ک پریودم عقب افتاده بود ولی ب کسی نگفته بودم..وقتی رفتم خونه بی بی دادم مثبت بود شوهرم ک کلی ذوق کرده بود پشت دردستشویی واستاده بود فرداشم رفتم آزمایش خون دادم اوکی بود الانم ی دختر گل دارم خداراشکر ک سالم بچم.
تا عادت ماهيانم مونده بود ولي به دلم افتاد كه تست بزنم زدم و نگاهش نكردم يهويي اومدم دستهامو بشورم ديدم وااااي دوتا خط😍به شوهرم گفتم گفت شوخي ميكني اشتباهه صبح زود بزار😂خلاصه چهارتا تست زدم تا باورمون شد وآزمايش خييييلي حس خوبيه خدايا شكرت🙏🏻🙏🏻🙏🏻
آخ آخ آخ جریان بارداری من😂😂😂
قصد داشتم باردار بشم اما از اونجا که داخل هر تخمدانم کیست داشتم و متوجه نشده بودم قاعدگی من خیلی نامنظم بود ، گاهی پریود میشدم گاهی نمیشد ، خیلی هم سونو اینا گرفتن اما قربون خدابرم کیست هام رو متوجه نشدن ، خلاصه سر کار میرفتم و شیفت شب که بودم حالم خیلی بد میشد و حالت تهوع خیلی شدیدی داشتم ، یک هفته شد دو هفته شد ، هرچی دکتر رفتم و آزمایش دادم بازم متوجه بارداریم نشدن، تا اینکه یه شب که کلافه بودم به همسرجان گفتم یه بی بی چک بگیر برام آورد و منم تست زدم و خلاصه فهمیدم باردارم😍😍ای خدا که اونشب من از خوشحالی چقدر گریه کردم ، بعد رفتم سونو فهمیدم سه ماه باردارم و نمیدونستم و اینکه اونموقع بود فهمیدم داخل هر تخمدانم یک کیست هست
سلام من هر دو تا کوچولوهام ناخواسته شدند بیست سالگی عروسی کردم دقیقا شب عروسی حامله شدم و دو سال بعد بازم ناخواسته حامله شدم اما خب خداروشکر الان دو تا دختر ناز و دلبر دارم لطف خدا بوده ولی خب هر دو شکه شدم
عروسی که گرفتیم شوهرم گفت تا دو سه سال بچه نمیخوام من عاشق بچه بودم و به شوهرم گفتم فقط تا یکسال صبر میکنم شوهرم قبول کرد شش ماه جلوگیری کردم بعد یه دفعه نظرمون عوض شدیم و تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم خیلی انتظار کشیدیم انقدر ناراحت بوذیم میگفتیم دیگه بچه دار نمیشیم گریه میکردیم ولی شش ماه بعذ باردار شدم اخرم همون بکسال شد بعذ از یکسال باردار شدم خیلی خوشحال بودم خداروشکر میکنم که به دختر ناز بهم داد
من تیروئیدم ۲۰بود ۴ماه رابطه نتیجه نداد شوهرم بهم میگم نازاهستی. شروع کردم روزه قرض گرفتن ۳هفته کامل گرفتم نزدیک پریودیم بود ۵روز ازروزه هام مونده بود من شروع کردم قرص جلوگیری خوردن که ۵روزتموم شد ولی حالم بدشدمعده ام دردگرفت پریودم عقب افتاد کلا هم معده دردسابقه داشتم هم عقب افتادن پریود خلاصه شوهرجان بی بی گرفت یروز صب ساعت ۷ بیدارم کردتست انجام شد مثبت.
الان دخترم ۱۱ماهه هست
این اتفاقات برای نیمه دوم بهمن ۹۷ میباشد
لذت بخش ترین فقط۳ماهه اول بارداری بود
بقیه ماهها تابه الان خیلی بده خیییییلی
دختر اولمو دوماه بعد عروسیم باردار شدم پسرمو ۱۴ تا روزه گرفتم دیدم حالم بد شد تست زدم مثبت بود این تربچه جان اخری رو شوهرمو رسوندم پارسال به کاروان پیاده روی اربعین و اومدم خونه دو روز بعد تست زدم مثبت بود شوهرم که اومد بهش گفتم از خوشحالی بال دراورد😅
ماه چهارم اقدام به بارداری بودم با بی بی چک فهمیدم
من ۶ ماه بود جلوگیری نداشتم دیگه زیاد بهش فکر نمیکردم که بچه دارشم چون قبلش چندبار بی بی چک زده بودم منفی بود بعد از اون مدت پریودیم ۱۴ روز عقب افتاد خودم شک کرده بودم یه وز که از سرکار میومدم سرراه به شوهرم گفتم بی بی چک بگیر اونم گفت الکی میگیرم منفی میشه خلاصه من اصرار کردم تو خونه تست زدم دیدم مثبته از استرس و خوشحالی دیت و پاهام میلرزید از طرفیم میترسیدم مامانم بگه چرا انقدر زود باردارشدی خلاصه همونجا شوهرم داشت لامپ و عوض میکرد بالای صندلی بود رفتم و بهش گفتم مثبته اونم باور نمیکرد وقتی خودش دید شکه شده بود و خوشحال 💕💕💕💕😍😍😍😍
ما بعد رابطمون فکرشو نمیکردیم ک حامله شم بعدچن روز بی حال بودم و حالتای بارداری رو داشتم همسرم گف حتمن حامله ای بی بی زدم دیدم دوتا خط افتاده بعدش رفتم آز دادم و مثبت شد😍😍
بچه اولم که یه ماه بعداز عروسی حامله شدم تست زدم مثبت شد خیلی گریه کردم میترسیدم از حاملگی😅😅😢بچه دومم که ناخاسته شدم بازم گریه کردم که چرا حامله شدم زودبود واسه بچه دوم😆😑😥
ماه اول اقدام کردم قبل پریدی گفتم بزار یه تست بزنم اگه باردار نیستم دمنوش زیره بخورم باردار بودم😁😁دمنوش ریختم رفت عکس بیبی چک فرستادم برای باباش ایشالا چهارشنبه میاد بغلمون
روز پریودی تست زدم مثبت بود 4شهریور 98 ساعت 9 شب فهمیدم باردارم عصرشم کللللی رقصیده بودن اخه با دوستام بودیم و اینکه اصلاااا باورم نمیشد که باردار باشم
سه ماه قبلش سقط داشتم بخاطر تشکیل نشدن قلبش😔 دلم شکسته بود حسابی ، دوباره تحت نظر دکترم با ترس اقدام کردیم و باز باردار بودم با کلی ترس و دلهره... ولی حالا شش ماهه یه فرشته کوچولو اومده پیشمون و ما عاشقشیم😍 روزی ک ازمایشگاه تست دادم بهترین روز زندگیم بود
من چون پریود یم منظم هست وقتی یک هفته عقب افتاد شک کردم ولی چون قصد بارداری نداشتم واز نظر روحی حال مناسبی نداشتم خیلی نگران شدم و رفتم آزمایش دادم اتفاقا مثبت بود واز اینکه ناخواسته باردار شده بودم اصلا آمادگی نداشتم اما بنا را بر خواست خدا گذاشته و هدیه ای از طرف خداوند دونستم تا اینکه ماه ۴ فهمیدم بعد از دو پسر کاکل زری خدا به من یه دختر هدیه داده و سجده شکر بجا آوردم با اینکه توی اون ۴ ماه آب نمی تونستم بخورم ، بینهایت حالم بد بود،
عید 97عروسی کردیم عید 98 باردار شدم تست زدم مثبت بود بعد از زدن ده ها بار تست🥴
پریود شدم رفته بودیم مسافرت کلی بپر بپر.برگشتیم بعد ۱ماه که ۱هفته از پریودم گذشته بود شکمم مشکوک سفت شده بود.خیلی ریلکس لباس پوشیدم رفتم تنهایی آزمایش خون دادم فرداشم رفتم جوابشو گرفتم روز دختر بود دکتر بردم دکتر گفت مثبته.احتمالا هم ۲قلوِ ۶هفته ست.کُپ کرده بودم😂اومدم بیرون انگار رو ویبره بودم زنگ زدم آقایی سریع اومد تو ماشین اینقدر گریه کردم و آب خنک خوردم و بیرون شهر دور زدیم تا آروم شدم.همونجور تو شوک میگفتم نمیخوام سقط میکنم.همسرم گفت نه.خدا داده....اما الان شده نفسسسسسم
درست زمانیکه دیگه ناامید شده بودم خدا برام معجزه کرد🙏 اصلا باورم نمیشد سه بار بی بی چک زدم 😅😅😅
ما دو ماه بود ک تو اقدام بودیم و دقیقا روز پریودم انگشتمو بدجور بریدم ک بخیع لازم شد .به دلم افتاده بود حاملم دردو تحمل کردم و فقط یدونه مسکن خوردم.اونجا ب دکتره ک داشت بخیه میزد گفتم من شاید حامله باشم نکنه این بی حسیا ضرر داشته باشه کلی خندید بهم 😂😂😂😂.
اومدیم خونه و ۱۰ روز بعدش نوبت دکتر داشتم معاینه کرد و پرسید چی شد بارداری یا ن منم گفتم نمیدونم آزمایش نوشت و دو ساعت بعد جواب مثبت بود اصلا باورم نمیشد آخه همه میگفتن ۶ ۷ ماه طول میکشع تا باردار بشی
خدا رو شکر ❤
من بعد از شش سال با هزار بدبختی رایبدو باردار شدم .دیگه خیالم راحت بود که به راحتی باردار نمیشم و با وجودی که جلوگیری طبیعی داشتیم ده روزی از پریودیم گذشت همین طوری تست زدم مثبت بود الان رایبد ده ماهشه این جوجه هم دو ماهش تموم شده .خیلی ترس و استرس دارم
ما سر اولی یک سالی منتظر بودیم ینی وقتی بیبی زدم چشامو بستم این کار یکسالم بود. وقتی چشم به اون دوتا خط قرمز امید افتاد بی اختیار زدم زیر گریه.... حسین عشق انتظار منه❤
اما دو روز پیش با استرس تمام بیبی زدم وقتی چشم به اون دوتا خط قرمز افتاد چشمام داشت از حدقه میزد بیرون من تو ۱۵ ماهگی پسرم دوباره باردارم و امروز که تست بتا + بود باز بی اختیار گریه کردم. نمی دونم این کوچولوی یهویی چقد میخاد منو زیرورو کنه ؟ اندازه حسین یا بیشتر؟
واس درد های پریودم رفتم دکتر ازم خواست ازمایش بگیرم ده روز پریودم عقب افتاده بود جواب ازمایش مثبت بودم اون لحظه انگار دنیا رو بهم دادن
خدایا شکرت بخاطر کوچولوم😍😘
ما اقدام کردیم بعد از یک سال و 9 ماه ک از عروسیمون میگذشت گفتیم اقدام میکنیم ولی فکر نمیکردیم ک بشه فکر میکردیم مثل بقیه ک میگن ما چند وقت اقدام کردیم بعد باردار شدیم میشه ولی با اولین اقدام باردار شدم شوهرم ک همش میگفت نه پریود میشی ولی یه حسی ته دلم میگفت نه بارداری همش بی بی میزدم تا بلاخره یه روز زدم و دیدم یه خط افتاده گذاشتم و رفتم تو اتاق و برگشتم دیدم یه خط قرمز کمرنگ دیگ هم افتاده یه لحظه ترسیدم بعد رفتم سونو ک کیسه ابم مشخص بود و به همسرم پیام دادم پدر شدنت مبارک و کلی حس خوب
انشاالله همه تجربه کنند
ما هم بعد از10 ماه اقدام بچه دار شدیم وقرار بود روش های ناباروری استفاده کنیم .دیگه بار اخر ناامید بودم و 2هفته از پریودی گذشته بود گفتم یه بیبی تست بزنم ک مثبت شد ولی باور نداشتم تا ازمایش خون دادم و رفتم دکتر سونو دادم 8هفته بودم خیلی خداروشکر کردم و ذوق کردیم و گفتم علت پرخوری اخیرم این بود
ماه سوم اقدامم بود ۱۱روز ازپریودم عقب افتاد به شوهرم گفتم بریم ازمایش بدیم رفتیم ازمایش دادم بعدازظهر شوهرم رفت جواب ازمایشو گرف که مثبت بود خداروشکر 😍😍😍ازذوقم گریه میکردم😍
مندوسال نازایی داشتم وهمیشه منتظر نی نی بودم واسه همینهمیشه چندتا بی بی چک تو خونه داشتم.یروز همینجور الکی گفتم بزارم شاید مثبت بشه زدم مثبت شد ساعت ۶ صبح بود با جیغ از توالت در اومدم پریدم روی تخت شوهرمو بیدار کردم وروی تخت میپریدم.🤣😅
مااقدام کرده بودیم برای بچه ومنتظرش بودیم هرماه هرماه ک پریودم عقب میوفتادزودی شوهرم میرفت بی بی چک میخریددیگه واردداروخونه ک میشدبهش بی بی چک میدادن لازم نبودبگه چی میخوام😂😂😂بعداز۸ماه بالاخره بی بی چک مثبت نشون دادولی بچه نموندبعدازدوماه سقط شد کلی ناراحت شدیم هروزکارمون شده بودگریه دکتربهم گف بعداز۱سال بایدبچه بیاری وگرنه نمی مونه...ولی من بعدازیک ماه ناخواسته باردارشدم وموند...والان ک دخترم ۱۰ماهشه😁😁😁
من حدود هشت ماهی بود که اقدام کرده بودم ولی خبری نبود چون تنبلی شدید داشتم ناامید از همه جا ی شب کمر درد داشتم هی میگفتم الان پریود میشم ولی نشدم بعدش با اصرار مادرم تست زدم و.مثبت شد این شد ک اولین نفر مادرم فهمید
من خیلی عجول بودم چون بچه میخواستم حساب کرده بودم و ۲ روز که از وقتم رد شده بود صبح زود چک بی بی زدم و مثبت شد
دنیا مال من بود خیلی ذوق کردم
قبل اینکه پریودیم عقب بیوفته تست زدم و در کمال ناباوری دیدم مثبت شد 😊
مابرای عیدرفته بودیم روستاچون پریودیام نامرتب بودباورم نمیشدصبحی که میخواستیم بیایم خونمون موقع اذان صبح تست زدم مثبت بودداشتم بال درمیاوردم انقدرباشوهرم ذوق داشتیم که ساعت پنج صبح رفتیم خونه مامانم اینا تابهشون بگم خداروشکر حس خیلی خوبیه مادرشدن ان شاالله اونایی هم که هنوزبچه ندارن مشکشون حل بشه وحامله بش🤣🤣🤣😘😘
رفته بودیم شمال هی به شوهرم میگفتم حالم بده توماشین سرم گیج میره فکرنمیکردم حامله باشم خلاصه توشمال یه قلیون حسابی کشیدم و سورتمه هم رفتم با فندوق ۵روزه
از امام رضا برگشتم ماه بعدش از عادتم گذشت روز تولدم فهمیدم باردارم اشک شوق و استرس ...خوش بود
شوک بودم ۱۰ روز بعد انتقال بود با ترس و لرز ۸ شب یه بی بی زدم و خط کمرنگ ، اصلا باورم نمیشد .
دوباره ۴ صبح بی بی زدم و همینطور تا روز آزمایش روزی چندتا بی بی ... میترسیدم نکنه یهو دیگه اون دوتا خطو نبینم از بس که بی بی منفی دیده بودم
توحاملگی اولم چون جنین ضربان نداشت سقط کردم
بعد هشت ماه دوباره حامله شدم رفتم سونو توهفته پنجم گفتن ضربان قلب نداره چندروزی صبر کن اگه بازم ضربان نداشت باید سقط بشه بی انصافا توبیمارستانهای دولتی خیلی راحت تصمیم به سقط می گیرن چند روز بعد رفتم جای دیگه سونو دادم همین که گفت ضربان داره از شوق گریه کردم
اصلا باورم نمیشد
ما رفته بودیم مشهد ی روز قبل نیمه شعبان بود نزدیک 1 سال میشد اقدام میکردیم..بعد رفتیم حرم ب امام رضا گفتم یا امام رضا مگه من لزت نخواستم این دفعه ک اومدم با بچم بیام.از حرم ک اومدیم بیرون ب شوهرم گفتم برو از داروخونه بی بی چک بگیر..رفت گرفت همون شب گرفتم دیدم دوتا خط کم رنگ افتاد..😍😍 بعد باورم نمیشد اومدیم تهران همون روز رفتم ازمایش دادم مثبت بود🌺😍😍
۲سال نازایی داشتم خیلی نا امید بودم ۲ ماه بود عقب انداخته بودم تو کمال ناباوری مثبت شده دوباره یکی دیگه زدم اونم مثبت بود انگار خدا دنیا رو بهم داده بود وقتی رفتم سونو ۸ هفته بودم قلبش تشکیل شده بود
بعد یکی دوسال اقدام فکر میکردیم بچه دار نمیشیم هی دکتر میرفتیم میگفت مشکلی ندارین
دیگه اخرش تلاشامون نتیجه داد😃
چون پریودم گاهی عقب میوفتاد تا دوماهگیشو اصلا متوجه نشدم هیچ علائمی هم نداشتم فقط خیلی هوس لواشک میکردم 😁
یروزم شوهرم گیر داد تست بزن زدم مثبت بود😍
لحظه قشنگیه خیلی خوشحال شدیم 😄
من و همسرم از یه مسافرت طولانی برگشتم تو راه کلی رانندگی کردم ولی همش چرت میزدم.کلی هم کوه نوردی کرده بودم.وقتی رسیدم خونه دیدم خیلی تهوع دارم.ی دفعه ب دلم افتاد شاید حامله باشم .تست زدم مثبت بود.الان۴ماهمه منتظر دخترمم
تو مسافرت بودم حالم خوب نبود بي بي زدم مثبت شدمم
منتظر شدم بيايم خونمون ب همسر بگم
و الان بچم ٩ ماهشه .ناخواسته حامله شدم حالم خيلي بدهه كاش هميشه ادم خودش بچه بخواد و باردار بشه
سه ماه بود عقب انداخته بودم از همه چیز بدم میومد فهمیدم ناخواسته حامله ام ولی الان دنیام شده
ده ماه از ازدواجمون گذشته بود،با اولین اقدام و ناخواسته ،پریودم عقب افتاد و تست زدم مثبت بود،چون امادگیش نداشتم شوکه بودیم،الان میفهمم که خواست خدا بوده یه فرشته کوچولو بیاد تو زندگیمون
من چن ماه اقدام کردم هرسری تست گرفتم منفی بود اون ماه دیگه گفتم ولش تست نمیگیرم ک 20 روز از پریودیم گذشته بود رفتم خواب آلود تست گرفتم دیدم مثبت همچین چشامو باز کردم نگا کردم دوباره بهش ک کلی خوشحال شدم و همسرمو بیدار کردم خبرو بهش دادم اول فک کرد شوخی میکنم سربسرش میذارم تا بیدار بشه بره سرکار بعد ک تست رو دید دستشو گذاشت رو شکمم برگشت گف ینی الان این تو بچه هست بعد بغلم کرد و خوشحال شدیم😍😍
یه ماه پیش ازبارداریم بخاطر عفونت شدیدم رفتم دکترزنان که دکتر زنان گفت بایدفعلا بچه دارنشی یه ماه بعدباید دوباره میرفتم دکترزنان یه روزازپریودم عقب افتاده بود تومطب دکترکه بودم خیلی مونده بودتانوبتم بشه گفتم یه تست بخرم بزنم تانوبتم میشه یه تست خریدم و زدم زودی دوتاخطش روشن شد رفتم پیش دکترگفتم حاملم گفت خوب کاری کردی🤣😂😂
با همسرم تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم و رفتم چکاب دکتر زنانم اقدام کردیم، بعد دوماه یک هفته از پریودم گذشته بود و تازه از مسافرت برگشته بودیم خونه،شب بود با همسرم رفتیم داروخانه بی بی چک خریدیم، اومدیم خونه استفاده کردم سریع دو خط افتادم به همسرم گفتم محکم بغلم کرد فرداش هم رفتیم آزمایش دادیم بردم دکترم خوشحال بودیم از فرشته ایی که درونم هست
سلام من قرص میخوردم نمیدونستم باردارم حتی قرصمو که تمام کردم
تو ماه محرم بود کمر درد شدید داشتم فکر میکردم که میخام پریود بشم روضه میرفتم نوار بهداشتی با خودم میبردم
سرگیجع و ضعف داشتم حالت تهوع داشتم شوهرم میگفت بی بی چک بگیرم میگفتم من قرص مصرف میکنم یه شب گفت بریم دکتر شاید فشارت افتاد مادر شوهرم صداش کرد رفتن بیرون من نرفتم دیگه دکتر اومدنی دوتا بی بی چک گرفت گفت امتحان کن صبح زود امتحان کردم دیدم بله😂😂😂
البته سه ماه افسردگی گرفتم و گریه کردم چون بچه سومم بود
ناخواستع بود ولی هرکسی ازم میپرسید میگفتم خدا خواسته
الان خوشحالم که خدا یه فرشته ناز بهم داده رنگ و بوی زمدگیمون قشنگتر شده دنیامون زیباتر شده
من قرار بود بریم کربلا پیاده روی اربعین چند روزی هم بود اصلا حوصله نداشتم خالم هی اصرار میکرد تست بزار اما خودم امیدی نداشتم یبار عصرگذاشتم منفی افتاد،اون روزی هم که قرار بود راهی بشیم صب ساعت۶ بیدارشده بودم انگار یه حسی بهم گف یبارم امتحان کن وقتی گذاشتم رف بالا یه خط افتاد کمی ناراحت شدم گذاشتم کنار تا دست وپامو بشورم برداشتم بندازم سطل دیدم خط دوتاس ولی گفتم شاید چون با تاخیر افتاد درس نیس خلاصه رفتیم کربلا تو نجف باز یه تس گذاشتم دیدم دیگه مثبته دیگه خلاصه کمی داستانم زیاد شد ولی کربلایی شد دیگه پسرم تموم راهم پیاده رفته بودم
من 3 سال اقدام بود کلی قرص و دارو دوا استفاده کردم اما هیچ دیگه ناامید و بی خیال شدم هفت هشت ماه بعدش بعد 3ماه پریود نشدن ک می گفتم ی چی عادیه روز سالگرد ازدواجم رفتم ازمایشگاه ساعت 6عصر و جواب مثبت بود خدا معجزه کرد و زندگی رو بهم بخشید
اصلا فکرشو نمیکردم بعد از یه هفته که پریود نشدم یه دونه بیبی چک داشتم گفتم استفاده کنم ببینم چجوری میشه مثبت شد باورم نمیشد شوهرم خواب بود صبح زود با جیغو فریاد بهش گفتم بیچاره تو خواب شکه و خوشحال شد😍😍😍😍💋
رفتم آرایشگاه موهام هایلایت کنم .موهام رنگ نمی گرفت آرایشگر گفت پریودی گفتم نه .گفت شاید حامله ای .دیگه رفتم خونه تست گرفتم.اولش چیزی نشون نداد بعدش رفتم از سطل زباله درآوردمش دیدم دوتا خط فرداش رفتم ازمایش دادم گفت بارداری.شبش خون دیدم رفتم دوباره ازمایش گفت بتا اومده پایین .خلاصه چهار روژ بیمارستان بستری بودم گفتن خارج از رحم بارداری شدی .منم کلی گریه می کردم .دیکه رضایت شخصی دادم اومدم خونه رفتم پیش دکتر خودم گفت دو هفته دیکه برو سونو رفتم .سونو قلب بچه تشکیل شده بود .خلاصه باورم نمیشد
من یه فیبروم خیلی بزرگ داشتم که حامله شدم و بچمون دختر بود ولی باعث سقط شد بعد از اون هر دکتری رفتم همه گفتن باید عمل کنی فیبروم بزرگه آخر سر پیش به دکتر رفتم گفت عملت نمیکنم رحم و اذیت کنیم سه تا آمپول زدم فیبروم رو کنترل کرد بعد یه روز احساس کرد شکمم درد میکنه با گریه به همسرم گفتم این فیبرومه یه جاییمو ترکونده انقد گنده شده گفت شاید حامله باشی و بی بی چک زدم مثبت بود...و دکترم خدا عمر بده بهش تو کل بارداری اصلا استرس فیبروم نداد بهم و هرچی میگفت دکتر فیبروم میگفت ولش کن اونو بچرو بچسب داره بزرگ میشه ... الانم دخترم تو بغلم خوابه
خیلی حالم بد بود همش حالت تهوع داشتم تمام حالتای بارداری اولمو داشتم اخه بارداری دوممه و خیلی خوش حال شدم
منوشوهرم دوستداشتیم بچه دارشیم
رفتم شهربازی تودلم یکی بهم میگفت توبارداری چیزخطرناک نشین
فردایش تست زدم دیدم بله من باردارم
رفتم ب شوهرم گفتم خیلی خوشحال شدیم
یادش بخیراصلا نمیزاشت من کاری کنم فقط میخردم میخوابیدم😂😂😂😂بعدش یکبارافتادم اینقدر اعصابی شد 😂😂🤗
ماه سوم اقداممون یه روز پریودم عقب افتاد،میترسیدم بیبی بزنم بازم منفی بشه شوهرم گفت بزن ببینیم هستی یا نه گفتم نه بزار ده روز بگذره گفت عیب نداره بزن نشدم کهنشد ماهید دوباره هست دیگه نترس زدم دیدم دو تا خط شد یکیش کمرنگ شد بعد دوتاییگریه کردیم شکر خدا ام کردیم رفتیم بیرون برام کادو پوتین خرید شوهرم
منم حسی بهم دست میداد که حامله باشم ولی باورم نمیشد بچه اولم بعد ده سال... بزرگترین هدیه خداوند الان تو بغلمه... و در آغوش گرفتمش... اما هیچ وقت امیدم رو از دست ندادم تو این ده سال....
واااا تو نامزدی دیگ خیلی ستمه من تو نامزدی و عقد اصلا نزدیکی نداشتم ته تهش ی بغلو لب بود😂
من از همون روز بعد اقدامم میدونستم باردارم چون تغییرات رو زود حس میکنم همه میگفتن باید پریودت عقب بیفته بعد ولی من مطمئن بودم و دوبار رفتم آزمایش خون دادم و بار اول گفت منفیه ۱۳_۱۵روز دیگه باید دوباره بیای ..رفتم و مثبت بود یادمه سرماخورده بودم شدییییید ولی اصلا قرص نخوردم ...چون همیشه به احساسم ایمان دارم .حتی روزی که نطفه ب رحمم وصل میشد رو هم دردش رو حس کردم .
من چهار ماه بعد از عروسی تست زدم مثبت بود اصلا باور نمیشد کلی خدا را شکر کردم من عشق بچه هستم شوهرمم کلی ذوق کرد
وای خدا چ روز خوبی بود😍😍😍من ده روز عقب انداخته بودم چون سه ماه تواقدام بودم دیگ ناامید بودم😝هی بی بی چک نمیزدم سینه درد شدید و دل درد کمردرد مث همیشه بودم ک پریود میشدم شوهرم بی بی چک رو شب خرید فرداش ساعت۷صب رف سرکار همون موقع بی بی رو زدم مثبت شد😍😍😍مث دیوونه ها بودم هی میومدم بیرون توالت برمیگشتم تو ببینم خطش هنو هس یانه😍بعد دستمو کشیدم ب دلم هی قربون صدقش میرفتم😍همونموقع زنگ زدم ب مامانم گفتم باردارم😍دوتامون گریه میکردیم میخواستم شوهرمو سورپرایز کنم بهش نگم ولی مامانم از هولش گف اماده شو بیام دنبالت بریم ازمایش ک مجبور شدم ب شوهرم بگم اونم باور نمیکرد میگف تا نری سونو باورم نمیشه رفتم دکتر ک آز بنویسه گف شاید خطاداده باشه بی بی چک کلی استرس گرفتم بازم بی بی زدم مثبت شد😍و بعد هم آز مایش دادم ولی گفتن ۵روز دیگ جواب میده نتونستم صبر کنم رفتم سونو اونم گف چیزی معلوم نیس😥کلی گریه😭گشت و ساک جیگر طلاروپیداکرد😍😍😍۵هفتم بود😍😍😍همش خواستم ادای حامله هارودربیارم هی مدل حالت تهوع درمیوردم ک مثلاحالم بده 😂😂😂لوس کنم خودمو😜تااخرشم خداروشکر حالم بد نشدو دروغم اشکار شد😂😂😂
تو ماه اول اقدام بودیم آخر ماه وقت پریودام بود همون روز یعنی سر وقتم چن قطره خون دیدم دیدم پریود شدم ناراحت شدم خیلی ولی بعد دو سه روز دیدم اخه از خونریزی خبری نیس فقط همون چن قطره خون بود گفتم نکنه حامله ام بی بی چک زدم دیدم بللللللللله دو تا خط افتاد خدارو خیلی شکر میکنم چون یه گل دختر ناناز بهم داده الانم پشتشو کرده به من داره دستاشو میخوره😄
قشنگترین روز زندگیم بود، یکروز فراموش نشدنی. تقریبا یکسالی بود تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم شوهرم یک مشکل داشت جراحی کرد دکتر گفت so so حالا داروهاتو بخور انشاالله جواب میگیری هر دومون ناامید بودیم ولی به روی هم نمی آوردیم و به هم امیدواری میدادیم. هيچوقت فراموش نمیکنم تقریبا نه روز از تاریخ پریودیم میگذشت روز یکشنبه 16تیر 98 ساعت 7 صبح بدون اینکه همسرم متوجه بشه رفتم سرویس و بی بی گذاشتم. نگاهش نکردم چون امیدی نداشتم توی کمد قایمش کردم که همسری نفهمه. رفتم از خواب بیدارش کردم صبحانه رو آماده کردم دل توی دلم نبود با ترس رفتم سراغ کمد چشامو بستم بی بی چک رو گرفتم دستم چشامو باز کردم اصلا باورم نمیشد دو تا خط قرمز بغض گلومو گرفته بود اشک از چشام جاری بود تپش قلبمو. میشنیدم آروم آروم جلوی شوهرم اومد من من کنان گفتم حس حس حسن مممن و چک بی بی رو نشونش دادم از جا پرید گفت بارداری!!!؟؟ همینطور که گریه میکردم سرمو به نشانه تایید تکون دادم اونم چشاش پر اشک شد با کلی ذوق و هیجان من و بغل کرد و دور تا دور خونه میچرخوند و میبوسید و ازم تشکر میکرد بعدم هر دومون سجده شکر به جا آوردیمو با عجله به سمت آزمایشگاه رفتیم🙈🙂 و نتیجش شد یک پسر زیبا و ناز که الان شش ماهشه و حالا هر بار نگاهش میکنیم خدا رو شکر میکنیم🙏
من چون پریودم منظمه وقتی دیدم اون روزنشدم شک کردم که حاملم چون اصلاسابقه نداشت که عقب بندازم سریع شوهرموفرستادم برام بیبی چک گرفت زدم دیدم ۲تاخط شدازاون موضوع ۴ساله که میگذره ولی چه روزایی بودیادش بخیرشوهرم انقدرخوشحال بودداشت بال درمیاوردولی من نمیدونم چرادوست نداشتموهمش گریه میکردم میگفتم نمیخوام بااینکه بچه اولم بودوبعداز۳سال حامله شدم ولی وقتی رفتم سونوصدای قلبشوشنیدم وااااای خدای من ازخوشحالی گریه میکردم بهترین روززندگیم بودانشالله هرکی که بچه میخوادخدادامنشوسبزکنه یه بچه سالم وصالح بهش بده
بعد عروسی مارو پا گشا،دعوت کرد بودن رفتیم یک هفته خوش میگدروندیم،خونه،فامیل،بهدش،که،شب،ساعت،۱۲،برگشتم،خونه،یک،دل،در،گرفتم،که،مقل،مار به خودم میپیچدم رفتیم اورژانس آزمایش گرفتن تا جواب آزمایش هر دو مون رو صندلی خوابیدیم ساعت ۳ شب بودم جواب آوردن بردیم دکتر دید گفت حامله وای واقعن شب قشنگی بود
من بعد عروسی سریع حامله شدم اصلا نمیدونم چجوری شد اصلا نمیخواستیم شوهرم که میگفت برو سقط کن همش کارهای سنگین میکردم که بیوفته خیلی حس بدی داشتم الان محمدم دنیامه عاشقشم
نه ماه بود ازدواج کرده بودیم سه روز عقب انداختم ولی متوجه ی تغییراتی توی بدنم میشدم بی بی زدم مثبت بود تا تونستم نشستم گریه کردم چون نمیخواستیم ولی الان دنیامونه😍
خیلی روز ای قشنگی بود .هنوز هم باورم نمیشه.الوین خدا بهم داده.😍😍الوین برای من مثل معجزه می مونه.خدا بهم بزرگ ترین نعمت بخشید.
فکر میکنم از اینجا بگم خیلی بهتره.مهمون امام رضا بودیم و توی چمدونم یه دست لباس نی نی بود.یکی از دوستام بهم داده بودش.بردم حرم تبرکش کردم گفتم یا برای نی نی خودم یا دوستم باشه.
چهار ماه هم بود جلوگیری نمی کردم.
بعد از مشهد رفتیم شمال کل مسیر زیر دلم درد داشت.و اونجا اصلا اشتها نداشتم.به دلم افتاد که باردار هستم.نیت کردم و استخاره کردم .هیچوقت یادم نمی ره آیه اول سوره قصص بود.مطمئن شدم باردارم.هر روز سوزش معده ام بیشتر میشد و اشتهام کمتر...ولی چون چند تا خانواده بودیم صدام در نمیومد حتی به شوهری هم چیزی نمی گفتم.شوهری فکر میکرد از چیزی ناراحتم بخاطر همین منو برو خونه مادربزرگم اونجا دیگه بی اشتها نبودم.حتی خواهرم به شوخی بهم گفت قدم نو رسیده مبارک منم گفتم مرسی خاله جوون 😅😅😅 تا اینکه برگشتیم و آزمایش دادم که مثبت بودنش مژده خبر های خوش بهم میداد....
من حتی جنسیت بچه امم خدا بهم گفت.توی دوماهگی میدونستم بچه ام پسر...
خدا الوین جوری بهم داد که بهم بگه من حواسم بهت هست تو نگران چیزی نباش.منم همیشه شاکر هستم
ما۷ماه اقدام بودیم خبری نشدبنابه دلایلی همسرم حدس میزدکه مشکل داشته باشه به متخصص طب سنتی مراجعه کردیم برای شوهرم ازمایش اسپرم نوشت جوابشم اومداسپرم شوهرم حرکت نداشت طب سنتی بهش داروداد شوهرم استفاده کردفکرسونمیکردیم زودجواب بده بهمن ۹۷ شوهرم شروع کردبه مصرف دارو وفروردین ۹۸ فهمیدم باردارم رفتم سونوهفته۷بارداری بودم قلبش هم تشکیل شده بود😊😊😊
منکه انقدر منتظر بودم هرماه موقعی که مثبت شد فکر میکردم خوابم یاتست خرابه
من بعد چند ماه اقدام و منفی شدن بی بی چک مهر 97 تو اداره بی بی چک زدم خیلی کمرنگ شد رفتم پیش دکتر گفتم بی بی چک زدم منفیه کیست دارم فک کنم گفت بزار سونو بگیرم سونو کرد گفت 5 هفته حامله ایی خودم تو شوک بودم اومدم بیرون به شوهرم که گفتم هم خوشحال بود هم تو شوک🥰
من رفته بودیم شمال بعد ی ساندویچ خوردما حالم خیلی بد شد و زرد شدم و مدام استفراغ میکردم گفتم مسموم شدم اقا من صورتم زرد و ورم کرده بودم اومدیم از شمال و من مدام استفراغ میکردم بعد از 6 روز از پریودیم گذشت و ی بی بی چک گذاشتم دیدم دو خط افتاد بعد به یادم افتاد چقدر پله تند تند رفتم چقدر بار سنگین بلند کردم اما خدارا شکر به خیر گذشت
.هفت ماه بعد عروسیم حامله شدم.....بی بی چک زدم اولش منفی شد دوباره یدونه دیگه امتحان کردم بعد ده دقیقه هی خطش پررنگ میشد رفتم ازمایشگاه ازمایش دادم دیدم بلعععععه حامله ام!!!!!به اقام گفتم جوابش مثبته!!!خیلییییییییی خوشحال شد!!!!الانم تو دلیمممم هفته بعد قراره بیاد😉 😍
انگار همی خودموتروتمیز بودم😂😂😂والا مابدبخت باترس ی بوسی میکردیم بدبخت این همه التماسم کرد واسه لای😂🙈قبول نکردم همیشه بهم میگه خیلی نامردز
ی روز بعد از اینک از مشهد برگشتیم و شوهرم همون روز آنفولانزا شدید گرفت من بیبی چک زدم دیدم وای مثبته😂😍چنان هینی کشیدم ک شوهرم فهمید😂😂😂اومد دم روشویی گف مثبته؟
من چند روز بود حالم بد بود شوهرم بی بی چک گرفت زدم منفی بود با نا امیدی گذاشتمش رو دستشور شوهرم که رفت دستاشو بشوره اومد دیدم چشماش اشکیه گفتم چیشده گفت باداری گفتم نه بابا منفی بود دادش بهم وایییییییی دیدم مثبته الانم از اولم دعا میکریم که دختر بشه الانم دختر گلم قربونش برم ۵ ماه ۲۰ روزشه
تو اولین اقدام اصلا فکرشم نمیکردم ،پریود نشدم هرچی بیبی میزدم فقط یه خط میفتاد،شوهرم میگفت هستی،من میگفتم نیستم بابا بیبی چک منفیه،نگو انگار خیلی زود بیبی چک میزدم هنوز وقتش نشده بود،فک کنم ده تا بیبی چک مصرف کردم اخرشم دیدم تو سطل آشغال دوخط شده، رفتم آزمایش خون دادم مثبت بود.انشالله قسمت همه اونایی که نی نی میخوان بشه
بی بی چک زدم چشامو بستم محکم گفتم الانه ک مثبت شه 😅😅😅یهو باز کردم دیدم دوخط افتاده خیلیم کم رنگگگگ بود چون زود زده بودم تستو...بعد رفتم ازمایش دادم مثبت بود دو هفته بعدش رفتم سونو گرافی تازه 6هفتم بود دو قلو یکیش قلبش تشکیل شده بود یکیش نشد
داشتم میرفتم سره کار، صبح شنبه، خوابالو ساعت6. بیبی چک زدم دیدم مثبته. رفتم به شوهرم گفتم باور نکرد. گرفت خوابید. ساعت 8که بیدارشد دوباره بهم اس داد واقعا گفتی حامله ام؟؟؟؟ 😁
ماکه کلا منتظر بودیم صب پاشدم رفتم دست شویی تست زدم مثبت شد گیشگیلی گیلی ماشالله گویان اومدم بیرون بعد هم رفتیم آزمایش دادیم
من عقب انداختم بیبی چک گرفتم مثبت شدوقتی بتادادم بالا بود تو اولین سونو دکتر گفت دوقلو اصلاباورمون شد
با اینکه ماه قبلش هم ۲ هفته پریودم عقب افتاده بود، این ماه به دلم افتاده بود که خبریه، چون تازه اقدام کرده بودم زیاد اعتماد نکردم ولی ۳ بار بی بی چک زدم و مطمئن شدم😃
ما ۷ماه بود ک اقدام کرده بودیم و نتیجه نمیداد دیگه ناامید شده بودیم و تو فکر بچه نبودیم گفتیم ی وقتی دوتایی بریم دکتر...حالا ماه گذشته ی دعوا بینمان شد هردو گفتیم همین یکی ک داریم بسه دیگه بچه نیاریم اما ماه بعدش پریود نشدم دو روز زودترم بی بی چک گزاشتم دیدم مثبته انگار بهم الهام شده بود ک حاملم
من دوسالی بوداقدام کردم نتیجه نگرفتم خیلی ناراحت بودم شروع کردم به باشگاه رفتم واسه سرگرمیم ولی انقدربی حال بودم خوابم میگرفت همش که بی بی زدم مثبت شد اصلاباورم نمیشدفقط گریه میکردم الانم آرادعزیزم 6ماهشه که واردزندگیمون شده بااومدنش دنیامونوقشنگ کرد😍😍
منم توعقد حامله شدم سخت بود ولی شیرین الانم دخمل نازم تموم دنیای خودمو همسرمه 😍
من بعد 9 ماه دوا درمون دیگه خسته شده بودم بیخیال پریود بچه شدم حالمم خوب نبود سردرد حساسیت سینه بدن درد عصر ک با شوهرم رفتم قدم زنی بستنی خوردیمو گف بیا ی تست بگیر گفتم حاضرم شرط ببندم خبری نیس نگیر گف نبود هم اشکال نداره هیچی دیگه تست گرفتیم اومدیم خونه تست رو زدم گذاشتم رو تختم خودم لباس عوض میکردم یهو نگاه کردم دو خط وای باروم نمیشد کلی جیغ خوشحالی بپر بپر😁 بعدم شوهرم رف ی تست دیگه اورد فردام رفتم ازمایش دادم تا باورم شه الانم فندقم 7 ماهشه خداروشکر ک دارمش❤️
قبل از پریودی از بوی غذا بدم میومد و سرگیجه داشتم. همه میگفتن بارداری ولی من اصلا تو فکرش نبودم آخه لکه بینی هم داشتم. دو سه روز بعد اینکه پریودم عقب افتاد بیبی چک زدم و یه خط کمرنگ افتاد. بازم باورم نمیشد تا اینکه بلاخره رفتم آزمایش دادم و مثبت شد. 😍
بعد از ده سال ده روزی میشد که پریودیم عقب افتاده بود تست زدم مثبت شد با شوهرم کلی از خوشحالی گریه کردیم
😂😂😂😂من فک میکردم عفونتی چیزی دارم ک عادت نمیشم کلی زعفرون و چیزای گرم میخوردم ک زودتر بشم بعد مامانم گف بیبی چک بزار شاید حامله باشی بیبی چک گذاشتم مثبت بود 😄😄😄😄😄😄
پریودم عقب افتاد بیبی چک گذاشتم
اصن انتظارشو نداشتم😍😅
۳ماه معده درد داشتم هرروز بیمارستان بودم چون پریودم مرتب نبودم دکترا میگفتن بارداری میگفتمنه مطمعنم رفتم دکتر حالا یع عالم داروی کیست بهم داده بود استفاده کنم بعد آزمایش تیروئید نوشت فهمیدم حاملم داروهای کیستو کلا انداختم آشغال بعد شروع کردم به لحظه شماری تموم زندگیم😍
من دقیقا با اولین رابطه بعد عروسیمون باردار شدم فک نمیکردم این طور بشه یادمه پنج روز از موعدم گذشته بود که به اصرار خواهرم بی بی چک زدم و فهمیدم باردارم راسش خیلی ناراحت شدم دوس ندلشتم به این زودی باردار شم وقتی به شوهرم گفتم خوشحال شد و به من روحیه میداد ولی بعدا ها فهمیدم اونم ناراحت شده ولی به رو خودش نیاورده تا من نارحت نشم الان دخترم یک سالشه و عشق مامان باباشه واقعا خداروشکر میکنیم واسه این فرشته کوچولو😍😍
یه سال بعد از عروسیمون شوهرم اومد خونه گفتم من بچه میخوام گفت خب بیاریم
با اقدام اولم شدیم😆
پریودیم عقب افتاده بود بی بی چک زدم مثبت شد ولی چون کیست ریز تخمدان داشتم گفتن مثبت کاذبه رفتم ازمایش عدد بتا خیلی خیلی بالا بود گفتن شاید ۳ ماهه باردار باشی وخبر نداشتی چون بعضی ها توبارداری هم پریود میشن دکتره گف برو سنو رفتم سنو گفت دوقلو ان از خوشحالی گریه کردیم
رفته بودیم با همسرم مسجد برا نماز عید فطر همون موقع از خدا خواستم یه نی نی بهمون بده یه هفته بعدش همش یه حسی داشتم مطمئن بودم باردارم و کمردرد شدید گرفته بودم بیبی زدم منفی بود فرداش امدم سطل رو خالی کنم بیبی افتاد جلو پام ۲تا خط شده بود نفسم بند امد ظهر بود سریع رفتم آزمایش دادم بهم گفت عصر بیا جواب رو بگیر به همسرم گفتم وقت دکتر گرفتم برا کمر دردم باهام امد رفتم جواب رو گرفتم وقتی نگاش کردم و فهمیدم باردارم زدم زیر گریه همسرم تعجب کرده بود میگفت چته؟بهش جواب رو دادم نگاش کرد از خوشحال زد زیر گریه و بقلم کرد🥰🥰🥰
از خوشحالی دیگه کمردردم خوب شد 🤣🤣🤣
۳ماه ازعروسیم گذشته بودتواون ۳ماه ترس ازدخول پیداکرده بودم نتوتستم نزدیکی کنم بعدکه رفتم پیش ماماوکلی باهام حرف زدتونستم یهودیدم دیگه پریودنمیشم چون عقب می انداختم فکرش ونمیکردم تست زدم منفی بوداماسردردوسرگیجه عحیب داشتم هرچی تست میزدم منفی بوداخرش رفتم ازمایش خون دادم گفت خانم شما۵هفته باردارید
یه هفته از پریودیم گدشت هربار بی بی چک میزاشتم مثبت نمیشد. تا اینکه بالاخره یه هفته بعدش ساعت ۶صبح مثبت شد و من همش به شوهرم میگفتم ببین دوتا خط داره. شوهرم هنوزم میگه اونروز چشمات برق میزد از خوشحالی.
وااای چقد گریه کردم
بهترین حسی که یه زن میتونه تجربه کنه😍
یک سال بود اقدام کرده بودیم.پریودم عقب افتاد بی بی چک زدم منفی بود درد شدید داشتم آزمایش دادم منفی بود دوباره بیست روز بعد آزمایش دادم منفی بود.بعد از یک ماه رفتم دکتر که یکاری کنه پریود بشم دوباره اقدام کنم.من و اورژانسی فرستاد سونو واژینال اونجا مشخص شد ۶ هفته حامله هستم
من بارداری اولمو تونامزدی باردارشدم🙈🙈🙈 تا۵ماهگیمم نمیدونستم اخه هیچ علائمی نداشتم فقط پریودنمیشدم ک اونم سابقه داشتم خلاصه کم کم که شکمم اومدجلو ب خودم شک کردم🧐🧐🧐بدش دیگ عروسی واینادیگه
این دومیم دیگ چون تجربه داشتم ماه اول ک پریودنشدم فوری رفتم سراغ بیبی چک واینا ک اینم مثبت شد😁🤗🤗😍😍ایشالا قسمت همه مامانا بشه این لحظه بخصوص اون دوران نامزدی 😂😂😂😂
من بعد از هشت هفته فهمیدم باردارم خیلی اتفاقی چون چند بار اقدام کردم ولی نشده و من بی خیال حاملگی شده بودم و اینکه بعد از ناامیدی خدا سامان رو در دلم امید آرزویم رو به من هدیه داده خیلی خیلی خیلی ممنون ای خدای بزرگ و مهربان 😢😢😢😢😚😚😚😚
من میخواستم اقدام کنم رفتم دکتر سونو کرد گفت یه کیس گنده داری و تنبلی تخمدان حالا حالاها تو باردار نمی شی باید دارو بخوری پریود شدی بیا دارو بدم منم رفتم کوه پریود شدم ولی ۲روز بد قطع شدم رفتم گفت داروهاتو نخور تست بده شاید حامله که بله باردار بودم❣❣❣❣
چرا چی شد عزیرم
بعد 15 سال با اولین اقدام بیبی زدم منفی بود ولی آزمایش دادم گفت بارداری
من نزدیک ۲سال اقدام داشتم باردار نمبشدم کلی هم ازمایش دادیم هیچکدوم مشکل نداشتیم فقط به من گفتن باید عکس رنگی رحمی بگیری ببینیم لوله هات مشکل دارن یانه منم از بس وحشتناک توصیف شده بود نمیرفتم دیگه اخرش دل زدم دریا رفتم عکس رنگی گرفتم و گفتمماه دیگه میبرم دکتر نشون میدم گویا ۱گرفتگیجزیی داشت ۱لوله که تو همون عکس باز شد خلاصه همون ماه عقب انداختم و بی بی زدم دیدم مثبته شوهرمنزاشت آزمایشمبدمشیرینی گرفت و همه خبر کرد😄😄
منم رفته بودم خونه مامانم ازبوی صابون بدممیومدمامانم گفت بارداری گفتمنههههههه.چون بچه اولمکوچیک بودفعلابچه نمیخواستم .میرفتمبیرون بامامانم تنگی نفس میگرفتم به اصرارمادرمرفتیمدکترسونوکردگفت ۶هفتهبارداری هم ترسیدم بخاطراینکه بچه اولم کوچیک هم خوشحال شدم.والان ۸ماه نبمشه دوتابچه هام شدن تموم زندگیمون
کاملا با برنامه ریزی و میدونستم که حامله ام بیبی زدم و مثبت شد.اما شوهرم عکس العملی نداشت و چون یه سقط داشتم گفت زیاد خوشحالی نکن تا ببینیم چی پیش میاد.حاملگی سختی داشتم و الان گل پسرم نزدیک هشت ماهشه😍😘
بارداری من کلی داستان داشت😁😁 من چون دوتا دختر دارم دوست داشتم یه پسر هم داشته باشم ولی میترسیدم باردار بشم بازم دختر بشه دیگه بیخیال پسردار شدیم قرص ضد بارداری مصرف میکردم خیلی عصبی میشدم تا اینکه همسرم گفت یه چند ماهی نخور استراحت بده اعصابت آروم شه
تو این مدت به روش طبیعی جلوگیری میکردم بعد از دوماه عقب انداختم خیلی استرس داشتم ٣تا بیبی چک زدم هر بار مثبت بود باز هم باورم نمیشد خیلی ناراحت بودم افسرده شدم تا یه هفته باهمسرم حرف نمیزدم😁گفتم هیچ کس نباید بفهمه حتی دخترام هم نگفتم تا روزی که نوبت سونو داشتم داشتم از استرس میمردم خیلی دعا کردم از امام رضا خواستم که بچم پسر بشه خیلی به امام رضا اعتقاد دارم این دفعه هم صدام شنید جنسیتش مشخص شد 😍😍خیـــــــــــــــلی خوشحال شدیم خدا رو صد هزار مرتبه شکر کردیم اون روز که دختر ١۴سالم فهمید خیلی ناراحت شد گفت من از روز اول که بیبی چک زدی دیدمش تو سطل زباله کنجکاو شدم رو جلدش خوندم فهمیدم به رو خودم نیوردم ببینم شما کی میخواین بهم بگید 😐تا یه مدت از دستمون دلخور بود😢 اخه روم نمیشد به کسی بگم حتی دخترم 🙈🙈
خلاصه همه فهمیدن وکلی خوشحال شدن 😍😍
این بود داستان بارداری من که نتیجه اش شد این گل پسر که شده تمام زندگیمون😘😘😘 💙💙💙💙
دخترم 4 سالشه همش وقتی نماز میخوندم به خدا میگفت به من یه داداش بده وواقعا خدا حرفشو شنید ومن باردار بودم ولی خودم نمیدونستم والانم بچم پسره وواقعا خداروشکر میکنم که چقدر دل بچه ها پاک که خدا حرفشوزو گوش میکنه بدون اینکه تو متوجه شده باشی
با عشششششق فراوون منتظر بودیم و ازمایش دادم و جواب مثبت بود و کلی خوشحال شدیم و ذوق کردیم و شیرینی خریدیم واسه خانواده هامون و از زرنگی من وسط اثاث کشی حامله شدم
همه کمکم کردن میگفتن تو حامله ای دس به چیزی نزن😉😉😉
من تنبلی تخمدان داشتم همزمان دارو میخوردم و اقدام بودم دو دوره دارو خوردم ولی باردار نشدم قرصامو ک قطع کردم ی ماه بعدش روز بدون اینکه عقب بندازم و بدون اینکه شوهرم بفهمه رفتم آزمایش دادم ک در کمال ناباوری باردار بودم😍😍😍
هیچ وقت یادم نمیره اون روز قشنگو
من چهارمین سال ازدواجم باردارشدم از سال دوم ازدواج قصد برداری داشتم اما همسرم یکی از رگاش بسته بود که عمل واریکوسل انجام داد وباید صبرمیکردیم تا اسپرمهای مرده از بدنش خارج بشن و اسپرم های زنده بوجود بیان. خودمم پریودهام نامنظم بود و با کلی دارو سعی کردیم منظمش کنیم. کلی کاراکردیم کم کم داشتیم ناامید میشدیم حتی عکس رنگی هم انداختم با اون درد افتضاحش اما بازم خبری نشد رسیدیم به محرم ما محرما تکیه میزنیم ده روز اول رو تو تکیه همش سرگیجه داشتم پریودم عقب افتاده بود چون قبلا هم عقب میفتاد چیز جدیدی نبود اما هوس حلوا میکردم همش دوس داشتم چیزای شیرین بخورم رفتیم هیئت به بچه ها چوب شور دادن گفتم کاش به ماهم میدادن مامانم گفت حامله ای گفتم نه بابا.شب اومدم خونه خواب بچه های امام حسین دیدم روز دهم محرم گذشت هفته بعدش با اصرار همسرم بی بی چک استفاده کردم که اون دوتا خط قشنگ افتاد روش اصلا گیج بودم. اون خواب... من پسرمو از امام حسین دارم ولی الان عاشقشم. تو تکیه نذر کردیم باهمسرم که اگه بچه داربشیم اگه پسر بود علی تو اسمش باشه این شد که اسم نی نی شد امیرعلی.
منکه یه ماهم نبود اقدام کرده بودم .تازه رفته بودیم مسافرت .اصلا فکرشو نمیکردم به این زودی بخوام باردار بشم.همش علائم پریودی داشتم.منم به شوهرم میگفتم چون آب و هوام عوض شده پریود نشدم.😅هی هم بخاطر دردام مسکن میخوردم😐تا اینکه برگشتیم از مسافرت و من همچنان همون حالتا.تا اینکه بی بی چک زدم و دوتا خط خیلی قرمز افتاد😁نگو من هفت هفته ام بوده
من همش عاشق گوجه با نمک بودم همش ب شوهرم میگفتم از تو خواب بیدارمیشدم گوجه با نمک میخوردم😂😂 انگار باردارم تست زدم مثبت شد دیگه ..الانم عاشقشم خداروشکر..
من تنبلی تخمدان داشتم و تازه بفکر درمان بودم و رفتم دکتر برای آزمایش های قبل بارداری ،دکتر گفت یکم سخت حامله میشی باید درمان شی و کیت تخمک گذاری استفاده کنی و چند ماه بری سونو زمان تخمک گذاری مشخص شه آخه هر ۵۰و خوردی روز یبار پریود میشدم ،اون روز رفتم از کارم استعفا دادم که تمام تمرکزم روی درمان باشه ،ماه قبل هم یک بار اقدام داشتیم و من بلافاصله خودم شستم چون نمیخواستم بدون دکتر رفتن و آزمایش دادن باردار شم ،اون روز ک از کار استعفا دادم دوماه و چندروز بود پریود نشده بودم و ب اصرار دوستم بی بی چک گرفتم و رفتم خونه آماده شم برم مراسم روضه خوانی ک خونه مادر شوهرم بود یهو یاد بی بی چک افتادم و تست زدم دیدم دوتا خط کمرنگه ب خودم گفتم بی بی چکا هم خراب شدن،تو مسیر دوباره بی بی چک خریدم و رفتم خونه مادرشوهر اولین کاری کردم این بود تست زدم و دیدم نه واقعا مثبتع باورم نمیشد ،خیلی خوشحال بودم و کلی ذوق کردم و اشک شوق ریختم و خداروشکر کردم
بعد یک سال و نیم اقدام کلا ناامید بودم.
شب یلدای پارسال بود؛ چند روز عقب انداخته بودم
با کمال ناامیدی بی بی چک زدم و مطمئن بودم که دوباره منفیه ولی خیییییلی زود دوتا خط انداخت و فرداش رفتم آزمایش بتا دادم و فهمیدم باردارم و کلییییییی خوشحال شدم
من دومین بارداریم بعد ۱۰ سال بود ۳ سال بود جلوگیری نمی کردم فکر می کردم تنبلی تخمدان دارم و دیگه باردار نمیشم شب بیست و یکم ماه رمضان بود چند روز عقب انداخته بودم بی بی چک زدم دیدم مثبت شد خیلی شوکه شدم تا چند ماه اول باردایم همش گریه می کردم چون اصلا فکرشو نمی کردم خیلی ناراحت بودم از طرفی دخترم کلی ذوق زده ، الان ۷ ماهشه و بازم خداروشکر می کنم
من که اصلا نمیدونستم چون قرار نبود باردار بشم برا همین کلی کوهنوردی رفتم و کلی ورزش و نمیدونستم ک بار دارم الان خدا رو شکر میکنم ک پسرم با اون همه فعالیت من سلامت تو بغلمه
دو سه ماهی بود اقدام کرده بودیم وهم منتظر بودیم هم ترس داشتیم چون سه بار سقط داشتم ولی یادمه من همون روز که باید پریوت میشدم نشدم رفتم بی بی چک زدم دیدم بله مثبت شد خیلی خوشحال شدم همسرمو بیدار کردم وکلی خوشحال شد ولی حالم خیلی بد از همون اول ویار بدی داشتم تعجب کردم چدا انقدر زود حالت تهوع هام شروع شده دکتر رفتم گفت رفتم آزمایش دادم مثبت بود بعد رفتم دکتر گفت هنوز زوده واسه سونو بعد چهل روز بعد کلی بدحالی رفتم سونو بهم گفتن دوقلو داری هم خوشحال بودم هم شوکه شده بودم دوقلو😟😟😟واقعا بزرگ کردنشون سخت بود ولی خوب خداروشکر که هستن
منم بعد سه ماه فهمیدم خیلی حس قشنگیه
ماه ۷ ام بود تو اقدام بودیم هر ماه نا امید میشدیم اما تیر ماه ۹۸ درست قبل پری تکرر ادرار شدید گرفتم سرچ کردم از علائم بارداری خوشحال بودم ولی بازم ته دلم نا امید بودم چون ۷ ماه بود ک باردار نشده بودم ی روز بعد موند پری روز تولد امام رضا ع صبح رفتم آز و عصر ج گرفتم بازم گفتن بتا بالاس باز باید آز بدی روز چهارم بعد پری آز دادم و ب مادرم اینا و مادر شوهرم اینا شیرینی دادیم خدا را شکر وقتی رفتم آز دادم ظهرش خواهر شوهرم دعوتمون کرده بود رفتیم و برگشتیم تو مسیر زنگ زدم آزمایشگاه بتا را پرسیدم نت گوشیم هم ج نمیداد میخواستم مطمئن بشم ک شوهرم دم کافی نت نگه داشت گفت برو و بیا گفتم تنها نمیرم ولی گفت تو برو ماشین بد جا پارکه رفتم بعد دو ثانیه بعد خودش اومد انقدر هول بودم ک دکمه کیس را نمی دیدم دستام می لرزید خداجونم شکررررر
من خیلی زیردلم دردمیکرد رفتم دکتر.. دکتربهم سوزن دادکه بزنم رفتم مطب یه دکتردیگه که سوزن بزنم منشی سوزن بلدنبودبزنه آخروقت هم بود رفت پیش دکترگفت که میخوادسوزن بزنه جریان بهش گفتم گفت اول برویه تست بگیربزن اگه باردارنبودی این سوزن روبزن تست راانجام دادم حامله بودم یه جعبه شیرینی گرفتم رفتم پیش خانم دکتروکه نگذاشت سوزن بزنم
ما با اينكه يسال و نيم اقدام بوديم ولي اون ماه اصلا فكرش نميكردم چون فقط يبار نزديكي داشتيم اونم اصلا تخمك گذاري نبود😬 تازه نزديك تاريخم شروع كردم چاي زعفرون خوردن كه زودتر پريود بشم😅 ولي روزش كه نيومد در كمال ناباوري ديدم باردارم🥰☺️
من ماه اول ازدواجم۱۰روز پریودیم عقب افتاده بود ک تب لرز کردم حسابی یک هفته تمام فک کردم سرماخوردم هی دارو بخور دکتر برو حواب نداد تا اینکه تست زدم مثبت شداصلا باورم نمیشد الانم راستینم بغلمه
جوش شیرین وشامپو تواینترنت بزنی میاد
منم نزدیک 8 ماه بچه دار نمیشدم برج 7 بود ک پریودم عقب افتاده بود حالت تهوم زیاد شد، سینم درد میکرد رنگش تغییر کرده بود شب رفتم تست گرفتم صبح انجام دادم مثبت بود یعنی بال در آورده بودم. شوهرم مسافرت بود
من هميشه پريودام عقب و جلو ميشدپلى كيستيك بودم بعضى وقتا تا ٤/٥ ماهم پريود نميشدم
دو ماه بود پريود نشده بودم ولى علائم پريودى داشتم ميخواستم رازيانه بخورم كه پريودشم مامانم نذاشت گفت نكنه حامله اى منم خنديدمو گفتم نه بخرام حامله شم بايد برم دكتر كه تازه ميخواستم از اون ماه برم زيرنظر دكتر باشم و اقدام كنم
خلاصه مامانم اصرار داشت كه حالتت مثل حامله هاست برو ازمايش بده خلاصه شوهرمم اصرار كرد نكنه حرف مامان بشه ى بى بى چك خريدو مجبور كرد استفاده كنم منم با خنده و مسخره كنان رفتم توالت
ولى جوابش مثبت بود يادمه كه تا صبح سه تا بى بى چك زدم همشون مثبت اخرم باورم نشد تا صبح نخوابيديم با همسرى صبح راس ساعت ٨ رفتيم ازمايشگاه جواب ازمايشم مثبت شد و تا خود امروز كه پسرمون پنج ماهشه هنوز باور نميكنيم 😭😍
بعضى وقتا بالاسرش ميشينيم ميگيم واقعا اين فرشته بچه ماست😍😍😍😍😍
ايشالا كه هركى نداره و ميخواد همينجورى يهويى ى فرشته ناز بياد وسط زندگيشونو بشه همه داراييشون 🙏🏻😍
هشت ماه بود عروسی کرده بودم و چون سنم بالای ۳۰ بود گفتم بعد از یه سال و نیم دیگه بچه دار شم خوبه، رفتم دکتر ک آزمایش بدم و ببینم مشکلی دارم یا نه ک اگه خواستم اقدام کنم قبلش قرص ویتامینه بخورم، دکتر بهم گفت ک تنبلی تخمدان داری و یا با دارو یا با لاپاراسکوپی بچه دار میشی، منم خیلی ناراحت بودم و پیش خودم گفتم من ک باردار نمیشم برا همین جلوگیری نکردم، باورتون نمیشه فقط دو بار جلوگیری نکردم و چون همش پریودیم عقب میفتاد بیخیالش بودم و بی بی چک منفی بود، بعد ک یه ماه پریود نشدم رفتم آزمایش ک فهمیدم ۲ ماهه باردارم، من و شوهرم یه چند مدت تو شک بودیم ولی الان پسرمون تموم زندگیمونه، انشالله خدذ به همه تجربه مادر شدنو بده 😍🤗
من بعد پسرم دیگه بچه نمیخواستم، پریودام لکه بینی و طولانی بود رفتم دکتر یه ماه دارو داد ، گفت بخاطر کیست و عفونت شدیدتا چندین ماه حامله نمیشی، منم که به همسرم طبق حرف اون گفتم بی خیال جلوگیری، سرماه دیدم عقب انداختم، بی بی چک گرفتم مثبت بود ، اصلن هنگ بودم
به همسرم گفتم بیچاره شدیم، کلی خندید گفت هدیه خداس😊، حالام شده عشق بغلمی ما😍
من دو ماه بود اقدام به بارداری کرده بودم و درست روز پریودم انگشتمو بریدم و بخیه شد .همش فکرم درگیر انگشتم بود تاندونش ضربه دیده بود.ولی دردو تحمل کردم و فقط یه بار مسکن خوردم همش میگفتم من باردارم ضرر داره برام😍😩.بعد ۱۰ روز نوبت دکترم بود ک انگشتمو معاینه کنه رفتم بخیه رو کشید و از اونجام رفتم آزمایشگاه و گفتم خیلی عجله دارم اونام دو ساعته جوابو دادن اصلاااا باورم نمیشد.خدا ان شاالله به همه اونایی ک بچه میخوان یه کوچولو شیطون بده ❤❤❤🤗🤗
ما سه سال بعد ازدواج اقدام کردیم ولی من حامله نمی شدم شوهرم رفت دکتر گفت واریکوسل داری عمل کرد دو سال گذشت از عملش ولی بازم من حامله نشدم رفتیم آی وی اف, ۵ تا تخمک ازم کشیدن, روزی که قرار بود برم برا انتقال زیر شکمم درد می کرد سرما هم خورده بودم زنگ زدم دکتر گفت بیا برا ویزیت رفتم گفت جای تخمکات کیست شده سرما هم خوردی بیا نگه داریم جنیناتو زنگ زد پرسید چند تا جنین دارم گفتن فقط یدونه جنین شده من خیلی ناراحت شدم خیلی گریه کردم واقعا ناامید شده بودم خلاثه انتقال رو نگه داشتم دفه بهد که رفتم دکتر گفت بخوای می تونی بازم تخمک کشی بشی تعداد جنیناتو زیاد کنی یدونه ریسکه منم زیاد امید نداشتم گفتم نمی خوام همین یکی رو انتقال بده, ۹ آذر رفتم برا انتقال دو هفته بعد نوشت برا آزمایش, رفتم تست دادم بتام شده بود ۸۱۲, دکترم خودش باورش نمی شد, خلاصه الان یه پسر خوشکل دارم
من از موعد پریودم گذشته بود همش چای زعفرانم میخوردم که پریود شم میدیدم اثری نمیکنه
یه بیبی چک زدم خط کمرنگ شد مطمین نشدم رفتم ازمایش مثبت شد 😍😍😍
من دو ماه بعد ازدواج اقدام کردم و چند روز مونده به موعد پریودم احساس میکردم یه مدل عجیبی حالت افسردگی گرفتم رفتم داروخانه بیبی چک گرفتم تو راه برگشت یه دختر بچه کوچولو تو کوچه دیدم بهم الهام شد باردارم و بچه ام صد در صد دختره و خدارو شکر شد 🥰🥰🥰
من۷سال بودبچدارنمیشدم خیلی پریودم عقب جلو میکرد ۸روز بود پریودم عقب افتاده بودبه دلم افتاد ایندفه با دفه های قبل فرق داره صبح ۶نیم بیدارشدم بی بی چک زدم مثبت شدبازم باور نمیکردم رفتم آزمایش دیدم بله باردارم خیلی خوشحال بودیم با همسرم ۸مرداد۹۸فهمیدم باردارم الانم مهیارکوچولوم همه دنیای منو باباشه
بعد از اقدام واسه بارداری خیلی صبر کردم که تقریبا ۱۲ وز ازش گذشت شب بود تست زدم منفی شد ولی تست و دور ننداختم بابام اومد خونه یکم سرگرم بودم دوباره رفتم سری به تست زدم دیدم مثبت شده از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم خیلی خودمو کنترل کردم که به رابام نگم دستام میلرزید از خوشحالی
دوهفته پاک شدم لکه بینی دارم
ماه اول اقدامم بود و همیشه پریودیم منظم منظم بود این دفعه یکی دو روز عقب زد شک کردم بعد از دو روز دیگه بی بی چک زدم منفی بود ولی روی سطل زباله گذاشتم یه ساعت بعد رفتم دستشویی دیدم هاله افتاده ذوق زده رفتم آزمایش دادم مثبت بود😍😍
با بی بی چک فهمیدم باردارم و وقتی با شوق به همسرم گفتم گفت خداروشکر و ریلکس به تلویزیون دیدن ادامه داد. هنوزم هروقت یادآوری میکنیم کلی باهم میخندیم😂😂😂
رژیم بودم سر سخت توی ۴ ماه ۱۰ کیلو کم کرده بودم
۲ روز بود بدجور فشارم میومد پایین و حالت تهوع داشتم ۴ روز مونده بود ک عقب بندازم
رفتم دکتر بهم سرم داد
گفتم ممکنه باردار باشم گفت نه از رژیمته
وقتی شوهرم از داروخانه میخواست سرم رو بگیره گفتم یه بی بی چک هم بگیر
اومدم خونه بی بی رو ک زدم سریع مثبت شد
باور نکردم اخه ۴ روز مونده بود ک عقب بندازم ساعت ۱ شب باز همسرم و فرستادم یکی دیگه بگیره
اونم مثبت شد ولی من باز باور نکردم
خوابیدم و صبح ب اصرار همسری رفتم ازمایش دادم و دیدم مثبت
😅
هنوز ک هنوزه باز باور نکردم😂
۳ روز قبل پریود تست زدم مثبت شد چون سابقه خارج از رحم داشتم همون روز رفتم دکتر گفت عجله داری هنوز کیسه اب تشکیل نشده .میترسیدم باز خارج از رحم باشه زود رفتم 😁
چهار ماه بعد عروسي داشتم خونه رو تميز ميكردم سرم گيج رفت نشستم رو زمين يهو تو همون حال دلم ليمو ترش خواست رفتم همين جوري پشت هم ميخوردم ليمو ديدم پريودم نميشم شك كردم تست زدم مثبت شد يادش بخير چقدر خنديديم با شوهرم چه طور به خانوادمون بگيم 😂😂😂
ما کلا یه بار توماه جلوگیری نداشتیم بدم میومد دیگه گفتم گرف گرفت نگرفت دیگع نمیخوام. که از شانس ما گرفته بود لازا نیا درست کرده بودم خوردم حالم بهم خورد فک نمیکردم تا دیدم عقب انداختم هربار بی بی چک میزدم یه خط پررنگ یه کمرنگ چهار بار امتحان کردم همون بود بعد رفتم آز اونم مشکوک بود دوباره دادم که دیدم مثبت. خوشحال بودم هم خجالت میکشیدم شوهرم که رو ابرا بود
من سساله ازدواج کردم ۴ باربهردارشدم تست دادن برام عادی شده بود ن شوقی ن ذوقی ن ناراحتی خخخخ
حالم خوب نبودعفونت داشتم فک میکردم به خاطر همونه که پریودنمیشم اماتویه شب تست کردمومثبت دراومد شوهرم اصلاباورش نمیشد
سلام من تو اقدام بارداری بودم ۹ ماه بود حامله نشده بودم .ماه رمضون بود که پریود نشدم تست دادم منفی بود خیلی نارحت شدیم ولی گفتم من همیشه پریودم منظم بود رفتم آزمایش دادم مثبت بود با شیرینی اومدیم خونه 😊😊
یادش بخیر یه شب قرانو باز کردم اومد شمارو بشارت میدیم به پسری دانا بعدش ۴ روز مونده به پریودم بی بی زدم مثبت شد البته نینی دختره
خوش به حال اونایی خاطرات خوب از اون دوران براشون مونده😥
اقدام کرده بودیم ومنتظر بودیم که خداروشکر همون ماه اول قشنگ ترین اتفاق زندگیمون رخ داد🙏🙏🧿🧿
منتظر بودم روزی ک بی بی چکم مثبت شد دنیارو بهم دادن
منتظرش بودم همون روز که باید پریود میشدم ساعت 5 صبح بی بی زدم مثبت شد همه رو از خواب بیدار کردم از خوشحالی خوابم نبرد خدا جا یکی دوتا فرشته بهم داده یک ماه دیگه به دنیا میان
من و شوهرم چند سال منتظر بودیم ولی نشد ، ای وی اف کردم استراحت مطلق وقتی آزمایش خون دادم همسرم رفت جواب رو گرفت زنگ زد که مثبته
سلام مامان جون ها...من وهمسرم ازسه ماه قبلش آماده شدیم وروزی که میخواستیم اقدام کنیم نمازوقرآن خوندیم و روزبعدش کمردردمیکردوفهمیدم که لقاح انجام شده،بی بی چک زدم وبعدش رفتم آزمایش فهمیدم باردارم،خیلی خوشحال شدیم وخداروشکرکردیم
من تست زدم اولش خط دوم پر رنگ نشد اومدم بندازم سطل زباله یهو نگاه کردم دیدم دوتا شده خط ها...
دیگه تصمیم گرفته بودیم یه کوچولوی بامزه داشته باشیم اقدام کردیم رو ۳ماه باردارشدم،صبح بی بی زدم رفتم خوابیدم نگاه نکردم پاشدم رفتم دیدم عه مثبته کلی ذوق
یه حسی بهم میگفت حاملم ... و بی بی چک گرفتم مثبت شد و حمله کردم به شوهرم گفتم
والا ماهه قبلش يه بار جلوگيري نكرديم پريودم عقب افتاد بيبي زدم ديدم باردارم البته شوهرم بچه ميخواست خيلي خوشحال شد ولي من گريه كردمو ناراحت شدم
مامان برای همه اونایی که منتظر اولاد سالم و صالح هستن دعا کنید
چندروز بود به شدت معده درد داشتم وحالت تهوع هیچ چیز نمستونستم بخورم مامانم هی میگفت حامله ای منم میگفتم امکان نداره تا اخر به اصرار شوهرم از بی بی چک استفاده کردمو دیدم بلهههه
من ک مطمعن بودم حاملم جوری ک طاقت نیاوردم سه روز قبل پریودی رفتم ازمایش مثبت شد
خیلی دوست داشتم بچه دار شم البته همیشه شوهرم مخالف بود و جلوگیری میکردیم اما من همش دعا میکردم که حامله بشم تا اینکه یه سری دیدم پریودم یکی دو روز عقب افتاد و به دلم افتاد تست گرفتم مثبت بود
من قبل از پریودی زیر شکمم خیلی درد میکرد یک هفته بعداز عقب افتادن تست زدم مثبت بود اونم چی ساعت شش صبح کلی ذوق کردیم منو شوهرم
من ۱۰ / ۴ /۹۷ اقدام کردم دقیق ۱۰ /۴ ۹۸ آزمایش دادممثبت بود الان آقا پسرم ۶ماه و نیمشه خداروشکر میکنم انشالله اونایی ک ندارن خدا بهشون بده 🤲🤲🤲
من تک فرزندم خواهر برادری ندارم و عاشق بچه بودم ولی بعد ازدواج ۲ سال جنوب زندگی کردم همش گفتم تا تهران برنگردم بچه نمیارم بخاطر شرایط کرونا که برگشتیم تهران خدا بهم هدیشو داد حتی خبرم نداشتم پام به تهران رسید ۱ ونیم ماهم بود اول بی بی زدم مثبت شد بعد آزمایش خون دادم...
خدا رو شکر میکنم همیشه که هوامو داشت ☺🧿💜
منم تست زدم مثبت شد رفتم آزمایش بتا بالا بود دکتر سونو کرد گفت خارج از رحمه سونو رنگی دادم گفتن نه خارج نیست ولی چیزی نیست پوچه خودش دفع میشه یه دکتر خوب و مهربون که هنوزم ازش ممنونم گفت صبر کن تا دوهفته بعد دو هفته با استرس صدای قلب دخترمو شنیدم. الانم دارم میگم اشک تو چشمام اومد😢😭
من رفتم برای چکاب البته اقدام کرده بودم برای بارداری دکتر خواست معاینه کنه به دکتر گفتم شاید باردار باشم گفت مشکل نیست ما تو بارداری هم معاینه داریم بعد منو برای سومو فرستاد تا از وضعیت رحمم مطلع بشه آقا دکتر وقتی سونوگرافی میکرد ناگهان ناراحت شد و سوالهایی پرسید و گفت فک کنم رحمت ملتهبه منم گفتم الان معاینه شدم و دکتر گفت همه چیز خوبه به دفعه آقای دکتر نفس راحتی کشید و گفت از اول بگو ترسیده بود به خاطر حبابهایی که دیده بود که ناشی از معاینه بود خدانکرده مشکل بدی باشه خلاصه برام نوشتند فولیکول ۷میل مشاهده شد که دکترم گفت عالیه برای بچه دار شدن و من که میدونستم از زمان تخمک گزاریم خیلی گذشته تعجب کردم ولی شوهرم گفت این بچه است نه فولیکول .😍که در نهایت هم حرفش درست از آب دراومد😂
بعداز 13 سال با عمل ivf باردار شدم
من بچه اولم رو سه ماه بود پریود نشده بودم هر چی هم آزمایش میدادم منفی بود بی بی چک هم منفی میشد هشت تا پروژسترون زده بودم که پریود بشم ولی نمیشدم
شب شهادته خانم فاطمه زهرا دوستم جلسه روضه خونی داشت رفتم شامشون زرشک پلو و مرغ بود تا نشستم در ظرف غذا رو شوهرم باز کرد من گلاب به روتون بالا آوردم فرداش رفتم پیش دکترم گفتم سونو بده رفتم سونو فهمیدم هشت هفته و چهارروزمه... حاملگیه پنهان داشتم
بچه دومم رو چهل روز بود پریود نشده بودم ولی چون یه بار رابطه پرخطر داشتیم مشکوک بودم میخواستم برم لیزر موهای زاید دکترم گفت چون دیر شده پریودت آزمایش بده جوابشو بیار من لیزرت کنم همسرمم خارج از ایران بود تنها رفتم آزمایشگاه یدفعه صدام کرد گفت مثبته خانوم مبارک باشه زدم زیر گریه آخه دخترم کوچیک بود هنوز
من عادت ماهیانه عقب افتاده بود شوهرم گفت بازم حامله نیستی احتیاج به تست نیست ولی من باز بی بی چک استفاده کردم چه حالی شدم اون موقع این قدر جیغ زدم شوهرم گفت چت گفتم حامله هستم باورش نشد گفت زود باش بریم آزمایش بدیم خون دادم اومدم خونه تا شوهرم رفت جواب بگیره تمام ناخونهام خورده بودم خخخخخ خیلی لذت داشت اون موقع من هنوز بی بیچک نگه داشتم الاهی قسمت همه زنهای دنیا که آرزوی این لحظه داره بشه
رفتیم بنزین بزنیم دیدم وااای بوی بنزین چرا اینقدر زیاده انگار نازل رو گذاشته بودن توی بینی من!! یه گلدون یاس خریدم دوتا دونه گل داده بود اما بوش تموم خونه رو برداشته بود! بوی عطر همسایه رو از توی راه پله که رد شده بود رو حس میکردم ... خلاصه تمام بوهای عالم برام چند برابر شده بود یکم شک کردم ولی بیبی نزدم اما فردای موعدم که پری نیومد بیبی زدم مثبت شد اونم بعد یکسال انتظار😍😍
من ۱۴سالم بود که ازدواج کردم هم اقدام میکردم که باردار شم سه ماه بعد ۳روز عقب انداختم شب بود تست انجام دادم من خونه رو جاور میکردم شوهرم گفت بیا ببین مثبته من رفتم توی شوک اصلا باورم نمیشد الان دخترم پنج سالشه دختر دومم وقتی ۱۹سالم بود اقدام کردم چند رد شد هیچی ماه اخر شب تست انجام دادم فقط یه خط افتاد ناراحت شدم با مشت زدم توی شکمم به خدا گله کردم چرا باردار نمیشم صبح شانسی رفتم ببین تغییر کرده یانه دیدم دوتا خط افتاده اصلا باورم نمیشد الان دخترم شش ماه شه و سه ماهه ناخاسته باردارم سومی رو خودم شانسی گفتم درست درومد
با اینکه همش۱۷سالم بودباردارشدم هفته هفتم بودم دیدم دکترگفت بچه تشکیل نشده وبارداریت پوچ..گفت باید ردشه ..با هزارزحمت وقرص وتلاش سقطش کردم بدون کورتاژ..حدود دوماهه بعدپریودیم عقب افتاد ویه حسی بهم میگفت که باردارم ولی بیشتردعامیکردم که نباشم چون خیلی سختی کشیدم ومیترسم دوباره..تا اینکه تست زدم ودیدم منفی شد۵دقیقه بعدرفتم تست روبگیرم که بندازمش دیدم مثبته الانم یه پسردارم خداروشکرایشالاهمه ی اونایی که بچه ندارم صاحب یه نینی کوچولوبشن اللهی امین ببخشیدطولانی شد
من ماه قبلش 10روز عقب انداخته بودم تست زدم حامله نبودم دیگه باخودم تصمیم گرفتم اگه تو این ماه باردارنشدم دیگه بندازم بعد عید اقدام کنم چون مسافرت میخواستم برم گذشت سه چهارروز دیدم عقب انداختم به درخواست یکی ازدوستام خودش برام تست گرفت دست ساعت2 بعداز ظهربود تست زدم مثبت شددستام داشت میلرزید زنگ زدم به شوهرم گفتم اونم باروش نمیشد چون ماه قبلش تست زیاد زده بودم اونم دیگه میگفت نه باردارنیستی که بودمو پسرگلم الان کنارم خوابه😄😄😄😄😄😄😄😄😄
من سرماخورده بودم پریود نشدم فکر کردم از داروهاس که خوردم بعد سه روز عقب انداختن تست دادم دیدم بله باردارم پسرکوچولوم تا ۲۰روزه دیگه بدنیا میاد 😍😍
ماه دوم اقدام به بارداری پریودم عقب افتاد، همیشه پریودهام منظم بود دوبار بی بی چک استفاده کردم منفی شد،فرداش آزمایش دادم مثبت شد.
من بعد 3سال اقدام و درمان بی نتیجه درحالیکه کاملااا ناامید شده بودم.پارسال عید قربان موعدم بود نشدم شبشم رفتیم پارک پلوی پر زعفرون خوردم. دوروز بعدش بعدازظهر بود گفتم یه دونه تست خونه دارم بزار استفاده کنم الکی چندماهه تو خونه اس. اینقدر ناامید بودم دیکه تستم نمیکردم.تا تست کردم دیدم سر چند ثانیه دوخط شد.اینقدر ذوق کردم و داشتم از هیجان میمردم.سریع زنگ زدم دوستم رفتیم 2تا دیگه خریدم اومدم اوناروهم تست کردم دیدم بعله مثبته. قشنگ چیدمشون تو یه جعبه زنگ زدم شوهرم بیا کارت دارم تا اومد جعبه رو گرفتم جلوش کم مونده بود پس بیفته
ی ده روز پریودم عقب افتاد رفتم آزمایش دادم مثبت بود باورم نمیشد
توی ماه رمضون پارسال.خب اقدامم کرده بودیم.چند روز از پریودم گذشته بود بی بی زدم دیدم مثبت شد.برا همون روز آجیل برداشتم رفتم ازمایش دادم تا فهمیدم مثبته روزمو خوردم🤣😁
والا ما رفتیم مشهد حرکت زدیم
سرماه منتظر بودم پریود نشم ک نشدم
بعدش بی بی چک زدم مثبت شد
مادربزرگم فوت کرد رفتم شمال
سومش ک برگشتم ازمایش دادم
که دیدم بلههههههه
گل دختری توو راهه
شوهرمم فقط نگام میکرد لبخند میزد
من سه روز از پریدم گذشته بود فقط ی لک کوچیک خون دیدم اصلا فکر نمیکردم باردار باشم بعد از یک سال اقدام بی نتیجه بود خلاصه ی بی بی چک خریدم صبح ساعت 6 رفتم تست زدم همونجا تو دوستشویی رو دستمم خوابم برد ی آن به خودم اومدم و بی بی چک رو نگاه کردم دیدم دوتا خط انداخته کلی از ذوق گریه کردم و رفتم فوری شوهری رو از خواب بیدار کردم و بهش خبر خوب رو دادم 😍😍
حالت تهوع شدید داشتم پریودمم عقب افتاد ولی از بارداریم خوشحال نشدم گریه هم میکردم ولی الان پسرم همه زندگیم شده هروز صبح خداروشکر میکنم که هستش
من دقیقا همون روز که باید پریود میشدم دلم درد میکرد که بی سابقه بودخودم گفتم یا باردارم یا عفونت دارم بیبی چک زدم نامعلوم بود چون اصلا دیر نشده بود...بعد تا یه هفته میرفتم آزمایشگاه شوهرم آزمایش میگرفت تا مثبت شد بالاخره😄😄
ادراراول صبحت روباهاشون قاطی میکنی جوش،شیرین اگه کف وردمثبته وشامپواگه تغییررنگ داد
من بی بی چک زدم فهمیدم
من دخترم رو دو ماه بعد از عروسیم حامله شدم اصلا فکرش هم نمیکردم فقط دل درد بودم و حالت تهوع داشتم
پسرم هم که با آزمایش خون فهمیدم خیلی خوشحال بودم
من تا روزی که سونوی غربالگری دادم سعی کردم ذوق نکنم ودل نبندم وقتی از سونو اومدم سجده شکر به جا آوردم ،چون یک دکتر کلاه بردار بهم گفت بارداری ولی نبودم چون بی مسئولیت بود دیگه سعی کردم تا سونو ندیدمش دل نبندم، با بیبی چک فهمیدم
خیلی حالت تهوع داشتم از بوی غذا حالم بد میشد یه ماه گذشت خالم میگفت حامله ای گفتم نه بابا چی میگی ماکه کاری نکردیم بعد رفتم آزامایش ودیدم بله یک ماه ازش گذشته خیلی خوشحال شدیم خیلی اما تا ۹ ماهگی من حات تهوع داشتم خخخخ
ی بی بی چکگرفته بودم برا دوستم، دیگه استفاده نکرد دوستم ی مدت همینجور تو خونه بود قطره چکونی هم بود گفتم چ جالبه بزار امتحانش کنم ببینمچجوریه اخه تا حالا بی بی چک نزده بودم
فارغ از دنیا نشسته بودم ک دیدم دو تا خط افتاد و سکته زدم😂😂
رفته بودم مسافرت پد بهداشتیم با خودم بردم هر لحظه منتظر بودم پریود بشم تا اینکه دو روز از موعدم گذشت گفتم هیچی نیست ولشکو قرار نیست حتما سرموعد بشم.چقدر بپر بپر بدو بدو کردم روز سوم برگشتیم خونه همسرم با دوستاش رفتن تفریح منم رفتم خونه مادرم سرراه بیبی خریدم فرداش اول صبح بیبی زدم وایییییییی مثبته😍😍😍الان عشقم سه ماهه س
من دو هفته بعد پریودیم اقدام کردیم من به شوهرم گفتن انجام بده اونم انجام داد دقیق یادمه ۲۹ فروردین ۹۸ بود و فکر نمیکردم با بار اول بشه به خودم میگفتم که حامله نمیشم و هفت ماه از عروسیم گذشته بود و نمیدونستم دو هفته بعد پریودی بهترین زمان بارداری هستش این موضوع رو بعد بارداریم فهمیدم
من قبل ماه رمضان سال ۹۸ ۳ روز روزه از پارسالش داشتم اون ها رو میگرفتم و دانشجو بودم و زیاد حالم خوب نبود چون روزه بودم همسایه مان اومد خونه ام برای دیدن من که نو عروس بودن چون نتونسته بودن بیان عروسیم همسایه ام گفت که بهت میخوره بارداری و من با قاطعیت تمام گفتم نه ایشا الله سال دیگه اقدام میکنم ولی از قضا باردار بودم و خودم خبر نداشتم
یک هفته از ما رمضان گذشت و من یک هفته کامل روزه گرفتم بعد افطار ضعف شدیدی میگرفتم با اینکه خوب افطار میخوردم به مامانم گفتم که ضعف میکنم بعد افطار گفت که خوب افطار نمیخوری و من چیزی نگفتم
بعد یادم اومد که ۴۰ روزه پریود نشدم چون کلا پریودیم عقب و جلو میوفته اونم زیاد و جلوگیری مون هم طبیعی بودش
بهد که به مامانم گفتم گفت بریم بهداشت اونجا رفتم ازمایش دادم گفتن که جواب یک هفته ی دیگه میاد و من این یک هفته رو اصلا روزه نگرفتم
بعد یک هفته رفتم با مامانم و شوهرم که جواب رو بگیرم که اونجا گفتن که بارداری اصلا شوکه بودم و خیلی خوش حال بودم
من یه بیبی چک از چند ماه پیش گوشه کشوم مونده بود، یه روز که عقب انداخته بودم محظ بیکاری استفاده ش کردم دیدم یه هاله کوچولو انداخته گفتم خو باردار نیستم دیگه بعد چند ساعت دیدم پر رنگ تر شده عکسش رو فرستادم برا دوستم گفت شاید کاذبه دوباره فردا تست بزن من نزدم پس فرداش بیبی خریدم زدم دیدم منفی شد گفتم خو دیگه اولیه خراب بوده فرداش دیدم نشدم شب زنگ زدم به شوهرم گفتم داری میای دوتا بیبی چک بخر صبحش پا شدم زدم دیدم هاله افتاد گفتم شاید خراب باشه دومی رو هم زدم دیدم هاله انداخت به دوستم زنگ زدم گفتم گفت پاشو برو آزمایش بده آزمایش دادم رفتم جوابش رو بگیرم گفت که مثبت تو خیابون گریه میکردم شوکه شده بودم، آخه من اقدام درستی نکرده بودم فقط دوبار رابطه داشتیم تو اون یه ماه، تا شب از خوشحالی هی اشکم میومد هی میگفتم خدایا چجوری به شوهرم بگم، ولی حیف دو ماهگی سقط شد خدا نخواست داشته باشمش
من تنبلی تخمدان داشتم بعدازکلی داروودرمان حامله شدم ...هنوز4روزب پریودیم مونده بودولی یه حسی میگفت حامله ی بی بی زدم دیدم منفی خیلی ناراحت شدم شوهرم همش ب انرژی میدادگفتم فردامیرم ازمایش خون میدم گفت نه نروچون اگه منفی باشه افسرده میشی...روزبعدب کسی چیزی نگفتم تنهایی رفتم تست دادم اومدم خونه روزبعدرفتم جواب گرفتم دیدم بله حامله ام ورفتم سونودیدم بله8هفته باردارم
پنج ماه بود ازدواج کرده بودیم هنوز بچه نمیخواستیم چند روز پریودم عقب افتاد بی بی چک زدم مثبت شد انقد گریه کردم خیلی ناراحت بودم ولی بعد از دو ماه کنار اومدم و عاشقش شدم الان خیلی خیلی خوشحال از اومدنش تو زندگیم و خداروشاکرم♥️💚
چند ماه بود اقدام داشتیم اما نمی شد.. چهل روز پریودم عقب افتاد..چند بار تست دادم.. منفی بود.. اما بازم پریود نمی شدم.. تا دو روز مونده ب ماه رمضان برا این ک مطمئن باشم رفتم آزمایش خون..جواب رو تلفنی پرسیدم بازم منفی بود!
دیگه نرفتم آزمایش تا ۱۴ ماه رمضان برا بیمه ب فیش آزمایشگاه نیاز داشتم.. رفتم ک بگیرم.. بهم گفت ازمایشت مشکوک بوده.. ی بار دیگه خون بده..شاید مثبت باشه.. نشستم تا جواب آماده بشه.. وقتی جواب رو داد..فقط اشک ریختم و شکر کردم.. بلافاصله هم اومدم خونه روضه ام رو خوردم...🤩😍🤣
والا من ۱۲ ساله از ازدواجم میگذره کلا قصد بارداری نداشتم یه شب شوهرم گفت من بچه میخوام ولی من بعدرابطه فوری دو تا قرص خوردم ک باردار نشم سه هفته بعد خونه ی مادرم بودم من کلا چای خور نیستم اونروز تند تند چای میریختم میخوردم شب ۲۱ ماه رمضونم بود مامانم گفت حامله ای گفتم نه من قرص خوردم اومدم خونه تا شب هی فکر کردم دیدم از نیمرو حالم بهم میخوره و ... خلاصه همونشب بی بی چکو زدم دیدم مثبته تا صبح عربده میزدم و گریه میکردم ک من بچه نمیخوام شوهرم کلی خوشحال بود دوس داشتم خفش کنم ولی الان فهمیدم رسالت یک زن با مادر شدنه ک کامل میشه همشم میگم چ خطایی میکردم ک این همه سال این نعمتو از خودم دریغ کردم اصلا من موندم تا قبل این چجوری زندگی میکردم
من ماه قبلش اقدام کرده بودم نزدیک پریودیم از جوی اب افتادم تو باغ.عضلات پشت پام پاره شده بود و استراحت مطلق بودم با یه ماه.برا همین یادم رفت کلا که پریودیم عقب افتاد..بعد بیست روز یادم اومد بی بی چک زدم و دیدم مثبته😍
دوستان میدونید چه چیزایی نشانه پسر با دختر بودن بچه اس؟ من همش افتادم تو رختخواب و تهوع دارم و همش میخوابم
من شب قبل سال تحویل رفتم آزمایش دادم مثبت شد خیلی خوشحال شدم 😍
من 1ماه بعد عروسیم حامله شدم 🤭❣️البته همه میگفتن چخبره چ سریع 😅😒
پسرم رو از شیر گرفتم تا دوماه بعدش پریود نشدم همش هم بدنم بی حال بود حس میکردم ضعف دارم بعد تست زدم مثبت شد با سرعت نور رفتم دکتر سونو گرفت گفت ۸ هفته و ۵ روز خیلی گریه کردم اون لحظه چون پسر بزرگم هنوز دو سالش هم نبود ولی الان با تمام وجودم عاشق هر دو پسرامم و لذت میبرم با دیدنشون😍💝
خونه مامانم بودم ناهار مرغ درست کرده بود نشستم سر سفره قاشقا تا گذاشتم دهنم حالم بده شد یکم شک کردم تست گزاشتم مثبت شد کلی جیغ وداد زدم یه عالمه خوشحال شدم
منم فکر کردم کرونا گرفتم انقدر ضعیف شده بودم و حالم بد بود بی بی گذاشتم اونم روز عاشورا،مثبت شد
من بینیم ضرب دیده بود رفتم عکس بگیرم ازبینیم گفتن باردارنیستی گفتم نه گفتن چون اشعه اش ضرر داره برات اگ باردارباشی گفتم پس محض احتیاط ازمایش خون میدم ولی حامله نیستم یه ماهم میشدازسقطم میگزشت ازمایش دادم دیدم مثبته حاملم و خودمم شوهرم کلی شوکه شدیم شوهرم خیلی خوشحال شد..و دقیق روز تولدم باید پریود میشدم ک نشدم و بلطف خداوامام رضا روز تولدم امسال کادوم دخترمو خدابهمون هدیه داد
رفته بودم خرید طبق عادت رفتم شیرینی بگیرم وارد شیرینی فروشی که شدم حالت تهوع گرفتم ، مامانم گفت بالا بری پایین بیای حامله ی ، تست خرید همون شب تا صبح ۶تا تست زدم باورم نمیشد 😊😊
برا من قرار بود بریم آلمان داشتیم کارامونو درست میکردیم ک آب ریزی کردم رفتم دکتر سونو کرد گف بارداری شوک بزرگی بم وارد شد هم خوشحال بودم هم ناراحت شدم چون دوماهه حامله بودم رفتنمون لغو شد ولی الان ک دخترمو دارم خدارو هزار بار شکر میکنم بهترین هدیس برا خودش عشق مامانی♥️♥️♥️😅
سه روز پریودم عقب افتاد رفتم ازمایش دادم باردار بودم و خییییییییلی ذوق کردم با انکه دو ماه از ازدواجم میگذشت🥰
برنامه ریزی کردیم تقویت کردیم توی اولین اقدام باردارشدم دقیقا۲۳بهمن ۹۸فهمیدم ک خدای مهربون یه پسرشیطون بمن داده یک ماه دیگه هم دنیامیاد،ایشالله باخودش سلامتی وشادی زیادبیاره...
مامث همیشه قهر بودیم بعداز چن روز ک باید پری میشدم نشدم بهش گفتم حامله ام فکرکنم رفتیم ازامایش دادم معلوم شدباردارم گل خریده بودباجواب ازمایش
قرار بود هشت مرداد پریود بشم دایی همسرم گفت بریم مشهد من به زندایی همسرم گفتم من که دارم پریود میشم بیامم فایده نداره گفت بیا تو حیاط سلام بده اصرار کرد قبول کردم با ماشین رفتیم انقدر حس پریودی داشتم هی تو راه می گفتم کاش نمیومدم وقتی رسیدیم ۹ بود ولی پریود نشدم و دلم درد میکرد میگفتم یا امام رضا پریود نشم بیام تو حرمت رفتم ی دل سیر زیارت کردم همچنان حس پریودی بود یک هفته عقب افتاد به اصرار زندایی جون رفتیم داروخانه بیبی چک گرفتیم مثبت بود اصلا باور نکردنی بود خیلی خوشحال بودیم از یک طرفم تو قرعه کشی غذا امام رضا برنده شدم دایی همسرم میگفتم امام رضا بهت همه چی داد خوش بحالت همسرم باور نمیکرد همین که رسیدیم خونه استراحت کردیم فرداش رفتیم آزمایش و انقدر اونجا وایسادیم تا جواب آماده شده یک ماهو نیم بودم خیلی روز خوبی بود خداروشکر که بهم فرزند دادی به حق این روزای عزیز به همه بده🙏🙏🙏🙏قرار بود با پسرم امسال بریم به پابوسش که نشد خدایا قسمت میدم به آبروی حضرت فاطمه سلامتی ر به جهان برگردان 🤲🤲🤲
وبعد اونو توکادو گذاشتم ووقتی شوهرم اومد دادم بهش گفتم بیا برات کادوگرفتم اونم بازکرد دید تست مثبته اشک توچشماش جم شده بود😊
بعد سه سال اقدام وقتی بی بی چک مثبت شد دنیا رو بهم دادن
کلی با شوشو گریه کردیم
چون من بیماری قلبی دارم خیلییی خطرناک بود ولی خب گذشت
و ایلین گلی اومد شد تمام دنیای مامانش 😍😍
بعد از دو سال ونیم اقدام...
انقدر ذهنم این دوسال مشغول بود که آخرش به خودم گفتم بیخیااال... هرچی خدا بخاد. چیزی رو به زور که نمیشه از خدا گرفت... خودمو زدم به بیخیالی و کلاس عکاسی رو شروع کردم. همون ماه باردار شدم😍😍😍 اولش اصلا باور نکردم دو تاتست گذاشتم ولی گفتم شاید تست ها خرابه. رفتم آزمایش دادم و ۵ هفته مهرسامم رو باردار بودم. خدایا هزاران بار شکرت بخاطر وجود مهرسام❤😍❤
من شب ۱۳رجب فهمیده که باردارم میریضیم با همیشه خیلی فرق میکرد.
صبح ۱۳ رجب تا تست گرفتم از زوق اشکم درامد
من فقط یک بار اقدام کرده بودیم که فهمیدم باردارم چون خیلی پریودم منظم بود سریع خواهرشوهرم گفتم اون گفت بی بی بزن زدم بود من فقط هنگ کرده بودم اون انقدر ذوق کرد که خدا میدونم الانم که یادم اوفتادم خیلی خوشحال شدم خدارو شکر که ایدا دارم
منو شوهرم پنج ماه بعداز عروسیمون دلمون هوس نی نی کرد وخاستیم بچه داربشیم ولی اون ماه پریودشدم ودنیاروسرم خراب شد گفتم ینی من نمیتونم حامله بشم ولی هرماه امیدداشتم ولی نمیشدم تااینک دوونیم سال گذشت وچنماهی مریضیم ۶روزعقب میفتاد وهمون روزم پریودمیشدم تاحدود ۴ماه گذشت وماه رمضون بود ک ابجیم گفت فرداتست بزن انشالله ک هستی ولی من کلا ناامیدبودم تااینک ساعت سه موقع سحری رفتم تست زدم ودیدم دوتاخط😰ابجیم بهم تبریک گفت ولی من گیج فقط بخطا نگامیکردم اصن باورم نمیشد بعداومدم پایین نمازشکر خوندم وخداروهزاربار شکر کردم😍😍😍😍😍
من داروی معده مصرف میکردم مریضیم خوب شده بود ولی فکر میکردم حالت تهوع و,,مال معده م هست باکمال ناامیدی رفتم خونه بابام سر نماز سر مو گذاشتم رو پاهای بابام گفتم مریضی معده من خوب نمیشه وکلی هم گریه کردم ابجی کوچیکم رفته بود داروخانه ماسک بگیره یه بیبی چک گرفت مثبت شد رفتم ازمایش دادم سر نماز بودم که بهم زنگ زد وبخم تبریک گفت
من بعد حدودا3سال چشم انتظاری اون هم بی بی زدم منفی شد رفتم ازمایش دادم دقیقا یک روز بعد اربعین بود متوجه شدم باردارم به شوهرم وقتی گفتم اشک تو چشماش جمع شد.برا بارداری دوم وسط یه جریانی که خیلی دلم شکسته بود به حضرت زهرا س توسل کردم و اصلا فکرش رو نمی کردم حالت تهوع معده درد داشتم بعد ده روز تازه یادم اومد چرا پریودم عقب افتاده که رفتم یکراست آزمایشگاه ازمایش دادم وقت گرفتم رفتم دکترخیلی استرس داشتم.اما بازم خدا کمک کرد.انشاءالله هرکی در انتظار وارزوی اولاد هست بحق همین ماه بزودی دامنش سبز بشه.
مال منم برعکس شما بی بی چک زدممثبت شد یکم بعدش دیدم منفی شده رفتم بتا دادم منفی بود
من ۱یکسال تو اقدام بودم بخاطر کیست هرچه دکتر و سنو میدادم میگفتن باردار نمیشی باید ای وی اف کنی کلی نا امید شدم خواهرم خواب دید گفت برو اش نذری درست کن من دلم روشنه باردار میشی بعد رفتم یه دکتر پیر مرد بود گفت اگه استرس داشتخ باشی باردار نمیشی کلا سپردمش دست خدا بعد اش نذریم پریودیم عقب افتاد هرچی گفتم به شوهرم برو تست بخر گفت نه زوده تا یه روز اومد گفت بیا بزن ببین چیمیشه بعد رفت بیرون خونه که اگه منفی میشه من جلوش خجالت نکشم منم رفتم تست دادم به صورت ناباورنه مثبت شد در عرض ۲ثانیه بعد زنگش زدم باهام پشت تلفنگریه کردیم کلی هم با دوستام نشستیمگریه کردیم بعد جاریم اومد کلی هم با اونگریه کردیم بعد ها که قلبش تشکیل شد به خانواده ها گفتیم😊😍الان روزانه روزی هزار بار خداروشکر میکنم انشاالله همه دامنشون سبز بشه
بعد از اولین اقدام به بارداری بی بی چک زدم مثبت شد یعنی تو ماه رمضان ۹۷ باردار شدم چون همیشه پاک بودن از این پریود تا بعدیش ۱۸ روز بود تا ۲۰ روز شدش شک کردم دیدم بببببله کوچولو دارم
حالا دکترم بهم گفته بود ذخیره تخمکت کمه طول میکشه باردارشی.
خداروشکر خداروشکر خدا به همه بده و به اونی که داده خودش سالم وعاقبت بخیر نگهشداره.
مادیگه عروسی نکردیم رفتیم مشهد بعد اومدیم خونه مرداد بود همون ماه پریود نشدم بعدچندگفته رفتم دکتر گفت بارداری خیلی خوشحال شدم
من بعد نه سال باردار شدم اصلا فکرشو نمیکردم باردار باشم ب هیچ وجه رفتم تست گرفتم دیدم باردارم اصلا باورمون نمیشد خانواده هامون بیشتر از ما خوشحال بودن الانم گل پسرم پنجاهو هشت روزشه
من ۸سال اقدام به بارداری کرده بودم باردارنمیشدم ازهمه چی ناامید شده بودم تااینکه تومحرم روزیکشنبه بود شوهرم برام بی بی چک گرفت زدم اصلا امیدنداشتم که حامله باشم وقتی زدم گفتم مثل همیشه منفی وقتی نگاه کردم که دوتاخط اومده ایقدگریه کردم سریع اومدم به مامان وشوهرم زنگ زدم اونجاش خوشمزه بودکه به شوهرم باگریه میگفتم دوتا خط اومده دوتا خط اومده😄😄😄 حالا این فسقلی عشق منو باباشه قربونش برم😍😘🤩ایشالله این لحظه شیرین نصیب همه بشه🤲🤲🤲
سلام .من و شوهرم هفت سال منتطر بچه بودیم تو تمام این سالا هرماه بی بی میزدم به امید اینکه مثبت شه و نشد.تااینکه آی یو آی کردم.یک هفته مونده بود به پریودم بی بی زدم ولی نگاش نکردم ساعت4صبح بود.به شوهرم گفتم تو نگاه کن .اون که نگاه کرد گفت فقط یه خط.نزدیک بود سکته رو بزنم .درکمال ناباوری خودم نگاش کردم دیدم دوتا خطن یکیش خیلی خیلی کمرنگ بود به چش نمیومد از خوشحالی فقط جیغ میزدم و سجده شکر کردم.الان دوقلوهام یه ساله ان یکیشون چشم آبیه همونی که آرزشو داشتم
دم عید بود ۴ روزبودپریودعقب افتاده بود گفتم حالامیشم ،تعطیلات عیدروگذروندم ولی خبری نشد اصلاهم علایمی نداشتم فقط زکام شده بودم ،بعدتست زدم مثبت شدباورنداشتم گفتم شایداشتباه شده رفتیم دکتر سونونوشت ،هفته ۷ بودم اومدنی خونه همسرم گریه میکردخداروشکرمیکرد بردی ناهاردرست حسابی هم مهمون کرد
ده سال همه جور دوا و دکتر کردیم. ولی نشد که نشد.
۲۲ دی خبر فوت بابام رو دادن😢 منم چون به تاریخم نزدیک بود.کلی ندار بهداشتی برداشتم. وسط مجلس. کسی رو به دردسر نندازم. ولی هی به تاریخ نزدیک میشد و هیچ خبری از پریودی نبود.
به مادر و خواهرام گفتم. به من شوک وارد شده. پریودیم عقب افتاده.
اصرار کردن که تست بزن. و من که ناامید از هر عمل و دکتر. میگفتم نه باباااا. مجبورم کردن. و تست زدن. و در کمال تعجب . دو خط قرمز افتاد.
خنده های خوشحالیمون بعد ده سال و گریه اینکه بابا نیس این روز رو ببینه قاطی شده بود. معجزه های خدا زیاده
ما تا دو سال بعد از عروسی جلوگیری داشتیم و قصد فززند اوری نداشتیم. اما یه وقتی تصمیممون قطعی شد. اقدام کردیم. فکرش نمی کردیم بشه تا حتی رفتیم دکتر برا چکاب قبل بارداری . تا حتی وقتی رفته بودیم دکتر برا چکاب قبل بارداری من باردار بودم اما چون تست نداده بودم نمی دونستم. خلاصه به دل شوهرم افتاده بود که باردارم قبل از فهمیدنمون.
می رفتیم پیاده روی همش دلم می کشید خوراکی های همه جوره. اون هی میگفت درست راه برو ندو شاید باردار باشی منم میخندیدم و می دویدم. تا اینکه هی گیر داده بود که پریود نشدی یا بارداری میگفتم نه بابا مگه میشه با اقدام اول نه نمیشه. دیگه یه روز با کلی اصرار بردم ازمایشگاه تا اینکه جواب تست مثبت بود گفت دیدی بارداری من گریم گرفته بود خوشحال بودم. حس خیلی خوبی بود برامون. ان شاءالله نصیب همه ارزومندا
منم ماه هفتم اقدام که اصلا فکرشو نمی کردم باردار بودم از صبح که بیدار شدم با خودم هی میگفتم تست بزارم یا نه تا آخرش گذاشتم و مثبت شد خداروشکر الانم یه فسقلی شیطون تو خونمون داره دلبری میکنه
من بعد از هشت سال ، وقتی که سه بار ای وی اف کرده بودم و حتی رحم اجاره گرفته بودیم ، باردار شدم ، حتی بدون یه قرص ،وقتی خدا بخواد معجزه ش میبینی . هرلحظه خداروشکر که برام سنگ تموم گذاشت . ممنونشم .
من ک کلا عقب جلو میشدم .تکرر ادرار داشتم حسم میکردم ی حالی متفاوتی دارم ولی نمیخواستم تست بزنم ک تست زدم دیدم ی جانان در راه دارم
یه ماه پریودنشدم وبی بی چک چندتاگرفتم هی امتحان کردم که دیدم مثبته و خیلیم ناراحت شدم بابتش
رفتم دکتر زنان برا یه موضوع دیگه اونجا صدای ضربان قلبش رو شنیدم واقعا شوکه شدم چون بعد هفده سال اصلا انتظارش رو نداشتم اصلا باور نمیکردم و از اون لحظه تا حالا و همیشه روزی هزار بار شکر خدای مهربون رو میگم.
من بعد ده سال بارداری و اوج ناامیدی جواب مثبت گرفتیم بر خلاف همیشه تو خونه داداشم خونم گزفت برد داد ازمایشگاه ظهر موقع خونه اومدن جواب گرفته بود مسئول ازمایشگاه گفته بود جواب مثبت چون شوهرم انتظار نداشت بی حوصله راه میافته بیاد دوباره برمیگرده میگه جواب چیه مثبت اونم میگه آره از ناباوریش میبره ازمایش به برادرم نشون میده و اونم میگه بله مثبت نگران نباش خدا رو شکر
من ۶ ماه بعد عروسیم شروع کردم اقدام دوماه بعد دیدم عادت نشدم شب چله بود تست زدم دیدم باردارم به شوهرم فرداش گفتم خیلی خوشحال بودیم
سر دختر دومم که هنوز باردارم دختر بزرگم ۶ ماهش بود عادت نشدم شوهرم میگفت حامله ای من میگفتم نه تست زدم دیدم بله حامله ام خیلی ناراحت شدم اول ولی الان خیلی خوشحالم دوتا دختر دارم🤩🤩
چندروز پریودیم عقب افتاده بود فکر میکردم بخاطر ماه رمضون بدنم ضعیف شده و دیر پریود میشم...اصلا فکرشم نمیکردم چون قرار بود از ماه بعد تازه اقدام کنیم نمدونم اصن کی گرفته بود😂😂
یه شب مهمونی بودیم دلدرد شدید داشتم بعد مهمونی رفتم دکتر...با شوهرم دعوام شده بود چندقه ای بود قهر بودیم برا همین با خواهرم رفتم ... وقتی ازمایش اورژانسی نوشت برام که برم انجام بدم خودمم استرس داشتم بعد نیمساعت جوابشو دیدم جا خوردم...خواهرم زنگ زد به شوهرم گفت وقتی رفتیم خونه میگفت دروغ میگی برگه آزمایشونشون دادم به شوخی گف خاکتوسرت تو هنوز بچه ای 😂😂😂بعدم با هم آشتی کردیم و دوران شیرین بارداری و ناز کردن شروع شد🤣🤣
من 19 سالمه از وقتی ازدواج کردم طبیعی جلوگیری میکردم ولی بازم محض احتیاط دوهفته ای یکبار بیبی چک استفاده میکردم که مطمعن بشم تازه یکماه بود که ازدواج کرده بودیم که یبار بیبی چک جوابش مثبت شد انقدر گریه کردم انقد گفتم نمیخوامش میخوام خرابش کنم آخه هم زود بود و یکم خجالت میکشیدم هم شوهرم بچه نمیخواست کلا وضعیتمون واسه بچه دار شدن اوکی نبود ولی شوهرم نذاشت کاری کنم و الان پشیمونم از اینکه اونروز انقدر گریه کردم شوهرمم بااینکه نینی رو ندیده و حسش نمیکنه کلی دوسش داره و خیلی حواسش بهمون هست❤️
بعداز اقدام برای بارداری خواستم پریود شم نشدم تست زدم دیدم باردارم از خوشحالی گریه کردم همش خداروشکر میکردم اومدم پریدم توبغل شوهرم بهش گفتم نی نی داریم اخ جون🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌😂😂😂
همش زیردلم درد میکرد چندماهی بود اقدام کرده بودیم اما نمیشد شب قبلش گریه کردم ناامید شده بودم صبح که از خواب پاشدم یه حسی گفت ضرر نداره یه بی بی چک تست کنم و بله مثبت شد چشام پراشک شده بود همش میگفتم نکنه اشتباه میکنم همسرمم خونه نبود بدون اینکه بدونه رفتم ازمایشگاه ازمایشم مثبت بود و من فرداشب اون روز یه جشن دونفره گرفتم وقتی همسرم اومد خونه سوپرایزش کردم
جوش شیرین وشامپو.....بزنین اینترنت میاد
چقدر ناخواسته و بی خبر باردار شدن قشنگه شاید یه آرزو بوده برام
بهترین خاطره زندگیم شده ب نظرم بعدکلی تستتت بعد۳سال باناامیدی مث همیشه کمنفی بوداون بارم تست زدم دیدگ مثبته زوددویدم اومدم ب شوهرم گفتم منفیه ولی شوهرم خندیدگف ی حسی بهم میگه مثبته الکی نگووواین بودک بغلش کردم ورفتم سریع ازمایش🤩🤩الانم ک نتیجش دوقلوهای ۴ماهن فداشون شم
من پلی کیستیک داشتم پریود به شدت بهم ریخته یک سال و سه ماه دکتر و دارو و انتظار
بعد چند روز پریودم عقب افتاده بود صبح شوهرم میخواست بره سرکار بی بی چک گذاشتم مثبت شد باورم نمیشد اسم می ریختم و بپر بپر میکردم و میخندیدم شوهرم باورش نمیشد هیچوقت یادم نمیره اون روزو الآنم فسقلی خان تو بغلمه مامانش فداش 😍
دخترداییم ناهارمهمونم بود.تا رسید بغلم کردگفت چشات میگه حامله ای.گفتم بروبابا..فرداصبح باهاش رفتم آزمایش دادم و دیدم مثبته...نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت...انقدرگریه کردم توبیمارستان همه نگام میکردن...خیلی ترس داشت...بعدشم بایه کیک همسرموسورپرایز کردم.اونم هنگ کرده بود.اللان که پسرمومیبینم روزی هزاربارشکرمیکنم .
دو روز از تاریخ پریودم گذشته بود سریع آزمایش دادم فهمیدم
من بعددوسال ونیم باردارشدم ..همیشه تست میزدم منفی بود.. هی دل دردوکمردمیشدم فک کردم میخوام پری شم .. تااینکه دردسینه هم اضافه شد .ـگفتم من ک همیشه منفی میشه اینم روش... دیدم زودی دوتاخط پررنگ اومد ازخوشحالی فقد گریه میکردم باورم نمیشد تا رفتم از و فهمیدم همش میگفتم وای مطمئنی مثبته .ـ الانم خداروشکرمیکنم
اقدام کردیم بعدش دیدم مریض نشدم ۲ روز صبر کردم بعد بی بی چک زدم دیدم مثبته رفتم آزمایش دادم دیدم باردارم
من فروردین ۹۶ عروسی کردم تا۲تا سقط داشتم خیلی ناامید بود ۴ماه از ۵ماه از سقط دومیم گذاشته بود پریودیم عقب افتاده بود ساعت ۱۱شب بی بی زدم ۲تا خط کم رنگ بود ب کل ناامید بودم روز بعدش رفتم بتا دادم بتام ۸۰بود بازم ناامید بودم ۴۸ساعت بعد دوباره بتا دادم شد ۲۸۰کمی امیدوار شدم تا اینکه ی روز دوباره ب لکه بینی افتادم ۷هفتم بود ناامید ک اینم مث دوتای بعدی سقط میشع رفتم سونو دادم صدای قلبشو شنیدم قشنگ ترین لحظم بود اونقد تو سونو گرافی گریه کردم ک نگووووو....چون ۲تا سقطم بخاطر عدم تشکیل قلب بود و الان کیانا ۵ماهو ۱۹ روز دارم و روزی هزار بار خدارو شکر میکنم بابتش...
من یه سقط داشتم
بعداز اون خیلی ناامید بودم.رفته بودیم با خالم اینا جنگل...شب برگشتیم خونه.همون روز باید پریود میشدم به دلم افتاد ی تست تو خونه داشتم گذاشتم و در کمال ناباوری مثبت بود...شوهرم داشت وسایلو میاورد تو خونه ک بهش گفتم تا صب نخابیدیم😢😍
دقیقا روز عروسیم باید پریود میشدم برای اینک دیرتر بشم قرص ال دی خوردم ک عقب بندازم ، ۲۰ روز از عروسیم گذشت همچنان منتظر بودم پریود بشم ، شد ۱ ماه شک داشتم ک قرص ال دی خوردم هورمونام بهم خورد چون استفاده نمیکردم ، که یکی از اقواممون گف بی بی چک بزن ، میگفتم من به خودم شک ندارم حامله نیسم بابا ، گفتن حالا تو ی بیبی چکو بزن ، ک ی شب خونه همون اقواممون زدم هیچی معلوم نشد ، بهشون گفتم دیدین نیستم ، بعد نیم ساعت ک توراه برگشت ب خونه بودم کدیدم زنگ زدن ، گفتن مژدگونی بده تو که رفتی بی بی چک دوتا خط قرمز اوفتاد ، بازم شک داشتم ک رفتم سونو دیدم دوماه باردارم ، درصورتی که هیچ مراعاتیم نمیکردم و باشگاهم میرفتم ولی گل پسرم خیلی قوی بود 😻👼🏻
منم پریودم عقب افتاده بود رفتم بی بی چک زدم دیدم مثبته خودم خیلی خوشحال شدم ولی شوهرم زد تو ذوقم و میخواست سقط کنه که خلاصه بعد کلی دعوا با شوهرم الان دختر گلم بغلمه..😊😍
من اینقدر درد داشتم زیر شکمم فکر کردم یه مرضی چیزی گرفتم🤦🏻♀️رفتم دو تا تست خریدم بعد از موعد پریودیم که عقب افتاد هر دو تا خراب بود دوباره رفتم گرفتم قبل نماز صبح رفتم تست دادم دیدم مثبته 😍😍باورم نمیشد دوباره فرداش یه تست دیگه دادم مثبت بود اخه از بس یکسال و نیم تست میدادم و منفی میشد خسته شده بودم. بعدش که آزمایش دادم دیگه واقعا باورم شد یه فندق تو شکممه. و الان روی پاهام داره میخوابه🤗♥️
من دندونم باد کرده بود خواستم دارو بخورم خوب شه شک داشتم گفتم اول تست بزنم مطمین بشم چیزی نیی بعد داررو بخورم تست زدم دیدم بچست😍😍😍
من موقعی فهمیدم تهران بودیم خونه خواهر شوهرم دوهفته بود زاییده بود اومدم تبریز بی بی زدم ۸تا همش دوتا خط رفتم از دادم اوکی بود اونقد بغل شوهرم گریه کردم نمیدونم چرا سه مته بد عروسی گرفتیم😉🙈🙉🙊
دخترمواقدام کردم خیلی منتظربودم عقب افتاداشک شوق ریختم اماپسرم ناخواسته بودیه دختر۲۰ماهه داشتم ناراحت شدم واشک ناراحتی ریختم
سلاممنم تو اقدام بارداری بودم بعد از ۹ماه همون روز ک باید پری میشدم بیبی زدم مثبت شد 🤩🤩🤩🤩🤩
بعد از فوت پسر ۵ ساله ام با وجود اینکه به خاطر شکستگی کمر و لگن و پام دکتر گفته بود ۱ سال صبر کن .من بعد از ۶ ماه اقدام کردم. بعد از ۱ سال و نیم با وجود اینکه دکتر گفته بود باید این ماه بیای میکرو کنی و من فقط ۲ ساعت عقب انداخته بودم بی بی زدم مثبت شد .فقط داد میزدم گریه میکردم در اوج نا امیدی خدا به داد دلم رسید طبیعی بار دار شدم الان ۶ ماهه هستم لحظه شماری میکنم برای بغل کردن و بوئیدنش
بعد بیست روز داشتم خودکشی میکردم با ورزش دل درد گرفتم ، پریودم بهم ریخته بود منتهی هم جواب بی بی چک منفی بود بعد بیست روز هم آزمایش بتا
کهههههه غافل گیر شدم ،و خدارا سپاس
من ماه اول اقدام بی بی چک زدم مثبت شد ولی یه ساعت بعدش پریود شدم به خودم گفتم بی بی چکش خراب بوده حتما ماه بعدش دوباره عقب انداختم ولی جرات نمیکردم بی بی بزنم یه جورایی دلهره داشتم بازم از همون مارک بی بی چک یه دونه داشتم یه روز الکی رفتم و تستش کردم دیدم دوباره دوتا خطه گفتم اینم مثل قبلی خرابه ولی دوباره چند روز گذشت دیدم خبری از پریود نشد به شوهرم گفتم برو بهترین مارک بی بی چک رو بخر رفت خرید و من روز بعد سیزده به در تست زدم شوهرمم پشت در بود که دیدم دوتا خط شد الان پسرم دنیای منه❤❤❤
منم ۱۳ سال انتظارکشیدم ولی باردارنشدن پارسال اربعین پیاده روی رفتم کربلاتوراه کربلاقرض میخوردم که پریودنشم بتونم برم زیارت رفتم زیارت وخیلی اونجادعاکردم که بچه دارشم ازکربلاامدم پریودشدم برج ۷بودررج هشت بایدپریودمیشدم نشدم ۲۰روزعقب انداختم بعداز۲۰روزلکه دیدم فکرکردم پریووشدم فرداکه ازخواب بیدارشدم دیدم نه خونریزی ندارم به شوهرم گفتم بره بی بی چک بگیررفت گرفت زدم دیدم باردارم باورم نمیشدرفتم ازمایش خون دادم دیدم بعله باردارم خداروهزارمرتبه شکرکردم الانم پسرم نزدیک دوماهش هنوزباورم نمیشه بلاخره بعداز۱۳سال منم باردارشدم
تب و سرفه داشتم دکتر رفتم گفت یه دارویی رو بخور گفت البته باردار که نیستی گفتم نمیدونم گفت پس آزمایش می نویسم
من سه ماه بعد از عروسیم,هرچی پریود میشدم پاک نمیشدم نه ماه قرص جلوگیری میخوردم تنها ازهمین راه جلو خونریزیم گرفته میشد تااینکه یه متخصص رفتم گفت مشکوک به آندمتریوز,دیواره رحمم تشکیل نمیشد.خلاصه قرص خوردم وآزمایش هرمون وپاپ اسمیررفتم تا بالاخره خوب شدم بعد دکترگفت باید بارداربشی تا مشکلت برطرف بشه ماهم بچه نمیخواستیم.خلاصه سه ماه اقدام کردم تا شد.خداراشکر دخترم الان یازده ماهشه خیلی خوشحالیم که این قند عسل تو خونمون همنفسمونه,تواین وضعیت کرونا تنها بااون میتونم تو خونه دوام بیارم حسابی باهاش سرگرمم.
من با برنامه ریزی باردار شدم و اولش رفتم واسه آزمایش خون و سنوگرافی بعد هم باردار شدم با آزمایش فهمیدم باردارم و خیلی خیلی خوشحال شدیم💋💋💋💋
سال اخر دانشگاهم بود که رفته بودم کارخونه قطعات ماشین واسه کاراموزیم رشته ام مهندسیه مکانیکه
بعد از این که یه هفته میرفتم شرکت همش حالت تهوع داشتم یه خانم مهندسی بود با اون رفیق شده بودم همش به اون میگفتم چقد اینجا بو میده و ماسک میزدم یه بار بهم گفت من مطمئنم تو حامله ای😁
منم گفتم ن بابا حامره کجا بود من کلی کار دارم تازه جلوگیری هم میکنیم چند روزی حالم اینطوری بودکه دقبقا یادمه ظهر پنج شنبه بود دوباره بهم گفت برو یه تست بده مطمئنم حامله ای همونجا یه لحظه ترسیدم یکم فک کردم که اخرین باری ک پریود شدم کی بود هر چی فکر کردم یادم نیومد🙄
تو راه برگشت به خونه ب شوهرم زنگ زدم که داره میاد بی بی چک بخره اونم مسخره ام کرد ولی بالاخزه رسیدم خونه و شوهرم دوباره برگشت سرکارش با کلی استرس رفتم دستشویی و دیدم بله دو خط افتاده اینقد گریه کردم وزنگ زدم ب شوهرم با گریه اونم بنده خدا بدو بدو اومد خونه همین جوری گریه میکردم همش فکر میکردم الان چی شده چرا و کلی سوال دیگ بیشترین ترسمم زایمان بود یه مدت خیلی حالم بد بود و کم کم حالم بهتر شد و الانم خدا رو شکرمیکنم که خدا یه دختر خوشگل بهم داده❤
ما کربلا بودیم
دهنم تلخ میشد زود خسته میشدم
یه خانومی بهم گفت شاید نی نی داری
وقتی رسیدیم شهرمون بی بی چک داشتیم خونمون استفاده کردم
دیدم مثبته خیلی حس قشنگی بود بچمون کربلایی شده
یک روز عادت ماهیانم عقب افتاده بود رفتم ازمایش دادم بعد ک جوابشو گرفتم دادم شوهرم گفتم ببین این ازمایشو دادم چقد عددش بالاس اولش متوجه نشد بعد یهو اشک تو چشماش جمع شد گفت حامله ای ؟ منم گفتم اره وسط خیابون مونده بود چیکار کنه سریع سوار ماشین شدیم بغلم کرد
برا بچه اولم هروز تست میزاشتم منفی بود دیگه بیخیال شدم بعد یک هفته که داشتم میرفتم سرکاررفتم یه تست انجام دادم دیدم یه خط افتاد کلا ناامید شدم داشتم از در بیرون میرفتم گفتم بزا برم تست رو بندازم سطل اشغال که یهو دیدم دوتا خط افتاده قلبم داشت وامیستاد فکر کردم دارم اشتباه میبینم سریع رفتم به شوهرم نشون دادم گفت دوتا خط افتاده واااای اینقد خوشحال شدم اونروز بهترین روز زندگیم بود و شوهرمم کلی خوشحال شد.. در اوج ناامیدی خدا بهم یه دونه امید به زندگی داد که الان پسرم دوسالشه. الان دوباره ناخاسته حامله شدم و خدارو شاکرم که دوباره بهم یه نعمت بزرگ داده منو لایق مادر بودن دونسته. 🙏
تمام حواسم به پریود نشدن بود چون من وشوهرم بچه میخواستیم
باشوهرم و خانوادش دعوام شده بود و شدیدا حالم بد بود تهوع داشتم فکر میکردم بخاطر استرسه خواهرم بهم گفت بی بی بزن بااینکه دوروز قبل پریودیم بود همینکه زدممثبت شد همونجا آب یخ ریختن رو آتیش دلم خیلی آروم شدم خداروشکر زندگیمم بهترشده
من ی ماه بود اقدام کرده بودم و چند روز بود که پریودم عقب افتاده بود مرکز بهداشت ی روستا کار میکردم
همکارم که ماما بود گفت برو از داروخونه بیبی چک بگیر بزن
منم رفتم خریدم دیدم مثبته
با گریه اومدم بغل دوستم و گفتم مثبته
من ای وی اف کردم سر موعد رفتم آز دادم فهمیدم
ما میخاستیم ک بچه دارشیم طبق نظر پزشک جلورفتیم و بعد یه تست دیدم باردارم
حالم خوب نبود بی بی زدم مثبت شد
کلی گریه کردم تا مدتها تو شک بودم، آخه یکماه بعد عروسیم بود
مشکل داشتم ۹ماه زیر نطر دکتر بودم بهترین دکتر شیراز رو رفتم دیگه بهم دارو داد همون ماه خواهرشوهرم باهام تماس گرف گف خواب دیدم من بی بی زدم مثبت بودم. تو مسافرت بودم زنجان رفتم ازمایش ک دیگه گریه ام گرف همه ظرف مسی نوزادم اونجا گرفتم😍😍خدایا شکرت
یه مابودعروسی کرده بودیم ۵روزعقب انداختم خودم حس کردم شایدحامله باشم همسرجان بی بی چک خریدصبح وقتی زدم دیدم دوتاخطش پررنگ شد دل تودلم نبود یه حس عجیبی داشتم خوشحالی وناراحتی قاطی شده بود گریه کردم اینقدزودنمیخاستیم بچه حداقل۷.۸ماه بگذره بعدغافلگیرشدیم البته شوهرمم خیلی خوشحال شدخیلی.........ولی حالاک اومده شده همه زندگیمون🤩
بی بی چک
یه معده دردای شدید داشتم ۱۱روز گذشت از پریودی تست زدم صب زود مثبت بود بعد زنگیدم به شوهرم ک سرکاربود گفتم گفت دختره یا پسر😂بعدم همین ازسرکار واردخونه شد گفت مامان راحیل چطوری؟بااینکه بچه دوم بود ذوق داشتیم ازاولی بیشتر😉
بعد از چند روز تب و لرز و حالت تهوع مشکوک شدم به بارداری و تست دادم مثبت شد♥️
من یه بستنی خوردم حالم بد شد رفتم دکتر گفت مسموم شدیه امپول زدم ولی خوب نشدم تا چند روز حالم بد بود دوستم گفت شاید باردار باشی و تست زدم مثبت بود😍
سلام منم ۵سال این تمام هزارتا دکتر رفتم تو موقعیتی بودم ک باید حامله میشدم وگرنه افسرده میشدم ...خواهرم اومده بود خونمون پریودم یک هفته بود ک عقب افتاده خونمو هم همیشه خدا بی بی چک بود هرماه ب امید نی نی میزدم بعد آجیم گفت بزن شاید حامله باشی خندیدم و گفتم من؟؟؟؟بروبابا دلم در میکنه کمرم داغه فردا پس فردا پریود میشم گفت حالا یه بی بی چک رو حروم من کن چی میشه؟؟؟؟؟؟؟قشنگ یادمه رفتم انجام دادم. گذاشتمش رومیزآرایشم یک خط بود گفتم دیدی حامله نیستم همینجورداشتیم حرف میزدیم یکدفعه آبجیم گفت آجی دو خط شد من 😍😍😢🙄😍😍😢😍😢😍😢😍😢😍😍😢😍😢
خخخ ماعید 98 مسافرت بودیم... غرب کشور ک هشدار سیل دادن. یکسره بارون شدیدورعدوبرقو... مام مهمونی بودیم... شب درازوقرنطینه وبیکار🤭😄😄 واسه اولین بار بود گفتم بابا با یه بار ک حامله نمیشم...... بگیره ام بعداز4. 5ماه میگیره...
یه بار هماناووو تست مثبت سرماه همان😐🤭😆
ما ۶ماه اقدام بودیم که یه ماه عقب افتاد مسافرت بودیم خونه مادرشوهرم و هر لحظه منتظر بودم پریود بشم چون کمر درد داشتم ولی نشدم رفتم تست زدم مثبت شد ولی کمرنگ بود منم ترسیدم به کسی بگم بعدا منفی بشه ضایع بشم واسه همین صبر کردم بعد دوروز که برگشتیم خونم رفتم آزمایش دادمو و همون روز که ولنتاینم بود جواب مثبت رو با یه جوراب و یه نوشته که پدر شدنت مبارک گذاشتم تو جعبه وقتی بازش کرد خیلی سوپرایز شد و اونروز کلی گریه کردیم و رقصیدیم و بهترین روز عمرم بود😍😍😍
خودم دلم ميخواست باردار بشم و دختردار بشم البته فرق نميكرد ولي دخترو بيشتر خخخ شهريور پارسال پريود نشدم بي بي چك زدم مثبت شد واقعا حس خوبي بود ولي ٩ماه فقط حالت تهوع و استفراغ داشتم از حاملگيم پشيمان شدم
قرار شد اسفند ماه اقدام کنیم برا بارداری که تو بهمن ماه یکبار جلوگیری نداشتم و فکرشو نمی کردم که باردار بشم
وقتی تاریخ پریودیم برای اولین بار یک هفته عقب افتاد با اصرار اطرافیان بی بی چک استفاده کردم مثبت بود
هم خوشحال بودم هم یهو شوکه شده بودم هم ترس هم احساس خوشحالی داشتم
همسرم خیلی شوکه شد نمی دونست چه حسی داره
من پریودم تمام شد بعد رفتم عروسی دوستم یه لباس پوشیده بودم که شکمم رو بزرگ نشون میداد البته من اصلا شکم نداشتم هرکس میدید میگفت حامله ای میگفتم نه بابا مگه بیکارم ۱ سال و ۴ ماه بود که ازدواج کرده بودم خلاصه بعد کلی رقصیدن و تو خیابان پابرهنه دوویدن عروسی تموم شد رفتم خونمون دفعه بعد پریودیم نشده ام گفتم حالا ۱ هفته وقت هست دیدم ۱۰ روز گدشت بازم خبری نیست من هر ماه همون تاریخ میشده ام خلاصه میرفتی م خونه مادر شوهر به شوهرم گفتم یدونه بیبی چک بکیر گفت فکر نکنم خبری باشه اما باز گرفت منم اون روز نزده ام فرداش جمعه بود نزده ام موند شنبه صبح زده ام دیدم مثبته رفتم جعبه کادو خریده ام گذاشتم تو اون شوهری نماز خونده انی گداشتم جلوش بعد نماز بلز کرد دید سر در نمیاورد اما چون تو جعبه بود گفت بس مثبته همونجا سجده شکر کرد 😍😍😍😍😍
وای خدایا چه روزی بود از یکسال و نیم قبلش دکتر میرفتم و باردار نمیشدم چندتا دکتر عوض کردم همه گفتن باید عمل بشی خداروشکر خانم دکتر فلاحی سر راهمون قرار گرفت.... معده درد داشتم و یکمم تهوع پریودم عقب افتاده بود رفتم تست زدم مثبت شد کلی گریه کردم و به مامانم زنگ زدم مامانم کلی گریه کرد و بعد ازمایش دادم و به همسرم گفتم 😭♥
دکتر برام آی وی اف نوشت نرفتیم و بیخیالش، شدیم چندماه بعد خدا بهم یه نی نی دادو هزار بار روزی شکرش میکنم
ما ۷ ماه بعداز عروسیمون که ماه رمضون بود تمام روزه هامو گرفته بودم دیدم پریود نمیشم همسر بیبی چک گرفت اورد دیدم باردارم هیچ باورش نمیشد نمیدونست میخا چکار کنه هول شده بود روزه هم بودم گفت بیا روزتو بخور تو الان تنها نیستی 👼👼👼الان یه گل پسر مث ماه داریم
رفتم دکتر دارو داد گف اقدام کن ...همون شب خواب دیدم من تو آب استخرم یه عاااالمه ماهی زایمان میکنم حسم میگف باردار شدم بعد ۲ هفته تمام زیر شکمم قفل شده بود هر روز بیبی چک میزدم منفی بودتصمیم گرفتم دو هفته صبر کنم یا پریود شم یا باردارم ک دیدم بعله دو تا خط قرمز شد
ما منتظر بودیم روز قبلش اومده بودیم دکتز تهزان از شهرستان نگو باردار بودم الکی این همه راه اومدیم و هزینه کردیم. قرار بود تو رویاهام وقتی قهمیدم باردام به همسرم سریع و برم نامه عاشقانه بنویسم و گوشی رو بزازم رو فیبم و یواشکی فیلم بگیزم و ازین رمانتیک بازی ولی وقتی تو دسشویی بودم و بی بی چک دوخط شد از همون دسشویی داد زدم گفتم..... بهترین شب زندگیم بود
ما یک سال بود تصمیم گرفته بودیم بچه دار بشیم یک سال گذشت و خبری نشد خیلی ناامید شده بودم چون دکتر گفت هیچ مشکلی ندارید و همه چی نرماله... من هم گفتم شاید لایق نیستیم هنوز و دیگه بهش فکر نکردم... تو ایام عید پریودم عقب افتاد و خیلی سینه هام درد میکرد، منتظر بودم پریود شم... یه روز گفتم یه بی بی چک بزنم ضرر نداره... صبح زود که همسرم رفت سرکار تست رو استفاده کردم با چشمای خوابالو... وقتی دیدم مثبت شده فکر کردم اشتباه میبینم، وقتی مطمعن شدم کل وجودم از خوشحالی میلرزید... همون موقع دعا کردم برای همه زنهایی که آرزوی مادر شدن دارن لذت این لحظه رو بچشن... بعد زنگ زدم به همسرم از ذوق گریه ام گرفته بود... برای اولین بار مزه واقعی اشک شوق رو چشیدم...
انشالا قسمت همه کسایی که آرزو مادر شدن دارن...
وااااااای خیلی روزه قشنگی بود برام من شش سال جلوگیری داشتم بعدشش سال تصمیم گرفتیم بچه داربشیم یکسال اقدام کردیم نشد دیگه ناامید شده بودم نویدونستم یکسال نشی طبیعیه منم که همیشه پریودیم نامنظم بود ۲۸مرداد ۹۸بود که زیر دلم دردگرفت رفتم بی بی گرفتم زدم مثبت زد اصلا یه حالی شدم ازخوشحالی نمیدونستم چیکارکنم که خدا یه دختره نازو خوشکل بهمون هدیه داد خدایا شکر انشالله هرکی نداره این حسو بچشه
من 40روز بعد عروسی حامله شوووووووودم شوهر جان نی نی خیلی دوس داشت😛
دکترمیرفتم واسه باردار شدنم دوسه ماهی رفتم دکتر معاینم کرد گفت هیچ تخمک باروری نداری حتی ( گفت تخمک زپرتی )درمان های جدید شروع کرد ماه بعدش دقیقا روز پریودم تست زدم اول یه خط بود انداختم سطل آشغال چن ساعت بعدش میخواستم آشغال جمع کنم دوتا خط شده بود شک کردم فرداش دوبارع زدم دوتا شد اومدم ازدسشوویی بیرون به شوهرم گفتم چرادوتامیشه😄انقدخوشحال بودیم ۹شب بود زمستون بود زنگ زدیم ازمایشگاه گفت هستیم رفتم ازمایش😍مثبت شد دکترمعاینه کرد گفت اینم فندق تو🙃
5تاقرص اورژانسی خورده بودم تنبلی تخمدان داشتم پریودمم اینور اونور میشد بعد8ماه بی بی زدم مثبت شد
خواشته اقدام به بارداری کردم هر روز بی بی چک میزدم و خبری نبود خیلی ترسیدم که نکنه باردار نشم اخه توخانوادمون هست سابقه نازایی ولی یک هفته بعدش که گذاشتم مثبت بود ❤👪
من اصلا فکرشم نمیکردم باردار باشم چون جلوگیری میکردیم
و چون زود زود عفونت میگرفتم،درد زیر دل برام غیرطبیعی نبود
دیگه از موعدم خیلی گذشت و بی بی چک زدیم دیدیم مثبته😍😍
من بخاطر مشکلی که داشتم،جنین هم فریز کرده بودیم
ولی لطف خدا شامل حالمون شد و بدون حتی یک قرص باردار شدم😍
چند ماه اقدام کردیم نشد،چند روز عقب انداخته بودم همینجوری رفتم آزمایش دادم دیدم مثبته البته نمیدونستم دو قلو باردارم😊
برای بار دوم آی وی اف کردم و بعد چهارده روز آز دادم وقتی رفتم جواب و بگیرم دل تو دلم نبود و هزار جور نذر و نیاز کرده بودم دختر سیزده سالم و همسرم هم کنارم بودن بعد هی خانمه تو آزمایشگاه میرفت و میومد و درگوش دکتر یه چیزی میگفت آخر رفتم جلو گفتم چیشده جواب چیه گفت مثبته هرسه تامون از خوشحالی گریه کردیم طرف فکر میکرد اگه بفهمم باردارم ناراحت میشم😂
تیر پارسال بود که صبح زود از خواب پا شدم حالم اصلا خوب نبود ، ۸ ماه تو اقدام بچه دومم بودم ، فکرشم نمیکردم باردار باشم ، زنگ زدم به دوستم گفت به دلم اومذه حامله ای برو یه تست بده شانسی تست دادم ولی واقعی مثبت شد کلی ذوق زده شدم کلی برای دوستم دعا کردم😍
همون شبی ک صبحش میخاستم بیبی بزنم ،لک دیدم،گفتم پس پریود شدم،کلی ناراحت شدم و گریه کردم ک وای ایندفم نشد،ولی صبح دیدم ن انگاری هیچی هنوز نیومده،ی دوسه روز طول کشید ،دیدم نه نشدم که
بیخبر از شوهرم بیبی زدم دیدم کمرنگه
دوروز بعدش ی بیبی بهتر زدم ،دیدم پررنگو واضحه ،اینقدرررر خوشحال شدم ،رفتم آز دادم و جوابشم گرفتم و ی جشن کوچیک گرفتم و توی جعبه بیبی گذاشتمو جواب ازمایشو ی نقاشی ،
شوهرم فکر کرد جشن سالگرد ازدواجمونمه ،و وقتی فهمید کلی خوشحال شد
واقعا خیلی حالم بد شد فهمیدم باردارم چون ی پسر کوچیک داشتم یادشم حالمو بد میکنه خیلیییی ناراحت شدم
من خودم روزی ک باید پریود میشدم درد داشتم ولی دیدم خبری نیس شبش بی بی چک گذاشتم مثبت شد
من باشگاه میرفتم وقتی می دویدم خیلی خسته میشدم ماه رمضونم بود روزه بودم تقصیر اون انداختم بعدش رفتیم مسافرت تو دستشویی سوئیت که میرفتم حالم بهم میخورد بازم شک نکردم بعد بازی کردیم رو چمنا غلت زدم سرم گیج رفت بازم شک نکردیم هی با شوهرم می گفتیم نه بابا اینقد زود که حامله نمیشم😂😂 یه جورایی خودمونو گول میزدیم بعدش که برگشتیم پریودیم عقب افتاد دیگه تست زدم دوتا خط خیلی کمرنگ بود گفتم حتما اشتباه تا بالاخره رفتم آزمایش دادم دیدم بببببببله نی نی دارم واقعا شکه شده بودم با شوهرم فقط میخندیدیم آخه فک نمی کردیم با یه بار اقدام باردار بشم الانم گل پسرم یه سال و هفت ماهشه😍😍
روزی که باید پریود میشدم ،نشدم ،بی بی چک زدم مثبت شد.فرداش رفتم دکتر واسم تیتر بتا نوشت رفتم آزمایش دادم و اونم یک ساعت بعد بهم جوابشو دادم و گفتن مبارکه....😁الانم حاثل عشقمون داره نم نم ٤ دست و پا میره😍😍😍
چن ماهی بود منتظرش بودیم صبح زود تست زدم مثبت بود ولی باورم نشد رفتم ازمایش تا جواب ازمایش اماده شد از هیجان داشتم میمردم و روز سالگرد عقدمون بود که فهمیدیم توراهی داریم 😊😊
ماه اول که جلوگیری نکردیم حس میکردیم دیگه قطعا اولین روز باردارمیشم بعد ی هفته ،هی هرروز چک کردم چک کردم دیدم نه دیگه هیچ خبری نیست هردفعه ناراحتترازقبل میشدم همسرمم هی باهیجان میپرسید چیشد بارداری یا نه من که میگفتم نه میگف من میدونستم بچه دارنمیشیم و فلان کلی ناراحت میشدیم بعد دیگه ماه دوم که شد گفتم اینبار حتمامیشه باز تست گرفتم نشد دیگه تصمیم گرفتیم بریم دکتر وقت پریودم شد پریود ی هفته مونده بود هی خدا خدامیکردم پریودنشم بعد ازوقتم گذشت ولی ب همسرم گفتم که هنوز مونده ب وقت پریودم اونموقعه نزدیک تولدم بود رفتیم کیک سفارش بدیم خودم ب آقا قنادگفتم که روش نوپا بزنه یجوری گفتم که اصن همسرم شک نکرد میدونه که چیزای بچگانه رو دوس دارم بعد که شب تولدم شد بی بی چک وکادو کرده اونکه کادوشو داد گفتم منم کادو برات دارم اونو دادم ازبس کوچیک بود خیلی بی انگیزه داشت بازمیکرد بزور که همجاش چسب بود باز کرد بعدنتونست چیزی بگه گفت این این چیه دروغ میگی گفتم باردارم چشاش پراشک بود اومدمحکم بغلم کرد وکلی خداروشکرکردیم اون ش بهترین شب زندگیمون بود😍😍
والا من 3ماه بعد ازدواجم شکمم درد میکرد یه حسی بم گفت برو یه بی بی چک بگیر به شوهرم گفتم گرفت مثبت بود 😐
من همیشه سر وقت پریود میشدم ایندفعه دو روز عقب افتاد دوتا تست انجام دادم روز تولد آزمایش دادم مثبت شد😍😍😍😊😊😊😊
تا یکماه فقط هی خیار میخوردم و میخوابیدم اصلا هم فکر نمیکردم باردار باشم هی زیر دلم درد میکرد از شدت درد رفتم دکتر گفتم زیر دلم درد شدید دارم نمیدونم چرا.دکتر آزمایش خون گرفت ده دقیقه بعد گفت حامله ای😍
شوهرمم که از شدت خوشحالی فقط گریه میکرد.
الان رونیکا جوووونی من همه زندگیمون شده.خدایا شکرت
بعد از یازده سال دربدری ازین دکتر به اون دکتر با یک آی یو آی باردار شدم چون اصلا فکرشو نمیکردم که باردارشم چون قبلا خیلی ازین عملا شده بودم و قبل عید بود تمام کارای عیدمو کردم روز قبل سال تحویل که یازده روز از آی یو آی گذشته بود شانسی رفتم ازمایش دادم جوابشم به مامانم گفتم برو بگیر چون واقعا ناامید بودم تا اینکه مامانم بعد دوساعت اومد با چشای قرمز ومتورم از گریه که بارداری واز تنهایی دراومدی ،دلیل دیر اومدنشم این بود که جواب رو پیش چهارتا دکتر برده بود تا مطمئن شه که حتمامثبته بعد بمن بگه وباورش نمیشده ،بعد سال تحویل به همه خبر دادیم ،تمام دوست وآشنا از خوشحالی گریه میکردن
با اولين بار اقدام بود خيييلي منتظر بوديم ... چقد بي بي زدم البته زود زدم از بس عجله و ذوق داشتم... يه روز مونده بود به پريودي زدم مثبت شد😍خداروشکرررر
🥰🥰🥰🥰🥰🥰😍😍من بعداز دوسال انتظار ده روز عقب انداختم صب پاشدم دوتا بیبی چک زدم دوتاشم مثبت شدم باور نمیکردم خودم پوشیدم رفتم آزمایشگاه ازمایش دادم برگشتم دیدم شوهرم همچنان خوابه ساعت ده صب برگشتم گف دو جوابش اماده میشع تا ساعت دو خودمو کشتم بهش نگم ولی قیافه ام لوداد اماده شدم برم گفت بیا برسونمت گفتم میرم ارایشگاه گفتم نه خودم میرم گفت خب بیت برسونمت سر ظهره منم میرم سرکار شک کرد گفت چی شده چرا هولی هانیه چیو از من پنهون میکنی منم زدم زیر گریه و بهش گفتم هیچ وقت یادم نمیره چشماش از تعجب اندازه یه کاسه شده بود بعدش رفتیم جوابو گرفتیم کلی ذوق کردیم یادم نمیره تو خیابون بوسم کرد بعدشم رفتیم ناهار خوردیم و به خانواده ها زنگ زدیم گفتیم 🥰🥰🥰🥰
من حدود یکسال اقدام داشتم نمیشد. دقیقا علائم پریودی داشتم مثله هرماه همش دنبال زعفرون بودم که دم کنم و بخورم ولی هیچکس نداشت چندتا فروشگاهم رفتم نداشتن اخه من پریودی های دردناکی داشتم عالی بود واسه تسکین.خلاصه فردای روز انتخابات مجلس ۳ روز میشد که عقب انداختم ساعت ۷ صبح تست زدم دیدم مثبته شوهرم خواب بود با ترس بیدارش کردم اومد دید اون گریه منم گریه.اخه جفتمون عاشق بچه ایم .انشاالله ۱ونیم ماه دیگه دخترمونو بغل میکنیم.انشاالله قسمت همه خانومای مهربون بشه این حس قشنگ.😍
بی سابقه بود ک ۸ روز تاخیر داشته باشم ، بیبی چک زدم مثبت شد از خوشحالی نزدیک بود گریه کنم بعدش رفتم ازمایش اونم گف مثبته😍
من سیزده بدر امسال منتظر پری بودم چهارپنج روزم همسرم نبود خونه مامانم بودم شانسم قرنطینه بود نمیشد رفت داروخانه ولی بعد چهارپنجروز همسر اومد ازسفر اومددنبالم بریم خونمون بهش گفتم داروخانه واستا تست بگیرم پری نشدم وقتی گذاشتم دیدم مثبت درکمال ناباوری چون قبلش ی سقط داشتم الانم کوچولو جان آذر میاد اتشالله
من سالگرد ازدواجم بود ک حالم تهوع شدیدداشتم و تست بی بی چک دادم و مثبت شدم و قشنگترین هدیه درسال سوم ازدواجم شد
۲ماه بود اقدام کرده بودیم باردار نشدم بعد به همسرم گفت حالا تست اسپرم بده بعد بردم پیش یه دکتر که خدا ازش نگذره گفت تپ هیچ وقت با این وضع اسپرمای شوهرت باردار نمیشی دقیقا هفته بعد ۲روز پریود نشدم تست زدم دبدم بله دخملم اومده تو دل مامانیش بعد ازمایش اسپرم شوهرم به دکتر خودم نشون دادم گفت خام بر سرش این مشکلی نداره خلاصه خدا نگذره از بعضی دکترا که ادمو نامید میکنن
اینم بگم اول بیبی چک زدم ی خط افتاد بعد ی ربع که خوشحال بودم نیستم دیدم دو تا خط شده و گریه و ی قوری زعفران دم کرده بازم اثر نکرد و الان ۸ماهمه😁😁😁بچم سمجه
۴-۵ ماه بعدازاینکه رفتیم خونه خودمون اقدام کردیم واس بارداری سه ماه نشدوهرماه من بخدامیگفتم هرچی صلاحه خدایاهرموقع خودت میدونی فرشته توبهم بده ماه سدم ک نشد سرنمازصبح خ دلم گرف ی گریه وخلوت باخدا دل شکستموجواب داددقیقا ماه بعدش ومن توچهارمین ماه باردارشدم ماه چهارم ک میخاستم بی بی چک بزنم ب شوهرم میگفتم منفیه منتظرنباش اونم میگف حالابزن پشت درتوالت منتظرخبرمن بود وقتی زدم ب دودقه نکشید دوتاخط شدوای توشوک بزرگی بودم سوهرموصدازدم وقتی دید کلی بغلم کردانقدخوشحال بودیم ک نگم الانم منتظرگل کوچولوخونمونیم
رفتم حیاط شستم با لگن اومد رو زمین شوهر و مامانم اومدن بردنم دکتر عکس این داستانا گفت استراحت مطلق دنده سه و چهار اسیب دیدگی شدید دو هفته خوابیدم خونه مامانم یه دفعه یادم افتاد من باید پریود میشدم پس چرا نشدم اخه اقدامم کرده بودیم مامانم گفت یه بیبی چک بزن ببین چی میشه زدم یه خط پررنگ افتاد نگاه کردم اومدم باز بزنم زیر گریه اخه دکتر بهم گفته بود نمیتونم باردار بشم همین که اولین قطر اشکم چکید و با ناامیدی اومدم برم به مامانم بگم نه دیدم عه یه خط دیگه 😳گفتم هن دوتا یعنی نینی؟؟😀مامانم گفت چی شد 😁بابا گفت چی چی شده؟مامانم گفت مبارک آقاجون شدی😃
من بعد خر یه عمل جراحی رحمی سخت که دکتر گفت بود ممکنه باردار نشی اقدام کردیم ولی واقعاً نمیدونم خدارو چجوری شکر کنم
من اقدام به بارداری کردم خودم میدونستم ازقبل برنامشوتنظیم کرده بودیم😁😁😁
با قرص اورژانسی و کاندوم و حتی ۴روز پشت سر هم قرص خوردن باردار شدم ناخواسته با اینکه بچه شیرخواره داشتم هم تا ۵ماه شیر دادم هم بچه توی شکمم کلا تو طایفه ما رحم گرمه همه شیر به شیر دارن با اولین بار میگیره😁😁😁😁
من باردارنمیشدم هفت سال انتظارکشیدم دیگه پریودیم اینقدر عقب جلو شده بود که دیگه واسم طبیعی بود یک ماه خورده ای پریود نشدم همش حالت تهوداشتم رفتم دکتر زنان واسم آزمایش نوشتم رفتم ازمایشو دادم گفتن بارداری نمیدونید چه حالی داشتم شوهرم فقط گریه میکرد حال خوبی بود بهترین حال زکدگیم والان یه پسرکوچلو بسیارزیبا ثمره عشقمون شده منو باباش میمیریم براش 🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍
من بعداز ۱۷سال دوباره این تجربه شیرین رو پیدا پسر بزرگم سال دوم دبیرستان بود وما اصلا به بچه فکر نمی کردیم تست کامل چکاپ دادم اماتماس گرفتند و گفتند این آزمایش بابت چکاری بود گفتم چکاپ کامل بود پرسیدن پریودی عقب افتاده گفتم نه یه هفته دیگه مونده یه خنده ای کرد وهیچی نگفت .ترسیدم ورفتم خونه وسریع بی بی چک استفاده کردم و دیدم بله نی نی دارم😍حالا پسر بزرگم ۱۸ساله ست ورادمهر عزیزم حسابی با اومدنش زندگی مارو عوض کرد😘💖
دقیقا روز ۲۵ بعد از پریودم تا دم کن قابلمه رو برداشتم دلم بهم خورد فرداش بی بی چک زدم مثبت بود.خدارو شور بارداری راحتی داشتم بدون ویار و ....
من دوسال بعد از دواج مون بار دار شدم باورم نمی شد اخه خیلی اذیت شدم همش پریود عقب میافتاد منم به امید عین که بازدارد بی بی چک استفاده میکردم مثبت میشد دو هفته بعد به خون ریزی نی افتادم تا موقعه که بی خیال شدم سال هشتاد و هفت فهمیدم باز عقب افتاد روغن سونی دادم خیلی حس مشتری بود وقتی صدای قلب شو شنیدم اشکم در اومد
وای من که هیچوقت یادم نمیره
من تنبلی تخمدان داشتم پریودام همیشع ۱ماه عقب بودوبا امپول پریود میشدم۸ماه اقدام بود
یادمه صبحش دوتاامپول داشتم میخاستم بزنم که پریود شم قبلش انگار به دلم افتادبی بی چک بزنم شانسی یدونه خونه داشتم بی تفاوت رفتم زدم چشمامو بستم گفتم خدایاخودت کمک کن
دیدم دوخط شد
صبح ساعت۹اینابودداد میزدم ازخوشحالی
شوهرمم ترسیدگفت چی شده گفتم بابا شدی
حالادیگه دوتایی خوشحالی میکردیم🥰🥰
من ک فک میکردم سرطان دارم بااون حالام همه علائم سرطان بود😆😆😆اخه شوهرم مشکل داشت تازه عمل کرده بود ک من قبل حامله شده بودم رفتم چکاب کامل دادم دیدم بله یه فرشته توشکممه😍😍
مامان محمد امین من وقتی ۱۱ سالم بود همسرم اومد خواستگار خانوادم اصلا قبول نداشتن انقدر رفت و اومد تا ۱۴ سالم شد دیگه هی تهدید میکرد خوانوادمو اگه دخترتونو بهم ندید میدزدمش خانوادمم بخاطر ابروشون مجبور شده قبول کنن ۱۴ سالگی عقدش شدم ۱۷ سالگی هم بزور عروسی گرفتیم😂 الانم ۱۸ سالمه بابام بیچاره هی بهم میگه منو بخشش زود شوهرت دادم☺
سه ماه در تلاش بودم اما نتیجه نمیگیرفتم ماه سوم شدیدا سینه درد داشتم اما فک میکردم میخام پریود شم، با ناامیدی به شوهرم گفتم داره میاد یه بی بی چکم بگیره اومد خونه و با بیخیالی رفتم که تست کنم همشم زیر لب غر میزدم یهو دیدم تندی قرمز شد و دوتا خط روشن شد😍وااااای جیغ زدم گریه کردم اومدم به شوهرم نشون دادم همدیگه رو کلی بغل گرفتیم هم گریه میکردیم هم میخندیدیم، ثمره عشقمون ۵ماهشه عششششق منهههههه
اول رفتم یه دکتر معروف بهم دقیقا گفت تو با این همه عفونت عمرا حامله باشی و برو قرص ها رو بخور ۶ ماه دیگه بیا. من که میدونستم یه خبرهایی هست رفتم یه دکتر معروف دیگه گفت مبارکه واسه اطمینان آزمایش بده که دیدیم بله نی نی دارم و گفت عفونت جزئی هم داری که چیزی نیست و بعد ۹ ماه صحیح سلامت به دنیا اومد. البته هاتوم داشتم که بعد یه ماه این دکتر هم ناامیدم داشت میکرد و باز دکتر عوض کردم و کل قرص هام کنسل کرد و فقط استراحت داد
یه روز عقب افتاد پریودیم رفته بودیم عروسی تو عقد بودم شوهرمم تهران بود آخه ما مشهد هستیم صبح عروسی بی بی گرفتم گذاشتم مثبت بود رفتم آزمایش مثبت بود مطمئن که شدم زنگ زدم شوهرمو گفتم از خوشحالی از پله های شرکتشون افتاد اما خداروشکر طوریش نشد
تقریبا یک ماه بعد از عروسیمون پریود نشدم تست زدم مثبت شد و کلی خوشحال شدیم چندروز بعدشم رفتم ازمایش دادم🤩
من سر بچه اولم خیلی باحال بود
دوماه بعد عروسی اقدام کردیم من از اولین اقدام هی چک میکردم (همون روزش🤣 که منفی میشد) سرماه وقت پریودیم دو روز بود رد شده بود رفتم تست زدم دیدم مثبته کلی دست و جیغ و هوراااا با همسرم داشتیم... همسرم زنگ زد به مامانش اینا خواهر شوهرم جواب داد و شوهرم میگفت عمه جون منم خواهر شوهرم میگفت من مریمم عمه کیه خلاصه کلی خندیدیم تا متوجه بشه....حالا پدر شوهرم و شوهرم تو خونه داد میزدن میدویدن این ور اونور منم خجالت میکشیدم🙈🙈🙈🙈
برا دخترمم دوماه بعد اقدام تست زدم و فهمیدیم که باردارم و کلی خوشحال شدیم و به مامانم و مادر شوهرموگفتیم اونام از ما بیشتر خوشحال شدن😍خدا خودش به همه کسانیکه دردحسرت بچه هستن فرزند سالم و صالح عنایت کنه به لطف این روزاها🙏🏻
بچه اولم نمیدونم اصلا نفهمیدم ۲ماه بعد عروسی تست دادم چون پری عقب افتاده بود مثبت شد ولی دومی سه ماه اقدام پری ی روز عقب افتاد تست زدم مثبت شد
من بعد عروسی خیلی دوست داشتم بچه دار بشم ۳ ماه اقدام کردم خبری نشد تااینکه ۳ روز از پریودیم عقب افتاد تست دادم دیدم باردارم شوهرم خواب بود اینقدر از خوشحالی جیغ زدم داشت سکته میکرد
من تواوج ناامیدی زمانی که دکترسونوگرافی بهم گفته بودتنبلی تخمدان داری وباردارنمیشی(خدالعنت کنه بااون تشخیص اشتباهش 1ماه فقط گریه میکردم) یک ماه بعدازاقدام متوجه شدم باردارم. خیلی حس خوبی بود.برای نمازصبح که بیدارشدم تست زدم وبعدشوهرم بیدارکردم دوتایی باهم گریه کردیم ونمازشکربه جاآوردیم خدایاشکرت
شش ماه بود که ازدواج کرده بودیم همشم اقدام داشتیم هرماه بالاخره ماه هفتم حالا نمیدونم با عرق های گرمو قرص بود حاملگیم یا خودش شد...چون عجله داشتم برای حامله شدن،خلاصه شش ماه بعد از ازدواج فقط یه روز عقب انداخته بودم صبح تا بیدار شدم رفتم بی بی چک گذاشتم مثبت بود😍بعدش برای اینکه مطمئن بشم رفتم ازمایش تست بارداری هم مثبت بود
6ماه بود اقدام میکردیم و پریود منظم نداشتم خواست خدا مادرم گفت دخترم قیافت مثل باردار هاس خودمم فقط میخوابیدم و خودم دیدم ماه داره تموم میشه هنوز پریود نشدم بی بی چک خریدم شب رفتم خونمون تنها بودم مثبت شد اصلا باورم نمیشد گریه میکردم
من امنورەی ثانویە بودم وپری نمیشدم فقط بادارو پری میشدم شە دکتر مراجعە کردم وفهمیدم تبلی تخمدان گرفتم و پلی کیستیک هستم جوری نە ماه زیر نظر پزشک بودم تاخدارو شکر پریودام منظم شد وسە ماه اول بدونە دارو پری شدم وماه چهارم خواهرشوهرم هم خونە مون بود از شهرستان اومدە بود پیشمون بعد چهارروز تاخیر درپریودبە همسرم گفتم بی بی چک بگیرە همون غروبی تست زدم مثبت شد خیلی کم رنگ بود انگاردنیاررو بهم دادە بودن چون قبلش خیلی گریە کردە بودم بە همسرم ونشون دادم تازە از سرکار برگشتە بود اصلا نمیتونست چیزی بگە همینجوری نگام میکردو خداشکر گزارم کە آیرا رو دارم واینکە الان مشکلاتی کە قبل بارداری داشتم تنبلی وپلی کیستیک خداروشکر رفع شدن وبە روال عادی نرمال برگشتم این هدیە خدا درمان دردم بود
من بعد ۲ ماهگی تست زدم مثب بود و خیلی خوشحال شدم بازم باورم نمیشد تا ازامیش دارم و هر ثانیه خدارو شکر میکنم بخاطر این نعمت بزرگش
منم ک بعد از 8 سال دکترو نذرو نیاز حامله شدم پدربزرگم فوت شده بود کلی حالم بد بود فک کردم بخاطر شوکی ک بهم شده پریودم عقب افتاده تمام حالت پریودیم داشتم من ک میگرنم داشتم از همجا بیخبر تومراسم ی بسته ژلوفن خوردم روز عرفه بود ی تست زدم دیدم دوخط افتاد کلی ذوق زده شدم از شوهرم خواستم تا ازمایش ندادم ب کسی نگه سریع ازمایش دادم گفتن عصری حاضره شوهرجون گفت اگ با شیرینی اومدم خونه پدربزرگت ک بعلع اوکیه منم کلی استرس ک بیاد دیگ ناامید شدم داشتم از خونه میزدم بیرون دیدم ک با ی جعبه شیرینی اومد شوکه شدم دایی وخاله و خواهر ومادرم دستشون گردن من انداختن و همگی کلی گریع کردیم از خوشحالی
من ماه اول ک اقدام کردم با کلی قرصو آمپول با فلکول ۲۱ باردار نشدم ماه بعد اقدام کردم با فلکول ۱۴ بدون دارو فقط با کیت تخمک گذاری خودم تو خونه دکتر خودم شدم باردار شدم شوهرم باورش نمی شد بی بی چکان مثبت شد باز باورش نشد تا وقتی رفتم آز دادم خدا رو شکر میکنیم ک این کوچولو رو بهمون داده الان ۱۶هفته هستم انشاالله ب وقت خودش ب سلامتی ب دنیا بیاد زندگیمون از این بیشتر شیرین کنه
من مادرم که فوت کردخیلی داغون شدم ۲ماه بعدپدرم فوت کرد که پریودم بهم خورد و فهمیدم باردارم خدا قشنگترین فرشته هامو ازم گرفت و یه فرشته دیگه بهم داد
من اقدام داشت ولی خبری نبود تا داشتم کار میکردم دیدم سینم ورم کرده رفتم بعد از ۱۰۰۰۰ تا بی بی چک زدن مثبت شد و خیلی خوشحال شدم
چرا رفتم عزیزم بادخترم😍
من ماه رمضون بهم بوجیگرزد خیلی هوس تعجب کردم چون ازجیگرخوشم نمیاد به شوهرم گفتم فردابرام یه بی بی چک میگیری مسخرم کرد چه زود آخ تازه دوماه عروسی کردیم
فرداتست زدم دیدم بله دخمل مامان توراه 😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍
من تو ماه اول بارداری بودم بیرون بودیم شوهرم گفت بی بی چک نمیخری ؟گفتم نه بابا براچی میدونم باردار نیستم، اما رفتم خریدم و دیدم ک مثبته
من س ماه تواقدام بودم ولی کیست داشتم دکترم گفت باید قرص ال دی بخوری تا دوماه من ماه اول خوردم ماه دوم ن همون ماه هم باردار شدم 5تا تست زدم باورم نمیشد ی روز کم رنک ی روز پررنگ شوهرمو دیونه کردم گفت خیالت راحت بارداری ولی من گفتم ن الان هم یه دختر 4ماهه لوس دارم خدایا شکرت
تنبلی تخمدان دارم ،بعد از سه ماه که جلوگیری نداشتیم رفتم دکتر و توی سونو فهمیدم که تنبلی دارم دکترم بهم قرص دادن و گفت ممکنه طول بکشه تا باردار بشی ،توکل کن به خدا. گفت ماه بعد که پریود شدی دوباره بیا برات قرص بنویسم ،منم قرصا را خوردم و چند روز گذشت از پریودم ،درد پریودی زیاد داشتم و ترشحات زیاد و سینه درد شدید ،هر ان منتظر بودم پریود بشم، خونه مادر شوهرم که توی یه شهر دیگه هست بودیم به شوهرم گفتم بی بی چک بگیر،رفتم دستشویی و تست زدم و دیدم بعلههه دوتا خط پر رنگ فکرش را نمیکردم اشک تو چشام جمع شد و اومدم بیرون شوهرم گفت مثبت بود گفتم بله ،اونم شروع کرد قر دادن ،مامانش هی میگفت چت شد یهو و منم از خجالت سرخ شده بودم😂😂
من چون کاملا خواسته وبابرنامه ریزی باردارم شدم تقریبا ده روز بعداز اقدامم یه لک قهوه ای دیدم وجالبه بگم همون روز رفته بودم واسه خواهرم دنبال سیسمونی چون اونم بارداربود...
بادیدن لک مطمئن شدم و یک روز بعداز موعد پریودم بی بی چک مثبت شد و چندروز بعدش آزمایش خون دادم مثبت بود....
خداراشکرکه مامان شدن نصیبم شد...
چن سال بود ک ازدواج کرده بودیم ۶ماه اول بچ نخواسم بدش ک خواسم بچ نشد نشد ک نشد ۴سال نیم گذشت همیش پریودم تا۲۰روز عقب میوفتاد ولی خبری نبود دکترم نمیرفتم این دف اخر کلن یادم رفته بود فک میکردم هنوز زوده اقام گف خیلی گذشته ولی ب کسی نگو ت همیش ضدحالی منم نگفتم با خواهرشوهرم رفتم سونو اون مشکل براش پیش اومده بود بعد زایمانش بش گفتم دعا کن باردار باشم گف منک دلم اب نمیخوره ت ضدحالی زن داداش ولی دعات میکنم البته از رو فرم سینهام گف ک بخدا حامله ای خخخخ گذشت و بااصرار دوستام تست زدم مثبت شد ب مامانم گفتم باور نکرد گف ازمایش خون بده خخخخ باز دوباره تست زدم مثبت شد رفتم شبکه ازمایش بگیرم نشد شهرمون کوچیکه ازمایشگا خصوصی نداریم رفتم بیمارستان نگرفتن دوسام گفتن گولشون بزنم خخخ رفتم گفتم ک کمر دردو دل دردم وسایل سنگینم جا ب جا کردم پریودمم وقتش گذشته اورژانسی ازمایش نوش خخخخ باردار بودم روز بدش رفتم کارامو شبکه انجام بدم قسمت ازمایشگا رفتم گفتم از بیمارستان اینجا فرستادن گفتن ک تیترشو بگیرم گف ک مشکلت چیه گفتم هیچی میخوام بفهمم حاملم یا ن بد گف حامله ای گفتم ن اونا گفتن تیترشو باید بگیرم بد گف مگ مشکل داشتی گفتم ن بد خندید و گف پس برو مبارکه فک کنم فهمید ک گولشون زدم بدم باهزاربرنامه و کیک واینا اقای شوهرو سوپرایز کردم یادش بخیر چ روزای قشنگی بود الانم قشنگه اگ مشکلتمون تموم شه
شب عروسیمون اولین اقداممون بود ..ی ماه بعد منتظر پریودیم بودم ک نشدم همش احساس میکردم باردارم تا اینکه بی بی زدم و مثبت شد ..ب شوهرم ک خبر دادم باور نکرد اخه دکتر بهش گفته بود نمیتونه بچه دار بشه ...هنوزم ک هنوزه باورش نشده
پریودنمیشدم شب عروسیم استرس داشتم ک حتماشب اخر پریودمیشم دیدم نشد روز پاتختی رفتم تست گرفتم اوهو قرمزشدوقتی ارایشگاه رفتم شب اخر تافت میزدن بالامیاوردم ارایشگرگف حامله گفتم خدانکنه حی دل غافل ک بارداربودم
سلام من ک تا۸ماه بعدعروسیم دختربودم اینقدرک میترسیدم نمیزاشتم شوهرم بهم دست بزنه بعد۸ماه هم ب نیت لچه دارشدن اقدام کردم همون باراول ک اقدام کردم نتیجه گرفتم ی هفته بعداقدام کردنم موقع پریودم بودک پریودنشدم ی هفته بعدش بی بی چک گرفتم دیدم مثبته.نمیدونیدچ ذوقی داشتم وقتی جواب دیدم بی بی چک جوابش مثبت شد.خداهیچکسوناامیدنکنه ایشالا.
من کاملا منتظر پریود بودم و تموم علائمشم داشتم ولی ضعفی که داشتم عجیب بود واسم. هر چی میخوردم سیر نمیشدم. همینجوری الکی پا شدم یه بیبی چک زدم دیدم مثبته 🤐 اون شب تا صبح خوابم نبرد از خوشحالی و استرس. فرداش رفتیم اصفهان خونه مامانم اینا سر راه خونشون رفتیم آزمایشگاه تست دادیم مثبت شد. ما هم با یه جعبه شیرینی رفتیم خونه مامانم اینا. گفتن شیرینی واسه چیه؟ وقتی گفتیم دارید پدربزرگ و مادربزرگ میشید از خوشحالی نمیدونستن چیکار کنن، باورشون نمیشد.
من تو ماه بود اقدام بودم ماه اول میخواستم ولی نشد ماه دوم خیلی نمیخواستم چون دکتر گفته بود باید واکسن سرخچه بزنی فقط یه رابطه داشتیم اونم دو روز بعد پریودی
سه روز قبل موعدم بی بی چک زدم اول یه منفی افتاد نا امید شدم رفتم ۲۰ دقه دیگه همین جوری اومدم یه نگاه انداختم دیدم یه هاله انداخته انقد تعجب کرده بودم که فک کردم توهم زدم ...به شوهرم گفتم اونم گف هس ...بعد یه بی بی دیگه زدم ۲ دقه ای هاله انداخت
من اول میخوام واسه همه منتظراارزوکنم ک خدای فرشته نصیبشون بکنه بحق این ماه عزیزوازخداهزاران بارممنونم ک بعداز۱۵سال فرشته کوچولومو بهم دادروزی من لحظه شماری میکردم واسه اون لحظه مثبت شدن تست چون بینهایت درمان کرده بودم الهی شکرت ک ناامیدم نکردی شبی ک تست زدم ومثبت شدتاصب ک برم آزمایش ۷باربی بیچک زدم باورم نمیشد معجزه شد خدایاشکرت😍😍😍😍😍😍
چند وقت بود اقدام میکردیم ونمیگرفت دیگه کلا ناامید بودم تصمیم داشتم وزنمو کمترش کنم بسا بگیره .ی ماه باشگاه میرفتم و سنگین کار میکردم دوبارم بعد رابطه قرص خورده بودم چند روز درد پریودی داشتم میگفتم از وزنه های سنگینیه ک زدم و پریودنمیشم براهمونه رفتم دکتر ب اصرارخودم۴تا پروژسترون زدم وبعد دوروزگفتم بزار ی بی بی بزنم زدم روبه مثبت بود عصرش رفتم ازمایش دادم وقتی رفتم جواب بگیرم گفت دوس داری دختر باشه یا پسر گفتم بااین همه بلایی ک من سرش اوردم نگرفته ن؟؟ برگه رو داد گفت برو شیرینی بده اولین نفرم از خانوادمون ک فهمید خواهرزادم و شوهرم بودن چقد خوشحال شدیم
کیست ریز داشتم ی سال بود اقدام بودم.مهر پارسال رفتم دکتر سونو گرد گفت ی تخمک فعالم نداری باید سوزن بزنی و ی مشت قرص داد. منم قرصا خوردم منتظر موندم تا پریود شم بعدش سوزنا بزنم. ۲۵ روز از موقه پریودیم گذشته بود منم زیر دلم یکم درد می کرد درد خفیف تو کمرم هی می گفتم امروز پریود میشم فردا پریود میشم. رفتم خونه جاریم گفتم ی دمنشوش زعفرون و گلاب دم کن برام کپریود شم ۲۵ روزه عقب انداختم اونم گفت حتما برو تست بزن منم می خندیدم می گفتم من مطمعنم باردار نیستم اخه دکتر همون ماه گفته بود ی تخمک فعالم ندارم. ب اسرار همروسم رفتم تست زدم در کمال ناباوری باردار بودم خیلی شوکع شدم تا چن وقت توشوک بودم ۲ ماهم بود. ینی همون وقت ک دکتر سونو کرد گفت تخمک فعال ندارم من همون وقت باردار شدم .قشنگترین و معجزه ترین روزای زندگیم بود الانم دخترم ۲ماهو نیمشه خداروشکر❤
پا گشا عروس زن دایی من مهمونی گرفته بود برامون بزن و برقص داشتیم دیدم حالت تهوع دارم گفتم فکر کنم گرما زده شدم اومدم خونه یه پارچ شربت زعفرون با آبلیمو زدم 😃دیدم خوب نشدم به شوهر گفتم تست بگیر به از این که رفتیم دور بزنیم اومدیم خونه رفتم تست گرفتم آخر شب بود بله مثبت بود به آقا گفتم گفت نه الان که به این زودی جواب نمیده گفتم باشه صبح هم گرفتم بله یه پرهام کوچولو بود خیلی خدا جون شکر خدا نصییب همه اونا ی که ندارن بکنه 😍
ماه اول پریود شدم بی خبر ماه دوم پریودم عقب افتاد رفتم دکتر شش هفته بودم.
نمی دونم چراوقتی این دکتراآدما وناامیدمی کنن.خداامیدوارت می کنه.همون ماه حامله ای
اولین بارداری نمیدونم دقیقن چند ماه از ازدواجم گذشته بود چون ده سال پیش بود ..من عادتم نامنظم بود همیشه .قبل از دواجم دکترا میگفتن همون اوایل ازدواج اگه باردار نشدی دیگه نمیشی ....وقتی باردار شدمقبلش دوسه ماهی دارو مصرف کردم وبعد اقدام وبعدش باردارشدم خیلی خوشحال شدم احساس اولین حس مادری خیلی شیرینه .....باورم نمیشد باردارم وخداروشکر الان سه تا بچه دارم خداحفظشون کنه
بارداریم ناخواسته بود.۱۰روز عقب انداختم البته پریودی منظم نداشتم هیچ.بعد به خنده ب شوهرم گفتم بیبی چک بخر ک خرید ومثبت شدباورنمیکردم.حال شوهرم گرفته بود کلی چون بچه اولم کوچیکه.اماباهاش کناراومدیم
من اگه یک روزازپریودم بگذره مطمئنم که حامله هستم.
من سه ماه بعدازعروسیم اقدام کردم برابچه تاچهارمابعدش هیچ خبری نشدازبس بی بی چک دادبودم خسته شده بودم یک روزساعت ۱۰ شب بودبی بیچکزدم بعدازپنج دقیقه هردوقرمزشدباخوش حالی ب شوهرم گفتم باورنمی کردفرداصبش رفتم مثبت بود 😍بخدااینقداسترس داشتم ک شوهرم میگفت مثبته می گفتم مثبت چیه اره یانه😂😂😍
سومین ماه اقداممون بود و پریودم چند روزی عقب افتاده بود ولی تست نمیدادم که مستقیم برم ازمایش خون بدم. شوهرم ک دیگ طاقتش تموم شده بود صبح هنوز نرفته سرکار دیدم برگشت و بیبی چک به دست نشست تو راه پله و گفت تست بزن.دیگ منم از ذوق اون ذوق کردم و رفتم تست زدم اول ی خط بود گذاشتمش ناامید کنار و دستمو شستم اومدم بیرون و ب شوهرم گفتم نه
همینطور ک داشتم سرمو برمیگردوندم دیدم عه دوتا خط شده و جیغ زدم گفتم شووووخی میکنی؟؟؟با خنده
ک دیگ دوتایی رفتیم ازمایشگاه خصوصی و مات و شوک شده منتظر جواب...ک دیدیم ببببله...😍
من خونه مامانم بودم باهمسرم اومدیم بریم وسیله برای شام بخریم یهوحالت تهوع گرفتم گفتم از داروخانه بی بی چک بگیربرم بزنم شایدباردارباشم زدم جوابش مثبت بود البته بارداری دومم بوداولی بیست سالم بوددومی سی سالم بود که باردارشدم
رو بچه اولم ۳ماه اقدام بودمدماه اخر ۵روز عقب زدن بی بی چک زدم ساعت ۵صبح مثبت شد ب شوهرم گفتم باباشدی یکسره رفتم سونو گفت هم بارداری هم کیست داری با گریه ب بقیه خبردادم،رو این بارداریم کوه بودم شب حالم بد شد فرداش رفتم دکتر گفت برو آزمایش بده آزمایش دادم کرونا و بارداریم باهم مثبت و باز هم ایندفعه با گریه ب همه خبر دادم.
ماهم چند ماه اقدام کردیم نشد رفتم عکس رنگی انداختم دوماه بعدش باردار شدم باورمون نمیشد از غروب که فهمیدم رفتیم چندتا بی بی چک خریدیم بازم همش مثبت بود بازم باورمون نشده که صبح زود رفتیم ازمایش دادیم اخر باورمون شد😂😍
یه مدت کمرم درد میکرد موقع پریودی دیدم لک میاد و خبری از خون نیست شک کردم فکر کردم کیست دارم رفتم دکتر و ازمایش بتا واسم نوشت انجام دادم گفت خانم بارداری😂وای انگار تمام دنیارو بهم دادن بعد فرداش افتادم به خونریزی و لک بینی منم از همه جا بیخبر یه چشمم اشک یه چشمم خون یه پام دکتر یه پام بیمارستان که چراااا؟؟؟؟ تا اینکه رفتم سونو شدم و گفتن هماتوم دارم خلاصه اینجوری شد 😍💜
رفتیم مشهد اونجا اقدام کردم یک ماه بعدش دیدم اماپ رضا ی قلب دیگه جا داده تو دلم
از زمان پریودیم گذشت چندروز ب شوهرم گفتم بی بی چک بگیره واسم شب بود زدم منفی شد کلی گریه کردم چون پریود نمی شدم خوشحال بودم و امیدوار و باردارم منفی و شد داشتم دق میکردم ساعت۱۲شب بود بس گریه کردم شوهرم رفت ی بی بی چک دیگه گرفت صب زود زدم مثبت شد الان پسرم ۵ماهشه ونفسمه
من 3 روز عقب انداختن تست زدم مثبت شده
بعد برای همسرم کادو کفش بچه گرفته بودم بهش دادم اونم کلی ذوق زده شده بغلم کرده
باورم نمیشه 1 سال گذشته از اون موقعه
چو وقت بود همش بی حال بودم همش دلم میخواس بخوابم هیچ علامت حاملگی هم. نداشتم جز اینکه پریودیم عقب افتاده بود چن روز بود به شوهرم میگفتم چک بی بی بگیر یادش میرفت تا اینکه یه از اشناها دیدم گفت حامله ای گفتم نه گفت حامله ای برو تست بزن خلاصه به شوهر وفتم تست بگیر گرفت دیدم مثبت شد انقد گریه کردمممممم.شوک شدم چون امادگیش نداشتم اصلا. خلاصه زنگ به اوندخانمه زدم گفت چطور فهمیدی من باردارم گفت تو چشمات مشخص بود متوجه شدم. خلاصه برام خیلی جالب بود تشخیصش
بی بی چت گذاشتم دوخط افتادذوق زده شدم وخداروشکرکردم
۶ماه بود ک اقدام ب بارداری کرده بودیم،ولی هیچ خبری نبود.عید بود و لک بینی داشتم و منتظرپریودم بودم،نشدم.بی بی چک خریدم مثبت بود.بازم باورم نمیشد.ازمایش دادم مثبت بود.😍
من تا دوماهگی حالم بد میشد چون عقدم بودم احتمال نمیدادم اینقد زود حامله باشم حس میکردم کرونا گرفتم😂بعدش گفتم بزار تست بزنم ک سریععع مثبت شد😅
من چون پریودی نامنظمی داشتم دومه میشدم یه ماه نه از فروردین پریود نشدم تا تیر ماه یه لکه بینی خوشحال گه پریود شدم چون انواع امپول و دارو گیاهی خردم که بشم ازمایش و بیبی چک هم منفی بود ولی وقتی تو تیر ماه رفتم دکتر با حال خراب سونو دادم گفت شما دوماه بارداری باورم نمیشد
من باردار نمیشدم دیگه ناامید شده بودم بااینکه هرماه منتظر بودم،اون ماهم دیرشده بود چون ماه قبلم دیرشد اما بی بی چک زدم و منفی شد دیگه ناامید بودم حتی بی بی چک هم نمیخواستم بخرم همسرم گفت بگیریم منم گفتم اشکال نداره بگیر اما میدونم ک نیست،صبح برانماز ک بلند شدم رفتم دستشویی تست کنم بعد وضو بگیرم زدم سریع دوخط شد،من اصلا دوخط رو ندیده بودم،همش منفی میشد وقتی دیدم گفتم وااااای
اوردم گزاشتم رو میز رفتم همسرمو صدازدم گغتم بیااااااا بیا ببین بیا نگاه کن اینو
همسرم انگار چندین با این لحظه رو دیده بود عادی بدون هیجان گفت اره خداروشکر😁گفتم واقعا دوبار دیگم فردا پس فرداش زدم باورم نمیشد،بعدش رفتم ازمایش
خدایا شکرت
من تا2ماه پریودنشدم همه میگفتن کیست داری هرچندتاکه تست انداختم همه منفی شدن بعدش رفتم دکترباازمایش خون فهمیدباردارم خیلی خوشحال شدم چون 1ماه قبلش سقط کرده بودم
من یه شب خواب دیدم که یه دختره بهم گفت: حامله ای.
منم که کلا جلوگیری میکردم. دکترم گفته بود بچه دار نمیشی و باید درمان بشی. ما هم گفتیم ب درک☺ واسه همین خوابم واسم مهم نبود. سر موعد پریودیم نافم ب شدت درد میکرد و هر روز از خواب میپریدم یه ژلوفن میخوردم. یه روز ک خواب بودم شوهرم متوجه میشه که یه چیزی مثل توپ پایین نافم هست . شبش رفتیم تست خریدیم. حسابیم خندیدیم. مثل همیشه که یهو شک میکردیم میرفتیم بی بی چک میگرفتیم.
اومدیم خونه. تست مثبت شد. از دستشویی اومدم بیرون وقتی ب شوهرم گفتم شوک شد. خودمم میلرزیدم از ترس اینکه حامله باشم. شوهرم فورا رفت چندتا دیگه خرید اومد همش مثبت بود. صبح آزمایش خون دادم بازم مثبت بود و خلاصه دو هفته دنبال سقط بودیمو اصلا حتی ب هم تبریکم نگفتیم و تو شوک بودیم. ولی بعدش من رفتم سونو. صدای قلب نی نی رو ک شنیدم اومدم گفتم من سقط نمیکنم . میخوامش. و الان این فندق کوچولو شده کل دنیای من و روزی هزار بار میگم خدایا شکرت ک این نعمت رو ب من دادی و نذاشتی برم سقط کنم😍😘😍
سلام والا من بارداری سوممه ندونسته باردار شدم پریودم جلو عقب میشد منم اصلا فکر نمیکردم که باردار بشم آخه کیست داشتم بعد دوماه عقب انداختن پریودی دوسه روز هی بالا میاوردم مشکوک شدم به بارداری تست زدم مثبت شد دیگه شوهرم گفت خدا داده الانم تو ۳۰ هفتگی هستم
وای وای ، من پریودم عقب افتاده بود فکر کنم یه هفته ، بعد همشم دل درد و کمر درد داشتم ، هی میگفتم امروز فردا دیگه پریود میشم به شوهرم گفتم ، رفت بیبی چک گرفت، گفت من که مطمئنم بارداری ولی حالا بازم امتحان کن ، بیبی چک رو گرفت و مثبت در اومد، اونم درست یک ماه بعد عروسیم😂😂😂
منکه دعوای شدید داشتیم هر کی خونه مامانش بود😅😅تا سر حد طلاق رفتیم جلو..
بعد این وسطا دیدم پریود نمیشم بعد بی بی چک زدم دیدم بعععله!!بعدم رفتم سونو دیدم هفت هفتمه!!!اومدم بش گفتم اصلا مشکلات یادمون رفت......
جلوگیری طبیعی ام داشتیم منم محظ احتیاط قرصم خوردم
دو سع روز مونده بود به پریودیم دیدم نشدم چنروز صب کردم گفتم احتمالا از قرصاس تست زدم مثبت شد و الانم پسری ۷ماهشه روپام خابیده🤣😍🤩به قرصم دیگه اعتمادی نیس
عقب انداختم یکروز دردواژن داشتم تست زدم مثبت شد
من ۱ماه بعد عروسیم یکسره دوست داشتم لواشک بخورم،از اشتها افتاده بودم،شوهرم ب شوخی گفت بارداری،منم تست زدم دیدم مثبت،شوهرم ک فهمید فقط گریه میکرد،چون سرباز بود کار هم نداشت و ندارم😏☹️😂
من همیشه یکی دو روز پریودم عقب میفته میگم وااااای حامله ام
دقیقا یکی از این وااااای حامله ام ها درست از اب دراومد 😄😄😄
فسقلمم عجله داشت زود بدنیا اومد
اربعین و شهادت امام رضا سال ۹۷ دقیقا همچین روزایی بود تا سه روز تهوع داشتم هر چی می خوردم بالا می آوردم همش دعا می کردم مثبت بشه منتظر بارداری بودم قبلش هم رژیم داشتم چند کیلو کم کرده بودم یه روز هوس ماکارونی کردم مثلا می خواستم رژیممو نادیده بگیرم رفتم سر یخچال قابلمه ماکارونی آوردم بیرون چند تا قاشق خوردم انگار داشتم کباب می خوردم از بس اون لحظه ماکارونی برام خشمزه بود فردای روز بعد رفتم آزمایشگاه خون دادم فهمیدم باردارم از خوشحالی از دکترای بیمارستان تشکر می کردم😁😁😁😁😁😁😁😁
نمیگیم داستانشو بمون تو خماری 😁😁😂😂😂😂😂😂
میخواستم برم رنگ مو بزارم یادم افتاد که عقب انداختم بیبی خریدم رفتم خونه زدم دیدم مثبتههه😍😍😍
دوماه بعد از سقط بچه اولم بود که خیلی حالم بد بود همسرم میگفت برو دکتر میگفتم طوریم نیست حتما بخاطر کم خونی حالم ناخوشه بلاخره بعد از سه ماه عقب افتادن ماهانه ام رفتم دکتر از دادم مثبت بود باورم نمیشد بعد سقط انقد زود باردار شم😍😍
بعد از اینکه تو یه سفر کاری خودمو به فنا دادم و کلی پله و تجهیزات جا به جا کردم بعدم اومدم روضه های مامانم اینا ده شب تمام سینی های سنگیییین نذری بلند کردم دو سه بارم زعفرون خوردم دیدم ای دل غافل چرا پریود نمیشم بعد بیبی چک زدم دیدم حاملم یک ماهمم بوده 😂😂😂😂
چن ماه. از عروسیم میگذش باشگاه میرفتم با وزنه سنگین کار میکردم ی هفته میشد حال ورزش نداشتم مربسم گف بعد باشگاه برو سرکوچه ازمایشگاه ببین شاید بارداری رفتم دیدم هستم 😂😂😂😂😂😂😂
مگه میشه اون روزو یادم بره 😍من چون پلی کیستیک بودم توقع داشتم خیلی دیر بچه دار شم ولی دقیقا دو ماه بعد اقدام همون شبی که فرداش باید پریود میشدم لکه دیدم صبح همسرم اولین کاری که کرد رفت بیبی چک خرید وقتی دیدم دو تا خط افتاد اصلا باورم نمیشد دوییدم به همسرم نشون دادم نمیتونستم حرف بزنم هم میخندیدم هم گریه میکردم اصلا اون حالم قابل وصف نیست نمیتونستم باور کنم یه زندگی درون من در حال شکل گیریه ،ساعت ۱۱ بود سریع سوار ماشین شدیم تو خیابونا دنبال آزمایشگاه میگشتیم بعد از ظهر جوابش اومد و دیدم من واقعا دارم مامان میشم به خانواده هامون زنگ زدیم و خبر خوبو دادیم نمیدونین چقدر خوشحال بودم و خدا رو شکر میکردم الان فرشته کوچولوم کنارمه و من دقیقا مثل روز اول از داشتنش ذوق زده م،امیدوارم همه کسایی که آرزوشو دارن این حس خوب مادر شدنو تجربه کنن و خدا یه نینی سالم و خوشگل تو بغلشون بذاره 😍😍😍🥰🥰🥰
واسه بترداری چند ماهی اقدام کرده بودم ولی هیچ بتر نشد چون یا تازه پاک شده بودم یا نزدیک پریدیم بود نگرفته بود بعدا موقعه تخمک گذاری اقدام کردم و موقعه پریدیم باز پریود شدم شب بود ناراحت بودم و به شوهرم میگفتم نکنه من باردار نمیتونم بشم شوهرم میگفت نه شاید مشکل از منه بعد فردا صبح دیدم چیزی نیومده همون شب در حد لکه بوده دو سه روز لکه بینی داشتم و دل درد گرفتم رفتم آزمایش دادم مثبت بود 🤭😍 کلی خوشحال شدم و حندم گرفت از فکرایی که میکرد
من پریودمو ۳ هفته عقب انداختم بعدش خیال کردم پریودم نامنظمه یا کیستام باز برگشتن ول کنش شدم ولی شوهرم گفت بخدا تو حامله ای از حالتات معلومه منم ی تست زدم مثبت شد و الان ی جیگررررر😍😘😍 کنارمه تموم دنیای منو باباشه👨👩👧
وقتی رفتم سنو و بهم گفت خانم باردارید و دوقلو هست کلی گریه کردم نمیدونم از سر ذوق بود یا ترس .😂😂😂ولی حس خیلی خوبیه .ایشالله قسمت همه بشه
من سومین ماه اقدامم فهمیدم،کلا اون دوماه قبلش تست دادم منفی شد ولی اون ماه بیخیال دیگه تست ندادم اون شب تولد شوهرم بود تولد گرفتم گفتم وایسا یه تست بدم سه روزم از پریودم گذشته بود گفتم غیر ممکنه ولی خب بدم ،دادم مثبت شد 😍😍😍باور نکردم بعد اون سه تا دادم😂😂😂همش مثبت شد اون شب جشنمون دوتا شد😙😙😍😍دیگه آز هم ندادم
تازه داروهام تمام شده بود روز تخمک گذاریم اقدام کردم و انتظار تا زمان پریود بعدیم دل خودمو شوهرم تو تب و تاب بود چون هردومون عاشق بچه ایم تا اینکه زمان پریودم گذشت و همسرم با دوتا بی بی چک اومد خونه تست زدیم و مثبت شد ازخوش حالی گریمون گرفت اول ازهمه شوهرم زنگ زد بابام
هیچی همون مال بارداری بود🤣🤣🤣
من تازه عروسی کرده بودم چهار هفته ای میشد چندبار حالت تهوع شدید گرفتم فک میکردم مال تیروییده مامانم گفت قیافت مثل حامله هاست گفتم نه بابا مال تیروییدمه رفتم خونه تست زدم دیدم باردارم.. 😄😄😄😄
سلام عزیزان..
من دلم نمیخواست بچه م خیلی اختلاف سنی داشته باشیم و هم اینکه موارد نازایی تو فامیل زیاد داشتم بخاطر همین سه ماه بعد عروسی اقدام کردیم و دو ماه بعد بی بی چک زدم دیدم ی خط بیشتر نشد خیییلی ناراحت بودم تو سالن نشستم اشک میریختم مامانم اومد خونه مون،شوهرم رفت دستشویی اومد گفت این ک دوتا خطه بدو بدو با مامانم رفتم آز دادم مثبت شد 😂😂😂
آزمایش beta
رفته بودم اصفهان برای عمل بینی پنجشنبه نوبت عمل داشتم سه شنبه حالم یه حالی بود بی بی زدم مثبت شد وشوهرم خوشحال اومد دست ازپادراز تربرگردوندم خونه😂
من فکرش بکن مادبرزگمم فوت کرده بودچقدرکارمیکردم وپذیرایی میکردم اصلامتوجه نشدم که چراپریودنمیشم چون پریودیام نامنظم بود
من حس میکردم که حامله ام دوروز عقب انداختم بی بی زدم دیدم مثبت شد رفتم ازمایش دادم غروب تماس گرفتم برا حوتبش گفت مثبته
ما رفتیم اصفهان مسافرت همش گرسنه ام میشد دلم ضعف میرفت شوهرم شوخی میکرد نونه حامله ای؟از صب تا شب عوق میزدم و استفراغ میکردم میگفتم ن شاید مریض شدم رفتیم بریونی بخوریم من همشو خوردم همه تعجب کردن گفتن تو هیچوق بریونی بیشتر دو لقمه نمیخوری هنو گرسنه ای؟
اما چون 15 روز قبل از اینکه عقب بندازم ای حالتا رو داشتم کسی باورش نمیشد تینقد عوق میزدم رفتم همبجور ازمایش خون دادم گفتن بارداری😂😂😄خیلی زود متوجه شدم و چقد دوران سختی بود از همون هفته های اول من حالم بهم خورد تا روز زایمان.
هشت ماهه اقدام كرده بودم و پريودام نامنظمبود تولدم بود دوروز قبل تولدم كلي تو بازار گشتيم شوهرم ميخواست برا تولدم گوشي بخره اخر شب من تو پاساژ خواستم برم سرويس بهداشتي ديدم كه تكرر ادرار دارم شبش دو تا بي بي چك خريدم و به شوهرم نگفتم تا رسيدم خونه بدو رفتم سرويس ديدم دو خط شد شوهرم ماشينو پارك مبكرد دويدم لبرون داد زدم روز تولدم صب رفتيم ازمايشگاه گفتن بعد ظهر بيايين برا جوابش ما هم رفتيم شوهرم برا خودش لباس پرو ميكرد كه ديدم گوشيم زنگ ميخوره از ازمايشگاه زنگ زدن گفتن مثبته سوهرم از هولش به فروشنده گف بابا شدم اونم كلي بهمون تخفيف داد اينم كادوي تولد من از طرف خدا بود
من پریودیم یک هفته عقب افتاد چون همیشه منظم بود شک کردم بی بی چک زدم مشکوک بود آزمایش دادم فهمیدم باورم نمی شد
واااای خیلی اون لحظه قشنگ بود....ما دو ماه بود که تو اقدام بودیم بعدش رفته بودیم مسافرت کلی هم کاره سنگین کردم ولی از برنج خیلی حالم بد میشد وقتی برگشتیم سرم درد گرفت رفتیم دکتر،تا دکتر دیدم گفت خانوم شما باردارین منو همسرم خندیدیم ولی برام آزمایش نوشت گفت حتما انجام بده البته پریودیم همیشه عقب وجلو میشد ایندفعه هم عقب افتاده بود ولی فکر میکردم مثله هر دفعه بعد از چند روز میشم،بعدش فرداش تعطیل بود تا دوروز به همسرم گفتم بی بی بخر،وقتی بی بی چک زدم اولش یه خط شد بعد از چند دقیقه یه خطه کمرنگه دیگه هم مشخص شد همسرم گفت الکیه...ولی من باورم شد وخوشحال بودم چون نبضشو حس میکردم رفتم آزمایش دادم مثبت بود وقتی رفتم دکتر،سونو دادم قلبشم تشکیل شده بود هر دوتامون خیلی خوشحال شدیم به خانواده هامون گفتیم کلی ذوق کردن.
بعد سه ماه اقدام وقتی پریودم چند روز عقب افتاده بود بیبی چک زدم مثبت شد از خوشحالی گریه میکردم و شوهرم هم خیلی خوشحال بود و فقط میخندید اولین نفر زود زنگ زدم به مامانم گفتم،چقدر لحظه های خوبی بود خداروشکر❤💚❤
بارداری اولم که دیرباردارشدم از وقتم گذشت به شوهرم نگفتم گفتم بذار یکم بگذره ببینم پریودنمیشم بگم بودچندروزبیرون بودیم جلوی داروخانه گفتم برام بی بی چک می گیری گفت من میدونستم تو خواب دیدم اسمش هم گفتن حسین اگه پسر باشه پس خواب راسته بارداری دومم با یه دیرباردارشدم بی بی چک زدم یه خط افتاد به شوهرم گفتم منفی بود گفت حتما تست خرابه یکی دیگه میخرم نیم ساعت دیگه رفتم بی بی چک نگاه کردم دیدم شده دو خط بهش گفتم خیلی خوشحال شد😂😂😂
سه ماه بود اقدام کرده بودیم، یکماه بود پریود نشدم بیبی چک زدم مثبت شد اون روز قشنگم هیچ وقت فراموش نمیکنیم،ب شوهرم گفتم اونم بغلم کرد و کلی دورم داد،دوتامون گریه کردیم از ذوق 😍
الان ثمره عسققمون یکسالو دوماهشه صدرا گلی،
منکه شوهرم خیلی بچه دوست داشت و از همون شب اول نزاشت جلوگیری داشته باشیم. بعد 2ماه باردار شدم. خیلی حس نابی بود.
من وجودشو حس كردم بدون اينكه تاريخم عقب بيوفته يا علامت خاصي داشته باشم فقط مطمين بودم باردارم رفتم آزمايش دادم ديدم بلهههه
من دوماه بود که از عروسیمون میگذشت سال ۹۷ به شوهرم گفتم خوبه بچه دار بشیم اخه من حوصلم تو خونه سر میره شوهرم گفت واسه عید که تقریبا شش هفت ماه از عروسیمون بگذره من گفتم حالا اقدام کنیم شاید همون عید بگیره که زد و ماه بعدش باردار بودم کلی هم خوشحال شدیم 😄😄😄😄
من ۸ماه بود عروسیم شده بود و ۸ماه تموم تو اقدام بودم و هر بارم منفی
یبار از پریود تموم شدم همون روز رابطه داشتم نگو ک همون لحظه خدا آردا رو تو دلم کاشته از اون شب کلا عوض شدم شب میخوابیدم ۱ظهر بیدار میشدم ی چیزی میخوردم بازم تا شب خواب شوهرمم همش مینالید ک تنبلی میکنی این چ وضعشه
منم چون همش منفی میشد بیبی چک میگفتم سرماخوردگی هس ک بیحالم ی شب عمم گف دختر بخدا تو حامله ای ی چک بردار ببین منم برداشتم منفی شد همون جوری گزاشتم اونجا اومدم بعد از ظهر ساعت۴ونیم رفتم دیدم ی هاله هس ک ب زور دیده میشد باور نکردم گفتم توهمه رفتیم آز دادم ی ساعت بعد ک میرفتیم جوابش رو بگیریم شوهرم گف الکی دادی بازم منفی هس گفتم حالا هرچی برو بگیر رفت با گریه اومد از گریش فهمیدم بلهههههه بلاخره خدا امانتش رو دست من سپرده
من فقط یبار جلوگیری نکردم همه میگفتن باید چند ماه جلوگیری نکنی خواهر شوهرم زایمان کرد رفتم خونشون و بیمارستان هم همش خودم کمکش بودم اسباب کشی هم کردم کلی کار سنگین،ده روز از پریودیم گذشته بود به شوهرم گفتم تست بگیر برادرزادم خونمون بود نمیخواستم بفهمه بلد هم نبودم از تست استفاده کنم رفتم توالت ریختمش تو لیوان شوهرم پشت سرم رفت اومد بیرون گفت بله زهرا خانوم عمت هم باردار شد بغض کردم گفتم الکی نگو چرا به زهرا میگی دروغ نگو نشونم داد مثبت بود
با مامانم رفتم بیرون بستنی خوردیم حالم بد شد اومدم خونم بی بی گذاشتم مثبت شد رفتم همسرمو بغل کردم گریه کردم گفتم فکر کنم من مامان شدم
همسرم گفت بریم آزمایش خون بده دادم مثبت شد
شب عید غدیر بود پسرم هم سید بود کلی تو بغل هم گریه کردیم از خوشحالی
من طبیعی جلوگیری میکردم...۳ روز بود پریود نشده بودم و فکر میکردم شاید چون مسافرت بودیم این اتفاق افتاده...خیلی الکی ساعت ۴ بعدازظهر بی بی چک امتحان کردم مثبت شد و کلی گریه و ذوق و شوق تا شوهرم اومد...بعدم شب رفتم آزمایش خون که مثبت شد و مطمئن شدم....انقدر خوشحال بودم و متعجب که چی شد اینطوری شد 😀😀😀😀😂😂😂😂😂😂😂😂امیدوارم همه این لذتو تجربه کنن
سرما خوردم رفتم دکتر.دکتر گفت علائمت شبیه باردارهاست.بی بی چک زدم مثبت بود خداروشکر
ماه دوم اقداممون بود منتظر بودم که پریود نشم بعد که پریود نشدم بی بی چک زدم دیدم مثبته.اون روز هوا سرد بود و برف هم میومد قشنگ یادمه انقدر خوشحال شدیم با شوهرم.رفتیم حیاط عکس انداختیم.🥰🥰
10 روز شمال بودم اونجا دل درد شدید گرفتم وقتی برگشتیم بی بی چک زدم دیدم باردارم😆😆 خداروشکر چیزیش نشده بود
دو ماهی بود تو اقدام بودیم به شوهرم ماموریت خورد سه ماه نبود همین که شوهرم رفت ماموریت به یک هفته نکشید بی بی زدم دیدم بله مامان شدم 🥰
من شکم درد شدید داشتم و نافم درد میکرد همش میرفتم دکتر حتی زمان پریودم نبود برا همین شک نکردم یهو یکی به من گفت حامله نیستی گفتم نه بابا مگه حاملگی شکم درد داره گفت اره منم اینجوری بودم بعد همون فردایی تست زدم دیدم مثبته یه هفته مونده بود پریود بشم بازم صبر کردم بعد چند روز عقب زدم ازمایش دادم دیدم مثبته
مادو سال بود ازدواج کرده بودیم اقدام میکردیم ولی بچه دار نمیشدیم اومدم خونه بابام پریودم عقب افتاده بود شب یلدا بود تست زدم خیلی کمرنگ شد گفتم اشتباهه بعداز چند روز رفتم ازمایش دادم دیدم مثبته خداروهزار مرتبه شکر الان پسرم بغلمه و پونزده روزشه
من سه بار بی بیچک مثبت دیدم و هر سه بار فرشته های نازمو تو ماه ششم بارداری ازدست میدادم هیچوقت باور نمیکردم یه روز مادر بشم و بچمو تو بغل بگیرم ولی به خواست خدا الان امیررضام تو بغلمه بعد دوازده سال..با رحم جایگزین خدا معجزشو بهمون نشون داد و بالاخره بچه خودمونو داریم و همه ی دنیامون شده
باهمسرم باموتور بیرون بودیم یهو افتادیم توی یه چاله به شوهرم گفتم یکم آروم برو شاید حامله باشم گفت نه بابا
بعد رفتیم همبرگرو آیس پک خوردیم شوهرم گفت تو امشب چقدر میخوری گفتم نمیدونم والا
اومدیم خونه رفتم دسشویی بیبی چک زدم در اوج ناباوری دوتا خطش قرمز شد.داشتم گریه میکردم و از دسشویی اومدم بیرون و باهمسرم کلی خندیدبمو گریه کردیم.اونشب تاصب خوابمون نبرد تا بریم آزمایش😍😍😍😍
با درد سنگ کلیه رفتم بیمارستان فهمیدم باردار هم هستم
دوسال اقدام کردم نشد خیلی دکتر رفتم خیلی عکس وآزمایش انجام دادم فایده نداشت هرماه که از پریودیم میگذشت تست میدادم منفی بود چندبار آزمایش دادم منفی بود خیلی ناراحت میشدم گریه میکردم پارسال ماه رمضون بخاطر کیست قرص ال دی خوردم پریودیم بهم ریخت اون ماه نشدم دکترم فرستادم کلینیک مهزیار اهواز برا کاشت و این چیزا رفتم اونجا دکتر براخودمو شوهرم آزمایش نوشت انجام دادیم دوهفته بعد رفتم برا جوابش بعد به دکتر گفتم فکرکنم ازپریودیم گذشت گفت برو آزمایش بده شاید بارداری که رفتم دادم دراوج ناباوری و ناامیدی دیدم بعله باردارم تنها ماهی بود که فکرشم نمیکردم باردار بشم خداخودش یه فرشته کوچولو بهم داد الان هربار میبینمش فقط میگم شکر بابت این نعمت
بعد۵ سال ازدواج و یه سال اقدام تو دوران قرنطینه حالم بد بود همینجوری سرپا بودم حالم بد شد سرگیجه گرفتم تا اینکه دیدم کم کم داره تاریخ پریودم رد میشه و تست زدم خدا رو شکر مثبت شد
من حالم بد بود بی بی زدم مبت بود
من شوهرم اسفند ۹۷ واریکوسلشو عمل کرد دیگه بعد عید همش شوهرم میگفت اقدام کنیم ببینیم بچه دار میشیم یانه پارسال همین موقع ها بود یادمه روزارو میشمردم که ببینم پریودم عقب میوفته😁خلاصه چند روز بعد عقب افتادن پریودم بی بی چک گرفتیم صبح تست زدم دیدم اره باردارم رفتم شوهرمو صدا زدم پاشو بابایی من دارم میام پیشتون🤭 خلاصه کلی خوشحال شدیم و شکر خدا الان امیرعلی داره ۴ ماهشو تموم میکنه
چون اقدام به بارداری کرده بودیم منتظر نی نی بودیم ولی فکرشم نمیکردم به اون زودی بگیره چون خواهرم خیلی سخت باردار شده بود ولی همین طوری یه بی بی چک زدم وقتی دیدم باردارم خیلی خوشحال شدم و گریه کردم و پریدم بغل شوهرم🙈
چند روز بود نوک سینه هام حساس شده بود و شدیییییید احساس بویاییم قوی شده بود،یک روز که از پریودم گذشت بیبی چک زدم مثبت شد یک ساعت الکی میخندیدم و یکجا بند نمیشدم😍😍😍😍😍
من ۱۰روز عقب افتادم بی بی زدم مثبت اومد دست و پاهامو گم کرده بودم هم خندم میومد هم گریه میکردم یه احوالاتی داشتم بعد اقامونم منتظر بودن جوابو ببینن بی بی چکو دادم بهش یه بغل محکممممم و هردومون گریه کردیم😘😘
من سه ماه بود که عروسی کرده بودم پریودم عقب افتاده بود چون این عادت رو هم داشتم جلو عقب بیوفتم ولی نمیدونم چرا احساس میکردم باردارم تست زدم مثبت شد کلا حس اون لحظه که دوخط شد رو نمیشه توصیف کرد خدا قسمت همه کنه ❤
خودمو شوهرم بچه نمیخواستیم تا بعداز 3سال تصمیم گرفتم برابچه 2ماه اقدام کردیم نشد رفتم دکتر گفت تخمدانت رو9اصلن نمیشه باردار بشی شد یکسال بازم رو9بود رفتم اصفهان بامامانم عمل داشت وقتی میرفتیم رستوران حالت تهوع از غذا داشتم فکر میکردم بخاطر بوه غذاس چون چند نمون هست هواهم گرم بود بعد چند روز برگشتیم خونه پریود نشدم گفتم مال مسافرت شد یک ماه که نشدم خونه بابام که شلوع بود مهمان میومد پیش مامانم کلن فراموش کردم یک ماه عقب زدم به زن داداشم گفت برا بی بی چک بخره بزنم مطمنم که بچه نیست ولی در کمال ناباوری دو خط زد الان خوشحال ترین مادر دنیام
من بعداز ۹سال پرپودیم ۳روز عقب افتاد فکر میکردم اشتباه کردم توی حسابش. یه شب بیرون بودیم ساعت ۱۲ نصف شب به دلم افتاد بیبی چک بگیرم. اومدم خونه گذاشتم ۲تا خط کم رنگ افتاد به شوهرم گفتم باور نکرد گفت الکیه. صبح دوباره گذاشتم انقدر جیغ داد کردم از خوشحالی به شوهرم گفتم بعد رفتیم ازمایش دادم گفتن مثبته...
گریه ام گرفت برام معجزه بود. اصلا انتظار نداشتم و شد
مگه میشع یادم بره من هرماه عقب مینداختم وتست میگرفتم منفی بودرفته بودیم شیرازبازعقب انداختم به شوهرم باناامیدی گفتم یه تست برام بگیرگرفت اومدصبح روزبعددیدم دوخط پررنگ شدانقدذوق داشتم رفتم نشونش دادم نگاه کردخوابیددوباره بلندشدنگاه کردگفت حامله ای گفتم اره خوشحال شدگفت دختره منه اخرم دخترشد
4 ماه بعد عروسیم دوروز مونده بود به پریودم خیلی درداشو داشتم ولی نمیشدم تست زدم که مثبت شد شوهرم از خوشحالی میگف نمیخوام برم سرکار🤣
ای جاااان همیشه خوش باشی تو زندگیت عزیزم 🤩🤩
بعد ۵ سال ناباروری و کلی دکتر رفتن آخر سر فامیلمون یه دکتر سنتی اسلامی معرفی کرد دو ماه رفتیم و بعد دوماه اجازه اقدام داد همون ماه اول اقدام پریود عقب افتاد ب شوهر نگفتم تا شد ۴۰ روز یعنی ۱۰ روز تاخیر.شب بی بی چک خریدم صب زود زدم مثبت شد اصلا باورم نمیشد شوهرمو بیدار کردم گفتم نگا کن ببین درست میبینم اونم انقد جا خورد تا چند ماه گیج میزد از خوشی بعدش تو بارون شدید و سیلاب رفت یه بی بی دیگه خرید باز مثبت ایام عید بود و تعطیلی یجا پیدا کردیم آز دادم مثبت اصلا نمیتونم حال اون روز خودمو و خانواده ها رو توصیف کنم انشالله قسمت همه منتظرا بشه🤧
برنامه ریزی کردیم اقدام کردیم بعد ده روز لک دیدم
چون قبلا سابقه کیست داشتم فک کردم دوباره سرو کله کیست لعنتی پیدا شده و زود پریود شدم
اول اردیبهشت پارسال با دوستامون رفتیم شمال ، ی شب ک سر میز شام بودیم یدفه قلبم درد گرفت و حس کردم نمیتونم نفس بکشم حالت خفگی داشتم و فقط دویدم سمت در ک برم بیرون نفس بکشم 😫😂😂😅
هوا هم خیلی سرد بود بیرون نشستم اب قند اوردن و.... کم کم حالم جا اومد
از شمال ک برگشتیم تست زدم منفی بود گفتم بذار ی ازمایش خون هم بدم خاطرم جمع بشه
گفت یساعت دیگه جوابش امادس
جاتون خالی رفتیم ی جیگرکی و
بعدم تو ماشین نشستم شوهرمو فرسادم جوابو بگیره
دکتر ازمایشگاه بهش گفته بود مبارک باشه بتاش بالاس
شوهرم گفته بود بتا چی؟
دکتر:نمیدونی ازمایش چی بوده؟
شوهرم میگه ن
دکتر بش میگه داری بابا میشی🤩🤩😍😁
هیچی دیگه زنگ زد خبرو داد
ببخشید طولانی شد 😁گفتین داستان منم داستانشو گفتم 😅
دو ماه از ازدواجمون گذشته بود شوهرم میگفت بچه من میگفتم ن زوده.جلوگیری هم داشتم ولی شد دیگه.الان ۷ماه حامله هستم😁😁خیلی هم از وجودش خوشحالم
سلام .ما اول ی زیارت مشهد رفتیم قول و قرار گذاشتیم .من باشگاه میرفتم ک لاغر کنم بعد باردار بشم تقریبا ۵هفته بودم. ۲۸/شهریور/۹۶بود ک بیبی چک زدم متوجه شدم باردارم .سلامت و موفق باشید مامانای گل.🌸🌸🌸🌸🌸🌸
منکه زودحامله شدم 1ماه ازازدواجم میگدشت ک هی باشوهرم سرچیزاالکی بحث میکردم بعدحالت تهوع گرفتم اصن فک نمیکردم حامله باشم ک تست زدم دیدم نثبته
یک روز از پریودم عقب افتاده بودم بیبی چک زدم مثبت شد😐
با برنامه ریزی بود😊 منتظرش بودیم و تست کردیم مثبت بود. لطف و رحمت خدا بود در واقع🌹دهنده ی بی منت اونه
بی بی چک
۷ روز از تایمپریودیم گذشته بود با ی ذوقی بی بی گذاشتم مثبت شد کلی گریه کردم وقتی ب شوهرم گفتم اینقدر ذوووووق داشت پشت فرمون بود همچی تند میرفت😂😂😂
عزیزم عیب نداره خواسته خدا بود
منم بچه اولم سقط شد بعد یکسال ونیم خدابهم دوقلو داد ایشالا بزودی مامان میشی
سلام من 5 هفته م بود میدونستم باردارم چون همه ی حالت های بارداری رو داشتم ولی بی بی چک میزدم منفی در میومد ولی روش مطمئن تر امتحان کردم رفتم آزمایش خون دادم😍و فهمیدم باردارم خیلی ذوق کردم به همسرم خبر دادم ان شاالله همه کسانی که دلشون بچه میخواد به مراد دلشون برسن😍❤️
من تو عقد باردار شدم خیلی ناراحت بودم🙄الانم که بزرگ شده اصلا ذوق مادری ندارم همش پشیمونم
والا ن درحال اقدام بودم ن چیزی
دیدم چندروز عقب افتاده تست زدم بااسترس دیدم مثبت شد.اصلا انتظارشو نداشتم چون درحال اقدامم نبودم
با ای یو ای باردار شدم
بد چهارسال و خورده ای جلوگیری طبیعی .هی بهمون میگفتمون بچتون نمیشه یا خودت یا شوهرت نازایین
وفلان .خواستیم امتحان کنیم همون بار اول حامله شدم ۱۰روز پریودم عقب افتادم تست زدم دیدم حاملم خدارو هزاران مرتبه شکر بدون هیچ دوا و دکتری.رایان قشنگم اومدم تو زندگیمون الان از اون روزا دوسال و یازده ماه گذشته خدا رو شاکرم بخاطر هدیه قشنگش.
حالا شوهرم اومد جواب تست رو دید دو خطه نمیدونست مثبته یا منفی منم از الکی گفتم منفی یه غم خیلی بزرگی رو صورتش دیدم باور نکرد زد تو اینترنت فهمید دو خط مثبته همو بغل کردیم کلی گریه کردیم
خدایا شکرت ان شاا.... هر کی دلش نی نی میخواد خدا به زودی دلشو شاد کنه
من بچه اولم بعد نه سال انتظار ودوا دکتر چند وقت از پربودن گذشته بودبا بیبی چک است دادم مثبت بود اصلا باورم نمیشد یادمه چند بار من تست حاملگی دادم تا باورم بشه باردارم 😄خداروشکرالان امیررضا ده سالشه🤩 پسر دومم بعد اینکه دستگاه رو درآوردم یه شب دیدم غذامیخورم حالت تهوع دارم فرداش تست دادم دیدم باردارم امیرعباس الان یازده ماه و دو روزه🤩
من۶ صبح بی بی چک زدم اصلا فک نمیکردم باشه چون سابقه ی عقب افتادن داشتم... دیدم مثبته هی چشمامو میمالیدم ببینم درست دیدم یا نه هی فک میکردم خابم😅😅....اخر باورم نشد پاشدم رفتم ازمایش دادم تا بهم ثابت شد 😁
من که اصلا تا 5 هفته نشون نداد. بعد هم بیبی چک گذاشتم نشون داد. رفتم دکتر زنان. سونو کرد هم خارجی هم داخلی ولی گفت که هیچی نیست اصلا بچه ای در کار نیست. دوباره ازمایش دادم دیدم عدد بارداریم از 98 اومده 1000. رفتم پیش یه دکتر عمومی والله اون بهتر فهمید. 🙃 بهم گفت بارداری هفته دیگه بیا سونو. رفتم و خدا رو شکر دخمل نازم بود
😘😘😘😘
من چون سنم کم بودازدواج کردم 10 سال جلوگیری داشتیم.بعدده سال دوبارسقط داشتم.رفتم پیش دکتردکترگفت به خاطرغلظت خون سقط می کردی.وچون هفت ماه بودازسقطم می گذشت وهنوزحامله نشده بودم دکترگفت بایدآی وی اف بشی.آمپول هپارین برای غلظت خون دادگفت اکه حامله شدی بزن. منم دوروزبعدتست گذاشتم دیدم حامله ام.باورم نمی شد.گفتم خدایا اکه توبخوای خلقی روبیافرینی حتما می شه....
بچه اولم حالت تهوع داشتم دلدرد میشدم سر دومی بعد۶ساعت میخواستم قاعده نشدم بعد بی بی چک. زدم
پریودم عقب افتاده بود سریع رفتم ازمایش دادم دیدم مثبته کلی گریه کردم😑اخه ناخواسته بود یه پسر کوچیک داشتم
اوه من ۱۹ ماه رمضان تو احیا خیلی حالم خوش نبود اومدم خونه و شوهرم از کار خودش خبر داشت ، اول ک نازم کرد گفت هیچی نیس بزار بی بی چک بگیرم منم میگفتم ما ک کاری نکردیم من رفتم سرویس اونم پشت در منتظر بود من ک فکرشو نمیکردم اما بله دو تا خط افتاد و تا دو سه ماه از بس مراقب من بود تابلو شده بودم
من چهار بار اقدام داشتم اصلا فکرشم نمیکردم باردار بشم چون چند ماه بود فهمیده بودن تنبلی تخمدان و کیست دارم بد جور نا امید بودم
پنج روز پریودمو عقب انداختم ولی از ماه قبلش همش میگفتم خدایا اگه صلاحمه بهم نی نی بده
شوهرم رفت بی بی گرفت انقد استرس داشت که منفی بشه خونه نموند سریع رفت بیرون گفت برو تست بزن من بعدش میام
منم تست زدم همون لحضه یه خط ظاهر شد دیگه قشنگ نا امید شدم گذاشتمش کنار روشویی داشتم تو دلم با خدا غر میزدم که این بود گفتم نا امیدم نکن چقد گوش دادی و.... خودمو شستم پاشدم یهو دیدم دو خط شده
وااای اصلا باورم نمی شد هنوزم یادم میاد گریه میکنم
من ۷ ماه اقدام بودم و هربار پریود میشدم دو بار عقب انداختم بی بی میزدم منفی بود همش یبار ده روز عقب زدم ولی بازم منفی دیگه کلن بیخیال حاملگی بودم ماه هشتم اقدام ی هفته مونده معدم بهم ریخته بود اشتها نداشتم و اصن خیال بارداری هم نداشتم تا اینکه ی روز از پریودم گذشت من گفتم هنوز زوده ایندفعه هم مث دفعه ها قبل شوهرم ب اصرار رفت بی بی چک خرید اخر شب بود میخواستم صبح بزنم ولی خودمم طاقت نیاوردم زدم اولش فک کردم منفیه بیخیال شدم همونجا گذاشتم رفتم بعد پنج مین دوباره رفتم نگاه کردم دیدم مثبته وای باوووورم نمیشد شوهرم تو حموم بود اینقد جیغ و داد کردم درو باز کرد گف چیشده همونجوری پریدم بغلش هی میگفتم مثبته مثبته بخدا بیا تو هم ببین اونم دید مثبته و کلی خوشحال شدیم صبحم رفتم ازمایش بعد ازظهر جوابش اومد اونم مثبت شبم رفتیم حرم و کلی از امام رضا تشکر کردم چون تموم اون مدت فقط از امام رضا میخواستم ی بچه بهم بده ک بشه عشق و همه زندگیم 🥰❤️
جوش شیرین... شامپو...باادرارقاطی میکنی اگه جوش شیرین جوش زداومدبالامثبته....وشامپوهم باادرارقاطی میکنی اگه تغییررنگ دادمثبته
من۶/۷/۸۹رفتم آزمایش یه روزخاص بودوبرای من خاصترشد😍
یک هفته عقب انداخته بودم بیبی چک زدم منفی بود بعدازیک ماه رفتم ازمایش دادم مثبت بود ولی اینقدرشوکه شده بودم که باورنمیکردم چون دانشحو بودم برای اطمینان بیبی چک زدم دیدم مثبته خیلی ناراحت شدم ولی الان پسرم دنیامه
من که از خرداد98 در حال اقدام بودیم دیگه نا امید شده بودم دکترم مشاوره برام نوشت که آی یو ای و میکرو انجام بدم رفتم مشاوره گفتم نمیخوام انجام بدم صبر میکنم تا 1سال بشه بعد یه فکری میکنم. خلاصه فروردین 99 باید پریود میشدم چند روز شد دیدم نمیشم گفتم مطمئنم نیستم ولی حالا محض محکم کاری بی بی چک میزنم. خلاصه صبح 7صبح بیدارشدم بی بی زدم دیدم یه خطه داشتم مینداختم که متوجه شدم یه هاله کمرنگ از خط دوم هم هست. گذاشتم 5دقیقه بمونه دوباره نگاه کردم دیدم واضح تر شده. خلاصه همسر بیدار شد با همسر رفتم آزمایش خون برام بنویسن. بعدازظهر جواب گرفتم دیدم عددش مثبته. ولی تا سنو بدم بگه قلب تشکیل شده بازم باورم نمیشد. الان 25 هفته باردارم. ان شاءالله که سالم بدنیا بیاد و منو همسرم بزرگ شدنشو ببینیم. ببخشید طولانی شد
ماه دوم بود اقدام میکردیم دوستم پیام داد خواب دیدم حامله ای دو روز بعدش بی بی چک گذاشتم مثبت شد و زود رفتم ازمایش دادم و از هیجان ی عالمه جیغ کشیدم
من خودم بچه میخاستم یبار سقط شد بعد۴ ماه دوباره باردارشدم خیلی خوشحال بودم انگار دنیارو بهم داده بودن وقتی بی بی چک زدم از خوشحالی میرقصیدم ومیخندیدم
سربچه دوم دارومصرف میکردم جوشای بدی زدم رفتم دکتر گفت ازداروهات نیس گفتم نکنه حامله ام ازمایش بتا نوشت جواب مشکوک بود بعد یه هفته دوباره تکرار کردم مثبت شد
من روز پریودم بود و حیلییی نی نی میخاسم ولی بی بی چک نداشتیم رفتم تو یه ظرف ادرار کردم زنگ اژانس زدم رفتیم داروخونه خریدم توهمون ماشین یارو بی بی چکو باز کردم و زدم مثبت شد ۔۔روزه بودم خیلییی خوشحاااال شدددددم ینی بقدری ذوق داشتم ک نیمدم توخونه حداقل بی بی بزنم توهمون اژانس خخخخخ
ی هفته قبل عروسی خواهرم باید پریود میشدم مدام دل دردای ریز داشتم همش فکر میکردم بخاطر استرس عروسی خواهرم پریودیم عقب افتاده کلی قرص خوردم روز عروسی😂ک دل درد پریودی نگیرم🤣دو روز بعد عروسی بی بی زدم دیدم مثبته🤪الکی مسکن میخوردم🥵
ماه رمضون سال ۹۷بود ۳روز بود روزه میگرفتم،یه حسی بهم گف یه بیبی چک بزنم یه روز به وقتم مونده بود زدم و خط تی کمرنگ افتاد چون خیلی منتظر نینی بودیم درجا رفتم آزمایش خون دادم بتام ۱۶۰شد از خوشحالی پر کشیدم اما چند روز بعد به لکه بینی افتادم از استرس روانی شده بودم دکتر گف موندن بچه ۵۰ ۵۰هس خدا خاست و موند شد محمد سبحان مامان خدا همه بچه ها رو به پدرمادرشون ببخشه پسر منم همین طور 😍😍😍😘
من يه شب خواب ديدم يه نوري به رحمم وارد شد. يه چيزي مثه ستاره دنباله دار. يه دفعه رحمم تير كشيد. بعد از چند وقت ديدم پريود نميشم. صبح زود رفتم تست زدم مثبت شد. تو دستشويي از شدت خوشحالي گريه ميكردم. بعد رفتم مزونم اونجا هم گريه ميكردم. به شوهرم نگفتم. وقتي رفتن خونه يه حعبه و پستونك خريدم با بي بي چك گذاشتم روو ميز و شمع روشن كردم. شوهرم از باشگاه كه اومد فكر كرد سالگردي چيزيه. وقتي در جعبه رو باز كرد اونم گريه كرد و ......
ما چند وقتی بود که اقدام میکردیم و باردار نمیشدم تا اینکه فهمیدیم شوهرم باید عمل کنه.عمل که کرد و بعد از تقریبا یه ماه دوباره اقدام کردیم میدونستم که این دفعه باردار میشم.دو ماه بعدش بی بی چک زدم دیدم باردارم😊😊
تصمیم ب بارداری داشتم بعد اقدام نسبت ب بو حساس شده بودم و تکرر ادرار پیدا کردم سه روز قبل پریود بی بی چک زدم مثبت بود از ذوقش به شوهرم زنگ زده بودم نمیفهمیدم چی میگم تا ی کم آروم شدم بعد ترجمه حرفامو کردم 😂😂😬😬
منـ سربچه اولم رفتم سونو که ببینم کیست تخمدان برطرف شده گفت ده روزه حامله ای درست روز مادر بود
منتظرش بودم همين ك يه روز از پريودم گذشت بي بي زدم مثبت بود 🥰 عصرش همسرمو سورپرايز كردم گريه اش گرفت🥺
من بچه دوم هست ک الان باردارم..رفته بودم مسافرت کاری اما اولش انقد حالم بد بود حالت تهوع اینا داشتم. حتی فکرشو نمیکردم. رفتم دکتر گفتم حالت تهوع دارم و ی چیزی رو دلم مونده.. و اشتها ندارم دکتر گفت مشکوک ب حاملگی آزمایش نوشت اما نرفتم گفتم این چیزی میگه من باردار نیستم تا سه ماهگی ک بی بی چک زدم دیدم حاملم و سابقه ی عقب انداختن داشتم با خودم بخاطر شرایط کاری استرس دارم عقب افتاده همین.. رفتم صدای دلنواز ظربان قلبشو شنیدم دلم قنج رفت تو همین
ماه اول بود اقدام کردیم عید نوروز بود خونه مامانم بودم پریودیم عقب افتاد بی بی زدم مثبت بود
دوهفته بود حالم خوب نبود پادرد شدید و دلدرد داشتم هنوزم پریودم عقب نیفتاده بود رفتم دکتر ازمایش ک دادم گفت بارداری باورم نمیشد اصلن
خخخخخ من باردار که شدم ب خانواده هامون نگفتیم،تاچهار ماه
هرماه وقتی میومدم خونه بابام مامانم واسم جوشونده درست میکردتا پریود شدم طفلکی نمیدونس باردارم،منم خالی میکردم تو سینک😁😁😁
ما چون اقدام کرده بودیم منتظر بودیم موعد پریودیم برسه وقتش که شد بهمن ۹۵ بود یک هفته عقب انداختم بعد نماز صبح بی بی چک زدم مثبت شد اومدم به همسرم گفتم منفی بود گفت فدای سرت بعد دیدم خیلی خراب شد جیغ بنفش زدم که مثبته همسرم خوابالو پاشد نشست یکم نگام کرد گفت به سلامتی مواظب خودت باش خوابید یعنی میخواستم خفش کنم پشتم رو کردم بهش خوابیدم بعد نیم ساعت بغلم کرد گفت بپوش بریم حلیم بخوریم از اونجام رفتیم چالیدره سوار قایق شدم و تله موبیل😁بعدشم برف بازی خیلی خوش گذشت خاطره قشنگی واسم ساخت 😍
من همیشه موقعی که یادم میفته زنگ زدم آزمایشگاه وجواب مثب بهم گفتن اشکم مثل همون موقعه جاری میشه من بعداز۸سال ناباروری توکمال ناامیدی فهمیدم باردارم هنوزهم ذوق اون روزودارم
همه زنا شوهراشونو سوپراز میکنن ولی شوهرم منو از حاملگیم باخبر کرد
به این شکل ک : ساعت 8 صبح روز 5 شنبه بود و 4 ماه از اقداممون میگذشت . رفتم wc بی بی چک گذاشتم دیدم دوتا خط نشد و نا امید رفتپ رو تخت دراز کشیدم ... شوهرم گفت چیشد گفتم هیچی ولم کن چند ثانیه طول کشید تا شوهرم رفت دسشویی بهم گفت زهرااااا این ک دوتا خطه ... گفتم ولم کن اول صبی بذار بخوام با اصرار اومد نشونم داد دیدم یه خط خیییلی کمرنگ . خلاصه سوپرایز شدم .....😅😅😅
سه ماه بعد از عروسیم رفتیم مشهد..آخرین پریودیم اونجا شدم بعد از برگشتن حامله شدم🙈🙈
والا من پریود نمیشدم یهو تو حجلهمون نشسته بدیم همسرم گفت دوماه از عروسی گذشته بیا یه تست بزن شاید حامله باشی رفتیم تسته رو زدیمو مثبت شد همین ولی کلی هم خوشحال شدیم ولی مامانم میگفت بچه ۱۷ ساله رو چ ب بچه داری😂
۱۰ روز پریودیم عقب افتاده بود بی بی چک زدم منفی بود رفتم خونه مادرم گفت تو اصلا بلد نیستی یه بار دیگه بزن بی بی چک من گفتم ول کن مادر من خب حامله نیستم یکبار زدم منفی شد ولی مامانم اصرار کرد و زدم وقتی زدم مثب شد و بازم باور نکردم گفتم میرم ازمایش میدم ازمایش که دادوم جوابش مثبت بود و الان ۳۸ هفتمه و هنوز نی نی به دنیا نیومده
من معدم درد کرد رفتم دکتر گف باردار گفتم ن بابا،گف ازمایش مینویسم باردار نبودی بخور رفتم چقدم دکترو فوش دادم از روی درد معدم ک قرصو بده ب توچه باردارم یا ن،رفتم دوساعت دیگ جوابش اومد گف مبارکه😄هیچ دیگ بهترین حس دنیا بود واسم دیگ تمام دردام رف
من ماه هفتم اقدام بودم و درگیرکلیه درد شدم.بعد تو همین حین بی بی هم زدم هم شب و هم صبحش هردو دوخط افتاد خوشحال شدیم.به طور کاملا معمولی خوشحال شدیم...ولی کلیه دردم شدید شد گفتن سنگ کلیه است همین ماه اول دارو و درمان کن رو بچه اثر نداشته باشه زیاد....هیچی دیگه رفتم سونو کلیه ک مطمئن بشیم سنگ دادم.به خانم دکتر سونوگفتم ۵هفته هم حامله ام.گفت : کلیه هات ک سالمن حالا بذار ببینم نی نی ات تشکیل شده یا نه.خب خب دوقلو که هست دوتا کیسه و دوتا جفت خوبه تشکیل شدن هردو....منو میگی فقط اشک میریختم و میگفتم راست میگین دوقلوئه.گفت عه خبر نداشتی!!!!از اتاق اومدم بیرون فقط به پهنای صورت اشک میریختم نمیتونستم حرف بزنم شوهرم هول کرد گفت چی شده با انگشت عدد دو رو نشون میدادم ولی صدام در نمیومد...هی میگفت دوتا سنگ داری؟سنگت ۲سانته؟هردو کلیه ات سنگ داره؟هیچی به زور بهش گفتم دوقلوئه.فقط زل زد بهم فقط نگام میکرد از ته دل لبخند زد و خانم منشیه اومد و گفت بهتون تبریک میگم...اونقدر خوشحال شدیم که شوهرم میگفت میخواستم منشیه رو محکم بغلم کنم 😁😁😁تا اومدیم بیرون روبرو مطب مسجد بود واز قضا ساعت۵عصر درشم باز بود رفتیم نماز شکر خوندیم به معنای واقعی از ته دل خوشحال بودیم
من فقط یه اقدام داشتم بعد از چهار سال پیشگیری اصلا فکر نمیکردم باردار باشم وقتی پریودم عقب افتاد شک کردم ولی همش به شوهرم میگفتم خبری نیس تا خودم رفتم آزمایش دادم دیدم مثبته اومدم گذاشتم تو یه جعبه با به پستونک و پاپوش دادم به شوهرم و خیلی سورپرایز شد اصلا باور نمیکرد 😅
واااای من چن روز قبل از پریودیم بود سرگیجه و بیحالی ب شوهرم الکی میگفتم باردارم بهم میخندید دیگ بهش گفتم طاقت ندارم تو بی بی بگیر بیار شبش زدم مثبت بود اصن باور نیمکردم شوهرمم فقط میخندید بنده خدا🤣🤣🤣🤣🤣گفتم ب جا این بیا منو ببوس میخندی دیگ صبحش دوباره زدم مثبت شد خداروشکر عشق دلمم بغلمه
من ۲سال بود گه باردار نمیشدم هم خودم مشکل داشتم هم همسرم شوهرم مشکلش برطرف شد دکترم گفت عکس رنگی بنداز که ۲تا لوله هام بسته بود بازش کرد ولی دکترم گفت رحمت خوب نیست برا بارداری ولی ما توکل بخدا استارت و میزنیم وقتی گقت به کل ناامید شدم بهم قرص تقویت تخمک داد کلا ناامید شدم ماه بعداز باز شدن لوله هام ۹روز عقب انداختم با ناامیدی بی بی چک انداختم منفی شد ولی یه حسی بهم گفت نندازش دور بعداز ۵ دقیقه دیگه رفتم دیدم دوتا خط افتاده شوهرم و بیدارکردم گفت نگاه کن من نکنه دارم توهم میزنم کلی گریه و خوشحالی بود الان پسر گلم کنارم خوابیده
به لطف خدا زمانی که ما تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم توی اولین اقدام باردار شدم.دو سه روز بعد از عقب افتادن پریودم بی بی چک زدم ولی با شک بود .آزمایش دادم و مثبت شد. شوهرم خوشحال شد و گفت شکر که خدا لیاقتش را بهمون داد
یه چند روز بود حالم بد بود
در حالی که واقعا منتظر بچه بودم اومدم بی بی چک زدم مقبت شد در پوست خود نمیگنجیدم دیگه☺️
ما یه باراقدام کردیم و بعد گفتم کاش فعلا دست نگهداریم من برم لوزه مو عمل کنم و خلاصه بیخیال شدیم ولی همون یه بار ب دلم افتاد باز تو دلم خودم نگهداشتم تا اینکه یه دونه بیبی چک صب زود گذاشتم دودیقه وایسادم دیدم خبری نشد انداختم سطل آشغال رفتم بیرون تاشب کارم طول کشید شب داشتم شام میپختم اومدم آشغال و بدم شوهرم بندازه دور دیده عههه دوخط شده اصلا مونده بودم چ کنم هیچی نگفتم فرداصبحش رفتم تست دادم دیدم بله توراهی داریم عشششقم زندگیم تو دلمه اینم بگم همون روز پیش دکترم واسه لوزه نوبت داشتم ک نوبت عمل برام بزنه😄
من با آزمایش خون فهمیدم باردارم تعجب نکردم چون منتظرش بودم ولی خوشحال شدم
من انقدر تست دادم همش منفی میشد شوهرم گفت دیگه نمیشه عید رفته بودیم مسافرت کلن حالم بهم میخورد خالم تست خرید دوتا یدونه تست انجام دادم مثبت شد شوهرم باور نمیکرد یدونش هم ناشتا انجام دادم مثبت شد شوهرم انقدر خوشحال شد
تست دادم اولش چیزی نبود فرداش پا شدم دوباره تست رو نگاه کردم دیدم یه خط کمرنک قرمز توشه خیلی خوشحال شده بودیم، 🥺🥺😍😍🌹🌹🤤♥️♥️
باراول ک اقدام کردیم وخداروشکر گرفت .به همین راحتی🧿
از وقت پریودم گذشته بود, یادمه مامانم نذری حلیم بار گزاشته بود , دوستم منو ترسوند یهو ناخودآگاه گفتم نکن من حاملم. پس فرداش بیبی چک زدم. ترس داشتم میترسیدم مثبت شع, که شد, باورم نشد ب خواهرام زنگ زدم, با داییم رفتم آزمایشگاه گف نیم ساعت تا ۴۰ دیقه دیگ حاضره گفتم زنگ میزنم میپرسم زنگ زدم مثبت بود, سرناهار ب همسرم گفتم بچه دار باشم چیکار میکنی گف خداروشکر میکنم گفتم ن بابا زوده تازه ۸ماه عروسی کردیم گف باشع اشکال نداره ک. موند غروب ۵ بهش زنگزدم با گریه زود بیا خونه اومد بغلش کردم گفتم حاملم اونم ذوق و اشک, فرداش با یه دسته گل اومد . چقد نوشتم. 🤣
من ۲ هفته از وقتم می گذشت تست گذاشتم منفی آزمایش خون دادم منفی سونوگرافی رفتم هیچی معلوم نبود کلا بازم اومدم ی هفته بعدش هر روز تست امتحان میکردم بازم منفی رفتم دکتر گفت آمپول میدم بزنی باز بشی پریود بشی هیچی نیس فرداش رفتم آمپول بزنم گفتم بازم ی دونه آزمایش خون بدم دادم ساعت ۳ ظهر رفتم جواب دکتر گفت حامله ای واقعا اصلا باورم نمی شد خدا خیلی بزرگ خدایا شکرت
بی بی چک کن امتحان کردم جوابش مثبت شد بعدش رفتم برای ازامایش اصلی
بی بی چک زدم معلوم نکردبعد ۲هفته ام معلوم نبودانقدگریه میکردم که بعد ۱هفته رفتم آزمایش دادم ❤❤❤❤گفتن بارداری 😍😍😍😍
تو ایامماه رمضون بود روزای آخر؛دیدم دیگه واقعاً نمیکشم روزای اخرو و عصرا حالم بد میشد؛۳روز بود هم ک از موعد عادت ماهیانه امم گذشته بود شب ب شوهرم گفتم بی بی چک بخره؛فردا اول صبح ک استفاده کردم مثبت بود؛من از استرس نرفتم نگاهش کنم شوهرم رفت؛اول قیافه شو ریخت بهمو و گفت ن خبری نیست؛بعد چند لحظه یهو گفت سوپرایززززز دوتا خط قرمزه و پریدم تو بغلش و بووووق 😂😂😂
هنوز موعد پریودم نرسیده بود دیگه طاقت نیوردم رفتم بیبی زدم دیدم مثبته😍رفتم ی کیک کوچولو خریدم شب ب شوهرم خبر دادم، 😍😍
یه روز پریودم عقب افتاد تست زدم مثبت شد😂😂😂
من که تو اقدام بودم بعد از یازده ماه انتظار دکتر هم رفتم با کلی آزمایش گفت مشکلی نداری قرص داد نخوردم که دیگه تو ماه یازدهم موقع پریودم فقط لکه و درد داشتم ولی پریود نشدم تا ده روز بعد ،از قضا با صدای اذان بیدار شدم بعد از نماز تست زدم ناباورانه مثبت بود همچون با گریه شوهرم از خواب بیدارم کردم ترسید از طرفی هم از خوشحالی نمیدونست چی بگه 😍😄
بعد سه سال که باردار شدم اونم با بی بی چک شک داشتم و دادن ازمایش عقب افتادن پریودم متوجه بارداریم شدم
من 4 سال باردار نمیشدم.پریودمم عقب جلو میشد. هر موقع عقب میوفتاد بی بی چک میزدم که شاید حاملم ولی منفی بود.منم یکسال بود دیگه بیخیال تست وعقب افتادن پریودم شدم.تااینکه اردیبهشت 96 دیدم خیلی وقتِ از پریود شدنم خبری نیست تا اینکه خواستم بی بی چک استفاده کنم ولی میترسیدم دوباره مثل قبل باشِ بلاخره بعد از سه روز بی بی چک استفاده کردم اونم بجای دوخط پرنگ یه خط پرنگ ویکی کم رنگ بود.رفتم ازمایش دادم گفت 3 ماهِ بارداری زنگ زدم به شوهرم پشت تلفن کلی گریه کردیم.والان لعیای من 3 سالش داره تمام میشه.انشاله هرکی بچه میخواد خدا بهش بدِ.من بدون هیچ عمل وکاری باردار شدم.به خواست خدا😊😊
من شب اول ماه رمضون خواب دیدم انگشتام شیش تا شده
هی ب شوهرم میگفتم انگشتام شیش تایی شده میخندید میگفت ن پنج تاس
صبح بیدار شدم تعبیرش نگا کردم دیدم میشد بارداری و اینا
تست زدم مثبت شد و روزی ک دخترم دنیا آمد شش انگشتی بود
تو اوج ناامیدی دیدم حالم بده شوهرم تست گرفتم زدم حتی موقع زدن میگفتم میدونم منفی ولی مثبت بود😍وای چ روزی بود یادش بخیر😃
من اولی بچ بودم نفهیدم چی به چی بود وخداروشکرگل پسردارم واین دومی شش تواقدام بود هی دعا دعا میکردم بارداربشم پری دوماه گذاشت اخر باردارشدم ومنو پسرم خیلی خوشخالیم منتظریم دنیابیاد
من سه سال بود تو اقدام و بودم و دکترم رفتم...بعد خسته شدم و دیگه نرفتم دکتر...حدودا یه سال بعد رها کردن دوا و درمان...قبل ماه رمضون ب خدا گفتم خدایا میشه این ماه رمضون من کل روزه هامو بگیرم و بهم کوثری بدی...و آخرای ماه رمضون درست موقع سحر تست زدم و مثبت شد...و همون لحظه بارون نم نم بارید...😍😍😍😍
ما اقدام کردیم برای بارداری..بعد چند وقت همش سرگیجه داشتم.. به همکارم گفتم گفت حتما حامله ایی برو تست بزن.. تست زدم مثبت بود.🤭
فک نمیکردم باردارم یه صبح حالت تهواع بهم دست داد رفتم تست کردم مثبته
پارسال ۴۸ شهادت امام رضا رفتیم مشهد اونجا یک هفته از پریودیم رد شده بود از حرم در اومدیم رفتیم بیبی چک گرفتیم اما بیبی چک افتاد تو دستشویی متوجه نشدم اون روز اصلا شلهزرد نخوردم😉😉 دو روز بعد رفتیم خونهمون بیبی زدم مثبت بود شوهرم شک شده طفلکی
بهمن ماه بود اومدم تهران ک برای خونه تکونی کمک حال مادرم باشم از پریودی هم خبری نبود دوروز گذشت کلی کارای سنگین و سخت کردم باز خبری نبود مامانم گفت حالا ی بیبی بزن گفتم عمرا باشم
زدم خبری نبود داشتم میرفتم خونه دوستم گفتم بزار آشغالشو بندازم دور بابام نبینه ک دیدم بعلههههه دوتا خطه
وای اولش انقد گریه کردم دنیا رو سرم خراب شد اصلا آمادگیشو نداشتیم
ولی نمیدونستم این یه معجزس از طرف خدا ک من الهی دورش بگردم قندوعسل خونمونه
ایشالله خدا به همه بده اونم چندتا چندتا😍😍😍
من ۲۶ آبان پریود شدم ی هفته بعدش ۴ آذر عروسیمون بود گفتم ۲۶ اذر منتظر شدمک پریود شم نشدم چون کلی مسکن برا دندونم خورده بودم.تا شد ۴ دی نشدم تست زدم مثبت شد در کمال ناباوری.چون شوهرم ضعف شدید داشت و دکتر بهش گفته بود ک فقط ب روش کاشت بچه دار میشیم.😊😊
فروردین 98عروسیمون بود3سال توعقدجاوگیری طبیعی داشتیم نزدیکای عرپسیمون پریودم عقب افتاد مامانم اینا گفتن حتما بارداری وای خودم مطمئن بودم ک نیستم بعدازدوماه عقب انداختن شب عروسیمون ازشانسمون پریودشدم😂😭😒😐😂😂😂😂باز دوماه نشدم ک رفتم دکتر بخاطر نامنظمی پریودی ار نوشت رفتم دیدم مثبته ب شوهرم زنگیدم کلی خوشحال شد وشب ک اومد برام کادو وگل خریده بود😍😍
من شب اول ماه رمضون خواب دیدم
خواب دیدم ک انگشتای دستم شیش تایی شده
هی میشمردم میگفتم شیش تاس شوهرم میخندید میگفت نه پنج تاس
بیدار ک شدم تعبیرش نگا کردم میشد بارداری و اینا
روزی ک دخترمم دنیا آمد شش انگشته بود😍
من ده روز قبل پریودیم فک کنم یه شب تو خواب با لرز شدید بدون تب ولی خیلی شدید که باید پنج تا پتو بندازن روت بیدار شدم اصلا حالم خوب نبود و تا چند روز این وضعیت ادامه داشت یهو منو میگرفت کلی دکتر رفتم و یکی گفت گرما زده شدی یکی دیازپام بهم تجویز کرد و کلی خشک کننده و دارو دیدم نه من یجوریم حالم رو براه نیست تا زمان پریودی اومد و چون من دقیقه پریودیم بیبی چک زدم دیدم مثبت شد و کلی ذوق کردم اون همه علائمم بخاطر بارداری بود
سلام.منم دوماه اقدام بودیم.ماه سوم دو سه روز پریودیم عقب افتاد بی بی چک گرفتم انجام دادم مثبت شد😍 دو روز قبل عید نوروز بود.. بهترین عیدی خدا بهم فرشته کوچولوم بود 😍
سه ماه بعد عروسیم من مامان شدم تواین سه ماه هر بار ک پریود میشدم تمام حالت بارداری رو داشتم دکتر گفت سندروم قبل قاعدگیه .این بارم فک میکردم ک عادت میشم برا همین دارو گیاهی درست کردم ک موقع پریودی بخورم اما همون روز ک قرار بود پریود شم مامانم گفت بی بی چک بزن منم گفتم بزنم ضرر ک نمیکنم زدم مثبت شد ولی برای اطمینان باهمسرم رفتیم آزمایشگاه جواب آزمایشمم مثبت شد خیلی خوشحالم ک الان باردارم ازخدا میخوام کسایی ک دلشون نی نی میخواد رو به آرزوشون برسونه❤😍
بعداز ۶ سال اقدام کردیم منکه باورم نمیشد بگیره ماهه دوم عقب انداختم بی بی چک زدم مثبت شد میگفتم دروغه بابا تا رفتم آزمایش خون دادم جوابشو ب شوهرم گفتم خودت برو بگیر این گندی بوده ک تو زدی😂استرسه این مسئولیتو داشتم
من دوبار سقط کرده بودم با علائمش آشنا بودم.حتی چندروز مونده به وقت پریودم میدونستم که باردارم.سه چهار روز که ازوقتم گذشت بااینکه مطمئن بودم رفتم آزمایش دادم دیدم حدسم درسته
راستی من ۵ماه بعد ازدواج باردار شدم
من خیلی سورپرایز نشدم چون خودمون اقدام به بچه کرده بودیم یک ماه بعد از اقدام هم شکم و پاهام افتضاح درد میکرد عین درد پریودی حس میکردم میخوام پریود شم ولی چند روز گذشت و پریود نشدم زدم اینترنت دیدم نوشته از علایم باردار شدن هست این حالت ها .بی بی زدم مثبت شد رفتم آزمایش گفت بارداری .رفتم سونو گفت شش هفته هستی😃😃
ی هفته از پریودم عقب افتاده بود بی بی زدم دیدم مثبته قلبم داشت میومد تو دهنم وقتی دیدم مثبته ی جیق بلند کشیدم بعد پریدم همسری رو بغل کردم چقدر خوشحال بودیم.الانم پسرنازم ۶ماهشه قربونش بشم😍
من عادتم عقب افتاد
من اصلا فک نمیکردم ک حالا حالاها مامان بشم ی مدت توی باشگاه حوصله ورزش نداشتم و همش خوابالود بودم شوهرم ی تست خرید ک یک هفته انداخته بود توی کشوی میزم تا اینکه جمعه صبح تست زدم و فهمیدم باردارم وقتی سونو دادم فهمیدم ۲ماهمه🙈
من مطمئن بودم یه چیزی تووجودمه خیلی خوشحال شدم اما از من و همسرم دخترم بیشتر خوشحال شد
تو عقد بودم فهمیدم باردارم روش جلوگیریمم طبیعی بود خدا خواست و بهم تو سن ۱۷سالگی یه پسر داد😘😉😉
من قهر بودم خونه بابام .پری نشدم فهمیدم حامله ام دیگه آشتی کردیم😃😃
بارداری من کاملا خودخواسته و خداخواسته بود😊😊بعد از ۱۴ روز از رابطمون شوهرم سرکار بود منم رفتم آزمایشگاه ازامایش دادم و فردا خودم تنها رفتم جوابش رو گرفتم چون خیلی احتمال میدادم حامله باشم خوشحال بودم...جواب ک مثبت بود اول به شوهرم زنگ زدم وسط چهارراه با خوشحالی و بلند بلند😂گفتم مثبتتتتتتته
سه ماه بود که اقدام کرده بودیم ولی حامله نمی شدم،دیگه ناامید شده بودم تا اینکه یه حفته ای بود هرکی ازجلوم رد میشد دماغمو با دستمال میگرفتم همه ی اطرافیانم بوی بدی می دادن بویه غذاها خیلی بد بود،تا اینکه بی بی چک زدم حامله بودم
پارسال ۱۷اسفند عروسی کردم
ی ماه بعد تست دادم دیدم حاملم دقیقا شب عروسی
حس خوبیه انشالله همه خانما تحربش کنن،😍😍😍
۳ ماه بود که پریودم عقب افتاده بود ولی من فکر میکردم بخاطرتیروئید مه چون سابقه داشتم وقتی بی بی چک زدم دیدم مثبته کلی گریه کردم اما خداروشکر که دارمش
۵ ماه بعد از عروسیم اقدام ب بارداری کردیم..فقط یبار اقدام کردیم گفتیم شد ک خداروشکر نشد اقدام بعدی باشه۶ ماه دیگه..روز بعد تاریخ پریودیم ک پریود نشده بودم تست زدم مثبت بود اونم با اولین اقدام خونه مامانم تست زدم هیچکس باورش نمیشد خودم و شوهرم کقتی متوجه شدیم هم خوشحال بودیم هم ناراحت؛ناراحتیمون از استرسش بود چون فکرشم نمیکردیم به یبار بچه داربشیم هیچ برنامه ای واس مامان باباشدن نداشتیم
ما خودمون قصدشو داشتیم ماه دوم که اقدام کردیم پریودم عقب افتاد بی بی زدم مثبت بود
رفتم خونه مامانم یه دفعه گفتم لواشکککککک بعد مامانم و خالم گفتن لاغر شدی چراا بعد بی بی زدم مثبت بود
یکسال بودتواقدام بودم.وتواوج نامیدی روزی که بایدپریودمیشدم نشدم هواسردبودنتونستم برم تست بگیرم توآب قندجیش کردم توآب وشامپوجیش کردم توسرکه جیش کردم تابفهمم باردارم یانه.معلوم نشد.فرداتست زدم کمرنگ بودشوهرم گفت الکیه فردای اونروز آزمایش دادم مثبت شد.شوهرم گفت اشتباهه سونودادم جنین بودبالاخره شوهرم باورکردوخودم مردم ازخوشحالی
من تنبلی تخمدان داشتم ۸ ماه اقدام بودم هر ماه بی بی چک میزدم منفی بود حالمون گرفته میشد.تا اینکه ی روز گفتم شوهرم بخره بیاره.آورد با ذوق گفت برو تست کن.منم چون فک میکردم بازم منفیه گفتم نه فعلا تست نمیزنم تو برو بخواب میزارمش بعدا... شوهرم ک خوابید رفتم تستو دادم دیدم مثبت شد از خوشحالی گریه م گرفت رفتم شوهرمو بیدار کنم بگم مثبته ولی انقد خوابش سنگین بود اصن نفهمید من چی گفتم.بیدارم ک شد باور نمیکرد فرداش منو برد آزمایشگاه ک اونم مثبت دراومد تازه اونموقع باورش شد😍😍😍
ازشهریور بوداقدام ب بارداری کرده بودیم ولی حامله نمیشدم تااینکه توبهمن ماه حامله شده بودم خودمم تازه چهارماهم بودش بی بی چک زدم فهمیدیم خیلی خوشحال شدیم انگاردنیاروب مادادن ایشالاهرکی درانتظاراینه مامان بشه بشه انشالا
من ماه دوم اقدام تو فاز فولیکولار سونو دادم برای بررسی تخمک ها سونولوژیست گفت تخمک نداری و فقط ی فولیکول۱۴میلیمتری اونم تو تخمدان چپ داری که ارزش نداره و باید خودتو آماده کنی که حالا حالاها بیای و بری!!!همون ماه ۴ روز مونده ب پریودم بی بی چکم مثبت شد فرداشم آزمایش بتام مثبت شد.پزشکم و سونولوژیستم انگشت ب دهن بودن
واس ی مشکل دگ رفتم سونو غدد لنفاوی یهو صدای قلبشو تو ۶ هفته شنیدم از ترس فقط گریه میکردم نمیدونستم باید چیکار کنم اخه جلوگیری طبیعی داشتیم😑حادثه خبر نمیکند😁😁الان پسرم نیومده عششششق منه
از هر عملی عکس العملی هست😂😂
هیچی دیگه تست دادم دیدم منفیه اومدم ی دل سیر گریه کردم واس همسری بعدنیم ساعت بااشک رفتم نگاه کردم دیدم دوتا خط شده اقا ک چک بیبی رو برداشته بود تو خونه میدویدومیرقصیدمنکه هنگ بودم اونم ذوق زده😂😄
سه چهارماهی بود که تواقدام بودیم بعدش یه روز به آقاییم گفتم بی بی چک بخره صبح زود بلند شدم رفتم انجام دادم چشمامو بسته بودم همش از خدا میخواستم که باردارباشم و دوتا خط بیفته تستم یه چند دیقه بعد نگاه کردم دیدم دوتا خطه قرمز افتاده سریع رفتم همسرمو از خواب بیدارکردم بهش گفتم خیلی خوشحال شد روزبعدش رفتم آزمایش بتا دادم که اونم مثبت بود الانم ۳ ماهه باردارم به امیدخدا
ماه اول بعد اقدام یه شب احساس کردم زیر شکمم نبض داره صب بی بی چک زدم دیدم مثبت شد 😃😃
من بعدازده سال که اتفاقا همون ماه ۱۵مهرقشنگ یادمه رفتم سونوگفت خانم بروبکارشماکیست ریزداری منم اومدم خونه گفتم توکلم بخداس دقیقا ۲۶مهرفهمیدم باردارم دکتراهیچی حالیشون نیس فقط خدااا یادمه بآینکه ۳۰مهرموعدم بودمن ۴روززودتربی بی گذاشتم که مثبت بودهمون صبح به دلم افتاده بودکه باردارم بعدازده سال انتظارخدایاشکرت
چند روز قبل اولین سفرکربلام وقتی که اصلا فکرشم نمیکردم بی بی چک زدم و مثبت شد و کلی گریه وخوشحالی واینا😍😍
خوابالودگی،سردرد،تیر کشیدن پهلوهام،سرگیجه،حساسیت سینه،بی بی چک زدم دیدم بعععععله قشنگ ترین دوخطی دنیا ظاهر شد😍
ولی افسوس که از دست دادمش زود😔
9ماه بعد ازدواجم بود پریودم عقب افتاده بود میرفتم مسافرت کلی نوار بهداشتی بردم گفتم احتمالا پریود میشم زیر شکمم درد میکرد هی هوس پفک میکردم عصرام فقط چرت میزدم😂برگشتم از سفرهی شوهرم میگفت تست بگیر من گفتم مطمعنم حامله نیستم رفتم دکتر گفتم من پریودم عقب افتاده یه داروی چیزی بهم بدین سنو کرد گفت حامله ای😍😂😂 برگشتم گفتم مطمعنی کلی بهم خدیدن😂😂😂
من که اسفند ماه ۹۷ بود شش ماه بود عروسی کرده بودم .نباید بارادر میشدم اصلا خیلی میترسیدم پریودم دیر شد رفتم دکتر دیدم باردارم منو شوهرم گریه می کردیم هردو چون بچه برام خطر داشت
دکتر بهم نامه سقط داد چون بیماری کلیه داشتم ولی من نگهش داشتم و همش بیمارستان بستری بودم ولی الان منو شوهرم خدارو خیلی شکر میکنیم خیلی ...
سلام فکر نمی کردم باردار باشم همینجوری تست گرفتم دیدم عه مثبته
من بچه دومم وقتی حامله بودم اصلانفهمیدم انقدرمعدم دردمیکردکه حدنداشت بعدشم یادم اومدکه پریودیم عقب افتاده.رفتم دکتردیدم بله یه نی نی ۳ماه توشکممه🤗👼👼👼
خیلی قشنگ بود😍😍😍باشوهرم گریمون گرفته بود بچم سه ماهشه ولی هنوزباورنمیکنم😍
هیچی گهواره جانم،،،،۱۹ روز عقب افتادم بی بی چک زدم فهمیدم و کلی از خوشحالی گریه کردم😘😘😘تامام😊
من حالم خوب نبود بی بی زدم مثبت بود
همیشه دوران پریودیم عقب و جلو میشد...فکرشم نمیکردم باردار باشم چون قرص اورژانسی هم خورده بودم همینجوری تست زدم که مثبت درومد😑😐😂😂😂الان تست کوچولوی من تمام دنیامه و بغلمه😍😍🤣🤣
منم بچه اولم تو عقد حامله شدم مجبور شدیم وسط زمستون عروسی بگیریم ، از شانس من شب حنا بندون یخ برف حسابی اومد
با روشای خونگی امتحان کردم دیدم مثبته بعدرفتم آزمایش دادم😍
ماه سوم اقدام بودیم قبل نماز صبح خواب دیدم دوستم گفت پاشو بارداری بیدار شدم تست زدم مثبت بود نماز صبح خوندم و کلی شکر کردم😢😢😢
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.