۵ پاسخ

منم ۱۶ ابان زایمان کردم جوری ادمو میترسونن ک واقعا من هم از طبیعی هم سزارین وحشت داشتم ولی خیلی راحت بود یکم درد داشتم ولی قابل تحمل بود امروزم ۱۱ روزه میگذره از اولش تا الان خودم بچه رو شیر دادم جاشو عوض کردم تا الان مامانم هست ولی خودم تمام کارهای دخترمو انجام میدم

انشاالله قدم نینی خیر باشه و عاقبت به خیر بشه❤️

مرسی که توضیح دادی عزیزم منم هفت آذر عمل دارم دعا کن برام راحت بگذره؛من بیشتر به خاطر اضافه وزن زیادم میترسم سخت باشه برام

اره منمسز بودم همه جی اوکی بود اما امپول بی حسی خیلی بد بود تنوز یادم میفته دستو پاهام میلرزه چون تو نخاع میزنهه استخون کمرانگار

بعد اینکه بی حسی باز میشه یه درد خیلی شبیه پریودی برات میاد ولی بازم با پمپ درد و شیاف قابل تحمله
موقع راه رفتنم واقعا برا من خیلی راحت بود اولش یه لیوان ابمیوه هلو خوردم بعدش راه رفتم و خوب بود
بعدش دیگه میتونی کاراتو انجام بدی ولی کمی بازم سخته

سوال های مرتبط

مامان آوا مامان آوا ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۲
دیگه ساعت ۵ رفتیم اتاق عمل و من دردام بیشتر شده بود ولی قابل تحمل بود دیگه منو گذاشتن رو تخت دکتر بیهوشی ازم پرسید بی حسی میخوای یا بیهوشی، منم چون فرقی برام نداشت گفتم بنظر خودت کدوم؟ گفت دختر خودم بود بی حسی انجام میدادم، گفتم پس منم اسپاینال کن . آمپول رو زد و هیچی نفهمیدم واقعا اصلا نه درد داشت نه هیچی . دیگه خوابیدم و کم کم بی حس شدم دردام رفت خیلی حس خوبی بود🤣🤣
موقعی که میخواستن بچه رو بیارن بیرون فشار و درد روی قفسه سینه ام حس کردم گفتن عادیه چیزی نیست و بعدش صدای دخترم رو شنیدم🥹
ولی یه درد شدیدددد تو قفسه سینه داشتم حس میکردم دنده هامو دارن از هم جدا میکنن، گفتم خیلی درد دارم گفتن الان دخترتو میاریم ببینی بعد یچیزی میزنیم خوب میشی و همینم شد دیگه بچمو دیدم و یچیزی زدن من رفتم فضا🤣🤣🤣
فقط قبلش به دکتر گفتم توروخدا خوب بخیه بزن که همه اونجا گفتن نگران نباش دکتر فرجپور بهترین بخیه ها رو میزنه🤣🤣
دیگه نفهمیدم چجوری تموم شد و منو بردن ریکاوری اونجا هم فضا بودم نفهمیدم تایم چجوری گذشت من فکرمیکردم ده دقیقه گذشته ولی شوهرم گفت ۱ ساعت ونیم اونجا بودی ما ترسیدیم فکرکردیم چیزیت شده😂🤦🏻‍♀️